نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

خار در نشه ای جاوید خمارجنگهای داخلی دهه ۷۰ ۱۳ ( بخش چهارمچهارم )

خاردرنشه ای جاوید خمارجنگهای داخلی دهه 1370
به این خاطر این نوشته را کرده ام که جناب جاوید در قسمت دوازدهم ازنوشته خود مرتبط به استاد مزاری میلیاردها افغانی کلدار و میلیونها دالر مبلغی را با بکسهای دپلماتیک به مزاری توسط جاسوس خود" م. ن" نسبت داده است که به کلی حیرت انگیزاست من البته بارها گفته ام که جاوید درخاطراتش افسانه گفته و گپهای خلاف واقع دارد و ادعاهای دارد که با آمرصاحب چه گونه برخورد ورفتارداشته است به گونه ای که بقول احمدی نژاد "مرغ بریان" هم می خندد.
دوستان گفته اند که درباره نوشته های آقای سید علی جاوید چیزی ننویسم زیرا گفته های وی بحدی جعلی ساختگی و من درآوردی است که ارزش این همه ضیاع وقت را ندارد و دیگراینکه وی دراین نوشته ها خودش را نیزرسوای خاص عام ساخته است و درست با استناد نوشته های جناب جاوید برخی وی را بشدت مورد توهین و تحقیرقرارداده که واقعا مایه سرافکنده گی می باشد ازجمله آقای عطایی با استناد به نوشته آقای جاوید که خود را ازدرگیریهای غرب کابل دریک مورد این گونه تبریه داده که درجنگ نبودم ویا ازجنگ گریختم دلیلش " مرض بواسیر" بود یعنی درلحظه های جنگ مرا بواسیرنجات داد. مرض" بواسیر" همان گرفتاری و دانه های است که درمقعد آدمی پیش می آید. حال جناب جاوید دلیل نبودن درصحنه جنگ را گرفتاری " مرض بواسیر" درنوشته های خود ذکرکرده است من دریک مورد به همین گفته ایشان اشاره داشتم اما ایشان گفت این عیب نیست خوب آدمی مریض می شود. درست است آدمی مریض می شود حتا بد ترین نوع آن ازقبیل ایدز، سرطان، ایبولا به سراغ آدمی می آ ید دراین بحثی نیست.
بحث دراین است که هنگام جنگ چنین چیزی باعث نجات و دور شدن و نجات آدم ازصحنه جنگ شود. جعفرعطایی به این مضمون نوشته است" که دو نفریکی درتاریخ و دیگری هم درزمان حال بوسیله معقد وآلت تناسلی خود نجات یافته اند" وی در نوشته فیسبوکی خود اشاره به عمرعاص درجنگ صفین دارد که گرفتارذوالفقارمولا علی علیه السلام شد و نزدیک بود که دونیمه اش کند ولی وی پیراهن را بالازد واین دامن به سرکشیدن و ماتحت نشان دادن سبب گردید که مولا علی " ع" روی برگرداند و عمرعاص ازصحنه فرارنماید. این خبربه معاویه می رسد بارها معاویه به عمرعاص طعنه می داد که قدرش را بدان که عامل نجا تت شد.حال این خبربه جعفرعطایی رسیده یعنی اینکه ازروی نوشته ها و تحریرات تاریخی خود جاوید گرفته است که درجنگ نبودم دلیلش " گرفتاری بواسیر" بود. دوستان گفته اند همین جواب درشان آقای جاوید کافی است.
این را نمی دانم چه قدر عیب باشد و یا نباشد ولی اثبات کننده یک امر است که جناب جاوید با جعل و تحریف رویدادها و دروغ، به صورت ناخود آگاه خود زنی کرده است. من همین قضیه را که آقای چاوید نوشته است که من آمرمسعود را درحضورآمریکاییها دراطاق انتظار منتظرنشاندم را با یکی از دوستان آن زمان که دوشادوش آمر حرکت می کرد و نقش دست یار وی را داشت درمیان گذاشتم و پرسیدم وی بیخی متحیر و به قول اندیوال نیچه ، یک قسم قیچ ماند و گفت: استاد شما شوخی می کنید و نسبت غیرواقعی به جاوید صاحب می دهید زیرا با هم اختلاف دارید. من گفتم عزیزدل برادر تو حرف مرا قبول نداری اما برایت آدرس می دهم برو بخوان آدرس را دادم اما نمی دانم چه قدرجدی گرفت و خواند و یانه دیگر نمی دانم. من وقتی که همین نوشته را خواندم و اصلا باورنکردم و درنوشته قبلی خود یاد آورشدم که افسانه سرایی و دروغ است و گفتم که شما مزاری را دشمن خود تعریف کرده اید وبارها گفته ای که مزاری دراین جا درآنجا دروغ گفته است وخلاف واقع نقل و نسبت داده است ولی خود تان با جعل این گونه داستانها بکلی و بیخی اعتبارخود را ازدست داده اید.
