نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

مسافر حوت ( 7 )

مرجعیت همان گونه که اشاره کردم، یکی از ابعاد و ارکان مهم و بنیادی اعتقاد شیعی است. درشروط انتخاب مرجعیت شیعه همان سه شرط زیربنایی مطرح است. افقه، اعلم و اعدل به اضافه شروط فرعی شروط زیربنایی می باشد. در گزینش مرجعیت و اجتهاد شیعی مساله زمان مکا و جغرافیا هرگزمطرح نیست و مساله تبارهم در انتخاب مجتهد طرح نشده است. اینکه به این موضوعات اشاره می کنم این مساله برمی گردد به اصل و پایه اعتقادی و دراعتقادات شیعی چنین عوامل وشرایطی هرگز عنوان نشده است اما درعمل می بینیم که همه شرایط و عوامل دخالت دارد.درکناراین مساله رقابت وخصومتهای سیاسی نیز را داشته ایم حکومتهای عراق و  ایران درگذشته روی استقرارمرجعیت درسرزمینهای شان رقابت داشتند. یک نوشته ای را درمورد خلافت اسلامی داعش می خواندم  و اینکه عبدالله ابراهیم سامرایی به چه دلیل درنام مستعارخود کلمه" الحسینی " را اضافه کرده است. نام مستعارخلیفه داعشی ابوبکر البغدادی الحسینی می باشد. نکته ای که درانتخاب کلمه " الحسینی" گفته شده بود این بود که درتحلیل درون تشکیلاتی خود آنها یک نوع برتری برای تبارقریشی قایل است و به همین علت تمامی القابی خود را با تبارقریشی عیارکرده است. دراین نوشته گفته شده است که دلیل رد امارت طالبان و امیرالمومنین بودن ملا عمر و رد امارت ایمن الظواهراز رهبری جنشهای القاعده و طالبان برمی گردد به همین ریشه های تباری و برتری برای نژاد و تبارقریشی.


این مساله را ما داریم ولی گفتم که این برتری طلبیها و تفاخر درمتن اعتقادات دینی ما نیست قرآن آفرینش انسان را ازیک مرد و زن دانسته میزان برتری را " تقوا" دانسته است تقوا همان شایسته گی و شایسته سالاری دینی هست. ازاین منظراگر مرجعیت برای افغانستان و جاهای دیگر، غیراز عراق وایران طرح شود، هیچ منع اعتقادی ندارد. شک نداشته باشیم که مرجعیت آیه الله محقق کابلی درزمان رهبرشهید مزاری طرح شد. من خودم شاهد این مساله هستم یک وقتی که روی مرجعیت بحث می کردیم استاد مزاری به این نکته اشاره کرد که معیار مرجعیت و اجتهادو تقلید همان سه شرط" افقه ، اعلم و اعدل" هست. آیا آیه الله شیخ محمد اسحاق فیاض واجد این شرایط نیست که هست. اما اینکه  این که آیه الله فیاض ساکن عراق چرا پیشگام مرجعیت شیعیان نشد این مساله برمی گرددبه خواست و تمایل شخص ایشان آیه الله فیاض مایل نبود که مرجع شیعیان شود و صاحب کتاب و رساله باشد. مجتهد باید صاحب کتاب و رساله باشد.این مساله را آیه الله فیاض درآن زمان قبول نداشت این مساله در آن زمان به این گونه تفسیر می شد یکی اینکهایشان با بود مرجعیت آیه الله سیستانی نمی خواست قد علم نماید و مجتهد موازی باوی باشد دلیل دوم این بود که وی نمی خواست کتاب و رساله بنویسد و مساله سومی که در آن زمان طرح گردید این بود که ایشان باور به سنت شکنی ندارد. ولی این مساله درموردآیه الله محقق کابلی و جود نداشت وی خود را واجد شرایط مرجعیت می دانیست وقتی باایشان این مساله طرح شد وی گفت مرجعیت علاوه برشروط اعتقادی حمایت هم لازم دارد.حزب وحدت به رهبری استاد مزاری مشوق بود اما نه اینکه مرجعیت را به ایشان تحمیل کرده باشد. این برداشت که گفته شده آیه الله محقق نمی خواست و ا ین داعیه را اصلانداشت رهبرشهید و حزب وحدت ایشان را وادارکرد که مرجعیت خود را اعلام نماید، نادرست است. اعلام مرجعیت درهرسرزمینی ازجمله برای شیعیان افغانستان با و جود شرایط مرجعیت ، هیچ منعی ندارد.


محمد ناطقی : درحال حاضرچهار مجتهد باالفعل و چندین مجتهدباالقوه را داریم. سه مجتهد صاحب کتاب درقم و یک مرجع صاحب رساله را درعراق داریم.من درقم به دیدار مراجع عظام باالفعل رفتم. ابتداء به بیت آیه الله العظمی محقق کابلی رفتیم. آقایان واعظ زاده ، حجته الاسلام جعفری و چندین تن از حجج اسلام دراین دیدار همراه من بودند. بیت آیه الله پرازجمعیت طلاب و علماء دیده می شد ایشان تازه درسهای خود را تمام کرده بود آقای ناصری ناهوری وکیل محترم مردم بهسود با لباس تمام عیارروحانیت را دربیت آیه الله دیدم. آقای افتخاری ابتداء مرا معرفی کرد وحضرت آیه الله ضمن خوش آمد گویی به حرفهای که داشتم گوش می داد و در پایان برای مردم افغانستان و حکومت آروزوی موفقیت داشت و گفت من برای صلح و ثبات درافغانستان دعامی کنم ایشان درمورد سی گروگان پرسید و گفت که ازسوی کی به گروگان گرفته شده است ایشان فرمود که شنیده ام داعش آنها را گروگان گرفته این گروه را کی حمایت می کند؟ و دولت عراق مخالف این گروه می باشد. آیه الله العظمی محقق کابلی علیرغم سن زیاد سرحال دیده می شد.


و بعد از دیدار ایشان رفتیم به بیت آیه الله العظمی موحدی نجفی. ایشان را درعراق می شناختم وی در سالهای 1350 و بعد از آن به شدت و علاقمندی خاصی درسهای فقه و اجتهاد را می خواند و درآن زمان و خیلی زود به یکی از طلاب فاضل افغانستان درعراق شد. ایشان دومین مجتهدی است که رساله عملیه نوشته است و ایشان می فرمود که چهارده جلد کتاب درباب فقه نوشته ام و دو جلد کتاب شان را به نام "برهان السدید" به من هدیه کرد. درفردای آن روز به بیت آیه الله العظمی امینی رفتم ایشان دارای شحصیت متین و با اطلاع زیادی از مسایل سیاسی با ما سخن می گفت و بخوبی دیده می شد که اوضاع سیاسی کشور را به دقت دنبال می کند دربیت ایشان صحبتهای خوبی داشتیم.


سه مرجع باالفعل از شیعیان افغانستان را درقم داریم و یک مرجع دیگر درعراق اما درحوزه علمیه صحبت ازطلاب بسیارفاضلی می شد که باالقوه هرکدام مجتهد زمان خود خواهد بود. این گونه دیده می شود که با اعلام مرجعیت آیه الله محقق و انشارکتاب و رساله ایشان و این که تعداد زیادی مقلد درافغانستان و ایران دارند و و جوهات شرعیه را نیزمی گیرد، این ها دال مرکزی است که سنت مرجعیت براساس دو مولفه نیاز مردم و مجتهد واجد شرایط درافغانستان ادامه می یابد. درخلق این سنت بدون تردید رهبرشهید نقش زیربنایی داشت. گفته شده که آقای بروجردی درجای گفته است که ما چه می دانستیم استاد مزاری چه نیت دارد. ازمن خواست که حاجی آقای محقق کابلی را با خود به کابل ببریم که بردیم و بعد ایشان ازکابل مجتهد اعلام شد. اینکه چرا بجای آیه الله فیاض ، آیه الله محقق بعنوان مجتهد برگزیده شد، درحالیکه گفته می شود آیه الله فیاض 40 سال پیش ازاین علم آیه الله خویی را گرفته بود. چندین جلد کتاب بخصوص مجلدات" محاضرات" دال اساسی برعلم و دانش ایشان می باشد. همه این گونه تحلیل می کنند که استاد مزاری به آیه الله فیاض دست رسی نداشت و اینکه آیه الله محقق آماده گی برای اعلام مرجعیت را داشت و ازسوی شهید مزاری حمایت و این شد که برای اولین بار آیه الله محقق مرجع و مجتهد صاحب کتاب می شود.


محمد ناطقی : برخی درصفحات فیسبوک من این پیام را فرستاده اند که من کم لطفی می کنم آیه الله محقق کابلی و فیاض و آیه الله موحدی اولین آیات عظام ما نیستند پیش از اینها مراجع زیادی داشتیم من ظرافت این بیان را درک می کنم و آن را قبول دارم بحث سراین نیست که ما با نسل اول مراجع رو بروهستیم نه هرگزچنین نیست آیات عظام که به نام مبارک شان اشاره کردم ، نسل اول مراجع شیعه درافغانستان نیستند. بحث روی نسل اول دوم نیست بحث سری داعیه، کتاب و رساله و اعلام مرجعیت است. گفتم پیش از اعلام مرجعیت آیه الله کابلی کسی جرئت نمی کرد که سنت رابشکند چنانچه آیه الله فیاض هرگز آماده گی نداشت که رساله بنویسد و یا اعلام مرجعیت نماید مراجع صاحب رساله و کتاب درست بعد ازاعلام مرجعیت آیه الله کابلی طرح شده است. دراین مساله رهبرشهید جزء علت است برخی می گوید که رهبرشهید تمام علت دراین عرصه بوده است.


آقای واعظ زاده دو زحمت را متقبل شد یکی اینکه بنابه درخواست طلاب و علما و فضلاء محترم، درکنارمراسم و سمینار و کنفرانس ، مساله نشست و یا همان " قعده" را قبول کرد. قعده کلمه عربی است و معنایش نشست و تعارف و بحث گفگوی آزاد می باشد این مساله دربین علماء رایج ترین رسم وعادت میباشد. هرگونه مسافرتی بدون" قعده" هیچ مزه ای ندارد. خوب است درمورد " قعده" شوخی را که با جناب شیوا شده است را اشاره نمایم. استاد عرفانی از جبهات افغانستان برگشته بود و در قم برای ایشان " قعده " گرفته شد آقای شیوا معرف طلاب برای جناب استاد عرفانی بود طلبه ای بنام صادقی را آقای شیوا صابری معرفی کرده بود . صادقی اعتراض کرده و می گوید : جناب شیوا من صادقی هستم من صابری نستم. آقای شیوا می گوید نه شما جناب آقای صابری هستید این قصه را به خود شیوا کردم ایشان می گفت نه با من شوخی و سربسرم گذاشته است. زحمت دوم آقای واعظ زاده در آن شرایط دشوار طلبگی ، ترتیب مهمانی درشب بود هردو زحمت را ایشان قبول کرد. عصر روز چهارشنبه مطابق 20 ماه حوت درمنزل آقای واعظ زاده رفتم تعداد زیادی از علماء طلاب و فضلاء جمع بودند. طلاب ما یک بخش شان هم علوم حوزه ای و هم دروس دانشگاهی را میخوانند و با دو بال حوزه و دانشگاه حرکت می کنند دراین جلسه هم تعداد زیادی از این دسته علماء را داشتیم.


