پاسخ به در خواست جناب جاوید خمارجنگهای داخلی دهه ای ۱۳۷۰
جناب آقای جاوید تمامی صحبتهای شما متمرکز برچند موضوع است یکی اینکه ازخود دفاع نمایید به این معنا که به هیچ وجهی درجنگهای داخلی نقش نداشته اید وهرجنگی که درافغانستان صورت گرفته تمامی خلق عالم درآن شریک بوده اما جاوید درآن حضورنداشته است درنوشته های تان بارها تاکید کرده اید که ازجنگ فرارکرده اید مثلا در جای به این مضمون گفته اید: که به دلیل مرض« بواسیر »از جنگ غرب کابل گرختم. یعنی اینکه مرد شماره ۲ حرکت در جنگ نبود ولی حزبش جنگ کرد و بعد نامش را گذاشته اید دفاع. اگر شما که بنیادی ترین عضو دولت بودید و در حدی قدرتمند که، آمر مسعود، را در حضور آمریکاییها در پشت در اطاق انتظار، منتظر شانده اید. به نظر تان فرار ازجنگ بعلت « بواسیر» و نگهداشتن مسعود در پس در وازه چه قدر باور کردنی است!! به نظر من اینها افسانه باشد که برای مخاطب کم سواد و بی مطالعه تان راه انداخته اید. جناب جاوید در همین روایت افسانه ای مدعی است که مهمان آمریکایش از جاوید می پرسد: که کدام مسعود در اطاق انتظار هست؟ بعد آقای جاوید به آمریکایی می گوید: مگر ما چند مسعود داریم ؟ یک آ مر مسعود در افغانستان است.
این گونه برائت به نظر بسیارغیرمنطقی است که شما ،لالک، کل کده باشید. جاوید رهبرحزب حرکت پس از آیه الله محسنی و دومین مقام درحرکت اسلامی است و بگفته خودش درحدی توانا بوده که آمرصاحب مسعود می یامده و پشت دروازه اش انتظارمی کشیده این انتظار همانگونه که اشاره کردم درحدی بوده که آمریکاییها را بحیرت انداخته و گفته اند که آمر مسعود آمده و شما درپشت در منتظرش گذاشته اید. این گونه ادعاها به نظرجاوید منطقی و درست است.
اما حرفهای استاد مزاری مظلوم که رهبرعظیم ترین تشکیلات سیاسی است بی اساس و بی پایه است استاد مزاری در یک سخنرانی بسیار صریح و بی پرده در باره شخص جاوید سخن گفته است در این سخنرانی استاد مزاری به نقل از سیرت طالقانی می گوید: که جاوید گفته اینها، هزاره ها اولاد ،چنگیز، اند و اگر مجتهد شوند ما از اینها تقلید نمی کنیم. جناب جاوید همین نکته را در خاطرت خود نوشته است و گفته است: که مزاری حرف سیرت را که در گوشش کدام چیزی گفته باشد دلیل آ ورده که من هزاره را ازنسل چنگیز گفته ام که اگر مرجع هم شود ما از اینها تقلید نمی کنیم. جناب جاوید این حرف استاد مزاری به نقل از سیرت را هرگز قبول ندارد حال ماچه گونه حرف آ قای جاوید را قبول داشته باشیم که شبیه به افسانه سرای می باشد. مزاری به نقل از طالقانی این نسبت را داده و شما چه گونه ثابت می کنید که هزاره را اولاد چنگیز نگفته اید؟ شما ادعا دارید که این حرف دروغ است اما دلیل و شاهد ندارید. استاد مزاری شاهد دارد و این حرف سیرت طالقانی را سند قومگرایی تان و بدترش همان فاشیست بودن است که از مجتهد هزاره تقلید نمی کنید این همان اشرافیت تباری است که استاد مزاری گفت: ما به این می گوییم نژاد پرستی.
تکرار می کنم تا اینجا که در مورد نوشته تان مکث کردیم که از هزاره تقلید نمی کنید طبعا به هزاره دختر هم نمی دهید چون شهید مزاری مستند گفته است که نژاد پرست هستید. پرسش این است که آیا ممکن کسی ولی نعمه خود یعنی آمرصاحب مسعود را درپشت در، برای ملاقاتش منتظر بگذارد؟ آنهم درحضورآمریکاییها فکر می کنم این حرف را که شما در خاطرات تان نوشته اید دروغ بدون سند و مدرک است و حرف مزاری منطقی و موجه به نقل از سیرت طالقانی چهره سر شناس و مومن افغانستان. شما تماما بقول هزاره گی اوسانه گویی کرده اید و این افسانه های است که ساخته اید.
جناب جاوید فکر می کنید مردم گوساله است و استحاله درامرپیرمریدی تان شده که هرچه بگویید حرف تان را قبول دارد اما گفته های مزاری غیرمنطقی و بی دلیل بوده است و مزاری بی دلیل درسخنرانی احیای هویت حرف زده است.
آقای جاوید در خاطرات خود نوشته و می گوید: که درتشکیلات حزب حرکت هیچ هزاره باوی مخالف نبوده است. و این سخن را بارها تکرار کرده و در رد سخنان داکتر حسنی که عضو حرکت اسلامی و دست رسی به خصوصیات مرد شماره ۲ حرکت جناب جاوید داشته است این را به این خاطر می گویم که داکتر حسنی مدعی است که همسر دومش نامزد کسی دیگری بود اما ایشان عاشق می شود و یا آ ن کس که مقاله ،ایدز، را نوشته و گفته است که جاوید گرفتار مرض، ایدز، شده است وی خودش در همین چند دقیقه پیش شکایت کرده و گفته است: که به من نسبت ایدز، زنکه بازی و... را داده است. من البته با نسبتهای دروغ اصلا مخالف هستم و متاسفانه این گونه کارها و نسبتها و افسانه هارا خود جاوید شروع کرده کرده است« که کلوخ انداز را پاداش سنگ است» همین نوشته ، ایدز، را نسبت به من داده و من هم گفتم که این، نسبت، است من دید گاهم را در باره جاوید و حرکت اسلامی در ، حدیث خاطرات، که شامل ۵۰۰ صفحه می شود را نوشته ام ولی خوب مقاله ، ایدز، حالا منسوب به من شده است.