حال اصل ماجرا و دلیل این نوشته چیست؟
دربخش دوازدهم آقای جاوید داستانی را نقل کرده با نام مستعار" م ن" این آدم را من می شناسم اصلا نام مستعارش را اگر بخواهیم بنویسیم می شود" س. م. ن" آقای جاوید تنها " م . ن" نوشته برخی دوستان فکر کرده که من شاید باشم در غرب با جاوید صحبت داشته ام البته باور کردنی نیست که " م .ن " فرد مورد نظر آقای جاوید "محمد ناطقی" باشد ولی خوب ناگزیرم که " ن " را ناصحی بگویم وی را بخوبی می شناسم درحال حاضر درغرب است و احتمالا جاوید را دیده است همین ناصحی درحزب وحدت بود وکارش فیلم گری و فیلم برداری از مجالس و محافل و نشستهای حزبی بود آقای پیک که فیلم بردار دیگر حزب وحدت است بخوبی وی را می شناسد. نمی دانم ایشان ازطرف کدام گروه منحله وارد حزب وحدت شده بود وشاید هم دراصل ازحزب حرکت جناب جاوید بوده است بهرصورت من نمی دانم همین قدر می دانم که همیشه ازجلسات حزب وحدت فیلم می گرفت و آدمی بسیار مرموز و ماموری هم دیده می شد یک روز درتهران به دفترسیاسی که من سخنگوی حزب وحدت بودم آمد و گفت چطور عکس امام خمینی در دفترتان نیست نکند ازخاطرسفیرروسیه که دردفترحزب آمده آن را برداشته اید. من بی نهایت تعجب کردم و این حرف برای من خیلی معنی دارشد و گفتم که این گونه حرفها با این حساسیت را چه گونه طرح می کندد.
آقای " ن" درکابل بعد ازانشعاب 23 سنبله 1373 که جناب جاوید درباره آن زیاد نوشته است که آن را بصورت بسیار ناجوانمردانه ای نسبت به مزاری مظلوم می دهد درحالیکه زمینه های این رویداد را خود آقای جاوید و همکارانش فراهم ساخته بود.ایشان به جناح انشعابی حزب وحدت درتعیینات پول می داد و به استاد اکبری گفته بود که به اعضای مرکزی خود پول بده اگر نداری من می دهم وی درنوشته های خود گفته است که درباره انشعاب، شهید کاظمی دو میلیارد افغانی داشت. این همه بذل بخشش و این همه وعده و عیدد برای یک هدف بود که درحزب وحدت انشعاب صورت بگیرد و حزب وحد ت و مزاری که آقای جاوید بارها گفته است که مزاری دشمن من بود و آیه الله محسنی هم که می دانید ازبی بی سی به این مضمون اعلام داشت که ایشان مهدورالدم است و باغی و یاغی است. این البته مفهوم اظهارات شان دربی بی سی است و اگر مراجعه به مصاحبه شود عین همین مفهوم را می گیرید.