لازم است که به این نکته اشاره نمایم ظهر همین روز خانه فاضل محترم آقای جویا مهمان بودیم آقای جویا یکی از شخصیتهای است که اگر به این روال ادامه دهد، ازهمان مراجع باالقوه ما خواهد بود درباره فضل و دانش دو روحانی جوان از ولایت بامیان آقایان جویا و جعفری زیاد شنیده ام به همین دلیل می گویم که درخط مرجعیت باالقوه ما قراردارند. آن روز چه قدر برای ما خوش گذشت و چه قدر با هم شوخی کردیم و شوخیهای ازنوع شوخیهای علمایی و تا حدی زیادی بدون سانسور بود. آقای جویا خیلی احتیاط می کرد که وارد شوخی نشود شاید برای خود شان کسرشان می دانیست و یا اینکه اصولا سلیقه ای گفتن فکاهی ندارد. گفتن فکاهی و خنداندن از خود سلیقه می خواهد آقای جویا خیلی دوست داشت که ما شوخی و فکاهی بگوییم این حرف ایشان برای ماخیلی جالب بود که هرچیزی را اگر ازعلماء دریغ می کنید اشکال ندارد اما این کاریعنی مزاح و شوخی را دریغ نکنید البته من چندان سلیقه برای شوخی و بیان فکاهی ندارم ولی فکرمی کنم اگر تمرین کنم تاحدی می توانم چیزهای را سرهم نمایم. روزی درنجف در مسجد ترکها در درس امام خمینی رفته بودم ایشان هنگام درس با پرسشها و اشکالات ازسوی طلاب و شاگردانش رو برو شد ازجمله آقا سید مصطفی خمینی فرزند ارشد ایشان چند سوال را پشت سرهم داشت و اما از جواب که می گرفت قانع نمی شد درهمین لحظه آهنگ الاغ عرب ازپشت مسجد بلند شد و صدای او بخوبی شنیده می شد این صدا همزمان با اشکالات سید مصطفی شد امام گفت: حالا یک اشکالگر دیگری هم پیداشد وخنده پرشورطلاب. این گونه شوخیها را بارها و بارها ازبزگان علم و اجتهاد شنیده ایم.بی جهت نیست آقای جویا تاکید داشت هرچیزی را دریغ می کنید اما شوخی و مزاح راازعلماء دریغ نکنید. ما ساعاتی را با قصه و شوخی گذراندیم و قرارشد که حوالی ساعت سه به منزل آقای واعظ زاده و درجمع فضلاء و طلاب باشیم و به پرسشهای آنهاجواب بدهیم.


مدیریت سایت : درنشست عصرانه منزل آقای واعظ زاده با چه سوالاتی روبروشدید و بگفته شما این"قعده" را چه گونه گذرانده اید. درگزارش که ما دریافت کرده ایم شما درمورد دوموضوع مهم یکی نامه گلبدین حکمتیار که بدست تان رسیده بود و دیگری پیام سال نو ملاعمر در نشست تان صحبت کرده اید. محتوای نامه مربوط به حکمتیارچه بود؟ و پیام سالن و ملا عمر به چه مسایلی اشاره داشت و موضوعات مربوط به صلح بسیار گسترده طرح شده است این مسایل چیست؟


محمد ناطقی : درست است ما وقتی که درنشست شرکت کردیم تعدادازدوستان من که سالها با هم رفیق بودیم و درنمایندگی حزب کارمی کردیم را نیزدیدم آقای صفره زاده نماینده حزب در حوزه علمیه هم حضورداشت اتفاقا بعد ازصحبت مختصری که داشتم اولین پرسش را ایشان مطرح کرد. اگراجازه دهید شاید تمامی بحثهای مرتبط به تحولات صلح را برای تان قصه نمایم این موضوع ممکن است کمی طولانی تر شود. دراین نشست ابتداء به نامه گلبدین حکمتیاراشاره کردم این نامه گرچه همزمان با مراسم تحلیف نوشته شده است و تازه به ما رسانده است دراین نامه موضوعاتی زیادی درموردشروط مشارکت ایشان درحکومت وحدت ملی یاد آوری شده و ما روی این نامه درجمع و کمیسیون سیاسی بحث کرده ایم نقطه نظرات آقای حکمتیار بسیارجالب است البته قبلا هم ایشان هیئت های به کابل فرستاده بود و طرح شانزده ماده ای درمورد صلح را داشت و درطرح شانزده ماده ای نقطه نظرات شان درمورد نیروهای خارجی و درمورد حکومت و درمورد مشارکت شان درحکومت نکاتی ذکرشده بود. درآن زمان آقای حکمتیار خواهان خروج بدون قید و شرط نیروهای خارجی از افغانستان شده بود این مطلب را درسالهای 2010 تا 2012  هیئت های حکمتیار طرح کرده بود و بعد ایشان گفته بود که اداره موقت تشکیل شود اداره موقت درمورد اصلاحات درقانون اساسی و انتخابات ریاست جمهوری برنامه ها راتهیه نماید و...


اما درنامه اخیرشان درمورد خروج نیروهای خارجی بحثی دیده نشده است این مساله شاید برمی گردد به تغییر موضع شان نسبت به نیروهای خارجی و اینکه از طالبان درجریان صلح عقب نماند. زیرا صلح با طالبان آمدنی است درحال حاضر شروط عمده گفتگوهای صلح فراهم شده است. افغانستان و پاکستان دراین مورد به تفاهمات مهمی دست یافته اند. شرایط منطقه ای هم ممد صلح است. مهندس حکمتیار به این شرایط واقف است و می داند که طرف اصلی گفتگوهای صلح طالبان قرارگرفته و ازاین نمط ممکن است چیزی عاید شان نشود و به همین دلیل است که می خواهد وارد گفتگوهای صلح با حکومت افغانستان شود. البته درمتن نامه یک بخش آن برمی گردد به شخص گلبدین حکمتیار وی دراین نامه خواستار حضور و وضعیت شان درنظام سیاسی افغانستان شده است دراین نامه مشخصا گفته شده که حکومت باید عنوان" رهبرجهاد و آزادی " رابرای شان اهدا نماید و دیگر اینکه حکومت همه شرایط زندگی درقالب یک "شهرک" برای خود ایشان واعضای حزب شان فراهم نماید دراین نوشته آمده است رهبر حزب اسلامی مقام حکومتی برای خود نمی خواهد ولی همه تسهیلات و عنوان رهبرجهاد و آزادی را برای شان فراهم و اعطا نماید. در نامه گفته شده است که نیروهای حزب اسلامی دربدنه نیروهای امنیتی حضوربالای پنجاه درصدی باید داشته باشند و از وزارت خانه ها فکرمی کنم دو وزارت کلیدی امنیتی را برای حزب اسلامی خواسته است. و بعد درمورد تعهدات که حزب اسلامی و مهندس حکمتیار به حکومت می دهد را نیز مورد گفتگو قرارداده است و گفته است که حزب اسلامی دولت افغانستان را به رسمیت می شناسد، رابطه خودرا با همه گروهای تروریستی قطع می کند و ازسیاستهای جامعه جهانی و سازمانهای بین المللی درمورد افغانستان حمایت میکند و...


ما البته درمورد محتوای این نامه بحث کردیم جمع بندی کمیسیون سیاسی این بود که این نامه به دلیل زمانی کهنه شده است و ارزشی بحث جدی راندارد و دیگراینکه خواسته های حکمتیاردرمورد خود شان هم خیلی موجه نیست ایشان چه برتری نسبت به سایررهبران جهادی دارد. ما تاکید کردیم که ایشان وقتی که به جامعه برمی گردد و نظام سیاسی را قبول می کند مثل سایر رهبران جهادی طرف مشوره قرارمی گیرد و با عزت احترام همانند رهبران جهادی درجامعه افغانستان و درکنارمردم خود قرار می گیرد و این مساله قابل توجیه نیست که به ایشان عنوان استثنایی "رهبرجهاد و آزادی" داده شود و چرا ؟ و به چه دلیل؟ درمورد مشارکت نیروهای حزب دربدنه حکومت وحدت ملی این مسله باید به صورت منطقی درمذاکرات روی میز گذاشته شود وبه صورت معقول و بدوراز اضافه خواهی مشارکت حزب اسلامی حل شود. درمورد اینکه مهندس حکمتیار تعهداتی به حکومت افغانستان می دهد رابطه خودرا با گروهای تروریستی قطع میکند یعنی اینکه این رابطه را داشته است که قطع می کند و ازهمکاری جامعه جهانی و سازمانهای بین المللی حمایت می کند این ها نقطه نظرات مثبت و خوب درنامه گلبدین حکمتیار می باشد و اما درمورد بیانیه سال نو ملاعمر و بیست مورد نقطه نظرات و دیدگاه درمورد صلح دربخش بعدی با شما صحبت می کنیم .ادامه دارد....

مسافر حوت (6)


گزارش تفصیلی ازبیستمین سالگرد رهبرشهید


محمد ناطقی : همانگونه که اشاره کردم دراین نشست دو موضوع را به عهده من گذاشته بود یکی سخنرانی و دیگری پاسخ به پرسشها. درمورد سخنرانی که اشاره کردم که حرف را بایک پرسش آغاز کردم و آن اینکه آیا ما به اهداف رهبرشهید نزدیک می شویم و یا اینکه فاصله می گیریم دراین مورد هردو نظریه را برشمردم حال نوبت پاسخ دادن به پرسشها بود.دراین نشست واضح شد که ما به یک جمع بندی متفاوت دست یافتیم. یک فکر اینکه مافاصله گرفته ایم و فکر دیگر اینکه ما به آرمانهای رهبرشهید نزدیک شده ایم. آقای دکتورحجت الاسلام حیات الله رسولی درسخنرانی خود به یک مساله اشاره داشت که باعث حیرت من شد البته گفته باشم که ایشان طرف دار این منطق بود که آرمانهای شهید مزاری چیزی بود و ما دنبال چیزی دیگری روان هستیم یعنی اینکه فاصله گرفته ایم. ولی اینکه به صورت بسیار بیرحمانه ای موضوعات چون حقوق شهروندی، دموکراسی ، حقوق بشر و.. را موردحمله قرارداد واقعا مرا حیرت زده کرد وی دراین سخنرانی گفت: دموکراسی، حقوق شهروندی و....مزخرفات بیش نیست و مزاری دنبال این چیزها نبود اصل گپ تنها یک چیز است و آن عدالت اجتماعی است.

موقعیکه درکابل بودم اعلامیه از سوی طالبان منتشرشد البته این بیانیه درسایت این گروه انداخته شده بود درپایان آن نام ملا عمرنوشته شده و گو اینکه این بیانیه سه صفحه ای ازسوی ایشان منتشرشده است . طالبان هرسال در آستانه سال جدید اعلامیه فرمان جنگ شان را صادر می کنند و سخن از شدت جنگ دربهار و درسال جدیدرا طرح می کرد اما اعلامیه امسال طالبان متفاوت ازسالهای گذشته نوشته شده بود.دراین اعلامیه طالبان حکومت افغانستان را مورد تعرض قرارداده و با بد ترین الفاظ حکومت را بعنوان دست نشانده و غلام کوبیده است ولی با همه این موضع گیریها گفته است که می خواهد با این حکومت صلح نماید اما برای صلح پیش شرط های را طرح کرده بودکه گویا حکومت افغانستان دو دسته نظام سیاسی را تحویل شان دهد تاصلح بر قرار شود بهاء صلح را تسلیم دهی نظام سیاسی مد نظر گرفته اند طالبان دراعلامیه خود به این موضوعات اشاره کرده که حقوق زن، دموکراسی آزادی بیان همه مزخرفات غربی است ما اگر به قدرت برسیم همه این مزخرفات را دورانداخته و بجای آن شریعت غرایی محمدی را تطبیق می کنیم. من این اعلامیه را خوانده بودم و اینکه مفاهیم دموکراسی ،حقوق بشر و حقوق زنان و آزادی بیان را مزخرفات گفته بود را درذهن خود داشتم. 

حال درپای سخنرانی آقای رسولی هستیم ایشان هم دموکراسی و حقوق شهروند ی را" مزخرفات" گفت. این حرف به دو دلیل برای من گران تمام شد یکی اینکه ما به این مفاهیم باورداریم و این مسایل را جزء ارزشهای نظام سیاسی افغانستان می دانیم مردم ما برای حفظ آن فداکاری کرده و حالا هم شرط اساسی گفتگو با طالبان قبول همین ارزشها می باشد دموکراسی که همان ترجمه مردم سالاری است برای مردم افغانستان تبدیل به یک ارزش شده است و طالبان بخاطر آن سربریده و انگشت مردمان را قطع کرده اند چگونه می شود آن را "مزخرف" گفت. مساله دیگری که باعث نگرانی و ناراحتی می شود که درمراکز علمی و تحقیقی چرا چنین افکاری آن هم درسطح نخبه گان جامعه طرح می شود این مساله نشان می دهد که آدمی مثل ابوابراهیم عبدالله رهبر" گروه داعش" که اکنون لقب ابوبکر البغدادی الحسینی را به خود گرفته ، نیز درمراکز علمی و تحقیقاتی درس خواند و گفته شده است که همین آدم تاسطح دکترا در رشته علوم اسلامی درسهای شان را ادا مه داده و لی می بینیم که ازوی چه تبهکاری ساخته شده است. این مایه تعجب و حیرت آدمی می شود که درسطح نخبگان جامعه مفاهیم دموکراسی و حقوق شهروندی مزخرفات گفته شود.

نکته دیگری که قابل تامل است که چرا و چگونه دیدگاه ها با طالبان و محتوای اعلامیه آنها این قدر نزدیک باشد. چه فرق است بین اینکه من ارزشهای حاصله درافغانستان را مزخرفات بنامم و با ملاعمر که دراعلامیه خود با صراحت گفته است که این مفاهیم غربی و مزخرفات می باشد و ما آن را قبول نداریم و اگر ما به قدرت برسیم همه آنها را کنار می زنیم و بجای آن شریعت غرایی محمدی را پیاده می کنیم. 
محمد ناطقی : دراین میز گفتگو این تفاوت بو جود آمد گرچه جناب داکتر دربخش پاسخ به سوالات موضع شان را تغییر و ترمیم کرد و گفت: نه ما نوکر دموکراسی هستیم. به هرتقدیر کسانیکه این برنامه را دیده و یا آنجا حضورداشتند، درصفحات شان به این بحث و تفاوت نظراشاره کرده اند. من البته در همان اول بحث گفته ام که دید دوم که به آرمانهای رهبرشهید نزدیک نشده ایم و فاصله گرفته ایم، یک دیدی است که منطق استوار خود را دارد و دربخش گذشته سعی کردم که آن را درکنار دیدگاه خودم بخوبی شرح دهم دراین جهت هیچ انتقادی به جناب داکتر رسولی و دیگر دوستان وارد نیست اماانتقاد دقیقا درجای است که دید گاه افراطی ترین گروه و خونریزترین ، با دیدگاه نخبگان جامعه ما تلاقی داشته باشد و چیزی است که من دیدم و شنیدم . خوب یادم هست وقتیکه طالبان درسال 1994 دراسپون بلدک ظاهرشد و بعد با سرعت غیرقابل انتظارشهرقندهار راگرفت و به طرف غنی درحرکت می کرد. 

اخبار شبانه بی بی سی لحظه به لحظه پیشرویهای طالبان را گزارش می داد و واقعا سرعت عملیات نظامی شان حیرت انگیز بود.در آن زمان با یکی از دوستان روحانی این موضوع را بحث کردیم و یکی از افراد درجلسه از این روحانی ... معظم ما پرسید که رمز و راز سرعت پیروزی سربازان طالبان درچیست؟ وی خیلی راحت بما گفت: اینها سربازان امام زمان (ع) هستند.

من در آن زمان به این روحانی معظم به شدت اعتراض کردم و گفتم که شما چرا چنین حرفی می گویید وی می گفت اعتقاد من همین است. بحث مادراین نشست به نظرم بحث بسیار خوبی بود و دوستان زیادی طی پیامهای شان ازموفقیت جلسه به ما پیامک داده اند. با ختم گفتگوها، تعداد زیادی ازدوستان را که سالها ندیده بودم دراین جمع دیدم زمان با آدمها چه قدر بازی می کند چهره ها کاملا تغییرکرده جوانان آن زمان پیره مردان امروزشده اند و این حالت برای من نیز بوضوح دیده می شود خیلی از دوستان از سرعت پیری و اینکه پیری و موی سفید چه قدر زود بسراغ ما آمده است را می پرسید. در همین نشست جماعتی از کاشان آمده بودند و آنهابه شدت اصرارداشت که درکاشان بروم و درمراسم شان صحبت نمایم. آقای حبیب رضایی که یکی از صادق ترین دوستان من هست را دیدم و جناب آقای واعظ زاده و دیگردوستان که ما را دعوت به خانه شان می کرد را دیدیم با جناب رضایی و واعظ زاده دربین راه مشوره کردم که طرف کاشان برویم و یانه آنها گفتند که رفتن کاشان جزء برنامه سفرتان هست و یانه گفتم نه ، برنامه ما این بود که سه نفر ازکابل بیاییم جناب داکترعارفی شیرازبرنامه دارد و آقای عیسی رحیمی نمی دانم کجا برنامه دارد من هم برنامه هایم تهران، قم و قزوین و احیانا درمشهد می باشد. آقای رضایی و و اعظ زاده گفتند وقتی که جزءبرنامه های تان نباشد لزومی ندارد که خارج از برنامه سفر داشته باشید.

محمد ناطقی : شب درخانه محمد آقا رفتیم و تا پاسی ازشب بیداربودم. رفتم به سراغ صفحات اجتماعی و صفحه خودم را دید زدم کامنتهای زیادی داشتم و دربخش پیام چندین کامنت را داشتم. واقعا نظرات دوستان را به دقت می خوانم شاید یکی از کسانی باشم که تمامی کامنتها را می خوانم و به همه سوالات پاسخ می دهم یک بخش از گفتگوهای حضوری را با فیسبوک و بخش پیام حل می کنم کسی عاشق چشم و گوش کسی نیست ارتباط آدمی بخاطر مسایلی مبتلاء به هم دیگر می باشد و این مسایل باید درگفتگوحل شود درگذشته حل مشکلات آدمی درگفتگوهای رو در رو صورت می گرفت و حالا یک بخش بزرگی این گفتمان توسط صفحات اجتماعی حل می شود. به همین خاطر سعی می کنم به سوالات دوستان جواب بدهم فکرنمی کنم پیام کسی را بدون جواب گذاشته باشم. یک روز بادوستان درمورد صفحات اجتماعی حرف می زدم و من گفتم همه پیامها را می خوانم و به همه سوالات جواب می دهم دوستم با تعجب و حیرت می گفت واقعا دراین سن سال این همه حوصله حیرت انگیز است به شوخی گفتم مثل اینکه تاریخ مصرف مرا تمام شده گرفته اید نه ، هنوز وقتی زیادی دارم و حاضرم با جوانان اهل قلم و کلام مسابقه بگذارم. 

آنهاگفتند که ما از همین لحظه تسلیم هستیم ما درماه یک مقاله سیاسی نوشته نمی کنیم و شما هرروز مقاله تان نوشته و چاپ می شود ازطرفی هم این همه بحثهای تلویزیونی را پیش می برید و ازطرفی هم به کارهای اداری تان می رسید درجلسات بحث هرگز غیبت ندارید این کاری هست که کسی کم تر به انجام آن موفقیت دارد. البته ازدوستان تشکر می کنم حرف آنها باعث دلگرمی من شده و می شود.

سعی کردم که گزارش کارهای روزنانه را برای دوستان بنویسم دیدم که این مساله به صورت تفصیلی بدون همکاری مدیریت سایت من امکان ندارد. به همین دلیل تصمیم گرفتم که کامنتهای کوتاه فیسبوکی را برای اطلاع دوستان بنویسم. برخی اعتقاد دارد فیسبوک تنها و تنها برای اطلاع رسانی است ولی من با این فکر چندان موافق نستم در فیسبوک شما می توانید دید گاه تان را به صورت تفصیلی و کوتاه بنویسید. درفیسبوک ظرفیتهای وجوددارد که می توانید طولانی ترین متنهای تان رابگذارید به همین علت است که مطالبم را در فیسبوک ، تویتر، وبلاگ و وبسایت گذاشته ام مرتبا و دقیقا همین کاررا می کنم درحال حاضر وبلاگ ، وبسایت ، تویتر و فیسبوک دارم و همه را خودم اداره می کنم البته شما دوستان درمدیریت سایت و بلاگ همکاران جدی من هستید مدیریت سایتهای مجازی تنها تهیه مطلب نیست بخشهای تخنیکی آن نیز اهمیت بسزای دارد.

محمد ناطقی : شب درخانه محمد آقا تصمیم گرفتم که گزارشهای کوتاه و کوتاه را با عنوان گزارش 1 – 2 -3 ....برای خوانندگان بنویسم. گزارشهادرسفر حوت برای مسافرحوت ، طرفداران زیادی دارد زیرا رهبرشهید از محبوبیت عظیمی درجامعه افغانستان برخودار می باشد حالا مراسم شهید مزاری درهمه جا به صورت یک دهه برگزار می شود دهه شهید مزاری با گذشت بیست سال واقعا حیرت انگیز است. دوستان بسیارعلاقمنداست که رویدادهای 22 حوت را درصفحات فیسبوک شان بخوانند من هم گزارشهای مراسم ، سمینار و کنفرانس مربوط به شهید مزاری را می نوشتم و حالا سه گزارش را نوشته ام.

مدیریت سایت:درگزارشهای شما عنوان" مراجع " را دیدیم و در آن نوشته بودید که مراجع عظام را دیده اید آنها کی هستند و چه جایگاه درجامعه ما دارد و اگر امکان داشته باشد بحثی درمورد مراجع دینی داشته باشیم.

محمد ناطقی: بسیار خوب این بحث را ادامه می دهیم اتفاقاپرسش بسیارخوبی را طرح کرده اید. مراجع درادبیات مذهبی و دینی شیعیان ، اشاره به یک بعد بزرگ اعتقادی دارد. مرجعیت در آیین تشیع همان تسلسل رسالت نبوی و امامت علوی است. در تاریخ تشیع آدرس مرجعیت در عراق نجف اشرف و قم بوده است نجف سابقه هزار ساله دارد ولی قدامت قم را نمی دانم در عصر حاضر قم در موازی با نجف اعلام مرجعیت داشته است البته برخی تحلیل می کند که از ادرسها بوی سیاست و رقابت میان دوکشور متخاصم استشمام می شده است ایران و عراق هرگز سابقه خوب تاریخی نداشته است این دو کشور رقیب همیشه و در تخاصم بوده و جنگ بسیار ویرانگر هشت ساله را پشت سر گذاشته است. رهبران ناسیونالیست عرب بار ها آمریکا را متهم به حمایت از رهبران جمهوری اسلامی کرده اند و دلیل آن نابودی رژیم صدام به نفع ایران را می دانند البته حمله آمریکا در زمان جمهوری خواهان دلایلی خاص خود را دارد اما نتیجه آن به نفع ایران بوده است. در حال حاضر بالا ترین روابط بین تهران و بغداد بر قرار هست و هردو کشور جبهه واحدی پایه داری علیه گروه تبهکار داعش را ایجاد کرده اند.

اگر رقابت و خصومت را مبنای حضور مرجعیت در دو کشور را بدانیم و این گونه تفسیر شود که سیاست عراق علیرغم تفاوت مذهبی این بوده که دستگاه مرجعیت را در سرزمین خود حفظ نماید خوب بالطبع می توان همین فرضیه را در سیاست ایران هم داشت البته از زمانیکه مذهب تشیع در ایران رسمیت یافت بطور طبیعی مرجعیت در این سرزمین بوجود آمده است و ظهور مرجعیت در ایران و عراق درتاریخ دو کشور ریشه های اعتقادی داشته باشد تا عوامل سیاسی. اما علیرغم بعد اعتقادی که مرجعیت در تداوم امامت طرح می شود ولی نقش و تاثیر سیاست کم رنگ بخصوص در سالهای اخیر بین دو کشور نبوده است. من البته بومی سازی مرجعیت را برمی گردانم به داده های عقیدتی و مذهبی به این معنا که هرجا شما با انبوه پیروان یک مذهب رو برو می شوید نیاز و الزامات آن خود بخود بومی سازی را موجه می سازد در مرجعیت شروط مکانی و زمانی مجتهد ندارد شروط مرجعیت همان اعلم ، افقه و اعدل هست بنابر این در هرجای از جغرافیای ، عالمی با این شروط و مواصفات دیده شد مردم ازوی تقلید می کنند.

مدیریت سایت: در مورد مرجعیت افغانستان چه می گویید و این موضوع چه وقت پیدا شد؟ در گذشته با پدیده مر جعیت افغانی رو برو نبودیم و این خیلی تازه است می شود به دلایل آن اشاره نمایید.
محمد ناطقی : بله پرسش مهمی را طرح کرده اید سعی می کنم در گزارش بعدی به آن اشاره نمایم ....

مسافرحوت (5)

مسافرحوت (5)

 

 

گزارش تفصیلی بیستمین سالگرد رهبرشهید مزاری

 

محمد ناطقی : همان گونه که اشاره کرده اید در نشست طلاب، محصلان ، زنان و مردان به این مساله و پرسش باید پاسخ می دادم زیرا درهمان ابتدای سخن این پرسش را طرح کردم که آیا ما درطی بیست سال به اهداف رهبرشهید نزدیک شده ایم و یا اینکه فاصله گرفته ایم؟. این پرسش به نظرم بسیار جدی گرفته شد زیرا تاکنون کسی به این سوال اشاره ای نداشته است که ما درکجا هستیم و چه راهی طی نموده و به کجا خواهیم رفت؟.مرامی که خون شهید مزاری و همرزمانش به خاطر آن ریخته و هزینه شد آیا به آن مرام و اهداف نزدیک شده ایم و یا اینکه دورمی شویم؟ و راهی که می رویم به ترکستان هست؟. درپایان سخنرانی و در مساله پرسش و پاسخ به وضوح روشن شد که دو دیدگاه بسیار متفاوت درمورد این پرسش به جود آمده است.

 

 دیدگاه اول اینکه من مالک آن بودم و آن اینکه ما درجهت خواسته های رهبرشهید گام برمی داریم و گام برداشته ایم و تاحدی به خواسته های رهبرشهید نزدیک شده ایم و گفتم برای اثبات این منطق من باید استدلال می کردم زیرا درجمعی قرارگرفته بودم که عمدتا نخبه گان جامعه افغانی دردنیای مهاجرت هستند و نمی شود به همین ساده گی و سطحی از قضیه گذشت. نشست صرف سخنرانی یک طرفه نبود جاده کشیده میان من و حاضران درواقع سرک دوطرفه بود باید مطالبی را می گفتیم و دیدگاهای را می گرفتیم گفتگوها به این صورت مطرح می شد.

 

دید گاه اول همان بود که گفتم و تاکید داشتم که ما تاحدودی به مرام شهید مان نزدیک شده ایم و دیدگاه متفاوت هم این بود که نه ما به خواسته و مرام شهید مان نه تنها نزدیک شده ایم بلکه فاصله ها هم گرفته ایم. این نظریه تابع منطق و استدلال خاصی خود بود و فکرمی کنم کلام نسبتا محکم و سدید هم باید باشد ولی دید گاه که من روی آن تاکید داشتم درست درتقابل با این نظریه بود. دراینجا سعی می کنم مبانی دو منظق را طرح نمایم شاید نتوانیم به گونه ای تفصیلی ریشه های دو فکر را بشکافیم ولی به صورت کلی و گذارا می توانم به هردو دیدگاه اشاره  نمایم. استدلال که من دراین سمینار داشتم این بود که اصولا ادبیات سیاسی رهبرشهید را باید مرور نماییم و این زبان که زبان واقع نگری بود را باید درک نماییم و آنگاه می توانیم به این جمع بندی دست پیدا نماییم که ما درکجای کار قرارگرفته ایم. ادبیات که درزمان رهبرشهید و بخصوص خود ایشان روی آن تاکید داشت این بود که ایشان مشارکت اقوام و احزاب سیاسی را یک " اصل" می دانیست استادمزاری در آخرین سخنرانیهای خود روی واقعیت اقوام و احزاب و اصالت مشارکت شان تا کید داشت . استاد مزاری می گفت ما اقوام و احزاب سیاسی را یک واقعیت می دانیم و مشارکت ملی را بعنوان یک " اصل " قبول داریم. درموارد استاد مزاری برای عینی و ملموس ساختن اقوام، احزاب ، مشارکت و اصالت، طرح و راهکار عملی را درمیان گذاشت. شهید مزاری به صورت مشخص برای رسیدن به مشارکت ملی درساختارسیاسی و نظام عادلانه ، پیشنهاد طرح چهارجانبه را داشت.

 

طرح " چهارجانبه" چیست؟ این طرح درمتن اندیشه شهید مزاری قرارداشت همان گونه که اشاره کردم وقتیکه ایشان مشارکت اقوام و احزاب را درساختارحکومت یک اصل می دانیست برای عینیت بخشیدن به این اصل طرح  مشارکت چهارجانبه را به این صورت طرح کرد. چهارحزب سیاسی حزب وحدت، جمعیت اسلامی، حزب اسلامی و حزب جنبش ملی برای حل بحران و خاتمه جنگ ، دولت تشکیل دهند. مبنای این منطق این است که اصل مشارکت ، ملی و عادلانه درست با مشارکت چهار حز ب سیاسی که درواقع انعکاس دهنده خواست اقوام مهم افغانستان هم می باشد را باید عملی کرد. حکومت باید با مشارکت حزب اسلامی به رهبری انجنیرگلبدین حکمتیار و جمعیت اسلامی به رهبری استاد ربانی ، حزب وحدت به رهبری خود ایشان و جنبش ملی اسلامی به رهبری جنرال عبد الرشید دوستم موافقت نماید و خود استاد مزاری باور قطعی داشت درصورتیکه این چهارجهت توافق نمایند و حکومت تشکیل دهند دراین صورت هم مساله احزاب حل شده است و هم مساله اقوام. زیرا این چهار گروه می توانند نمایندگی  قطعی از احزاب و اقوام را نمایند. البته باید گفته باشم که هدف رهبرشهید نفی دیگران نبود و نمی گفت غیرازاین چیزی نیست نه ایشان به سایراقوام نیزتاکید داشت ولی مشکل اساسی و چالش عمده و جنگ میان همین چهارحزب سیاسی بود و به همین خاطر اعتقاد داشت که مساله این چهار جهت حل شود اگر واقعا چهارحزب سیاسی که اشاره کردم موافقت می کردند و با توافق، بدون انحصارطلبی و تمامیت خواهی حکومت تشکیل می داد، دیگر تمامی جنگها قطع می شد و سایراقوام و احزاب نمی توانیست ایجاد مشکل نمایند. مشکل اختلافات همین چهارحزب قومی و سیاسی بود.

