سه فکرسیاسی
فضای فکری وسیاسی افغانستان درحال حاضر با سه فکر اشغال شده است.افکاردیگردرمقایسه با این سه اندیشه سیاسی ،ناچیز،ندک وغیرقابل درک دانسته شده.فکراول نظام ریاستی ،فکردوم نظام پارلمانی وفکرسوم نظام امارت طالبانی هست.هریک ازاین سه اندیشه طرف دارانی دارند.طرفدارانیکه تا مرزنابودی گام برمی دارند. فکرطالبانی برای مقاصد فکری وسیاسی خود ازهیچ کاری زشتی ابا ندارند آنها همه کارهای شان را بنام اسلام وشریعت انجام می دهند.طالبان درحدی افراط کرده که حتی کودک دوازه ساله را سربریده وگفته اند که برادروی درپولیس حکومت بود وما بخاطرآن وی این گونه گردن زده ایم.
طالبان درماه مبارک رمضان بد ترین کشتاررا ،راه اندازی کردند.ده ها مسافررا درمسیرمیدان وبامیان ازماشین پیاده کردند وآنها را بصورت فجیعی کشتند اجساد جوانانکه سرهای شان را بریدند وطالبان آنها را گردن زدند،غیرقابل رویت است.انسان نمی تواند به آن نگاه نماید.طالب این همه جنایت برای استقراراندیشه ای طالبانی انجام می دهند.آنها خود را مالک اندیشه ای می دانند که بخاطرآن آدم می کشند وکشته می شوند.طالبان باکی ازاین ندارند که با پوشیدن وسکتهای انتحاری،خود را منفجرنمایند.آنها هزاران نمونه ازعملیات انتحاری را درافغانستان مرتکب شده اند ومسئولیت آن کردارها ی پلید را به دوش گرفته اند.طالبان برطبل اندیشه سیاه خود برای استقرارنظام طالبانی مبارزه می کنند وهرگزناامید نستند وازکارهای بیرحمانه شان پیشمانی ندارند.تلاش برای نظام امارت یک فکرسیاسی وبا، بارسنگین اید لوژیک همراه شده وطالبان خود را مالک آن می دانند وبرای آن آدم ها را می کشند.
فکردوم اندیشه ای سیاسی با پیشینه ای تاریخی است .نظام متمرکزریاستی وسلطتنی که مبدآء تاریخی آن اززمان امیربی رحم افغان امیرعبد الرحمان خان،گرفته شده است.البته پیش ازعبد الرحمان،تلاشهای برای امارت متمرکزنیزبود ولی پدرنظام امارت متمرکزوسلطتنی،بدون شک امیرعبدالرحمان می باشد.ناسیونالیستهای افراطی درکشور،وی را امیرنام دار وتاج داری می دانند که توانستند نظام متمرکزسلطتنی را ایجاد نماید ازنظرآنها کشتارگسترده ای مردم،امری توجیه شده است.نظام ریاستی قاعده های خونینی دارد واین ساختاربراساس یک تاریخ آلوده به قتل عام ها،استوارشده برخی امیرعبدالرحمان را جانی وبرخی هم وی را ناجی می دانند.مبنای این اندیشه تباردانسته شده نظام متمرکزچه سلطنتی وچه ریاستی یک نوع محرومیت ملی ایجا می کند.شاخصه این نظام مرگ دموکراسی است زیرا دموکراسی براساس قبیله ، سمت،زبان ،نژاد، ومذهب ساخته نمی شود دموکراسی درجوامع انسانی، ازیک مادرمتولد شده وآن احزاب سیاسی است به همین دلیل احزاب سیاسی غیرمسلح مادر،قاعده واساس دموکراسی دانسته شده.شکست دموکراسی درحال حاضردرافغانستان ناشی ازساختارسیاسی می باشد.ساختارکنونی،براساس سلطه وغلبه ای نخبگان بصورت یک تیم،طراحی شده ودراین تیم حق تباری ترجیحات وتقدم براصول شهروندی دارد.عیب دیگراین ساختاراین است که یک نوع محرومیت ملی را بوجود می آورد.
درجامعه افغانستان ،مشارکت ملی وحدت ملی،مفاهیمی بی مصداقی درجامعه افغانستان است.مخالفان این نظرمعتقد هستند که نظام ریاستی قدرت را دریک نقطه متمرکزساخته وآن نقطه هم به دلایلی تاریخی دراختیارقبیله وتبارحاکم قراردارد به همین دلیل است که ناسیونالیستهای افغان،زمان امیرحبیب الله خان 1929 را انقطاع تاریخی غیرقابل تحمل می دانند.آنها با حکومت استاد ربانی هم همین رفتاررا داشتند وهرگزباحکومت ایشان ،همکاری نداشتند.حکمتیارصدراعظم دولت مجاهدین درپیشاورتعیین شد اما یک روزبا حکومت ربانی همکاری نداشت وجنگهای ویران گری را برضد دولت استاد ربانی راه انداخت. جبهه ملی افغانستان درسال 2011 دربن یک منشوری را به امضای رساند البته نظرات سیاسی آنها مورد تایید چند سناتورآمریکایی نیزقرارگرفتند.روهیرا باکرمسئول کمیته روابط خارجی کنگره آمریکا منشوربرلین را تایید کرد دیدیم که درافغانستان چه قیامتی برپا شد روهیرا باکرازسوی رییس جمهورکرزی ممنوع الدخول اعلام شد.تفسیرمالکان ساختارنظام ریاستی این است که افغانستان با نظام های پارلمانی تجزیه می شود آنها دچارتوهم وحشتناکی دراین مورد هستند وباوردارند که نظام ریاستی مایه استقلال افغانستان است.هرنوع نگرشی سیاسی غیرمتمرکز،پارلمانی،ازسوی طرف داران نظام ریاستی،حمل برتوطئه وتجزیه تفسیرشده اند.