آقای ناصحی را آقای جاوید دراوج درگیریها به غرب کابل فرستاده بود که ببیند وضع مزاری و نیروهایش ازچه قراراست این کار بعد ازانشعاب 23 سنبله بود. فکرمی کنم این روایت را آقای سید محمد سجادی با من کرد زیرا می دانید که بعد ازتعیینات 1373 من همراه دیگر دوستان به خارج آمدم و مسوول سیاسی و سخنگوی حزب وحدت درخارج تعیین شده بودم اما شهید سجادی درمتن جریانات کابل بود و ایشان هم پیش از نابودی غرب کابل مثل ما ها به خارج آمد و ماجرای گزارش آقای ناصحی را از شهید سجادی شنیدم. آقای ناصحی برای جمع آوری گزارش به غرب کابل آمده بود درست درلحظه ای که جنگ به اوج خود می رسید و هیچ تواقفی درآن دیده نمی شد .درهمان لحظه شدت جنگ خانم سوزانه پرایس خبرنگار بی بی سی درکابل به من زنگ زد و من سخت نگران اوضاع کابل در درماه حوت 1373 بودم. خانم سوزانه بامن تماس گرفت و گفت ما هرچه تلاش می کنیم که با مزاری رهبرحزب وحد تماس بگیریم ولی امکان تماس نیست تلفن شما را به من داده آیا به مزاری تماس دارید و یانه؟ ما خبرهای می شنویم که ایشان غرب کابل را ترک کرده است. گفتم: من درخارج هستم. گفت: که می دانم شما درتهران هستید اما تماس ازطریق ستلایت با ایشان دارید و یانه؟ گفتم : بله همین چند لحظه پیش با ایشان تماس داشتم. استادمزاری درغرب کابل درهمان مقرخود می باشد و اینکه غرب کابل را ترک کرده باشد بی اساس است . بعد من ازخانم سوزانه پرایس پرسیدم که شما کجا هستید؟ وی گفت: من درکوه تلویزیون هستم قصد داشتم که غرب کابل بروم ولی نشد جنگ بسیارشدید است که آدم فکرمی کند گویا جنگ جهانی یک بخشش درغرب کابل روی داده است. خانم سوزانه پرایس همین گفتگو را شب پخش کرد و گفت: که محمد ناطقی سخنگوی سیاسی حزب وحدت می گوید: که من با مزاری تماس داشتم ایشان درمقرخود درغرب کابل است و هرگز بنا ندارد که شهررا ترک نماید.
درچنین شرایطی استاد مزاری به مردم ازطریق مساجد پیام می فرستد که جنگ بسیار شدید است هرکس هرچیزی دارد برای دفاع از مجاهدین و غرب کابل بیاورد. آقای ناصحی درغرب کابل و درمقرحزب وحدت و شاید هم درپهلوی سید علی بود البته مردم هرچه داشت به مراکز حزب و پایگاه های حزب وحدت کمکهای شان را می رساند زیرا طالبان هم درآستانه ورود به غرب کابل ازمحورهای دارالامان بود. شهید سجادی به نقل از ناصحی به من گفت: که درهمین لحظه یک پیره زن درمقرحزب وحدت امد و درگوشه چادرش چیزی را بسته بود.کسی آمد و گفت: پیره زن دمی دروازه خانه درکارته سه آمده و می گوید که بابه ازمردم کمک مرمی خواسته منم هم همی مقدار مرمی که ازآته بچه ها خدا رحمتش کند درخانه مانده، برای مجاهدین بابه آورده ام. استاد مزاری می گوید: که ایشان را بیارید. پیره زن گوشه چادرش را باز می کند و بین بیست تا سی دانه مرمی را تحویل استاد مزار می دهد استاد مزاری از ازپیره زن تشکر می کند و بعد به دوستان که درهمان زمان درخانه استاد بود، می گوید: مه ازایشان تشکر می کنم و ازمردم خود تشکر می کنم ولی با این وضع جنگ کردن سخت است.
ناصحی که برای خبرچینی و گزارش ازسوی جاوید و دوستانش به غرب کابل آمده بود به شرق کابل می رود و عین همین چشم دید را نقل می کند که وضع مزاری به لحاظ مهمات این گونه است. خوب این گزارش چه قدر عزم برای دشمنان مزاری ازجمله جاوید ایجاد می کند این را دیگه جاوید می داند. البته گفته باشم اینکه ناصحی را مامورجاوید گفته ام دلیل دارم یکی اینکه درهمان زمان آقای ناصحی با انشعابیون رفت و جاوید صاحب، نقش بنیادی را درایجاد انشعاب درحزب وحدت داشت و دیگراینکه آقای ناصحی درسویدن به دیدن جاوید رفته واین چیزی است که خود جاوید درنوشته خود آورده است و خوب کاری کرده که نامش را به صورت مستعارگفته است زیرا آقای جاوید این همه نامها را راست و دروغ درنوشته هایش گرفته است و هیچ ملاحظه ای ندارد اما وقتیکه درباره " م . ن" می رسد می گوید که صلاح نیست یا اینکه ایشان راضی نیست که نامش گرفته شود.