آ قای جاوید هم در خاطرا تش و هم در رد داکتر حسنی تاکید دارد که: در تشکیلات حرکت اسلامی هزاره ای مخالف نداشته است و تمامی مخالفانش سادات درتشکیلات حرکت بوده اند و ی به همین مضمون ادامه دهد که رهبری مستمر و دوامدارش را در حرکت اسلامی را مدیون هزارهای حرکت اسلامی می داند. فکر می کنید آقای جاوید آن قدرمخلص هزاره ها بوده که سا دات باوی مخالفت داشته ولی هزاره همیشه درحرکت اسلامی حامی شان بوده است. این مساله به این صورت مطرح است که هزاره درتشکیلا حرکت اسلامی نقش بزغاله ای را نداشته است البته داکتر حسنی عضو پیشین حرکت اسلامی که حال قرار شده دلایل بیرون شدنش را از حرکت در قالب کتابی بنام « چرا ازحرکت بیرون شدم ؟» را بنویسد البته شنیده ام که این کتاب حاوی نکات تکان دهنده است آ قای حسنی گفته است که : که از هم اکنون تهدید شده است. ولی حسنی گفته است: که بکارم ادامه می دهم و هیچ کسی نمی تواند جلو مرا بگیرد. این مفهوم نوشته جناب حسنی است که از حرکت خارج شده و یک مطلب خوبی در این مورد نوشته است که با واکنش شدید آ قای جاوید روبرو شد ایشان همه حرفهای حسنی همکار حزبی خودرا دروغ خواند و گفته است: شیخ حرکتی ثم نصری و ثم سیکولار..
آقای جاوید خیلی کم حوصله می باشد و همانگونه که در خاطراتش افسانه و تناقض گفته است درجای می گوی: حرکت در هیچ جنگی دخالت نداشته و درجای دیگر از خاطراتش اذعان به گرفتن اسکاد از حزب اسلامی را در جنگ می کند و باز می گوید: که مجاهدان حرکت در غرب کابل به نفع مزاری هم جنگ کرده اند. آ دم با این تناقضات بقول رفیق نیچه بیخی« قیج» )٫ می ماند و حالا در باره داکتر حسنی همکار قبلی خود می گوید : سیکولار یعنی بی دین در حالیکه حسنی به حدی به عنعنات دینی متصلب است که استاد دانشگاه است ولی باهمان لباس روحانی خود به دانشگاه می رود و درس می دهد حالا وی از نظر جناب جاوید ، سیکولار، شده است.
همانگونه که جناب حسنی گفته و من هم بشدت با ان موافق هستم. عمده ترین فرماندهان هزاره درحرکت مثل مشتاق و استاد مبشر و...به دلایلی کشته می شوند. درشورای مرکزی هیچ هزاره عضو شورای مرکزی ادعای رهبری سطح دو را نتوانیسته است. درطی این همه سالها رهبری سطح یک و دوی، حرکت چه درحال انشعاب و یا درحرکت اصلی، تغییرنخورده است؟ شما تا دم مرگ رهبرحزب تان هستید.
شما نشان دهید که درشورای رهبری حرکت کدام هزاره جرات داشت که با وجود شما آقایان آیه الله محسنی سید علی جاوید، سید حسین انوری، سید هادی و.. رهبران ابدی حرکت اسلامی ادعای حتا مقامی درسطح دوی حرکت اسلامی را داشته باشد . این حرف استاد مزاری دقیق است که شما مخالف بزرگ شدن هزاره درتشکیلات تان بوده اید. و برای آنها وقعی نمی گذاشته اید آنها ازبدی روزگاردرحزب تان دچارسوء تغذیه شده بودند شما می توانید بگویید و نشان دهید که درحزب تان کدام هزاره به جای رسیده باشد که ما خبرنداشته باشیم آنچه که شما علم می کنید قومندانهای مطیع هزاره تان بود که خوب برای شما شمشیرمی زدند و اگر مشکوک می زد بعد حسابش با کرام الکاتبین می شد.
شاید بگویید داکتر مدبر!. صادق مدبر درحرکت هرگز روز گارخوبی نداشت واز گرفتاری زمانه به کانادا رفته بود اما اینکه حالا شخصیت شده این بخاطر رییس جمهوکرزی است. اما شماها بنام همان مردم ازچهارطرف می گرفتید مبالغی که استاد مزاری اشاره کرده است درست است اما شما گیله و یا دلیل بی منطقی مزاری گرفته اید که مبالغ دریافتی خیلی بشترازاین ها بود اما مزاری به آن اشاره نکرده است جناب جاوید در خاطرات خود می نویسد که : مزاری به مبلغی اشاره کرده که معادل ۲۰۰ ویا ۲۵۰ دالر در ماه می شد در حالیکه تنها مصارف سالانه حرکت اسلامی و همین گونه ماهانه و روزانه در کل به هزاران برابر مبلغ مورد نظر مزاری می شد.
هدف جناب جاوید از این مفاهیم که اشاره کردم این است که مزاری خبر نداشت و هزینه های واقعی که دریافت مکردیم این بود. در حالیکه شهید مزاری می خواست ثابت کند که پول اقایان مرتب به ایشان می رسد و جاوید می گوید : که استاد مزاری اطلاعات ازمیزان درامدهای شان نداشت البته اینکه استاد مزاری مبلغ در یافتی را بگفته جاوید ناچیز گفته باشد، دلیل نمی شود که بد کرده و مبالغ اصلی را که تنها یک موردش را درسخنرانی احیای هویت شهید سید محمد سجادی نوشته است را کافی نیست.
جناب جاویدشما گفته اید: که مزاری از امضای توافقنامه با حکومت مجددی سرباززد و باعث جنگ وتباهی شد. این حرف بسیارغیرمنطقی است استاد مزاری هیچ مشکلی با حکومت مجددی نداشت و اتفاقا آقای مجددی مزاری را بهترین دوست و یا ورحکومت خود می دانیست. مجددی بارها دراوج جنگهای که علیه مزاری راه انداخته بودید به دیدن مزاری آمد و ازوی احوال گرفته و جنگهای تحمیلی شما را محکوم می کرد و شما یکی ازارکان حرب و نظریه پرداز جنگ علیه مزاری بودید آقای انوری که من با ایشان یازده ماه درطالقان کار کردم ازمزاری به نیکی یاد می کرد و می گفت: خوب این اختلافات رهبران ماست ما و شما عسکرشان هستیم هرچه امر کنند ما انجام می دهیم. ولی شما می گویید که مزاری دشمن است. همانگونه که اشاره کردم مجددی دربد ترین شرایط ازپاکستان برای نجات مزاری رفت. جناب جاوید شما تاکید دارید که اگر مزاری : توافقنامه با مجددیرا امضا می کرد ما ۹ وزیر از ۳۰ را داشتیم و هیچ مشکلی پییش نمی امد. این مضمون سخن ایشان خیلی بی بنیاد است به دلیل که صحبت از دورژیم و حکو مت است. حال با مجددی در مدت سه ماه حکومت موقت ایشان توافقنامه امضا شد و یانه ولی باید اعتراف نمایید که روابط حزب وحدت و شهید مزاری با حکومت مجددی خراب نشد. دلیلش این بود که مجددی خیلی واقع بینانه سیاست می کرد بقول شما شاید همان ترکیب مزاری را راضی ساخته بود که هیچ مشکلی با وی پیدا نشد
اما شما در حکومت دوم بعداز مجددی اصرار داشتید که مزاری خلع سلاح شود مستندات شما سند، جبل السراج، بود و بعد با اهانت می گفتید خوب کدام چیزی می دهیم شما بارها بعنوان تیوریسن و نظر پرداز بخش جامعه شیعی این حرفهارا بخورد حاکمان دادید و ذهنیتها را بین مزاری و مسعود منفی ونتیجه این شد که دریای خون جاری شود.