فکرسوم درافغانستان ساختارغیرمتمرکز،پارلمانی ، وصدارتی است این طرزتفکربما می گوید که نظام ریاستی مایه بدبختی افغانستان درتاریخ شده است نظام ریاستی،تبدیل به استبداد،دکتاتوری وتوتا لیتراقتداردرجامعه بوده دراین فکرسیاسی وحدت ملی ومشارکت ملی دروغ بیش نیست زیرا غیرازتبارحاکم بقیه ایتنیکها خودرا درسالن وپس دروازه قدرت وتصمیم گیری،احساس می کنند واین احساس یک واقعیت است.نظام پارلمانی وصدارتی مشارکت ملی ووحدت ملی را بوجود می آورد همه احساس می کنند که ازطریق نمایندگان شان درقدرت سیاسی وتصمیم گیری، شریک هستند.لیبیا مثال خوب وقابل درک است با سقوط معمرقذافی درسال2011 این کشوربه سه بخش غرب،شرق،وجنوب تقسیم گردید.نخبگان سیاست درلیبیا این ازخود بیگانه گی را ناشی ازساختارمتمرکزوریاستی معمر قذافی دانسته اند وهمه به این نتیجه رسیدن راه نجات لیبیا ازخطرتجزیه، نظام پارلمانی می باشد که همه مردم ازطریق نمایندگان شان احساس مشارکت درقدرت را داشته باشد.نظام پارلمانی درلیبیا مایه نجات این کشورشد درحال حاضراین نمایندگان سه ناحیه ای شرق،غرب وجنوب هستند که تمامیت ووحدت واستقلال لیبیا را حفظ کرده اند آنها درمرکزقدرت قراردارند قانون اساسی،صدراعظم،قوه ای مجریه ،تصمیم گیری درمسایل ملی را ازآن خود می دانند وبه همین دلیل استقلا ل لیبیا، توسط نمایندگان مردم درپارلمان تضمین شده است.
نمایندگان مردم درهرکشوری همانند نخ تسبیح است که دانه های متعدد ومتفاوت را با هم وصل ونگاه می دارند.فکرسوم درافغانستان دنبال یک چنین چیزی است نظام پارلمانی درافغانستان،تکثرها وکتله های اجتماعی را وصل به قدرت می کند نمایندگان مردم ازسراسرکشورزیریک سقف گردهم می یایند آنها،بصوت خط محکم،همه مردم را متحد ویک پارچه نگه می دارند زیرا دلیلی ندارد که احساس بیگانه گی کنند.249 نماینده دراطاق پارلمان به اضافه مجلس سنا،اطاق دیگرمجلس، درصورت که احساس نمایند درتصمیم گیریهای اساسی کشورسهم دارند وقوه مجریه را درکنترل خود دارند،دراین فرض کسی احساس نمی کند که درپشت دروازه های قدرت وتصمیم گیری قرارگرفته است.فکرسوم برای نجات افغانستان واقتداراین کشورمهم است.این طرزتفکردربرابردواندیشه دیگر،به شدت مورد حمله ای طرفداران فکراول ودوم قرار گرفته است فکراول با فکردوم دریک مورد که حاکمیت تباری باشد،مشترک هست هردوفکراصراردارند که تیم حاکم ازتبارحاکم باید باشد.تفاوت آنها درسیاسی وایدلوژی بود شان هستند.فکرطالبانی امارت اسلامی را توسط تبارخود به اجرای می گذارند آنها درحد متعصب ومتصلب اند که حتی به زبان فارسی حرف نمی زنند.فکردوم درحال حاضر، امارت اسلامی نمی خواهد این فکراصولا قالب برای شان مهم است قالب همان ساختارنظام ریاستی ومتمرکزاست.محتوای آن می تواند هرچه باشد.
به همین دلیل است که روشنفکران زیادی ازتبارحاکم ازجنبش طالبان حمایت کرده اند ودرآینده هم ازطالبان صرف به دلیل تباری پشتیبانی می کنند.این درست است که درمغزاشرف غنی تحصیل کرده ای غرب غیرازآن چیزی اندوخته شده که درمغزملای عمرجای گرفته است اما یک امرآنها را پیوند داده وآن زعامت تباری است.به همین دلیل حمایت حرکت طالبان ازسوی اشرف غنی احمد زی درآخردهه ای نود قابل توجیه است.فکرسوم می گوید نظام را پارلمانی بسازید تا احساس حقارت ازجامعه گم شود زیرا بزرگترین تهدید درجامعه، تبعیض،بی عدالتی ،استبداد،ونظام متمرکزسیاسی وریاستی می باشد.دلیل مساله همان احساس بیگانه گی وتبعیض حقوق شهروندی درساختارسیاسی است.نظام پارلمانی به دلیل مشارکت ملی درقدرت توسط نمایندگان، این ذهنیت را ازبین می برد وهمه درقدرت سیاسی احساس مشارکت دارند.سه فکردرحال حاضرفضای جامعه مارا پرکرده وهرکدام طرفداران دارند که برای تحقق آن جان می دهند.فکرسوم نسبت به دوفکردیگرغریب وتنها به نظرمی رسد اما الزامات جامعه این اندیشه ومالکان آن را به زود ترین فرصت بالا می برند.البته اندیشه سوم هزینه های بسیارزیادی باید به پردازد.زیرا مخالفت فکراول ودوم با فکرسوم بسیارجدی است.