اما همان گونه که گفته ام تاریخ یک طرفه نوشته نمی شود آگر آقای جاوید نام مخبرو خبرچینش را نمی گیرد اینه مه می گویم که " م. ن" آقای جاوید همان جناب ناصحی است شاید ناصحیهای دیگری باشد که به آنها بربخورد که ما نباشیم نه آنها هرگز نگران نباشند پیش از ن" س و م " هم است که اگر باز شود درست همان مخبرجناب جاوید خواهد شد حال آقای جاوید این افشاگری را دراین حد رد می کند که خطا گفته ام آقای " م. ن" جاسوس من نبود و من وی را به غرب کابل نفرستاده ام ناطقی صاحب دروغ می گوید قطعا همین گونه خواهد گفت ولی اطلاعات من ازوی همین است که " ن" ازطرف جاوید و متحدانش ماموریت داشت و به غرب کابل رفت آمد می کرد زیرا حساسیتی نسبت به وی دیده نمی شد و استاد مزاری حتا ازوی سوال هم نمی کرد که آو بچه اتمه شوی چرا رفتی. ازطرفی شک ندارم که وی بی نهایت زیرک و درگرد آوری اطلاعات فوق العاده بود. گفتم که درتهران در دفترمن آمد و بلافاصله گپ کشید که چرا عکس آغا را ندارید و پایین کرده اید دلیلش آمدن سفیرروسیه دردفترشما بود.
آقای جاوید درادامه صحبتهایش به یک نکته بسیارحیرت انگیزاشاره می کند و بازهم راوی وی همین جناب " م. ن" است آقای جاوید به نقل ازمخبرخود می گوید: که بکسهای دپلماتیک پرازکلدارودالررا دیده است. بعد می گوید: بکس پرازکلداربود و در بکسهای دیپلماتیک پنج میلیون دلار بود. همین گونه ادامه می دهد که مزاری گفت: پول دالر را دربوجی بیاندازید. هدف آقای جاوید ازبکس دیپلوماتیک چیست ؟ و اینکه پنج میلیون دولار دربکس بوده یعنی چه؟ من با خواندن این نوشته بکلی از جاوید درباره کارهایش و نوشته هایش بریدم. زیرا همین جناب ناصحی درگزارش خود به جاوید و دوستان و دیگر انشعابیون گزارش می دهد که با چشم خود دیدم که پیره زن درگوشه چادرش مرمی آورد مزاری تشکر کرد و بعد گفت: با این وضع مقاوت مشکل است. پنج میلیون دالر به اضافه میلیاردها افغانی و بکس پراز کلدار که اشاره می کند درهمین شرایط و درروزهای سخت مقاومت غرب کابل بوده است. مزاری این پول را چه می کرد؟ و چرا برای نیروهای خود مرمی و مهمات تهیه نکرد و نمی کرد؟ درحالیکه هرنوع مهمات در همه جا فت فراوان خریداری می شد .
درمزار شریف قومندان شفیع را دیدم ازوی پرسیدم که اسلحه تان چه شد؟ وی گفت انواع و اقسام سلاحهای ما مثل چوب های درخت خشک به دست طالبان و عمدتا نیروهای دولتی افتاد. آقای جاوید می نویسد که غرب کابل را نیروهای دولتی جلوترازطالبان گرفت و پیش دستی صورت گرفت و این مسلم است که بخش بزرگ سلاحهای حزب وحدت به دست نیروهای دولتی قرارگرفت سلاحهای بدون مرمی بدست دولت افتاد و نه طالبان. و طالبان به دلیل اینکه نتوانیست غرب کابل راشغال نمایند چندان سلاحی ازحزب وحدت بدست نیاوردند. پرسش ازجناب جاوید این است که راستی سلاحهای که ازسنگرهای حزب وحدت در روز" یوم المرحمه" گرفته اید آیاغیرازاسلحه ، توپ و تانک و هاوان زیکویک کلاشینکوف ، گرنوف خالی بدون مهمات و مرمی چه چیزگیرتان آمده بود؟. این مساله را هم شفیع و هم قومندان های دولت اذعان کرده اند که سلاحهای زیادی بدون مرمی بگفته شفیع مثل چوب درخت خشک را گرفتند.