شاید این ادعای درست باشد برای دادن تیوری نفاق و توطیه مهمان تان را پشت در نشانده باشید. شما تاکید روی خلع سلاح داشتید اما شهید مزاری تا کید روی جایگاه مردم در ساختار نظام سیاسی و تامین عدالت. بفرمایید کی گناهکار است مزاری و یا شما فکر کردید مزاری مثل شما رفتار می کرد خوب بود؟
مشکل با دولت شما پیش آمد و شما بودید که گفته بودید یا ما و یا مزاری مثل بوش که گفته بود دنیا یا با ماست و یا ضد ما . شما حتا سید مصطفی کاظمی را تحریک کردید که ازمزاری جدا شود سید مصطفی کاظمی نماینده ویژه مزاری درنزد دولت معرفی شد یک وقت خود کاظمی می گفت: که برادران مخصوصا ازشما نام گرفت که مزاری دیوانه است با حکمتیار رفته ولش کنید بیایید با دولت کارکنیم حق حقوق مان را می دهد این شما بودید که به استاد اکبری گفته بودید: که حکمتیارگرگ و استاد ... روباه است آقای اکبری می گفت: گرگ خطرناک است آدم را می خورد اما روباه ممکن است آدم را بازی بدهد و لی نمی خورد اقای اکبری بارها با خودم گفت: اشتباه استاد مزاری این بود که با گرگ یعنی حکمتیار رفیق شد.. جناب جاوید شما درعداوت با مزاری چنین راه های درپیش گرفته بودید شما پدرکشته مزاری بودید خود تان درنوشته تان اذعان داشته اید: که یکی از دلایلی دشمنی ما کشتن پدرمزاری درسال 1361 است. جناب جاوید شما ممکن این حرفهای مرا رد کنید و بگویید: . ما الدلیل؟ .من دقیقا به هما منطق خود شما متوسل می شوم که در آ خرین تحلیل تان در جمهوری خراسان نوشته اید که مستندات حرف تان شاهدان زنده و مرده هستند منم شاهد برای گفته هایم دارم .
مزاری شما را می شناخت و با شناخت کامل هرآنچه درباره شما گفته درست گفته است. درتمام نوشته های تان چرا مسوولیت پذیرنستید پول حکومت را که می گرفتید و به گفته خود تان خرج حرکت اسلامی درسال درماه و درهفته و درروز چه قدرمی شد؟ و به مزاری شهید خورده گرفته اید که خیلی کم گفته است این پولها را ازکجا می کردید؟ درخو شبینانه ترین نظراینکه دولت برای تان می داد بگفته آیه الله صالحی عالم شوخ مشرب که بعد از ۲۳ سنبله که اوج خیانت به وحدت، مردم و انشعاب حزبی و هدف و حاصل کار تان بود وقتی از کابل برگشت به من گفت: انشعابیون با همکاری رهبران حرکت بخوبی اعاشه اباطه می شود و دیگری اش را وی می گفت اما من نمی گویم.
این هزینه با خیانت 23 سنبله چندین برابرخیانت افشاربالا رفت با این تصویرشما پول و هزینه جنگ و خیانت به مزاری وحزب وحدت را می خوردید. شما اعتراف دارید که قومندانها را برای فروش به دولت می بردید یک مورد به قومندان شفیع اشاره کرده اید که بله : قومندان شفیع معروف به دیوانه را نزد آ مر صاحب بردم اما گفتید : که مسعود اعتنانکرد . خوب خانه امر صاحب آباد که اعتنا نکرد شما که برای فتنه و جنگها و نفاق و خون ریزی بشتر این کارها کردید. شما خود اعتراف دارید و گفته اید و این مساله را بارها در خاطرات تان یا داور شده اید که : درامرانتخابات و تعیینات حزب وحدت از جناح اکبری حمایت می کردیم و پول برایشان تهیه کردیم. یعنی اینکه در امور داخلی حزب رقیب تان مداخله داشته اید و برای انشعابیون پول داده اید تمامی این حرفها دال مرکزی خیانت شما درغرب کابل است باز می گویید که ما هیچ دخالتی درجنگ نداشته ایم دولت عاشق چشم ابروی تان بود که این همه کمک ها حیرت انگیز را به شما می کرد مگر بشما جزضربه زدن و خیانت به مزاری غرب کابل چه چیز را دیده بود؟. پولهای هنگفت را به چه دلیل می گرفتید؟ و آن همه خانه های تیمی و غیرتیمی را برای چه منظوری بشما کرایه کرده بود؟.
همه قراین نشان می دهد که مانع اصلی نزدیک شدن مزاری و درهم شکستن پروسه گفتگو توسط شهید کاظمی را شما خراب کردید و نقش داشته اید می دانیم شما دلایل واضحی برای این کارداشتید که باحضور و مشارکت حزب وحدت برای شما جایگاه نمی ماند این البته یک توهم شیطانی بود دامن حکومت بلند و برای همه جای بود ولی به دلیل دشمنی و حسادت، حقارت، مانع شدید و آقای کاظمی و به تبع آن استاد اکبری و... را باخود بردید. من شخصا باور دارم که شما رهبر با استعداد حرکت بودید و هستید نقش شما درتمامی این بدبختیها محوری بنیادی است زیرا خود تان به همه این امور اعتراف کرده اید:
. دشمن مزاری، دخالت درامرانتخابات داخلی حزب وحدت ، انصراف شهید کاظمی ازانجام ماموریت صلح و مذاکره، بی اعتنایی و تمسخر به اعضای هزاره گی حزب تان، تهمت های ناروا به مزاری، کشتن پدرایشان در ثور ۱۳۶۱ به آن وضع هولناک، ازجمله کارهای تان بوده است. این ها یافته های است از نوشته های خود شما که به گفته رفیق نیچه بد رقم اعتراف کرده اید. شما با این کارهای که کرده اید فکر می کنید منبع شرو فجایع هولناک و مصیبت بارنیستید ومزاری مظلوم مسبب فجایع است.
تا بحال فکر کرده اید که مزاری چه می خواست؟ ایشان مشارکت عادلانه و منطقی را می خواست گفته اید که نه وزارت از سی وزارت را می داد کو کجا؟ مگراستاد مزاری آقای خلیلی جنرال خداداد و.. چند نفردیگر را نه فرستاد که فرستاد بروید از خداداد مارکسیست به قول شما وازاستادخلیلی پرسان کنید چه حرمتی برای مشارکت می گذاشتید؟ و چه کارهای که برای به هم زدن مشارکت نداشته اید. مزاری بارها به همه و به چنگیزپهلون حامی بی چون و چرای حکومت کابل مگر نگفت که: خدا می داند ما اصل قدرت را نمی خواهیم ما مشارکت را می خواهیم. و جواب این مطالبه برحق این شد که سه سال غرب کابل بمباران شود و به تمسخر بگویید که مزاری وزارت خانه کلیدی می خواهد.
ما به این جمع بندی ازحوادث آن زمان دست یافته ایم که مانع و رادع اصلی بدبختی جنگ و مصیبت توطیه و نفاق شما بوده اید دراین میان شما جناب جاوید همان گونه که همه چیزرا اعتراف کرده اید این را نیزقبول داشته باشید که بالاترازهررهبرشیعه دراین لجنکاری نقش داشته اید .نتیجه اینکه منبع شرفساد و کشتارو بدبختی هولناک شما هستید و نه مزاری مظلوم که فقط داعیه حق و مشارکت عادلانه را درنظام سیاسی را داشت .ف
حدیث انقلاب ( 3 )
فکر می کردم ازحوزه خصوصی زندگی رهبران دو حزب وحدت و حرکت خارج می شوم و حدیث انقلاب را درابعاد وسیع تری روایت می کنم همین کار را می کنم اما مسایل زندگی ، بازی گران و رهبران دو حزب مهم سیاسی و اعتقادی، بسیار مهم و خوانندگان زیادی دارد و به همین خاطر است که خود جناب جاوید درحدی بسیار زیادی به زندگی خصوصی و شخصی مزاری چسپیده است واین مساله ثابت شده رفتن به زندگی افراد بخصوص چهره های شاخص خیلی دلچسپ و مزه داراست .
مثلا دیشب من گفتم که دوستان گزارشها وروایتهای شان را درمورد آقای جاوید برای من چه بد و چه خوب روان نمایند، باوردارید که آن قدرنوشته و کامنت و پیام درمورد زندگی خصوصی افراد بخصوص جناب جاوید ارسال شده است که نپرس، دلیلش همان جذابیت خصوصیات زندگی افراد است و چرا ما درطول روز این قدر به یخ افراد می چسپیم و غیبت فراوان می کنیم. برخی گفته اند که غیبت و گوشت خوک خر دن نیست این کنجکاوی در حوزه علم رجال است.
بخش بزرگی ازخاطرات و بیوگرافی آدمهای مهم، درتاریخ رفتن به همان ابعاد زندگی خصوصی آدمها است من با توجه با حجم کامنت ها وپیامها به این جمع بندی دست یافتم که اگر بنا شود من تنها همین پیامهای راست و دروغ را بیاورم و روی هر کدام مکث و تاملی داشته باشیم می دانید چه خواهد شد. افتضاح به تمام معنا و بقول رفیق نیچه رهبران و جناب جاوید بد رقم افتضاح و فضیحت به بار آورده است. آن وقت باید بگوییم ما شرح ماجراهای جنسی و سکسی راشرح می دهیم این مساله بدون واکنش نمی ماند جاوید هم به دنبال همین گونه مسایل می رود نتیجه این می شود که رهبران حزب درزندگی خود هیچ کاری نکرده و فضیحت کارنامه آنها بوده است درحالیکه این جفایی بسیار بزرگ و اهانت به مقام شامخ رهبران سیاسی کشوراست خواهش می کنم این گونه درخواست ها را از من نداشته باشند.
درست به همین خاطر از شرح ماجرای مرتبط به اخلاقیات صرف نظر می کنم. به من چه مربوط که فلانی عیاش بوده و عمرش را از عنفوان جوانی تا حدی پیری به این گونه امور گذارانده است البته شاید غیرممکن باشد گاهگاهی درچهارچوب رعایت ادب و اخلاق تماس گرفته می شود اما بنیاد نوشته ، هرگز شرح و روایت این گونه کارها نیست. اما ابعاد دیگر زندگی افراد و رهبران نباید درحاشه گذاشته شود مثلا مساله ثروت و سرمایه ، فتوای های جنگ و سازماندهی جنگهای داخلی تکفیر و تفسیق رهبران حزب رقیب و صدها مساله ازاین دست را نمی توانیم مغفول نگهداریم و تاحدی امکان شرح می دهیم بعنوان نمونه وقتی که آقای سرورجوادی برعلیه جاوید می نویسد که وی نوجوان بود و درهمان سن سال آقای جاوید و جید را و.. را با بهترین شکل شمایل درورس محل قیادت شورای اتفاق درسالهای شصت می بیند آقای جواد از عموی بزگوارش حضرت آیه الله فاضل ورسی درمورد خوش سیماهای مهمان می پرسد و بعد آیه الله فاضل از برنامه های آقای جاوید که عمدتا جنگ علیه سازمان نصر باشد را شر ح می دهد اما جاوید نفس حضورشان را که آقای جوادی به آن اشاره کرده است را تایید می کند اما برنامه های که علیه سازمان نصر و هماهنگی با شورای اتفاق برای سرکوب نصریها که تکفیر شده است را انکار می کند.
پرسش اساسی همین است که جناب آقای جاوید درصورت که پدر بی گناه مزاری تنها به جرم اینکه فرزند عبدالعلی عضورهبری سازمان نصراست و به آن وضع فجیع توسط حز ب شما با تعداد ازاعضای خانواده شان به شهاد می رسد، حال چه گونه ممکن است که شما با جناب جید نه بل با دوست دیگر تان به ورس رفته اید و هیچ حرفی درمورد سازمان نصری که بنیاد شما را تهدید می کند و اختلافات عمیق ایدلوژیک با شما دارد، اصلا چیزی نگفته باشید و بگویید که آقای جوادی دروغ می گوید حافظه ندارد. نه جناب آقای جاوید والله باالله و به قران خدا سفر تان به ورس در مقر شورای اتفاق با برنامه ضد نصر و مبارزه باین سازمان بوده است چران انکار می کنید و بگویید که ما به دلیل همفکری و هم ایمانی با شورای اتفاق اینی برنامه های جنگی علیه نصرکافر و نصرانی را داشتیم. .
درباب ثروت که ازخود شروع نمایم یکی از تفاوتهای بنیادی من و جناب جاوید، همین است ایشان تمامی اثارش را با رنگهای گونا گون چاپ کرده اند و لی من این نوشته ها را تنها دروبلاگ خود گذاشته ام. " حدیث خاطرات " درپانصد صحفه وتا نشست بن . "حکایت های فتیخان" روایت ممتد از فرهنگ زندگی و عنعنه های اجتماعی ششصد صفحه و ناتمام. کتاب " اسرار آفرینش" در چهار صد بیست صفحه. " انسان ، علم و ایمان" درسیصد صفحه و البته صدها وشاید هزار صفحه مقاله و ده ها مصاحبه درامور ملی و بین المللی را نوشته ام. من اگر آدمی پول داری مثل جاوید بودم همه این اثار را با رنگهای مختلف چاپ می کردم و می گفتم این هم مدارک و مدارج علم و دانایی من و آن قدر فیسبوکی اش می کردم که به گفته مرید نیچه همه" قیچ "می ماند.
می دانید که نمی توانم درحال حاضر منم همین صفحات مجازی فیسبوک ، تویتر، وبلاگ و وبسایت که البته وبسایتم به رحمت خدا با تمام دار و ندارش پیوست این متوفا دو دلیل داشت یکی اشتغالات بیش از حد من و دیگری بازهم همان مساله مالی است به اولادم دربیرون سپردم که مواظب وبسایتم باشید حسابش را درموقع و زمانش تادیه نمایید که بچه گی کرد و نکرد و ازدستم بیرون شد. چندی پیش مقامات گوگل می گفتند که ممکن با پیشرفت حیرت انگیز علم و تکنوژی ، ابزار قدیمی که ما داریم ازکار به افتد و ابزار جدید روی کار بیاید آنها این احتمال و نگرانی را ابراز داشتند که ممکن است جهان وارد به قبرستان اطلاعاتی شود. لذا توصیه می کنم که نویسندگان پولدار نوشته های شان را تبدیل به کاغذ و کتاب نمایند و مثل من که دراثربی بضاعتی همه اش را به تکنولوژی واگذارکرده ام نباشد.
تفاوت من و آقای جاوید یکی همین است که وی مرد پولدار و من آس پاسم. حالا بحث پولداری و ناداری پیش آمد باید درمورد شهید مزاری و دیگر دوستان و رهبران دوحزب کمی حرف بزنم این هم شامل حوزه خصوصی می شود زیرا که پول از خصوصی اسرار رهبران سیاسی جامعه ا فغانی است. آنها ممکن است شهامت ابراز هرچیزی را داشته باشند ولی هرگز و ابدا شهامت اعلام داشتن سرمایه های گرد آوردی شده شان را ندارند و اگر گاهگاهی گفته اند که مبلغ ده هزارا یورو دربانک آلمانی را دارد باور نکنید. اینها اسرار فاش ناشدنی است.
اما هیچ شکی نداشته باشید که بی نقد نستند و پولهای زیادی دارد. یک دیپلمات خارجی به من می گفت که طبقاتی ترین جامعه درجهان یکی همین افغانستان شما است گروهی چنان ثروت و سرمایه دارند که با میلیاردرهای ما، دست پنجه نرم می کنند و اما اکثریت قاطع مردم شما گرسنه و گداهای سرخیابان هستند. ما درسازمان نصر افغانستان اگر نگاهی به یاندازیم و به رهبران حرکت اسلامی و وحدت اسلامی نظری درمورد زندگی خصوصی شان درعرصه سرمایه و فقر داشته باشیم باید اذعان نماییم و من سوگند جلاله یاد می کنم به قول رفیق نیچه به قرعان خدا، فقیرترین آدم درسازمان نصر و بعد حزب وحدت ، شهید مزار ی بود وی به تمام معنا لاس و پاس به لحاظ پول و پیسه بود .
آقای جاوید که خود را دشمن مزاری اعلام داشته ، هرخوبی مزاری را اگر منکر شود و وی را منبع شر وفساد درنوشته های خود معرفی نماید اما هرگز نمی تواند این مساله انکار نماید که مزاری فقیر بود. دومین شخص اگر شکسته نفسی گفته نشود، خودم هستم یعنی درفقر و ناداری، زنده باد خودم البته ازگرسنه گی نمرده ام ولی باور کنید که آدمی فقیر و بی پولی هستم یک روز درطلوع با کسی که قرا ر بود با هم میز داشته باشیم و اصلا وی را نمی شناختم و ندیده بودم ، یک بار ه گفت: شما هیچی ندارید گفتم یعنی چه هیچی ندارم گفت می آدمهای پول دار و بی پول را از رفتار و کردارش می شناسم وی تاکید کرد من می توانم بگویم که تو حتا درکابل خانه نداری و فکر نمی کنم درآینده پولدار شوی. من از غیب گویی این هم میز خود " قیچ "ماندم .
و سومین عضوی شورای رهبری سازمان نصر ( 1358 – 1369 ) جناب استاد ناطقی شفایی است. و بعد به ترتیب استاد سید عباس حکیم ، استاد عزیزالله شفق است . جالب است استاد شفق که درحال حاضر بعداز 13 سال به کابل آمده ایشان مقیم کشور استرالیا است. استاد شفق دراولین سخنرانی خود یکی از دلایل عمده و اساسی برا ی مهاجرت شان را به استرالیا، فقر و تنگ دستی دانیست ایشان دراسترالیا هم پناهنده سیاسی و هم اقتصای است. اما رهبران حرکت اسلامی ازجمله شخص جاوید، ازرهبران فقیر و گرسنه حرکت اسلامی نیست درمقایسه بین نصر وحرکت، نشان داده شده است که رهبران حرکت به مراتب از رهبران نصر و وحدت پولدار ترهستند گفتم که میزان ثروت شان از اسرارابدی است مثلا سرمایه رهبران مثل استاد سیاف ، دوستم مارشال فهیم را کی می تواند ، اگر کسی میزان آن را بیان نماید، درصداقت وی شک داشته باشید.
دریک نشست درمورد فساد درافغانستان، این مساله طرح شد که میزان پیداکردن ثروت رهبران افغانستان کارهیچ سازمان استخباراتی نیست یعنی حتا کارحضرت فیل هم نیست. درسیزده سال حکومت کرزی فاسد ترین دولت دنیا شناخته شدیم این فساد را چه مزدوج و مختلط بومی و خارجی و چه مستقل رهبران حکومت افغانستان داشته اند. ما درافغانستان مفسدان مریخی نداریم مفسدان همه شان افغانی اند.
سازمان سیگار تنها از حیف میل 720 میلیون دالر دروزارت معارف و مدارس خیالی گزارش می دهد اما فکر می کنید آقای ورد ک قبول می کند که دروزارتش چنین حیف میلی صورت گرفته باشد هرگز. به همین علت می گویم که شما میزان ثروت را نمی توانید به دست آورید من گفتم که جاوید پولدار است که هست. اما میزان پولداری اش را خودش می داند و خدایش آیه الله محسنی رهبرحرکت اسلامی یکی ازپولدار ترین رهبران مذهبی و سیاسی افغانستان شناخت شده است. خبرنگار فرانسه سه سال پیش گزارشی از کابل از جمله از مدرسه عظیم و بی نظیر خاتم النبیین " ص" را تهیه و منتشرکرد و می گفت وقت وارد این مدرسه و تشکیلات عریض و طویل آن می شوید فکر می کنید که اصلا و ابدا درافغانستان نستید.این به برکت پول است حال ازکجا کرده این هم ازجمله اسرارکاینا است.
یکی دیگراز رهبران حرکت اسلامی سید حسین انوری است ایشان هم یکی از پولدار ترین رهبران حرکت اسلامی است که ماجرای زمینهای شان مدتی بحث رسانه ای شد. صادق مدبر از فرماندهان بسیار معتبر حرکت اسلامی و حالا رهبرحزب انسجام، هم شخص متمول باید باشد البته داکتر مدبر هر چه دارد به برکت حکومت رییس جمهورکرزی است. هدف ازاین گونه یاد داشت ها این است که درنتیجه گیری گفته شود که رهبران حرکت اسلامی به مراتب پولدار تر از رهبران سازمان نصر وحزب وحد هستند و به همین دلیل آقای جاوید هم که حالا بد رقم مورخ شده و کتابهایش را به صورت رنگارنگ بیرون می دهد، نشانه پولدار بودن ایشان است. سفرجاوید به خارج و پناهندگی سیاسی شان با سفر استاد عزیزالله شفق، بسیار متفاوت است هردو از رهبران شاخص دو حزب نصر و حرکت هستند اما یکی به دلیل فقر و ناداری به خارج می رود و دیگری به گفته نویسنده مقاله " ایدز" به دلیل درمان و مریضی لاعلاج. ... این بحث حوزه خصوصی و مواصفات رهبران دوحزب وحدت وحرکت هم چنان ادامه دارد......
حدیث انقلاب (۱)
گرچه روایت مفصل را با عنوان ، حدیث خاطرات، در پانصد صفحه نوشته ام و این حدیث در صفحات وبلاگ نرگس و وبسایت آمده است. مراجعه به آن شاید ملال آور زمانگیر و خسته کن باشد و ازسوی هم در این روزها تلاش صورت می گیرد هرکسی در هرسطحی تاریخ بنویسد و خود و جریان خودرا پاکیزه، مبرا از عیب و نقصی بداند و تمامی گناهان انقلاب را به دوش دیگران بیاندازد. از این میان جناب آقای سید محمد علی جاوید چهره دوامدار، تغییر ناپذیر و همیشه رهبر و شبه رهبر حرکت اسلامی، دست به قلم برده و باحوصله مندی زیاد تاریخ رویدادها را می نویسد.
یک بخش از نوشته های جاوید ارتباط بنیادی با رهبر شهید مزاری دارد و این قسمت از نوشته های وی باعث جدلهای نسبتا زیادی در سطح نویسندگان و صاحب نظران دوطرف شده اند. اصل ماجرای ثبت تاریخ کار خردمندانه و درستی است اما باید اذعان نماییم که این بی طرف نویسی و قضاوت منصفانه در باره جناب جاوید، اصلا و ابدا وجود ندارد البته باید اشاره نمایم که رهبران احزاب سیاسی از نوع من و جاوید و هرکسی دیگر هرگز نمی توانند، مورخ منصف باشند و هرکه انتظار داشته باشد که جاوید بی طرفانه می نویسد، این یک انتظار نادرست است.
جاوید مسوول درجه اول حرکت هرگز قادر نیست که بی طرف و بی مقصد بنویسد وی درخیلی جاها اعتراف دارد که مزاری دشمن من و به عبارت دیگر ایشان دشمن مزاری است و این دشمن با خون نوشته شده است.
حاجی خداداد پدر استاد مزاری با تعداد از اعضای خانواده شهید مزاری به صورت هولناکی توسط حرکت اسلامی جناب جاوید کشته می شود برخی اعتقاد دارد که مسوول این قتلها آ قایان جاوید و آیه الله محسنی اند یعنی آنها قاتلان و آمران اصلی شهادت حاجی خداداد و اعضای خانواده شان هستند اما جناب جاوید هرگز این را شخصا نمی پذیرد زیرا قتل انسانهای بی تقصیر و بی گناه صرف به دلیل نسبی کار سختی است. جاوید قبول ندارد که این کار را کرده و لابد می گوید در زمان رویداد قتل پدر مزاری من اصلا در شمال نبودم خدا لعنت کند فرزند مرجانه را.
این حرف را به این دلیل عرض می کنم که جناب آقای جاوید وقتی باجزییات حوادث کابل ۲۳ سنبله را شرح می دهد که گویا هرگز دخالتی نداشته مسافرت بوده، باد معده و بواسر داشته و خانوداه اش مریض بوده خلاصه اینکه باهزار یک دلیل بعنوان بالاترین مقام حزب حرکت اسلامی، هیچ گونه مسوولیت هولناک فاجعه افشار و جنگهای خونین کابل را قبول ندارد و این گونه استدلال و جزییات شرح دادن، هرچه باشد اما مردانگی نیست.
وقتی درلیبیا سفیر بودم یک دیپلمات غربی به من گفت مشکل ما با معمرقذافی این است که هیچ مسوو لیتی را قبول ندارد و تمامی عملکردهای حکومتش را به دیگران نسبت می دهد و این منطق همه دیکتاتوران تاریخ است.جنایت عاشورا را کی یزید عامل اصلی رویداد هولناک کربلا را قبول داشت در آخر با صراحت اعلام داشت کار من نبود خدا لعنت کند پسر مرجانه، البته جناب جاوید به دل نگیرد چنانچه یک نوشته منسوب به من را به دل گرفته بود. ببینید نوع نگاه و قضاوت بی طرفانه نیست.
دوستان که به جاوید انتقاد می گیرند که جاوید تمامی ماجراهای غرب کابل را به مزاری و حزب وحدت نسبت داده است، این کار دو دلیل دارد یکی اینکه آقای جاوید اعلام داشته است که من دشمن مزاری هستم البته این حرف برای من بسیارتکان دهنده و سهم گین تمام شد زیرا من فکر می کردم آقای جاوید، مزاری هم وطن هم عقیده و هم مسلک خود را، صرف مخالف سیاسی اش می داند ولی بیان به این صراحت که ، مزاری دشمن، من است دیگر همه چیز و همه نوشته ها زحمتهای که دراین سن سال آن هم نه چندان با صحت و تندرستی نوشته است را برباد فنا داد. هیچ عاقلی حرف دشمن را در باره دشمنش را قبول نمی کند مگر اینکه گوساله باشد.
جاوید برای چه این همه درباره مزاری خانواده اش و دوران رهبری و زعامتش می نویسد؟ آیا هدفی را دنبال می کند؟ طبیعی است که مقصدی را دنبال می کند و آن روشنایی انداختن به گذشته و تاریخ است به گفته رفیق نیچه بدرقم تاریخ نویس شده است. اماتمامی زحمتهای که می کشد این تنها و تنها می تواند برای محبان آیه الله محسنی و جاوید مفید ومستحسن باشد. منی که جناب جاوید، مزاری را دشمن خود اعلام نماید و آ یه الله محسنی حکم ارتداد و مهدور الدم بودنش را صادر نماید، چه گونه می توانم تاریخ نوشتنش را درباره شهید مزاری و حزب وحدت قبول نمایم.
امروز با یکی از بزرگان داستان تاریخ نویسی جاوید را که بدرقم تاریخ می نویسدرا طرح کردم، وی خیلی ساده گفت تاریخ جاوید به دردخود و...اش می خورد و دل خوش کرده که ده قسمت مطلب در باره مزاری نوشته است و فردا کتابش می کند.
ببنید این حرف یکی ازبزرگان این حدیث است که البته عجالتا نمی توانم ازوی نام ببرم هروقت اجازه ذکر نامش را داد آن وقت می گویم که کی است؟ این واقعیت است که جناب جاوید تمامی گناهان کبیره و صغیره حدیث انقلاب در حوزه احزاب شیعی را به گردن مزاری و حزب وحدت انداخته و در ده قسمت خاطراتش هرگز اعتراف ندارد که وی بعنوان تصمیم گیرنده محوری حرکت اسلامی مرتکب خطایی شده است. خطاها هرچه است مربوط به مزاری می شود و در بخش خصوصیات شخصیتی مزاری به صورت کنایه اشاره دارد که مزاری در سنین جوانی مریض شد یعنی جنون گرفت و با ذکر این نسبت حتا می خواهد بگوید که کارهای مزاری جنگهای غرب کابل تماما ریشه درهمان مرض زمان جوانی وی برمی گردد. واکنش به این گزارش جاوید بسیار تند بود از جمله همان عکس العمل که منسوب به من است که گفته بود اگر چنین باشد پس مریضی ... بالفعل شما ریشه در همان عصر جوانی تان دارد.
آقای جاوید تصویرهولناک جنگهای کابل را که عمدتا با دولت استاد ربانی صورت گرفت را بگونه می نویسد که دولت و ماکه جز دولت استاد ربانی بودیم، هیچ گناهی نداریم و مردم ما به تمام حقوق شان رسیده بود و چندین وزارت خانه را ماازدولت گرفته بودیم و ازمزاری خواسته بودیم که به دولت ملحق شود که نشد یعنی به همین سادگی و سطحی نگیری قضیه راطرح و می خواهد با افکار ساده دلان بازی نماید.
آ مار و ارقام گیچ کننده از تلفات و ویرانی غرب کابل را ارایه می کند و حامیان و هواداران وی در خارج ازجمله شخصی بنام نجافی کتاب نوشته و شب روز روی این پروژه کار می کند که جنگهای غرب کابل کار مزاری و گناه مزاری بود و هیچ کسی دراین جنگها و جنایت افشار دخالت نداشت.
این گونه تاریخ نویسی آدم را به یاد سراج التواریخ مرحوم فیض محمد کاتب می اندازد. کاتب در اثر گرانسگ خود وقایع عصرعبدالرحمان راشرح می دهد زیرا در آن زمان جنگهای هولناک که ۶۲ درصد هزاره هاقتل عام شد، صورت گرفت. البته کاتب با زبان خاصی خودش همه وقایع را شرح می دهد و کشتارهای بی نظیر عصر عبدالرحمان را به تفصیل شرح می دهد هرکه این کتاب را بخواند بدون تردید به حقانیت و مظلومیت و قتل عام و بردگی هزاره ها پی می برد و در این کتابها ظلم ظالم بخوبی تفسیر شده است.
جناب جاوید درست در جنگ های خونین غرب کابل، در جایگاه وابسته و مامور دولت قرارگرفته و منطق عصر عبدالرحمانی را بکار می گیرد یعنی همان گونه که امیر ستمگر به مرحوم کاتب دستور می داد که بنویس لشکر برحق امارت امیر، هزاره های باغی و طاغی را این گونه قتل عام زنان و دختران شان را به کنیزی گرفت، حال جناب جاوید همین منطق را بکارگرفته در سفره و سر نان حکومت نشسته و همه کشتارهای که خود شان انجام داده را ، حق مزاری و حزب وحدت دربرابر حکومت می داند در زمان عبدالرحمان فتوای علیه قتل عام هزاره ها و شیعه ها را عبدالرحمان داشت اما همین فتوای ارتداد باغی و یاغی بودن مزاری نه ازسوی عربستان سعودی بل ازسوی آیه الله محسنی و حمایت جاوید، در جنگهای غرب کابل داده شد.
سخن اصلی در این است که تاریخ تکرار می شود جنگ یک قرن پیش با عبدالرحمان در دهه نود در کابل تکرار شد یک طرف جنگ دولت و حامیان شیعی وی آ قایان محسنی جاوید و... قراردارد و درجانب مقابل دولت حزب وحدت به رهبری مزاری است حال طبیعی است که دولت ، جناب جاوید و آیه الله محسنی تمامی کاسه و کوزه را برفرق مزاری و حزب وحدت بشکنند فتوا صادر نماید و تمامی جنایتهای جنگی را به دوش یک حزب و رهبر مظلومش بیاندازند و ظالم ستمگر تبریه شود.
عبدالرحمان امیر جبار و خون ریز، بی سواد بود و به مرحوم کاتب می گفت که چنین و چنان در باره قیام مردم هزاره بنویس اما جاوید خود اهل سواد است می نویسد که وی وحزب حرکت و دولت اسلامی هیچ تقصیری ندارد و گناه از مزاری و حزب وحدت و دیوانه های مزاری است.
با این وضع فکر می کنید این تاریخ ستم قابل قراات است و مظلوم تاریخ
مکتوب ظالم را قبول می کند. نه در اینجا دو نوع تاریخ واقعیت وجودی دارد یکی تاریخ عبد الرحمانی است که تکرار شده است و یکی تاریخ مظلوم که در حقش ستم شده و به حقش تجاوز صورت گرفته است و مطالبات حقوقی و انسانی اش به تمسخر گرفته شده است. تاریخ و مورخ اول جاوید و امثال ایشان است که روایت و توجیه ستم را می کنند زیرا خود جز از ساختار نظام ستمگر است و طبیعی است که جز کلیت خودرا توجیه و تمجید می کند اما صورت دیگر مساله تاریخ و روایت مظلوم است اگر ان نوشته می شود این هم نوشته خواهد شد... ادامه دارد
خار در نشه ای جاوید
عجالتا می گویم که جناب جاوید در این نوشته به خیلی از مسایل که من طرح کرده ام اعتراف کرده است. البته به صورت بنیادی در آینده اعترافات جاوید را شرح خواهیم داد که حقیقتا به” نشه ایشان خار خورده است”. ابتدا در مسایل خانوادگی شان حرف حسنی که تعبیر ” معشوقه” داشت را کنار می گذارم اما جناب جاوید گفته است که با سید قاسم پسر خاله خانمش جنجال داشته است سید قاسم در حسن آباد مشهد جنجالهای زیادی علیه شما راه انداخت که : جاوید نامزد مرا تصاحب می کند . در آن زمان ازدواج آیه الله محسنی هم بیش ازحد غوغا بر پاکرد. در سفر شورای مشورتی پیشاور باهم بودیم من بشما گفتم : قصه ازدواج تان خیلی سرو صدا راه انداخته سید قاسم می گوید : که غریبم نامزد را می خواهد ببرد . من بشما گفتم این گونه داستانها برای شما خوب نیست بیا صرف نظر کن. جواب تان قاطع یک کلام به من این بود که : نه من نیاز دارم . و همانگونه که اشاره کرده اید مساله را حل و نیاز تان برطرف شد. این اعتراف تان به این موضوع پرسشهای مرتبط به آن را خود تان جواب دهید به من اصلا ربطی ندارد مهم برای من اعتراف شما است که کرده اید.