 

حال با ذکر این مطلب که درعصر مزاری طرح شد، باید بررسی نماییم که حالا چه شده است؟ و ما درکجا هستیم. گفتم که اوضاع سیاسی درکشوردرست درجهت همان مطالبات رهبرشهید به پیش می رود " مشارکت اقوام و احزاب درحکومت " خواست محوری استاد شهید بود و حالا شما نگاه کنید می بینیم که این مشارکت درسیزده سال گذشته تاحدی تامین شده است. حکومت درحال حاضر مرکب و متشکل است ازاقوام و احزاب مهم و استراتیژیک کشور، این مساله درزمان کرزی تاحدی رعایت و حکومت وحدت ملی نیز به همین پایه استوارشده است. البته بازهم به دوستان تاکید می کنم که ما هنوز درآغاز راه هستیم کارهای زیادی هست که باید انجام شود و راه های زیادی است که باید طی شود اما اصل کاردرست است. ما وقتیکه دراجلاس بن 2001 شرکت کردیم در آنجا دقیقا همین دو مساله طرح شد دریک مورد به این قضیه اشاره کردم که در "کنفرانس بن "دو راه حل برای بحران و جنگ طرح گردید. یکی مشارکت اقوام  و دیگری مشارکت احزاب سیاسی آقای لخضر ابراهیمی نماینده ویژه سازمان ملل درامورافغانستان که نشست بسیارمهم و تاریخی "بن "را رهبری می کرد، سه بار مرا خواست و به تنهایی با من صحیت داشت یک مورد این بود که وی درروز ششم از نشست بن گفت: من می خواهم شکست مذاکرات بن را اعلام نمایم زیرا شما افغانها با هم جور نمی یایید و نمی خواهید که مشکل افغانستان حل شود آقای ابراهیمی از من نظرخواست که شما چه می گویید؟ من به ایشان گفتم که موضع حزب ما این است که نشست بن باید به نتیجه برسد شکست بن، سرشکستگی بزرگی برای ما و برای جامعه جهانی به بارمی آورد و دیگر مشکل و جنگ افغانستان هرگز پایان نمی یابد و این مساله را با صراحت و با اطمینان به ایشان گفتم که کنفرانس بن نباید باشکست مواجه شود.

 

مورد دیگری که آقای لخضرابراهیمی دریک زمانی دیگری باید من درمیان گذاشت و آن این بود که اداره موقت براساس مشارکت اقوام ساخته شود و یا برپایه مشارکت احزاب سیاسی من به ایشان گفتم اقوام زیرا اصل درجامعه افغانستان، معضل و مشکل اقوام است احزاب سیاسی ، چیزی جز انعکاس از اقوام نیست شما مشکل و مشارکت اقوام را حل نمایید درست درهمین نشست بن سطح مشارکت اقوام طرح گردید و یا بعبارت دیگر فی صدی مشارکت باید روشن می شد. من البته خواهان مشارکت 25 درصدی شدم و برای حضور 25 درصدی خود، آمار و ارقام نیزداشتم ولی مشارکت بیست پنج درصد قبول نشد اما دراداره موقت مشارکت 20  درصدی را تامین کردیم ادبیات مشارکت بیست درصد درست از مساله بن پیدا شد و پیش از آن هرگز چنین مساله ای را کسی نگفته بود و میزان مشارکت مبناهای دیگری داشت. ما این را می گفتیم وقتی که مشکل اصلی اقوام و مشارکت آنها درقدرت هست بنابراین برای مشارکت باید فی صدیها را براساس آمار و ارقام معتبر تعریف کرد و جالب است که بدانید من سه آمار داشتم یکی آمار خود سازمان ملل و دیگری آمار که سازمان سیا آمریکا از اقوام افغانستان بیرون داده و سومی هم آماربود که موسسات تحقیقاتی آلمان داشت دراین امارها جمعیت هزاره ها و شیعه بالای بیست درصد نشان داده شده است. به هرصورت دراداره موقت حضور سیاسی ما همان بیست درصد شد از27 کرسی حکومت 7 کرسی آن متعلق به جامعه ما شد.

 

آنچه در"بن " طرح شد مشارکت اقوام بود درست حرفی که شهیدمزاری روی آن تاکید داشت و می گفت ما مشارکت اقوام را درحکومت یک اصل می دانیم حال درنشست بن تمامی بحثها متمرکز است روی مشارکت اقوام بنابراین می توانیم بگویم فیصله های بن مطابق خواسته های رهبرشهید بوده است و ایشان اگر زنده می بود به جد از آن حمایت می کرد. استادمزاری زیاد ه خواه نبود حق برای مردم شان براساس مشارکت عادلانه را می خواست. مشارکت اقوام و احزاب درساختارقدرت را اگر ازبا ایسته های مرام مزاری بدانیم فکرمی کنم این خواست تاحدی درجامعه زیرسازی شده است. من خدمت شما عرض می کنم که گرچه ما درزما کرزی اپوزیسیون بودیم و لی نمی توانیم بگوییم که ما حکومت مشارکت ملی را نداشتیم نه داشتیم. ازاین مساله که بگذریم درمورد زنان نگاه کنید. شهید مزاری یکی ازخواسته های اصلی شان مشارکت زنان درسیاست و درجامعه بود این خواست تاحدی زیادی تامین شده است درحال حاضربشترین حضور را زنان درپارلمان افغانستان دارد. 68 کرسی برای زنان گرانتی شده است و این میزان حضورزنان حتا درپارلمان انگلیستان هم نیست. به شوخی گفتم ما درحال حاضر نگران زنان و حقوق و آزادیهای شان نستیم. زنان درجامعه ما آزاد می باشند آزادی درحدی که می بینید برای اثبات حق شان هرکاری می کنند. گاهی زره می پوشد و زمانی هم چادری سرمی کنند در رسانه های کشور حضور زنان فوق العاده است این خواست شهید مزاری بود و فکرمی کنم دراین عرصه با خواست شهید مزاری نزدیک شده ایم.

 

درعرصه های آزادی بیان بازهم می بینیم که پیشرفتهای زیادی و چشم گیری صورت گرفته است. آزادی بیان و عقیده درحدی که درمنطقه و حتا دردنیا کم نظیرهست درافغانستان زندان سیاسی نداریم و کسی بخاطرا اعتقاداتش زندانی نیست. رسانه های افغانستان واقعا بی نظیرمی باشد این آزادی درحدی پیشرفت کرده و موفق هم هست و آن اینکه مردم تماما از شنیدن رادیوها و رسانه های خارجی بی نیاز شده اند کسی درافغانستان رادیو خارجی را گوش نمی دهد دلیل آن موفقیت رسانه های افغانی است. موفقیت یک رسانه دراین است که مردم را اشباع نماید و کسی دنبال رسانه های غبربومی برای شنیدن اخبارسرنوشت شان نباشد درحالیکه درایران و خیلی جاها این گونه نیست. درمورد اقتصاد بازهم شاهد هستیم که تاحدی زیادی انکشاف اقتصادی صورت گرفته است این درست که خیلی کارها مانده ولی این طور نیست که انکشاف اقتصادی درافغانستان درحدی غیرمتوازن باشد که جامعه را تبدیل به کاریکاتورکرده باشد. اوضاع درهمه ولایات کشوردرمورد انکشاف متوازن یک سان است. البته باید اذعان داشت که دربرخی ولایات پولهای بسیارزیادی رفته است ولی همین پولها را مافیا و فساد برده و آن چنان درمیدانهای زندگی مردم پخش نشده است همان دشواریهای را که ولایت بامیان دارد همان چالشها را درسایرولایات شاهد هستیم.

 

درمورد عدالت اجتماعی که حالا ازآن تعبیربه حقوق شهروندی می شود بازهم شاهد پیشرفت دراین مورد هم می باشیم. تبعیض جنسیتی و اتنیکی رو به کاهش است کسی  درافغانستان بخاطر قوم و نژاد زبان و عنعنه خود تحقیر و توهین نمی شود همه ازحقوق شهروندی خوبی برخوردار هستند. تبعیض و بی عدالتی اجتماعی که گروه قومی و اجتماعی خودرا نسبت به دیگری برتربداند را نداریم تلاش شده است که زن و مردم ازحقوق شهروندی واحدی برخوردار باشد. درمورد آموزش نیز پیشرفتهای زیادی صورت گرفته است درحال حاضر بالای نه میلیون دختر و پسر در مدارس و دانشگاها درس می خوانند. شهید مزاری یکی از خواسته هایش همین بود که همه بدون تبعیض و به صورت برابر درس بخوانند کاری که حالا درافغانستان جریان دارد همه درس می خوانند ودراین جهت تبعیضی درکار نیست مجموعه دلایلی که برشمردم دراین جهت جمع بندی می شود که علیرغم دشواریها امروز ما به خواسته های شهید مزاری نزدیک شده ایم.

 

مدیریت سایت : خوب این منطق و استدلال شما درجمع فرهیخته گان مهاجر بود اما گفتید که دو نظریه درمورد پرسشی که طرح کردید ایجاد شد پرسش این بود که ما درحال حاضر به خواسته ها و مرام شهید مزاری نزدیک شده ایم و یا اینکه فاصله گرفته ایم؟ شما دراین سخنرانی و میز پرسش به سوالات تاکید داشتید که ما دربستر زمانی با مرام شهید مزاری فاصله نگرفته ایم. پرسش این است که منطق دیگر چه و آنها با چه مبانی می گفتند: که ما با مرام شهید مزاری فاصله گرفته ایم و هرگز به خواسته های وی نزدیک نشده ایم.

محمد ناطقی: بله همان گونه که در آغاز سخنرانی اشاره کردم منطق دیگر این بود که ما نه تنها به خواسته رهبرشهید نزدیک نشده ایم بلکه ازآن فاصله گرفته ایم لب لباب کلام شان این بود که میزان مشارکت ما درقدرت تعریف ناشده است همان بیست درصدی که دست آورد کنفرانس بود ما آن راهرگز درعرصه ها و ساحتهای عمل نداریم. میزان مشارکت ما درسفارتخانه ها، دروزارت خانه ها درارتش و پولیس بسیار اندک است درحالیکه رهبرشهید مشارکت را یک اصل می دانیست و ما به این اصل نزدیک نشده ایم بلکه خیلی فاصله داریم. گذشته ازمشارکت ناعادلانه درساختارسیاسی و حکومتی درعرصه های دیگر هم چندان توازن و انصاف را شاهد نستیم. درکجا حقوق شهروندی مناسب ،زنان مردان جامعه دارند گزارشها این را نشان می دهد که درحق زنان بدترین ظلمها صورت گرفته و می گیرد. میزان خودکشیهای زنان درجامعه به دلیل همین ستم و بد رفتاری رو به افزایش می باشد درشهرها بله زنان درس می خوانند ولی قریه های افغانستان این گونه نیست زنان و دختران از تحصیل محروم هستند. تبعیض عملی میان اقوام دراستخدام وجود دارد گروهای قومی و تباری در مشارکت شان دچار مشکل است پس چه گونه می شود ادعا کرد که ما به خواسته های رهبرشهید نزدیک شده ایم. ولی همه  آن مواردی که درمنطق دوم و جود دارد ما قبول داریم حرف برسراین نیست که ما به همه خواسته ها رسیده ایم نه هرگز چنین نیست ولی حرف اصلی این است که پایه کاردرست گذاشته شده و ما دراین جهت گامهای خوب و اما ناتمامی را برداشته ایم. درزمان شهید مزاری برای مشارکت سیاسی چه جواب گرفتیم ولی حالا این مشارکت درهمه سطوح دیده می شود. قبل اززما شهید مزاری ما چه داشتیم که حالا بگوییم که ما آن را ازدست داده ایم نه من فکرمی کنم ما هیچ چیزی درگذشته نداشتیم که باخته باشیم بلکه خیلی چیزها را بدست آورده ایم امروز درعرصه های رسانه، آموزش تحصلات عالی درحکومت و دولت حضورداریم گفتم در مجلس نمایندگان بالای پنجاه و کیل را داریم که درتاریخ افغانستان بی نظیرمی باشد زنان را که گفتم. بازهم تاکید می کنم که مشارکت عادلانه را نداریم اما وضعیت حاضر را با گذشته وبازمان خود شهید مزاری مقایسه  می کنیم  که چیزی را ازدست نداده ایم بلکه خیلی مسایل بدست آمده است.