جناب جاوید کمی با وجدان تان مراجعه نمایید اگر مزاری پنج میلیون و بکس پرازکلدار و پنج میلیون دالرومیلیارها افغانی می داشت والله بالله مجاهدانش را بدون مرمی هرگزنمی گذاشت و مجاهدان حزب وحدت بی مهمات نمی ماند خود تان و هرکسی دیگری اعتراف دارد که مزاری پول را برای خود ذخیره نمی کرد و نکرد هرکسی می داند که خانواده مزاری و مادر و دخترش به چه وضعی زندگی می کنند. ازجناب ناصحی نپرسیدید که چطور درآن لحظه دشوار جنگ و کوچ کو کوچ کو چه گونه حساب کردید؟ که در بکسهای دیپلماتیک پنج میلیون دالربود؟ و جاسوس و مخبرشما چه گونه دانیست که درمیان بکسها پنج میلیون دالراست؟.
آقای جاوید بارها به گونه کنایه اشاره کرده که این پولها چه شد؟ طالبان که قطعا به چنین پولی دست نیافته است اگرمی یافت خوب می گفتند که ما این همه پول را ازمیان بکسهای آقای مزاری که همه بکسها دیپماتیک بود را بدست آورده ایم و شما هم که به این پولها دست نیافته اید اگر نه آن قدر علیه مزاری دشمن تان، علم شنگه راه می انداختید که نه پرس ازشما وازطالبان هرچیزی درباره مزاری شنیده شده است و چیزهای حیرت انگیز و تهمتهای زیادی به مجاهدان حزب وحدت بسته شده و رسیده اند، اما هرگزانشعابیون و حزب شما و خود تان به سندی که مزاری میلیونها دالرداشته و میلیاردها افغانی وبکس پرازکلدار چیزی را بیرون نداده اید شما بکس ها ی دالر را دیپلمایتک نام کرده اید یعنی اینکه منظوردارید کشوری خارجی میلیونها دالر را با بکسش که دیپلماتیک بوده دراختیارمزاری می گذاشته و بعد می رفته است.
واقعا این منطق، خرد و عقلانیت شما است؟ که می گویید که کشورخارجی پول را با بکس که مشخصات کشورش را دارد و دیپلماتیک است دراختیار ایشان می گذاشته است . شما وقتی بدون دلیل و سند این گونه اتهامات را به مزاری که دشمن تان بود می بندید اگردراین موارد، اسناد می داشتید و حتا یک بکس را می گرفتید، آن وقت چه ها که نمی کردید؟. مقر حزب وحد ت همان گونه که نوشته اید در 20 و یا 21 حوت 1373 بدست دولت افتاد و طالبان نتوانیست تا این حد جلو بیاید. شما عضو اصلی دولت بودید جاسوسان تان دررفت آمد بود و همه چیزرا می دانیست می توانید نشان دهید و ثابت کنید که چه چیزی از مقراستاد مزاری به غنیمت گرفته اید؟ و هرگز قادرنیستید که یک مورد سند وابستگی را نشان دهید پول که سرجای خود.
خوب می گویید که بکس پرازکلدار ، میلیاردها افغانی و پنیج میلیون دالررا سید علی و مزاری و دوستانش منتقل کرد و مخبرشما آقای ناصحی گفته است که همه پولها درنزد سید علی، یاور استادمزاری و با خود مزاری بوده است و حتا گفته اید که مزاری به سید علی گفت یک مقدارازپول را خرج ازدواج خود کن پس قطعا درهمان لحظه های اخیر پول نزد سید علی و مزاری بود. سید علی، استاد مزاری و هفت نفردیگراز شورای مرکزی و ده ها نفردیگر توسط طالبان دستگیرشدند. پس این پولها چه شد؟ و چرا طالبان به آن اشاره ندارند. حقیقت مساله این است که اصلا پولی درکار نبود و این جعلیات و افسانه ها و دروغهای جاوید است. تنها یک گپ را بارها به کنایه گفته اید که پولها را خانم مزاری که ازقندهاربود با خود برد ای بی وجدانها این هم حرفی است که شما می زنید پولها را جاسوس شما در آخرین روزهای مقاومت غرب کابل دید و حساب کرد که پنج میلیون دالربود و میلیارد ها افغانی؟؟ حال چه گونه یک زن غریب بی پناه و مظلوم و آوارده جنگ آن را با خود برده است.