اعتراف دیگر تان هم جالب است شما اصلا منکر نستید که روی قومندانهای حزب وحدت تا سطح شفیع کار می کردید و آنها را به ریاست امنیت ملی وصل کرده بودید حال خود تان و یا به دستور شما ملاقاتهای شان حتا تاسطح جناب آمر صاحب تنظیم می شد . منم همین را می گویم که این نوع کار ها برای نابودی دشمن تا ن مزاری صورت می گرفت . شما با قومندانهای وحدت چه کار داشتید؟ عاشق چشم روی شان که نبودید پس مقصد و هدف در این کارهای اپراتیفی مستتر بود. شما با این گونه دلالیها می خواستید کودتا و مزاری و حزب وحدت را نابود نمایید
. انجنیر لطیف زنده و شاهد است که انبار از مواد انفجاری در نزدیک اقامتگاه مزاری را کشف و خنثا کرد و این گونه کارها حاصل همین گونه کارهای تان روی افراد و قومندانهای حزب وحدت بود. شما این مورد و موارد مربوط به تعیینات حزب وحدت را منکر نستید مگر بارها نگفته اید که ازجریان و جناح اکبری حمایت می کردید این اعتر اف نیست پس چیست؟ که شخص شما به اکبری گفته اید : که به اعضای مرکزی تان در وقت تعیینات پول بدهید و اگر ندارید من می دهم. شما به مسایل داخلی حزب مزاری چه کار داشتید؟ و به چه دلیل اعتراف دارید به تبادله مسایل مالی مگر مقابله به مثل می کردید؟
. مزاری مظلوم زیاد تشویق می شد که حرکت و جناب جاوید این همه دست اندازی دارد شما هم با اعضای حرکت چنین کنید. می دانید جواب مزاری مظلوم چه بود؟ ” نه این نامردی است و دیگر اینکه برادران هدف شان پروژه کلان و انشعاب درحزب ما و کار به سود دولت است ما قصد انشعاب و مداخله در امور داخلی شان را نداریم و ازخود دفاع می کنیم و کوشش می کنیم که مذاکرات نتیجه دهد اما دوستان نمی گذارند” این صحبت مزاری با من در تعیینات ۱۳۷۳ بود.
. حرف مزاری در مورد منویات شما درست بود و نتیجه کار تان ۲۳ سنبله ۱۳۷۳ شد که می خواستید مزاری را بکشید و با کشته شدن وی تمام غرب کابل را به تصرف خود در اورید ما به این کار تان کودتا و مسببین را خایین ملی گفته ایم. انجنیر لطیف خود شاهد و مسوول و تخلیه انبارمهمات جاسازی شده تان زنده است.
—
من نگفته ام که شما در حرکت اسلامی هزاره نداشتید که داشتید و همه بزرگواران را که نام گرفته اید، درست اما حرف من مدانید این است که این بزرگواران شمشیر زنهای سیاسی و نظامی تان بودند و هیچ نقشی در احراز رهبری حرکت در سطح ۱ و۲ را نداشتند.
در مورد ازدواج با دختران سادات، خدا خیر تان دهد که فتوای داده اید که ازدواج با کلمه گویی محمد -ص-جایز است اما کمی سخت گرفته اید و ارجاع به سنت پایه دار ساخته اید در این مورد اعتراف تان که دخترهای سید با هزاره ها ازدواج کنند، من شخصا باور دارم که شما سنت شکن باید باشید چون یگانه سید کانون مهاجر التقاطی بوده اید.. می بخشید که چنین گفتم . جناب حاجی آقای رحمت الله مرتضوی همین حکایت را دیروز در مهمانی استاد شفق کرد یعنی اینکه سید جاوید کانون مهاجر ثم حرکتی و… شده اید. در مورد هزینه احزاب سیاسی در پاکستان و ایران باهم حرف می زنیم و ما و شما باهم در شورای ایتلاف کار می کردیم و می دانم با مبالغ در یافتی شما نماینده حرکت اسلامی و دیگر اساتید چه می کردید؟ حرکت علاوه از دریافت در تهران وصل به “کر ای اس ای” و حمیدگل هم بود .
می دانم شما ازسه منبع، تهران، ای.اس.آی و دولت در کابل تغذیه می شدید اما مزاری تحریم شده که جرمش را شما عدم همکاری با دولت تان و همکاری با حکمتیار از قبل تثبیت کرده بودید و مزاری محاصره شده غرب کابل تنها با اسلحه های تقسیم شده اردوی زمان شوروی افغانستان، مقاومت می کرد و با مردم و همکاران و متحدان دا خلی خود روزهای دفاع را می گذراند..یک مورد دیگر اداره موقت سه ماهه مجددی را نوشته اید . من اذعان دارم که زمان این اداره سه ماهه بود اما جاوید اصرار دارد که من اشتباه کرده ام اداره مجددی دو ماهه بود. حال چه دو ماهه و یا سه ماهه، اصل گپ این است که مزاری بهترین روابط را با اداره دو ماهه و یا سه ماهه مجددی داشت. و دلایلی زیادی وجود دارد که شما حضور مزاری و حزب وحدت را سبوتاژ می کردید منطقی هم است زیرا شما پدر کشته مزاری بودید و بقول شما مزاری را دشمن و مهدور الدم تعریف کرده بود ید . بعید نیست در اداره موقت مجددی هم خرابکاری کرده باشید.
این قصه سر درازی دارد . شما مزاری مظلوم را متهم کرده اید که بیست سال پیش شهید شد و خود سهمی در این شهادت دارید و سند شما کتاب” احیای هویت” است که سید محمد سجادی آنرا گرد آوری کرد. اما حالا شما متهم من ، هستید و من بخوبی از شما در موارد زیادی اعتراف گرفته ام جالب است شما از مسایل خصوصی تان تا جدی ترین رویدادها را، اعتراف کرده اید. می فهمید؟