 

مدیریت سایت: شما گفته اید که نشست و کنفرانس دو بخش داشت دربخش پرسش و پاسخ چه موضوعاتی طرح شد می خواهیم بدانیم که چه تفاوتهای بین دیدگاه درمحفل وجود داشت و مردم درباب این دو نظریه که به خواسته های رهبرشهید نزدیک شده و یا اینکه فاصله گرفته ایم، اصولا چه برداشت و تلقی داشتند؟

محمد ناطقی : پرسش خوبی را طرح کرده اید دراغلب نشستها مجلس ما همین  دو بخش را داشت فقط درمراسم مردمی سرک ما یک طرفه بود اما درکنفرانسها، نشستها و سمینارها برنامه ی مربوط به من به دو بخش تقسیم شده بود: سخنرانی و پرسش و پاسخ. دربخش دوم باید عرض کنم که گرداننده برنامه دقیقا تمامی پرسشهای شان روی همین سوال که من طرح کردم ، متمرکز ساخت و گفت که نظرحضار چیست ؟ ما به خواسته رهبرشهید نزدیک شده ایم و یا اینکه فاصله گرفته ایم؟ من و آقای رسولی درمیز دعوت شدیم که به پرسشهارا جواب بدهیم باید عرض کنم یک نوع تقابل جدی بین گفته های من و آقای حجت الاسلام داکتررسولی بوجود آمد که به این تقابل می پردازم.... ادامه دارد.

مسافرحوت – 4- گزارش تفصیلی از بیستمین سالگرد رهبرشهید

مسافرحوت – 4- گزارش تفصیلی از بیستمین سالگرد رهبرشهید


 محمد ناطقی : همان گونه که اشاره کردم، پس از نشست و ضیافت دوستانه و بازگشت از" پاکدشت" تا پاسی ازشب را نخوابیدیم و درمورد گروهای " بخمل " برگ" و حزب " گنگو"  سید غلامحسین موسوی بحث داشتیم. فردا آن روز طبق وعده باید می رفتیم سفارت افغانستان. درطول روز گروهای ازنمایندگان مهاجرین و هواداران حزب وحدت مردم را دیدیم آنها هرکدام مسایلی مرتبط به وضعیت خودشان را طرح می کرد ازجمله درمورد کارکرد حزب درخارج و در ایران نظریاتی طرح شد دو نظریه را داشتیم یکی اینکه شورای مرکب از فعالین حزب ساخته شود و وظایف اعضای شورای روشن باشد شکایت از تداخل درکارها بود و فکردیگر هم این بود که درایران اجازه فعالیت رسمی هیچ گروه سیاسی ندارد بنابراین تشکیل شورای به گونه رسمی غیرممکن است. شورای درخانه دوستان کاری سختی است این دسته ترجیح می دادند که کارها به همین صورت مردمی و محفلی انجام شود همکاری با سفارت و حل مشکلات مردم و برگزاری مراسم و مناسبتها و هماهنگی بین هواداران حزب درخارج باشد. هردو فکر منطق خاصی خودرا داشت و دارد.


راستی که حزب و تشکیلات حزبی درافغانستان ، بزرگترین چالش است درافغانستان تا کنون اصلا و ابدا کار حزبی رونق عملی نداشته است ازنام حزب افراد استفاده می کنند ولی کسی متعهد به عمل و رفتارحزبی نیست. درپارلمان دوره شانزده هم 16 و کیل با امکانات حزب به پارلمان رفتند ولی درحالی حاضر تنها دو سه نفر را داریم که وفادار به حزب مانده و بقیه به دنبال کارخود هستند و شاید هم به نامزد وزیران حزب هم رای نداده باشند. علت قضیه برمی گردد به وضعیت عام جامعه. اصولا نظام و سیاست درافغانستان ضد حزبی و ضد گروهی ساخته شده ا ست رییس جمهورکرزی تمام دوران زمام داریش درطی 13 سال همین بود و حالا شایع است که ایشان درفکرایجاد یک تشکل سیاسی برآمده است اما رییس جمهور فکر می کنم جبران استیصال می کند کسی خود به کارهای تشکیلاتی باور نداشته باشد و تمامی قدرتش برای تضعیف حزب سیاسی باشد چه گونه می تواند حزب سیاسی تشکیل دهد.


ما همین مشکل را داریم و اعتراف می کنیم که درکارهای حزبی خود چندان موفق نستیم و همین مساله سبب گردیده که نیروهای ما درخارج و داخل ازدست می رود نمونه آن همان 16 و کیل پارلمانی ما هست آنها با هزینه های حزب به پارلمان راه یافت وحالا خیلی راحت کارهای غیرحزبی و ضد حزبی می کنند. این مساله در نظام سیاسی ما نهادینه و تثبیت شده که افراد بجای احزاب کار نمایند درقانون انتخابات تمام قانون براساس سیستم رای واحد غیرقابل انتقال "  s.n.t.v."، ساخته و تصویب شده است براساس این قانون، افراد نقش عمده خواهند داشت. درقانون عمومی انتخابات بحثهای که ما داشتیم و اصلاحاتی را برای نقش احزاب احزاب درنظر گرفته ایم ولی همه قراین نشان می دهد که کاراحزاب دراین نظام بجای نمی رسد و ما دموکراسی را شعار خود قرارداده ایم ولی نمی دانیم که پایه دموکراسی چیست؟ روحیه و رویه ضد حزبی تاثیرات خود راگذاشته است  و خیلی مشکل است که کاری حزبی به معنای واقعی کلمه انجام شود. نظردوستان که ما با آنها درمورد کارحزبی صحبت کردیم، کارهای محفلی را ترجیح می دهند آنها حق دارند زیرا کارحزبی دراین کشور بجای نمی رسد به همین خاطر دوستان دربحث شان به نتیجه نرسید که چه گونه درخارج برای حزب وحدت مردم افغانستان کار نمایند، محفلی و یا تشکیلاتی. درداخل و درولایات نیز همین مشکل را داریم تشکیلات و ساختارتشکیلاتی عملی نمی شود.


مدیریت سایت: این واقعیت است که احزاب درافغانستان و درقانون انتخابات نقشی ندا رند و ما می دانیم که شما با دوستان سه ماه روی قانون انتخابات و اصلاحات قوانین کارکرده اید و مجلس نمایندگان جمع بندی و نتیجه گیری شان از قانون تشکیل وظایف و صلاحیتهای دو کمیسیون را احزاب و گروهای مدنی تایید کرده اند و شما هم از متن آن راضی و خوشنود هستید زیرا از 24 مورد اختلاف 22 مورد توافقات در طرح قانون وظایف و تشکیل وظایف دیده می شود. تمام سعی شما درآوردن اصلاحات درقانون روی این اصل متمرکزشده که نقش احزاب درنظام انتخاباتی و سیاسی افغانستان برجسته شود.

محمد ناطقی : دقیقا تمام بحثهای سه ما همه روی قوانین انتخابات بر یک اصل استوار بود و آن اینکه نقش احزاب سیاسی درانتخابات برجسته شود دموکراسی بدون مشارکت احزاب معنی ندارد ما دموکراسی قومی منطقه ای زبانی و مذهبی نمی توانیم داشته باشیم. قاعده دموکراسی، احزاب سیاسی درهرکشور می باشد. خوب ازبحث احزاب و بحثی که با دوستان و هواداران حزب وحدت مردم افغانستان داشتیم ظاهرا این فکر تایید شد که ایجاد شورای حزبی درخارج غیرعملی است و کارهای حزبی به صورت محفلی ادامه داشته باشد.


ازبحث حزبی و شورای که بگذریم حالا باید آماده می شدیم برای رفتن به اقامتگاه سفیرکبیرافغانستان. ایشان ما را مهمانی کرده بود. شب حوالی ساعت هفت بعد از ظهر روز طرف شمال تهران حرکت کردیم. اقامتگاه سفیر در منطقه ای بسیار زیبایی تهران درشمال تهران قرارگرفته است. این بخش ازشهر که در حوالی میدان تجریش متصل می شود، فوق العاده زیبا است این شاید سومین باری بود که من درطی سالهای گذشته، دراین اقامتگاه رفته باشم  خانه سفیر اجاره نیست ملکیت افغانستان هست. البته تغییرات عمده ای در ساختمان ایجاد نشده ساختمان قدیمی است ولی با همه کهنه گی زیباییهای خاصی خود را دارد. آقای داکترنصیراحمد نور سفیرکبیرافغانستان منتظرما بود با نشستن چند دقیقه ایشان آمد. من جنا ب سفیر را می شناسم همکارما در وزارت خارجه و بعد سفیرافغانستان درقاهره تعیین شد. آقای نور یکی از باسوادترین دپلماتهای افغانستان هست و تحصیلات شان را تماما تا سطح دکترا در کشورهای عربی داشته است وی به من گفت خیلی امید وارم هستم که فرصتی پیش آید تا بکارهای تحقیقاتی خود برسم.


ما باهم درمیزغذا صحبت داشتیم دوستی دیگری درمیزنشسته بود ایشان درکابل برنامه های تلویزیونی و آموزشی دارد و گفت تا بحال بالای دو صد برنامه دینی را درتلویزیون ها اجرا کرده است وی نیز به فهرست کتابهای زیادی اشاره داشت و نشان می داد که آن کتابها را دیده حالا خوانده و یانه نمی دانم این عزیز به شدت به اهالی تصوف اعتراض داشت و غزالی را مورد نقد قرارداد. ما چند نفرروی میز غذا درمورد داعش و گروهای تبهکاری که درجهان عرب ظاهرشده صحبت کردیم سعی می شد که علت و عوامل اصلی آن را درابعاد اعتقادی و سیاسی پیدا نماییم و لی حقیقت مساله این است که کسی نمی توانیست به یک دلیل قطعی اشاره نماید جناب سفیربشتر به عوامل سیاسی آن تاکید داشت و داعش را یک پدیده سیاسی می دانیست. من البته گفتم درخلق داعش خصومت های داخلی کشورهای اسلامی و قدرت طلبیها و هژمونی خواهیهای آنها دخیل است من گفتم منازعات پایتخت های کشورهای اسلامی عامل تکوین این گروها شده است درکناراین مساله برداشتهای نقلی و دیانت نقلی خارج از عقلانیت نیز، مزید برعلت شده است البته نقش استخبارات کشورهای خارجی هم می تواند جزء از علتهای این پدیده باشد. کسی دیگری به عوامل روانی و روحی وسرخورده گی جوانان مسلمان و فقدان و غربت هویت را دلیل ظهورداعش و القاعده تحلیل می کرد. خلاصه و جمع بندی این شد که تمامی علتها مکمل هم دیگرشده و این گروه را بوجود آورده اند.


صحبت روی میزغذا خوری ما تماما روی داعش متمرکزشد البته این پدیده بسیار ترسناک است و ضربه های سختی هم به اسلام و هم به مسلمانها وارد کرده است. برای دقایقی دو تایی با جناب سفیر صحبت داشتیم و آخرین تحولات سیاسی درداخل کشوررا با هم صحبت کردیم. سفیر و کارمندان وی درتهران رابطه خوبی با مردم و مهاجرین ایجاد کرده است. آقای صمدی قنسل افغانستان درتهران که سابقه بیست سال کاراداری و دپلماسی را دارد می گفت با رهنمایی سفیر، برای سهولت کارهای مهاجرین، سایتهای را ایجاد کرده ایم و استفاده ازفرمهای گذاشته شده درسایت، کمک زیادی برای مهاجرین کرده است استفاده ازتکنولوژی برای کاهش مشکلات اواره گان نقش بسزای داشته است. جناب سفیرما داکتر و تحصیل کرده آشنا با مسایل زمان با همکاران شان سعی کرده است که از دانش بشری در مدیریت استفاده نماید. مقامات ما درسفارت درعین حال اذعان دارند که مشکلات زیادی هم دارند و هنوز نتوانسته مدیریت کلاسیک را تبدیل به مدیریت جدید و الکترونیک نماید. خوب این طبیعی است ما درافغانستان با حضور نیروهای بین المللی و هزینه های هنگفت تا کنون نتوانسته ایم کارت الکترونیک برای رای دهندگان مان صادر نماییم و این همه افتضاح و رسوایی انتخاباتی را نداشته باشیم. حالا نمایندگیها جای خودرا دارد. با سفیرخدا حافظی کردیم.


 محمد ناطقی : یادم رفت که بگویم درسفارت افغانستان با جناب افضلی از رهبران بسیارقدیمی" اسلام مکتب توحید" برخوردم وی ازهمکاران آقای نکته دان بود آقای افضلی بسیار شوخ طبع و مجلس آراء است. لحظاتی که درسفارت بودیم وی چندین حکایت و داستان را داشت که باعث انبساط خاطرما گردید یکی از لطیفه های ایشان را نقل می کنم. آقای افضلی می گفت: وزیرفواید عامه ما درایران با وزیر راه و ترابری ایران مذاکره داشت. بحث شان روی سرک سازی بود. خوب وزیر راه و ترابری ایران از برنامه های ششماه یک ساله و .. درمورد جاده های ایران صحبت داشت وی درگزارش به وزیرما گفت: من درمدت ششماه که بحیث وزیر انتخاب شدم، سیصد کیلومتر، جاده بیرون شهری ساخته ایم و این مقدار جاده های درون شهری را اعمارکرده ایم. وزیرما با تعجب می گوید:" او وی"  برای یک ساعت مذاکره وزیرما 20 بار" او وی" گفته بود. درگزارش وزیرما ازپیشرفت کارهایش چه موضوعات طرح شده بود، و اینکه وزیرایران ازتعجب چه گفته است نمی دانم. افرادی مربوط به وزارت ایران که صورت مذاکرات را یاد داشت می کردند درمورد معنا کلمه :" او وی"  که 20 بار وزیرفواید عامه ما گفته گیرمی مانند که این کلمه چه معنا دارد. آنها به لغت مراجعه می کنند و ازهمکاران شان می پرسند که :" او وی" چه معنا دارد ولی چیزی گیرشان نمی شود. آنها به سفارت افغانستان زنگ می زنند و می پرسند که جناب وزیر شما 20 بار جمله " او وی" را بکاربرده معنای آن را نمی دانیم خواهش می کنیم برای ما کلمه " او وی" را معنا کنید تا درگزارش از آن استفاده نماییم. آقای افضلی با بیان پرجاذ خود در مورد : "او وی"  جناب وزیر، و دیگرحکایتهایش ،  ما را ازخنده گرده کفک کرد.


از این قصه ها که بگذریم حال آماده می شدیم که برای سفرقم و شرکت در کنفرانسها، و سمینارها و گفتگوهای که به مناسبت بیستمین سالگرد رهبر شهید تدارک دیده شده، خود را جمع جور نماییم. شب برگشتیم به خانه آقای رحیمی و بازهم هما شوخیهای بخملی و برکی مان را ادامه دادیم. آقای رحیمی بسیار سعی داشت که نا ب ترین فکاییها را برای قبول شدن شان در گروه " بخمل" گرد آوری نماید زیرا به وی گفته بودم که شرایط سنی تان درست است ولی باید حد اقل پنج فکاهی بدون سانسور را برای ما بگویی و اگر موفق شدی خوب شمارا در"گروه بخمل" قبول می کنیم. آقای رحیمی چند فکاهی را گفت اما همان فکاهی " فاتحه و چهلم " ایشان مرا بسیار خندان و واقعا جالب بود خوب شما می پرسید که نقل کنید و نقل می کنم اما درجای دیگر و با اجازه آقای رحیمی حکایت" فاتحه و چهلم " را صحبت خواهیم کرد. حوالی ساعت یک نیم بعد از نیمه شب بود که دوستان متفرق شدند و قرار ما این شد که فردا حوالی ساعت 12 طرف قم حرکت نماییم.

فردای آن روز مصادف با 19 حوت حوالی ساعت 12 طرف قم حرکت کردیم . موترسیاسی سفارت و چند ماشین دیگر از مهاجرین  در مسافرت قم همراهی مان می کرد. فاصله تهران و قم شاید یک ساعت نیم باشد. در وسط راه به درختان که درکناراتوبان 15 سال پیش تحت عنوان" جنات" ازحرم تا حرم را نظاره می کردم. متاسفانه این درختها هرگز رشدی نداشت و خیلی شباهت داشت به درختهای که درجاده های کابل غرس شده که هیچ رشدی ندارد. طرح جنات موفق نبوده و درختها رشد که هیچ بلکه خیلی رنگ و روخی بدی هم داشت. فکر می کنم دلیل آن دو چیزباشد یکی خشک سالی و حشتناک و دیگری خاک نا مساعد برای رشد درخت ها. خشک سالی بسیار مزمنی درایران دیده می شود ازاین بابت کارشناسان ابرازنگرانی شدیدی دارند. درگذشته نماز استسقاء خوانده می شد ولی حالا خبری ازاین گونه مراسم نیست.


درزمان طالبان هم خشک سالیهای پی هم را داشتیم طالبان مردم را برای نماز استستقاء با ضرب شلاق بیرون می کرد اما کو باران در همان زمان سیلابهای ناشی از بارانهای ویران گر بنگلادش و هند را برده بود، دولتها تمامی تلاش شان را بکار گرفتند که چه گونه مرم را ازشربارندگیهای ویران گر نجات دهند. در آن زمان دوستی به من گفت بهترین راه حل این است که چند طالب را از افغانستان در آن نواحی ببرند خود بخود بارانها قطع می شود. خشک سالی عواملی خاصی طبیعی خودرا دارد و برمی گردد به شرایط جوی و اقلیمی و تغییرات فاحشی آب و هوا. افغانستان هم ازلحاظ خشک سالی وضعیت خوبی ندارد. من البته دراین شهر درزمان اشغال افغانستان زندگی کرده ام و برای من حکم اسکان موقت را دا شت و قتی وارد قم شدم از داخل موتر تمامی کوچه را به دقت نگاه می کردم همان حرفی را که دپلمات ما درسفر قزوین با من گفت را تایید کردم . حرف ایشان این بود که بازسازی و آبادانی در تمامی شهرهای ایران به شدت صورت گرفته و می گیرد. قم هم سیمای بسیار متفاوتی بخود گرفته است. ما مستقیما طرف تالار مراسم هدایت شدیم. مراسم را " انجمن طلاب افغانستان " با عنوان "با ایسته های عدالت سیاسی" از منظر شهید مزاری،  گرفته بود. تالار بسیار با شکوه موسسه امام خمینی تقریبا پراز جمعیت بود درخط مقدم و چوکیهای اول علماء کرام  نشسته بودند و در صندلیهای بعدی نیز علماء و طلاب و محصلان و خانمها به صورت منظم روی چوکیها نشسته بودند.


همه به پاس احترام برخواستند. ما درحالی وارد شدیم که آقای زاهدی روحانی بسیار جوان درحال سخنرانی بود وی مسوول انجمن هست و بعد استاد عرفانی صحبت کرد. استاد روی صندلی نشسته صحبت می کرد اما خیلی خسته و لاغر به نظر می رسید درضمن صحبتهای شان برای ما معلوم شد که مریض شده و گفت به علت مریضی نتوانسته به مشهد برای سخنرانی در مراسم استاد مزاری شرکت نماید. بعد از استاد عرفانی من برای مدتی سی پنج دقیقه صحبت کردم و به من گفته شده بود که سخنران جلسه هستم و هم درمیز پاسخ به پرسشها می نشینم. اما موضوعی که من برای سخنرانی خود درنظرگرفته بودم درواقع جواب به یک پرسش بود و آن اینکه با گذشت بیست سال ازشهادت رهبر شهید آیا ما به اهداف رهبرشهید نزدیک شده ایم؟ و یانه ؟


مدیریت سایت: خیلی خوشحال می شویم که به صورت گسترده به این سوال با ما صحبت نمایید واقعا پرسش مهمی است ما به اهداف رهبر شهید نزدیک شده ایم و یا اینکه فاصله گرفته ایم ؟. درصفحات مجازی صحبتهای که دراین مورد داشته اید با نقد و ابرامهای زیادی رو برو شد و جواب دادن به این سوال خیلی مهم است . ادامه دارد......

 

مسافر حوت -3- گزارش تفصیلی بیستمین سالگرد شهادت رهبر شهید

پایان گفتگو ی ما در این نشست دوستانه در پاکدشت، بحثی بود راجع به مهاجرین در این خصوص من حرف خاصی نداشتم زیرا که مسولیتی در این خصوص نداشتم و تنها به حرفهای دوستان گوش می دادم و نکاتی جالبی را در یافتم. جناب ناطقی روحانی هم نام من در مورد مهاجرین به این نکته اشاره داشت که از مهاجرین احتمالا در مواردی سوء استفاده می شود و یکی از دلایل نگرانی و فشار و اسارت شاید همین سوء استفاده از مهاجرین باشد یک دوست دیگر تاکید می کرد که در مرزهای مشترک ایران و افغانستان تفکیک قومیتی صورت می گیرد وی می گفت افرادی زیادی دستگیر می شوند ولی کسی از آنها خبر نمی شود. رنج آواره گی بسیار زیاد است. یکی از گرفتاریهای آواره گان تمدید اسناد اقامتی شان است اصلا تضمین شده نیست که اسناد شان تمدید شوند. این مساله تبدیل به نگرانی همیشه گی مهاجران شده است.
ازجانب دیگر اوضاع دردناک امنیتی و فقر بیکاری سبب بی میلی شدید مهاجران برای بازگشت به افغانستان شده است. مردمی که بیش ازسی سال در یک کشور زندگی کرده باشند استحاله آن دیار و سر زمین می شود و تمامی خصوصیات آن جامعه را بخود می گیرند. فرزندان که به دنیا آمده و بزرگ شده اند اصلا چیزی جز سرزمین که در آنجا به دنیا آمده درس خوانده وبزرگ شده ، چیزی دیگری را نمی شناسند و درک نمی کنند چه بسا مورد تحقیر و اهانت در سرزمین پدری شان قرار بگیرد این اهانت ها به دلیل لهجه و گوییش بارها دیده شده است. آخرین تحقیقاتی که صورت گرفته این مساله را تایید کرده است و به همین دلیل گزارشگران و محققان پیشنهاد کرده اند که کشورها به آنها تابعیت و اقامت دایمی بدهند. بهر صورت مسئله آواره گان یکی از دشوار ترین معضلات اجتماعی هست. در ایران و پاکستان فرزندان مهاجرین درس خوانده اند و مایه سر بلندی جامعه شان شده اند وباید از همسایگان تشکر کرد. ایران آمارها ی را اعلام کرده است که بالای چهارده هزار درطی سالهای گذشته از دانشگاه ها ی شان فارغ التحصیل بیرون داده اند و به همین گونه صدها هزار دانش آموز و دانشجو مشغول تحصیل هستند. 
در نشست دوستانه در منزل حاجی عباسی در جمع بزرگان مهاجر همه این موضوعات مورد بحث و گفتگو قرار گرفت و به این ترتیب نشست بسیار خوب ما به پایان رسید. البته تکنولوژی همه چیز را آسان کرده و ده ها قطعه عکس یاد گاری و فیسبوکی نیز گرفته شد .
شب همراه با جمال انصاری و رحیمی بر گشتیم به خانه رحیمی. من اول فکر می کردم که در ایران دست رسی به انترنت مخصوصا فیسبوک نخواهیم داشت زیرا بارها شنیده بودم که امکان دست رسی به فیسبوک در ایران کار بسیار سختی خواهد بود. اما واقعا کی و چه کسی می تواند در برابر تکنولوژی تاب بیاورد و این اشتباه است که کسی مانع آن شود. وقتی مساله دشواری انترنت طرح شد آقای رحیمی گفت من از طریق فیلتر شکن وارد فیسبوک می شوم و همه سایتهارا اگر بخواهم می بینم. گفتم تشکر من بشدت نیاز مند هستم و می خواهم وصل به فیسبوک باشم آقای رحیمی از طریق فیلتر شکن وارد فیسبوک شد و به این ترتیب همه پیامهای واصله را چک کردم از جمله آقای فضل الرحمان فاضل دپلمات نویسنده و محقق از قاهره به من پیام داد که شماره آقای سید غلامحسین موسوی را لازم دارد وی در ادامه پیام شان نوشته بود که می خواهم کتاب ایشان را با عنوان " الرد علی الدکتور الوردی" را در قاهره چاپ نمایم اجازه ایشان را لازم دارم. این کتاب در مورد سید جمال الدین افغانی سی پنج سال پیش نوشته شده است و حالا جناب فاضل که محقق این وادی هست می خواهد آنرا چاپ نماید.
با شنیدن نام آقای سید غلامحسین موسوی یک باره به یاد حزب وی افتادم. آقای موسوی اعجوبه است وی در قالب طنز سیاسی تشکیلاتی را بنام " حزب گنگو" طراحی کرده بود و اعضای حزب را گنگوش نام گذاری کرده بود. شرایط عضویت در حزب گنگوش این بود که آدمهای در حزب جلب و جذب می شوند که نه عاقل و نه دیوانه باشند حد وسط میان عاقل و دیوانه را دعوت به حزب گنگوش می کرد و گنگو یعنی همین که نه عاقل باشد و نه دیوانه آاقای موسوی با این حزب خود غوغا برپا کرده بود. وی ابتکاراتی عجیبی داشت " جو غول" نام کنگره حزب گنگو بود. حد وسط خرد و جنون برای معیار ما بود هرکسی که دارای چنین خصوصیات و مواصفات دیده می شد. اتومات عضو حزب گنگوش بود. اتفاقاً این گونه آدمها درجامعه بسیار زیاد هستند. این داستان سر دراز دارد. شنیدن نام آقای موسوی مرا به یاد حزب گنگو شان انداخت.
در این مورد با جناب انصاری و رحیمی گفتم که ما در کابل گروه "بخمل" را بوجود آورده ایم این گروه براساس یک فلسفه ساخته شده است و تعداد از اعضای پارلمان عضویت گروه بخمل را دارند.ازفعالیت این گروه سه ماه می گذرد اعضا و هوادران زیادی دارد ولی متأسفانه دو تن از اعضای مرکزی گروه انشعاب کرده در راس انشعابی آقایان علی امیری و حاجی جواد قرار دارند و گفتم که آنها گروه دیگری را تشکیل داده و نام آنرا گذاشته گروه " برک" در حال حاضر رقابت بسیار شدید بین دو گروه جریان دارد و هردو در صدد جلب جذب و عضو گیری هستند و من برای گروه "بخمل" کار می کنم و در خارج هم در فکر عضو گیری و نمایندگی هستم شورای مرکزی "بخمل" این صلاحیت را به من داده است که مطابق با شرایط عضویت افراد را جذب نمایم. 
آقای انصاری دو مساله را ازمن پرسید یکی علت و فلسفه گروه بخمل چیست؟ و به چه دلیل تشکیل شده اهداف وبرنامه هایش چیست؟دیگر اینکه آقایان انصاری و رحیمی شرایط عضویت را می خواست بدانند. البته فلسفه گروه " بخمل" بری گردد به آدم و حوا و از همان زمان این گروه پیدا شده است. آقای امیری که خود فیلسوف است و کتاب های "خواب خرد و خرد آواره" و ده ها مقاله نوشته است اخیرا ادعا کرده که گروه " برک" هم ریشه در " عدن" دارد وی به من گفت که در جنت گوسفند ان عدنی وجود داشته و برک از همان جا سر چشمه گرفته است. بهرحال قصه گروهای بخمل و برک به درازا کشید من به آقایان انصاری و رحیمی گفتم اولین و ساده ترین شرط عضویت این است که هرکس که بخواهد داو طلب عضویت باشد باید سن سی پنج ساله گی را تکمیل کرد ه باشد شرایط سنی همان شرایط سنی نامزد کابینه افغانستان است و دیگر اینکه عضو گروه همیشه خندان باشد زیرا جامعه بیش از حد متاثر ازرنج و ماتم می باشد برای مقابله با غم و اندوه داوطلب باید پنج فکاهی بدون سانسور را در مرحله اول بگوید و بعد فکاییها در شورای مرکزی طرح می شود اگر مورد تایید گروه قرار گرفت آن وقت عضو گروه "بخمل" می شود. انصاری به علت شرایط سنی عضویتش رد اما آقای رحیمی مشکل سنی ندارد ولی در مورد ارایه فکاهی شان بحث می شود وی در مدتی که در خانه شان بودم چند فکاهی گفت اما به نظر من همان فکاهی" فاتحه و چهلم "شان خوب بود.
چیزی در حدود یک ساعت همین شوخیها و مزاحها را داشتیم آدم در خستگی کجا خواب می رود و بعد در مورد برنامه فردای آن شب بحث کردیم . آقای انصاری که سر رشته گر ما بود گفت که جمعه آینده در تهران برنامه داریم اما در طول هفته تا جمعه آینده دید بازدید در تهران و بعد قم می رویم. آقای انصاری گفت جناب سفیر از مساافرت برگشته و فردا شب در خانه شان مهمان هستیم و بعد برای قم برنامه ریزی می کنیم البته از قم مرتب تماس گرفته می شد و این گونه دیده می شد که در قم برنامه های خوب و سنگینی خواهیم داشت زیرا در این شهر قرار است سمینار، کنفرانس، نشست های دو ستانه ازنوع پاکدشت و مراسم و میزهای پاسخ و پرسش را داشته باشیم در کنار این مسایل رفتن به حرم و خانه رهبر شهید و زیارت مادر 103 ساله استاد و همین گونه به دیدار مراجع عالیقدر را نیز بر نامه ریزی داشتیم.
مدیریت وبسایت : سپاس از شما در بخش بعدی بحثهای زیادی را در برنامه های آستان قم و نشسها و سمینارهاراخدمت تان طرح و پرسشها ی بسیاری خواهیم داشت. مدیریت سایت و وبلاگ تان سعی می کند مجموعه برنامه ها و صحبتها را در قالب پرسش ازشما سوال نماید. هدف این است که دست آورد سفر تان را برای دوستان و خوانندگان تقدیم نماییم اینها خاطره ها است و تکرار نمی شود شما در این بخش به گروهای بخمل و برک اشاره داشتید واقعا این داستانها چیست؟
محمد ناطقی: ههههه نه شما این داستانها را جدی نگیرید همه اش شوخی بود نه گروه بخمل و نه هم گروه برکی در کار است. شوخی کردم والبته از نظر علمی تایید شده که خنده و شوخی و طنز فوایید زیادی دارد فکر می کنم مقاله علمی در این خصوص را خوانده ام که تا کید داشت بهترین مساله برای آدمهای که سن شان بالای پنجاه سال می رسد' همان روی آوردن به شوخی لطیفه و فکاهی است هر آنچه در باب "بخملیها و برکیها "گفتم همه اش شوخی بود چنانچه حزب گنگو سید غلامحسین موسوی شوخیهای با مزه آن زمان خودشد. شبهای "بره ره " مهران مدیری از همین قماشها است و می بینید که چه قدر دوست داشتنی است آدم بجای اشک و ماتم در دل مردم شادی و سرور خلق کند ثوابش بشتر است. و به همین دلیل است که من صدای یک خواننده را در شبهای عید هنر و شعرش را به مراتب نسبت به اعمال تبهکارانه ترجیح می دهم. خنده نمک زندگی هست..ادامه دارد