آیه الله غزنوی خدا رحمتش کند به من گفت: که ما درچهار آسیاب همسراستادمزاری رادیدیم که درپایش یک دانه چپلک دو رنگه بود این زن مظلوم آن قدردرمانده و مستاصل جنگ بوده که چپلک درپایش آنهم دو رنگ و دو گونه متفاوت بعد ها شنیدم که با برادرش که معلم بود درکویته پاکستان وصل شد. این درست است که من ازسرنوشت ایشان اصلا اطلاعی ندارم و اصلا نمی دانستم که ازدواج مزاری درکابل چه گونه؟ و با کی صورت گرفت تنها همین مقدار حرف را ازآیه الله شیخ زاده غزنوی قاضی حزب وحد شنیده ام که می گفت خانم ایشان ازقندهار و خواهریک معلم است.
اما مقدمات که برای رویداد 23 سنبله 73 تدارک دیده بودید
همان گونه که بارها جناب جاوید درنوشته های خود متذکرشده است که قومندانهای حزب وحدت را نزد امنیت ملی دولت و تا پیش آمرصاحب هم برده است گرچه آقای جاوید رد می کند که من نبرده ام اما افرادی را وظیفه را داده بود که قومندانهای حزب وحدت را دراوج جنگ نزد آمرصاحب ببرد که برد و بعد جاوید می نویسد : که آمرصاحب به آنها و به خصوص به قومندان شفیع اعتنا نکرد البته این حرف دروغ است بلکه آنها پولهای زیادی را گرفته بودند معرفی این قومندانها توسط آقای جاوید برای محبت و دلسوزی به آنها نبود خود جاوید صاحب نمی تواند دلیل بگوید که با قومندانهای حزب وحدت چه کار داشته است؟ و چرا آنها را به این طرف و آن طرف می برد؟ و چه منظورداشت؟ برای مزاری و برای ما جوابش خیلی ساده است شما نیت تان این بود که خیانت کنید و حزب وحدت را نابود و مزاری را بکشید یک نمونه اش همان جابجای مهمات درپشت خانه استاد مزاری است که اگرکشف و خنثا نمی شد شما بیخی مزاری و حزبش را با انفجار تروریستی کنده بودید خدا انجنیرلطیف آمرکشف نیروهای حزب وحدت را عمر دهد و عمرش را درازکند که توطیه انفجار را کشف و خنثا کرد آقای لطیف همین لحظه درکابل است وی به من گفت و نوشته است که چه کارهای را کرده بودید.
خود انجنیرمی گوید: و قسم می خورد که مواد انفجاری را ازپشت خانه استاد بادستهای خود بیرون کشیده است. آقای جاوید درجواب من نوشته است که دروغ است من می گویم هرگز دروغ نیست و حاصل همان تلاشهای تان است که قومندانهای حزب وحدت را به این طرف و آن طرف می بردید.
درست در18 سنبله 1373 توطیه کشف شد وحالت آماده باش داده شد با کشف مواد بزرگ انفجار، قومندانهای که پول برایش داده بودید همه به وحشت افتاده و ازمزاری بشدت ترسیده بودند که مزاری همه چیزرا خبرشده است و دمارازروزگارما درمی آورد که می آورد مزاری دربرابرخاینین شوخی نداشت. چند نفردرصبح گاه 19 دهم سنبله بوجیهای پول دریافتی دولت آقای جاوید و یا ثمره کارشان را یکی پس ازدیگری به مقرحزب وحدت آوردند. قومندان صداقت می گوید: در همین تاریخ چند نفربا بوجیهای پول به مقرحزب وحدت ونزد شهید مزاری آمدند. یکی شیخ ناظر دیگری قومندان طوفان و سومی هم کسی بنام حاجی امینی و چهارمی هم قومندن شفیع و پنجمی و ششمی ....هرکدام با کشف توطیه بزرگ، کیسه های پول دریافتی جناب جاوید یعنی دولت ایشان و کاری که درحق قومندانهای حزب وحدت کرده بود را، تقدیم استاد مزار کردند و همه مثل بلبل اعتراف داشتند که این پولهارا گرفته اند.
با این رویدادها استاد مزاری جلسه تشکیل می دهد. قومندان صداقت می گوید: که درجلسه نقشه و طرح کودتای نابودی حزب وحدت که یک کوپی آن به دست استاد مزاری رسیده بود را مورد بحث قرار داد. قومندان صداقت مرد مردانه همین لحظه درکابل است و می گوید: حیف من قلم ندارم اگرنه همه را می نوشتم و مردانه می گویم که این کارها قبل از ماجرای 23 سنبله صورت گرفت.
نقشه نابودی حزب به صورت هولناکی طراحی شده بود یکی انفجار عظیم مهمات پشت خانه و مقرشهید مزاری و دیگری نابودی مراکز نظامی حزب وحدت درغرب کابل و توسط چه کسانی . هم صداقت و هم دیگرقومندانها روایت مشابه را دارد که توطیه گسترده برای نابودی مزاری و حزب مزاری چیده شده بود اما کشف شد اولین و تاثیرگزارترین کشف همان کشف انجنیرلطیف آمرامنیتی حزب بود و با خنثی شدن این نقشه شوم و پلید انتحاری و انفجاری، مراحل بعدی خود بخود افشا شد ازجمله همان گونه که اشاره کردم بوجیهای پول اهدایی دولت جناب جاوید و به عبارت بهترحاصل کار و تلاش ایشان یکی پس ازدیگری به مقرحزب وحدت تحویل داده شد و این آدمها که اکثرشان زنده اند، همه جزییات را به مزاری شرح دادند و اینکه استاد مزاری این قدر جاوید را درسخنرانی "احیای هویت" نام گرفته است هرگز بدون دلیل نیست آقای جاوید کاری درحق حزب وحدت کرده که "خرس درخوله و موش درانبار" نکرده است و درست به همین دلیل است که مزاری کارهای وی را افشا و حالا جناب جاوید با گذشت بیست سال ازدرگذشت و شهادت مزاری این چیزها را می نویسد و یک عده هم خالی الذهن هستند و یا عوامل و اجیرشان می باشند نام آن را اسطوره شکنی گذاشته اند. هرکی می تواند اسطوره را بشکند اما این کارآقای سید علی جاوید نیست زیرا که ایشان عامل اصلی بدبختی و مصیبت مردم ما درغرب کابل شده است دشمن حزب وحدت، دشمن مزاری دشمن مردم است نمی تواند اسطوره مردم را بشکند خیال تان جمع جمع باشد.
این ها مقدمه تحولات 23 سنبله 1373 به روایت شاهدان عینی ما جرا بوده است و با این وضع طبیعی است که مزاری و یا هرکسی دیگری جای مزاری می بود برای حفظ جان خود مردم و حزبش، اقدام می کرد در نشستهای دو روز پیش از 23 سنبله با ملاحظه همه شواهد و بوجیهای پول و سند جابجای مهمات درعقب مقرحزب وحدت و شهادت و شناسایی مراکزنظامی و امنیتی توطیه، استاد مزاری با فیصله شورا امنیتی نظامی و سیاسی تصمیم گرفت که آنها را " خائنین ملی " اعلام نماید و مراکزشان را با سرعت درطی چهار تا شش ساعت جمع نماید. در23 سنبله جنگ آن چنانی نشد دلیلش این بود که توطیه گران غافل گیرشدند و دیگراینکه تعداد زیادی شان نیرونداشتند بگفته ای آقای جاوید که ما اصلا قصد حمله نداشتیم درپایگاه استاد اکبری کسی جزچند نفرنبود این درست است به همان دلیل است که تلفات در23 سنبله بسیارکم بود همه گریختند و رفتند تنها گفته شده که در"تپیه اسکاد" چند روز آقای صادق مدبرمقاوت داشته است که بعد ها و خیلی زود آقای مدبرهم ازحرکت روی گردان شد و رسما به حزب وحدت اسلامی پیوست .این اعلام همبستگی طی مراسمی انجام شد.
آقای جاوید برای اختفای شکست خود اتهامات زیادی وارد کرده و برخی ازنقالان وی می گویند: در 23 سنبله هزاران نفرکشته و صدها خانه خراب گردید و گاهی اعداد و ارقام را تا 29 هزار نفر نیزبرده اند. تمامی اینها دروغ و بی بنیاد وجعلیات جناب جاوید و همکاران شان می باشد. واقعا که آقای جاوید مریض است و حقیقتا دشمن شماره یک مزاری بوده است و بدرستی یکی از مخرب ترین چهره ضد مزاری در دولت استاد ربانی بوده است که حتا درمورد پیشنهاد حدادی سفیرجمهوراسلامی ایران که مزاری را نجات دهیم اما وی تنها همان گونه که دربخش "دوازدهم" نوشته شان نوشته است، بشدت مخالفت می کند همین حرف را منسوب به وی کرده است که "ما خواهان نابودی مزاری وحزبش بوده ایم و حالا که مزاری و حزبش درحال مرگ می باشد شما آمده اید که وی را نجات دهید".
درپایان این نوشته طولانی به یک مساله دیگر هم اشاره می کنم و آن این است که آقای جاوید درجای ازخاطراتش گفته است که مزاری با چراغ سبز نشان دادن به طالبان ، ساده لوحی کرد. اول اینکه مزاری هرگز به طالبان چراغ سبز نشان نداد و تا غزنی درجنگ طالبان رفت ولی چون حمایت نشد و چراغ سبزی که شما با نورشدید طرف طالبان روشن کرده بودید و می گفتید: که هدف ما با طالبان یکی است و هیچ اختلاف اعتقادی نداریم، مگرعلمای که شما حمایت می کردید و علما حرکت اسلامی نمی گفتند: که طالبان همان لشکر امام زمان اند همین رفتار و باورهای ساده لوحانه شما ، سبب گردید که مزاری درجنگ با طالبان تنها بماند. می دانید تازمانیکه طالبان به میدان شهر و دروازه های کابل نرسیده بود، هرگز شما نیت جنگ با طالبان را نداشته اید شما این قدر خود را قادر و مقتدردردولت استاد می دانستید که آمربرای مذاکره پیش شما می آمد، خود شما و با مشوره و موافقت شما برای طالبان مگرپول فرستاده نشد که شد مگر درمیدان شهربا طالبان برای گفتگو و آشتی نرفته بودید که رفته بودید.این کارهای دولت تان را به حساب چه می گذارید؟ ساده لوحی تان است و یا چیزدیگر.
این همه خوبی و خدمت و حتا آوردن اسامه بن لادن به افغانستان، چه دلیل داشته است اگر مزاری که دریک شرایط بسیارسخت هیات پیش ملابرجان فرستاد که میزان کشتارو تلفات را کم نماید، ساده لوحی باشد پس این همه کارهای شما را چه نام بگذاریم؟. آقای جاوید این هنرنمایی را دارد که خود را بی گناه بکشد ولی نمی شود. آقای جاوید گناه کاراصلی بدبختیها و مصیبتهای مردم درآن زمان و عامل اصلی نفاق دوئیت جنگ و تفرقه انشعاب است. همه این حرفها که می گویم دشمنی نیست زیرا من با جناب ایشان دشمنی ندارم بحث منطقی و آزاد داریم این تنها آقای جاوید است که مزاری را دشمن خود اعلام کرده است و برای نابودی مزاری و حزبش آن کارها را درآن زمان کرده است و حالا هم دست ازسرمزاری برنمی دارد و با گذشت بیست سال مزاری را دروغ گو، دشمن خود کشیده ولی می گویم که ایشان سخت درباره مزاری اشتباه کرده و در نوشته های خود به همه بدیها و ظلمهای که درحق مزاری وحزب وحدت کرده است ناخود آگاه، اعتراف می کند. یک کسی نوشته های شان خوانده است و خیلی بد گفته که جاوید تنها...... را ننوشته دیگرهمه چیز را تحریرکرده و همه تهمتها را به حزب وحدت نسبت داده است است. آخرین مورد همین میلیاردها افغانی و بوجی پرازکلدار و پنج میلیون دالراست که مخبر و جاسوسش آقای " م. ن" برایش گزارش کرده است.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد