نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

اظهارات متناقض وگیچ کننده مقامات ناتو ورییس جمهورافغانستان درجنگ

اظهارات متناقض وگیچ کننده مقامات ناتو ورییس جمهورافغانستان درجنگ با تروریزم

 

رییس جمهورکرزی دراخرین اظهارات خود به شدت با عملیات شبانه مخالفت کرده است .ایشان بارها گفته است که عمده ترین بحث درامضاء سند استراتژیک ،توقف عملیات شبانه ناتوبه خانه های مردم است وی این مساله را درلوی جرگه عنعنوی مطرح کرد که عملیات نظامیان ناتو را شب هنگام به خانه های مردم قبول ندارد واین مساله باید درامضاء پیمان استراتژیک گنجانده شود.ازطرفی دیگر مقامات ناتو،عملیات شبانه را مهم ترین روش درجنگ با تروریزم می شمارند آنها معتقد هستند که هشتاد پنج درصد اقدامات نظامی درشب بدون حتی فیر یک مرمی صورت گرفته است واصولا هیچ گونه تلفاتی ملکی درکار نبوده زیرا که فیری دردستگیری آدمهای مشکوک روی نداده است.

موارد مظنون به بمب گذاری شناسایی وافراد متهم بمب ساز وبمب گذار، گرفتارشده وعناصر مهم خرابکاردرعملیات شبانه دستگیرشده مقامات ناتو اذعان داشته اند که درجنگ با تروریزم عملیات شبانه را متوقف نمی کنند.دلیل آنرا کارایی  آن  می دانند. رهبرانِ، فرماندهان جنگ بین المللی درافغانستان اخیرا نیروهای افغان را نیز شامل عملیات شبانه ساخته وبه آنها آموزش می دهند که چه گونه ازاین تاکتیک درجنگ باتروریزم استفاده شود.

مشکل اساسی دراین است که رییس جمهوربا اصل عملیات شبانه مخالف است حال این فرق نمی کند که نیروهای افغانستان مشترکا با ناتو عملیات داشته باشند ویا اینکه تنها آنها اقدام نمایند زیرا رییس جمهورنگفته است که عملیات نیروهای افغانستان درموارد مشکوک درشب اشکال ندارد ویا اینکه مشترکا وهماهنگ نیروهای بین المللی وافغان عملیات شبانه داشته باشد. ایشان مبنا ئا با طرح عملیات شبانه به خانه ها ومحلات مشکوک به بمب گذاری مخالف می باشد.

رییس جمهورکرزی درموارد صلح با طالبان نیز با جامعه جهانی موافق نیست ودیدگاه های متفاوت ومتضاد دارد مقامات غربی وآمریکایی گفتگوهای پنهانی را با طالبان راه انداخته اند واخیرا شایعات منتشر شده که گویا دفترنمایندگی طالبان درقطربازمی شود اما رییس جمهور افغانستان درنشست بارهبران جهادی د رهفته گذشته فیصله کرد که ایجاد نمایندگی طالبان را درقطر قبول ندارد وبجای آن دوکشوراسلامی دیگر را نامبرده است .کشورترکیه وعربستان سعودی می تواند مکان دفترنمایندگی طالبان باشد.

افغانستان احساسش این است که درجریان مذاکرات نیست وپروژه قطر یک پروژه اروپایی وعربی است سئوال دراین است که چرا دولت افغانستان درجریان نیست؟ وآنها به حکومت افغانستان گویا اهمیتی قایل نشده اند. معلوم می شود که نقایصی وجود دارد که آفغانستان نتوانسته آنرا برطرف نماید ونتوانسته درامر گفتگو با طالبان هماهنگی لازم را ایجاد نماید.این درست است که پروژه قطر یک طرح مشترک عربی واروپایی است ودولت افغانستان درمتن قضیه قرارنگرفته بنظر می رسد که دولت افغانستان مشکل دارد ونتوانسته با متحدانش هماهنگی بوجود آورد. آنها صلح را برای افغانستان ودرخاک افغانستان می خواهند چنانچه درعملیات شبانه نیروهای بین المللی عناصر مشکوک را دستگیر می کنند ولی دولت افغانستان با آنها هماهنگ نیست وحرف دیگری دارد ویااساسا مخالف آن است .درعملیات شبانه ناتونظر خود را دارد ودولت افغانستان حرف خود را می زند وهیچ گونه هماهنگی حکومت افغانستان با قوای بین المللی ندارد.وهمین تفاوت نظر درگفتگوهای صلح پیدا شده است .غربیها دولت قطر را پیشنهاد می کنند اما حکومت افغانستان با قطرمخالف است وسفیرخود را برسم اعتراض فرامی خواند.

حکومت افغانستان درموارد دیگر نیز با جامعه جهانی مخالفت نشان داده وخواسته بجای هماهنگی زورآزمایی وکشتی نرم داشته باشد.اختلافات  دولت افغانستان درمورد نهاد های امنیتی که با هزینه غربیها فعالیت داشتند.رییس جمهورکرزی باتمام ریز ودرشت آنها مخالفت کرد ودلیل مساله برای مردم افغانستان معلوم نشد که چرا بانیروهای امنیتی که زیرنظر ناتو فعالیت می کردند ویا اینکه نمایندگی های سیاسی کشورهای اروپایی آنها را تمویل می کردند وبرای مقاصدی امنیتی ومبارزه با تروریزم آزآنهاکارگرفته می شدند.

رییس جمهور باقاطعیت دربرابرآنها استاد وگفت که آنها مضراست.آنها در روز با ما هستند وشب بادشمنان ما ارتباط دارند.اتهام که هرگز درذهن جای بازنمی کند که سفارت خانه ها ویا ناتونیروهای امنیتی ساخته که با تروریستها ارتباط داشته باشد ولی رییس جمهورما این اتهامات را به آنها وارد ساخته ویاگفته است که آنها درفساد افغانستان دست دارد.

منظورازفساد امورمالی است نه چیز دیگر درحالیکه نهاد های امنیتی آنها ازافغانستان پول نمی گیرند آنها ازکشورهای خود پول دریافت می کنند وحساب کتاب شان با خارجیها است وطبیعی است که کشورهای محاسبه گرغرب درحساب خود مو را ازماست می کشند.حساب وکتاب نیروهای امنیتی آنها هیچ ربطی به افغانستان ندارد.اما رییس جمهورافغانستان با آنها درگیرشد واکنون بسیارخوشحال است که آنهارا درکشتی نرم خود شکست داده است.

حکومت رییس جمهور کرزی در درون نظام خود، نیز دچارمشکل است شمادرنظر بگیرید ازارک ریاست جمهوری اعلامیه صادر می شود که با ایجاد نمایندگی درقطر موافق نیست ودفتر نمایندگی طالبان درعربستان وترکیه باز شود یک روز پس ازآن ارسلا رحمانی مقام برجسته وبرگزیده ای رییس جمهور کرزی درشورای عالی صلح با صراحت اعلام می کند که ایجاد نمایندگی طالبان درداخل افغانستان باشد اما اگرمشکلی درافغانستان باشد می تواند این نمایندگی درقطر ،عربستان ،ترکیه ویا هرکشوراسلامی دیگر ،افتتاح شود.

رییس جمهور افغانستان درمصاحبه با سی.ان.ان گفته است که بدون پاکستان مذاکره با طالبان بجای نمی رسد این سخن رییس جمهوردرشرایط حاضر بازهم یک نوع کشیده گی باغرب وهماهنگی با پاکستان راکه عجالتا مناسبات حسنه باآمریکا ندارد، می خواهد نشان دهد.

 همه می دانیم که سخنان رییس جمهوروتاکید زیاد برنقش پاکستان درواقع ضعیف نشان دادن پروژه مشترک اروپایی وعربی است ونه چیز دیگررییس جمهور ظاهرا پی برده است که پاکستان نیز ازجریان قطر ناخشنود است خواسته خود را با پاکستانیها هماهنگ نشان دهد.این سخن درست است که پاکستان نقش اساسی درهرگونه گفتگو هارا دارد وطالبان افغان ،مزدوران پاکستان است اما این حرف اشتباه است که ما بخاطر مخالفت با غرب وآمریکا درمورد گفتگوهای صلح بیاییم با پاکستان خودرا هماهنگ نماییم.

هرکسی می داند که غرب وآمریکا بمراتب ازپاکستانیها نسبت به روند گفتگوها صادق تراست زیرا پاکستان طالبان را برای خود می خواهد اماغرب طالبان را برای صلح می طلبد. ومی تواند ضمانتهای ازآنها بگیرد که قانون اساسی افغانستان،حقوق بشر،حقوق زنان ،دموکراسی، حقوق اقلیتهای قومی،آزادی های سیاسی ومطبوعات را رعایت نماید. پاکستان که این کارها را نمی کند اگرمذاکرات زیر نظر سازمان ملل صورت بگیرد اطمینان خاطر بشتری نسبت به شروط مذاکره وجود دارد.

رییس جمهورکرزی جامعه جهانی راخسته کرده وآنها هم دلی خوشی ندارند وپس ازسال دوهزارچهارده دیگرشاهد حضورآنها وتاثیرات اقتصادی، نظامی شان نستیم.گرچه گفته اند که ماافغانستان را تنها نمی گذاریم وطالبان فکرنکنندکه رفتنی هستیم ومنتظر چنین شرایطی نباشد اما می دانیم که همه این حرفها دلیل روانی دارد ومسکن ترس ووحشت آنی از خروج شان است. رییس جمهور با کشتی نرم وعدم هماهنگی با متحدان بین المللی خود همه چیز را هدر داد وپس ازسال دوهزار چهارده ظاهرا افغانستان را  تنها درمید ان می ماند.  

پیامدهای مرگ کیم جونگ ایل منزوی ترین رهبر کمونیست درسن69ساله گی

پیامدهای مرگ کیم جونگ ایل منزوی ترین رهبر کمونیست درسن69ساله گی

 

کیم جون ایل درسال 1994 بادرگذشت پدرش کیم سونگ ایل درکره شمالی قدرت را دردست گرفت وی میراث پدر را درتما می عرصه ها احیاء کرد وهیچ تغییر درسلوک ورفتاروی با پدر نبود وی مثل پدر،می خواره ودراین خصوص شرابخوارقهاری بود درسال 2000 دریک مراسمی که ظاهرا رییس جمهور کره جنوبی از پیانیانگ  پایتخت کره شمالی پس از سال 1953 برای اولین بار دیدن می کرد ،وی ده گلاس شراب را یکجا نوشیده بود. آقای کیم جونگ ایل مردی زنباره بود که علاوه ازدوهمسر قانونی خود فرزندان دیگری اززنان خارج ازازدواج خود نیز دارد.گفته می شود که پدروی نیز چنین پیشه ای داشته است.

تفاوت پدر وپسر کمونیست تنها دریک امر می تواند با شد وآن میزان محبوبیت آنها درکره شمالی است کیم سونگ ایل درسال 1953 پس ازجنگهای خونین دوکره که ازسال 1950 آغاز شد وتاسال 1953 ادامه یافت وتلفات بسیارزیادی جنگ دوکره درپی داشت سر انجام کره شمالی ازکره جنوبی جدا شد و کیم سونگ ایل بنیان گزارنظام مارکسیستی ولینینستی کره شمالی بود واز وی بعنوان رهبر جاودان نام برده می شد این لقب پرطمطراق را درکنار سایر القاب چون پیشوای بزرگ، معلم کبیر، رییس جمهورجاودان ،برای خود تراشیده بود کاریکه همه کمونیستها ،درجهان سوم می کردند رهبران کمونیست درافغانستان درسالهای 1979 ودهه هشتاد نام های دهن پرکن را نیز لقب خود ساخته بودند.

 رییس جمهور کره شمالی درکنار شرابخواری،زنباره گی، خصوصیات دیگری نیز داشت وی به شد ت ازهواپیما می ترسید ونفرت داشت وگفته شده که هرگز سوار برهواپیما نشده درسفرهای بسیارطولانی خود به مسکو وپکن با ترن مسافرت داشته ومرگ وی نیز درداخل قطار که قصد سفر به خارج ازپایخت کشورش راداشت ،روی داد وی ازدو بیماری عمده رنج می برد مرض دیابت وناراحتی مزمن قلبی وی درسال 2008 دچار حمله قلبی شد ومدتها ازانظارغایب بود.کیم جونگ ایل طرف دار تماشای فیلم سینمای بود وبسیاربه فیلم های هالیودی عشق می ورزید گفته شده که بیش ازبیست هزارفیلم را دریک کلیکسیون گرد آورده است .

دو، رهبر کره شمالی پدر وپسرالقا ب بلند بالای را برای خود تراشیده بودند آقای کیم جونگ ایل پس ازمرگ پدر بنام" رهبراعظم "خوانده می شد برخی رسانه ها ازآنها بنام خدایان کره شمالی نیز نامبرده اند.کیم جونگ ایل محبوبیت پدرش را نداشت زیرا درزمان وی تغییرات عمده ای پیش آمد که میزان نفوذ وی را به شدت کاهش داد ازسال 1994 تا امروزکه 17 دسامبر 2011 روز مرگ وی درداخل قطار است، بیش ازدوملیون انسان درکره شمالی ازگرسنه گی مرده اند .کره شمالی یکی ازمخوف ترین جاه ها درعالم برای مخالفان سیاسی است خبرگزاریها گزارش کرده اند که درحال حاضر درکره شمالی دوصد هزارزندانی سیاسی درکمپ ها بازداشت هستند.

درکناراین مصیبتها، جنجال بزرگ دیگر تاسیسا اتمی این کشور است.کره شمالی تا بحال دوآزمایش اتمی داشته یکی درسال 2006 ودیگری درسال 2009 که باعث وحشت جامعه جهانی گردید.تیم مذاکره کننده گروه شش به رهبری کریستوفن هیل بارها درمورد توقف تسلیحات اتمی با کره شمالی وارد مذاکره شد اما این مذاکرات تاکنون نتایج مطلوبی درپی نداشته است.

رییس کره شمالی روابط سیاسی نسبتا خوبی با دوکشورچین وروسیه داشت دلایل آن همان تعلقات ایدئولوژیک بود وسعی می کرد ازمنظرایدلوِژی مارکسیستی خود را با این کشورها نزدیک نشان دهد البته چینیها خیلی بدش نمی آمد که کره شمالی همیشه تهدیدی اتمی دربرابرژاپن، کره جنوبی باشد وچینیها خیلی ناراحت نیست که غربیها نگران تجهیزات روبگسترش اتمی کره شمالی باشد زیرا صف بندیها وبلوک های قدرت چنین الزامات را دارد. رهبرکره شمالی به دلایل تعصبات افراطی درایدلوژِی لینینستی- مارکسیستی خود، انعطاف پذیری بسیارکمی با دنیا داشت وبسیار منزوی شده بود وکسی درجهان جز مسکو وپکن سلام وی را علیک نمی گفت .

رهبران جهان ازمرگ وی بسیارشوکه نشده اند وهمه اظهارامید واری کرده و گفته اند که کره شمالی بارهبری جدید، فضاهای تازه ای به روی کره شمالی بگشاید واین کشور از انزاوی حاکمیت پدروجد وی، خارج شود.خانم کیلینتون وزیرخارجه آمریکا گفته است که امید وار است انتقال قدرت درکره شمالی بدون مشکل انجام شود وما بتوانیم روابط بهتری با مردم کره داشته باشیم .رهبران غرب بشترین دغدغه هایش سلاح اتمی کره هستند که امید وارند با مرگ کیم جونگ ایل ،فضای گفتگوها درمورد خلع سلاح اتمی شتاب بشتری پیدا نماید. کره شمالی البته به تجهیزات اتمی دست یافته وتاکنون دوبارآزمایش اتمی داشته است.

رهبر کره شمالی پیش ازمرگش ،جانشین خود را برگزیده است فرزند سوم وی بنام کیم جونگ یون که خیلی جوان است بعنوان جانشین انتخاب شده است وی درسال 1984 متولد شده وتحصیلات خود را درکشور سویس داشته وبه سه زبان انگلیسی،آلمانی، وفرانسوی آشنایی دارد.دلیل اینکه وی به عنوان جانشین پدرانتخاب شده معلوم نیست برخی خبرگزاریها گفته است که وی ازهمسربسیارمحبوب کیم جونگ ایل بدنیا آمده وبه همین دلیل نسبت به دوبرادرتنی وناتنی خود که ازاو بزرگتر است به رهبری کره شمالی برگزیده شده.

کیم جونگ یون27 سال عمردارد وهیچ شناخت دقیقی ازوی دردست نیست ومعلوم نیست که آینده کره شمالی به چه سمتی هدایت می شود خبرگزاری کره شمالی ازمردم خواسته است که درپشت سر کیم جونگ یون باستند ونسبت به وی وفادار بمانند وی جانشین برگزیده و وارث کبیر،کره شمالی است خبرگزاری کره شمالی اعلام داشته که ده ملیون ارتش کره ازوی حمایت می کنند وکیم جونگ یون را بعنوان رهبر خود برگزیده است .اشاره به اردو نشان میدهد که قدرت بالقوه درسیاست کره شمالی ارتش این کشور وجنرالهای آن است.

کرستوفن هیل رییس مذاکره کننده گروه شش درآخرین سفرش به کره شمالی چنین برداشت کرده که کیم جونگ یون علاقمند به رهبری کره شمالی نیست وی درگفتگوهای که بانزدیکان وی داشته به این نتیجه رسیده که یون نمی خواهد رهبری کره را بجای پدرش بعهده بگیرد. کره شمالی درهاله ازابهام سیاسی فرورفته پیامد سیاستهای بعدی این کشور روشن نیست که آیا بصورت سنتی توام با انزوا وتعصب اداره می شود؟ ویا اینکه فضا های جدیدی را رهبری جوان ونو بوجود می آورد. درکره شمالی ازتاریخ هفده هم دسامبر ماتم ملی اعلام شده وتا بیست نهم دسامبر که مراسم بخاک سپاری کیم جونگ ایل برگزار می شود ،کره شمالی درماتم وسوگ رهبر خود نشسته است.

مرگ دکتاتورهای هرچه باشد پیامد های متفاوت خود را دارد کیم اول درکره شمالی بسیارمحبوب بود وازوی بعنوان رهبرجاویدان نام گرفته می شد اما کیم دوم محبوبیت را ازدست داد وپایگاه های اجتماعی ضعیفی داشت ودکتاتوری نهادینه شده کیم پدر درزمان کیم پسر به چالش کشیده شده درزمان کیم جونگ ایل دوملیون انسان ازگرسنه گی مرد اینها تاثیرات اجتماعی ونفرت ازرژیم را بجای گذاشته.

 کیم سوم ونوجوان درسیاست که تازه نافش از ناف .. جداشده بنظر می رسد بمراتب ازپدر ضعیف تر ظاهر خواهد شد.قدرت احتمالا برای مدتی بدست اردومی افتد که حزب کمونیست کارگری کره شمالی متاثر ازآن است. واوضاع درشرایط حاضرغیرقابل پیشبینی است.مرگ کیم جونگ ایل، زوال دکتاتوری درشبهه جزیره ای کره است. وبدین صورت جامعه فقیرودرمانده کره شمالی ازشردکتاتوری رها شده وامید است درآینده با اعتراضات ونافرمانیهای مدنی به آزادی وکرامت انسانی خود دست یابد.مهم نیست که جنرالهای ارتش قدرت را قبضه می کنند کاریکه در"برما" شد اما سرانجام با مقاومت، مردم درمسیر آزادی خود گام برداشتند مردم" برما" اگردرزیرسلطه جنرالان بود ولی با رهبری خانم مبارز آن سان سوچی برنده جایزه نوبل، توانست به خواسته ها وارمانهای خود دست پیدا نماید مردم کره شمالی هم می تواند بامرگ دکتاتورمنزوی به خواسته ها وآزادی  خود برسد.البته درکوتاه مدت بامرگ کیم جونگ ایل تحولات روی نمی دهد اما دربلند مدت پیامد های مرگ وی بسیارشگرف خواهد بود.که مهم ترین آن آزادی است.

 بدست آوردن آزادی محصول مبارزه ومقاومت است البته که آسان نیست.جامعه امروز درتلاش است که با اشغال خیابانها واعتراضات، ارزشهای انسانی خودرا بدست اورد نه اینکه با تبهکار ودکتاتور بنشیند وارزشهای خود را ازدست بدهد مصالحه بخاطر معامله وفروش ارزشهای مدنی نیست.این موضوعی است که همه انسانهای آزاده درهرجای که هستند آنرا درک می کنند. وبرای رسیدن به آن تلاش می نمایند.مرگ دکتاتورکره آغاز بشارت به آزادی است.  

  

افغانستان تاسیس نمایندگی طالبان را در عربستان وترکیه می پذیرد

افغانستان تاسیس نمایندگی طالبان را در عربستان وترکیه می پذیرد

 

  

اعلامیه ای صادره از ارک ریاست جمهوری پس ازمشوره با رهبران جهادی، نشان میدهد که افغانستان نمایندگی طالبا دردوکشور ترکیه ویا عربستان را قبول دارد اما درمورد قطر با فرا خواند ن سفیرش آقای خالد احمد ذکریا ،معلوم می شود که نظر موافق ندارد.سئوالی که درپی موافقت ومخالفت افغانستان، مطرح می شود چه می تواند باشد.ازظواهر امر معلوم می شود که گویا جریان مذاکره تاسیس نمایندگی طالبان درکشور قطر بدرستی با افغانستان درمیان گذاشته نشده وفقط افغانستان را خبرکرده که چنین اتفاقی در راه است واین مساله به حیثیت افغانستان برخورده وآنرا یک توهین دپلماسی دانسته وسفیرش را فقط از کشورعربی قطر فرا خوانده است.

 درحالیکه اهانت حداقل ازطرف سه کشور که دربحث های شریک بوده ،متوجه افغانستان است کشورهای آلمان وآمریکا پروسه گفتگوهارا ازماه های مارچ واپریل آغاز کرده بود ند اولین دورمذاکرات نمایندگان دوکشور آلمان وآمریکا درقطر دومین وسومین دورآن درالمان با نماینده طالبان ،طیب آغا، صورت گرفت.افغانستان می توانست سفرای خود را از آلمان وامریکا  نیزبرسم اعتراض فرا بخواند اما تنها ازقطر آقای خالد ذکریا را درکابل خواسته است.دلیل مساله واضح است که اعتراض به آمریکا وحتی المان مشکل است ولی قطر هزینه ای کمتری دارد.

اما افغانستان بجای قطر دوکشوردیگررا نام گرفته است دراعلامیه ارک آمده که اولا نمایندگی طالبان درافغانستان گشوده شود واگر این مساله مشکلی دارد دوکشور عربستان وترکیه مورد تایید وقبول افغانستان است.دلیل این مساله ظاهرا عکس العمل  بیش نیست. افغانستان دراصل وقتیکه قبول دارد ، طالبان برادران ناراضی دفتر وآدرس معینی داشته باشد تا با آنها گفتگو صورت بگیرد .عربستان وترکیه را افغانستان، عنوان کرده است زیرا که  هردوکشور با افغانستان مناسبات بسیارعالی دارد وهردوکشورافغانستان را بعنوان، طرف گفتگو باطالبان جدی می گیرد.مقامات درکابل معتقد اند که آنها ،مثل قطر عمل نمی کنند که فقط نگاهی اروپایی به حل قضایای منطقه ای داشته با شد .

تفاوت قطر وعربستان دوکشورعربی درخلیج فارس وعضو شورای هماهنگی در طرز دید شان است. قطر همیشه مایل بوده که حل بحرانها را با هماهنگی غرب وآمریکا جستجو نماید برای قطر نظرغربیها مهم ترازنظرات منطقه درحل بحرانها است درمورد لیبیا ،شاهد بودیم که دولت شیخ نشین قطر بشترین همکاری راباغرب داشت تا با کشورهای عربی ومنطقه ای. اما عربستان این طور نیست عربستان درجریان مصالحه با طالبان همیشه به پاکستان توجه داشته برای عربستان نظرات پاکستان جلوتر ازنظر آمریکا وغرب درمورد طالبان بوده است به همین خاطربود که عربستان بارها وبارها نظر وخواست دولت افغانستا رابه زمین گذاشت دلیل مساله این بود که پاکستا با جریان صلح افغانستان با طالبان مخالف بود.

ترکیه وعربستان درصلح با طالبان ترجیحات منطقه ای شان بشتر ازنظرات غرب وآمریکا هستند آنها درمورد گفتگو با طالبان همان گونه که با پاکستان احترام می گذارد با افغانستان همان احترام وحرمت دپلماسی را قایل هستند وافغانستان طرف مشوره شان خواهد بود.کاریکه متاسفانه قطرانجام نداده . گذشته از اینکه افغانستان درپرنسیب، صلح با طالبان راقبول دارد وبرای این مساله شورای عالی صلح تشکیل داده وحالا گفته است که طالبان دفترنمایندگی درافغانستان ویا دوکشورعربستان وترکیه ، داشته باشد وجامعه مدنی افغانستان آنرا بعنوان مشروعیت دادن به  گروه مسلح وتروریزم ازطرف حکومت افغانستان، مورد نکوهش قرارداده.

جبهه ملی افغانستان متشکل ازسه گروه عمده سیاسی ( جنبش ملی اسلامی ،حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان ومعاون پیشین ریاست جمهوری آقای احمد ضیاء مسعود ورهبر جبهه ملی افغانستان) موضع دیگری گرفته است که متفاوت از نظر حکومت افغانستان ومتفاوت ازدیدگاه های پراکنده جامعه مدنی است. جبهه ملی درمورد مذاکره با طالبان دراصل موافق است اما شروط این جبهه مغایر بانظرات حکومت دیده می شود سخنگوی جبهه اقای فیض الله ذکی گفته است که مذاکره با طالبان باید ارانحصاردولت خارج شود زیرا دولت افغانستان ثابت ساخته که کفایت پیش برد پروسه صلح با طالبان را به تنهایی ندارد.وی گفته است که گفتگو با طالبان با ید جامع وفراگیر با مشارکت احزاب سیاسی، خارج ازحکومت ،انجام شود.

نکته دومی که جبهه روی آن تاکید دارد که مدیریت گفتگوها را سازمان ملل بعهده داشته با شد که مورد قبول همه است وحرف سوم آنها این است که شروطی چون رعایت حقوق بشر، ارزشهای مدنی ، حفظ دست آوردهای ده سال گذشته ،قانون اساسی و..درهرنوع مذاکره با طالبان مد نظرباشد.

درمورد پروژه مشترک آلمان،آمریکا وقطر ،دولت افغانستان مخالفت خودرا با فراخواندن سفیروکاهش سطح دپلماتیک نشان داد.دربرابر طرح مشترک آنها افغانستان پیشنهاد موازی وعکس العملی را مطرح کرده که نمایندگی طالبان درعربستان ویاترکیه می تواند ایجاد شود.درکنار این دو نظر، دیدگاه جبهه ملی افغانستان را نیز خواندیم که آنها تاکید به فراگیر بودن مذاکرات وزیر نظر ومدیریت سازمان ملل متحد دارد استدلال جبهه این است که دولت افغانستان توانایی وظرفیت برخورد با قضیه را به تنهایی ندارد.جامعه مدنی ولیبرال اما پرا کنده افغانستان ، بصورت دیگری با قضیه برخورد داشته وگفته است که دولت افغانستان با قبول نمایندگی برای طالبان یک گروه تروریست را برسمیت شناخته وبه آن مشروعیت داده.

 البته این نظریه درذا ت خود انسانی است طالبان واقعا یگ گروه دهشت افکن است ولی می دانیم که این سخن ایده آلی وجایی درواقعیت افغانستان وجامعه جهانی ندارد واقعیت این است که همه عقب نشینی کرده وآرما ن گرایی شان را درمورد طالبان پس گرفته اند. مساله مشروعیت وعدم مشروعیت مذاکره با طالبان حرف ده سال پیش است که ازهمه بشترجامعه بین المللی روی آن تاکید داشت درحالیکه درشرایط حاضر ازهمه بشترغرب وجامعه جهانی روی بمذاکره با طالبان آورده اند غرب امروز حتی آنها را تروریست نمی گویند لقب اپوزسیون مسلح وگروهای شورشی را به آنها داده اند.

درپایان مساله به این نکته اساسی باید اشاره نماییم که پاکستان دراین ماجرا ها، کجا قرادارد درحالیکه اسلام آباد ارباب اصلی طالبان واستخبارات پاکستان آنها را مدیریت می کند وطالبان اسرای سیاسی ونظامی پاکستان است.اولین سوال این است که پاکستان با پروژه مشترک المان آمریکا وقطر موافق است ویا مخالف .قراین نشان میدهد که پاکستان مثل افغانستان درمتن گفتگوها قرارندارد اگر چنین باشد پروژه مشترک اروپایی وعربی درمورد ایجاد نمایندگی ناکام است. واگرآنها موفق شود یک دفتر برای طالبان بازنماید این دفتر درامر صلح بی تاثیر وخنثی خواهدبود.

 طالبان امروزد رکنارحکومت رییس جمهورکرزی کم نیست اما می بینیم که هیچ تاثیری درآوردن صلح ندارند زیرا که پاکستان با آنها نیستند.اما اگرتوافق پاکستانیها گرفته شده باشد دراین صورت بهاء سنگینی را دریافت کرده ومی تواند درکشیدن طالبان بصورت واقعی درپای میز مذاکرات امید واربود گفتن این مساله فعلا دشوار است زیرا که مناسبات پاکستان با غرب وآمریکا درمسیرنرمال وطبیعی قرارندارد بعید است پاکستان واردمعامله جدی صلح درافغانستان شده باشد.

مدیریت جریان صلح اگردراختیار سازمان ملل قراربگیرد امریکه  جبهه ملی دیروز روی آن تاکید داشت بنظر بهتر وقابل قبول خواهد بود زیرا پروژه صلح با طالبان که صلاحیت آن بدست پاکستان است امری ساده ای نیست این ملل متحد است که می تواند مورد اطمینان با شد واطمینان خاطروفضا اعتماد را درمیان همه ایجاد نماید.مشکل عدم اعتماد است افغانستان طرح قطررا رد می کند زیراکه اعتمادی نیست پاکستان همه مذاکرات رابه چالش می کشاند دلیل آن این است که به طرف های مذاکره کننده مشکوک است احزاب سیاسی وجامعه مدنی با قضیه مخالفت می کنند زیراکه نسبت به توانایی وظرفیت وحتی صداقت دولت افغانستان مظنون است پس یگانه مرجع مورد اطمینان سازمان ملل متحد درامر گفتگوهای صلح خواهد بود.

بهارعربی تبدیل به پاییز وزمستان خونین می شود

بهارعربی تبدیل به پاییز وزمستان خونین می شود

 

 

جنبش بی نظیر وتاریخی بهارعرب که درابتداء سال 2011 درتونس، مصر، لیبیا آغاز شد وکشورهای  شمال آفریقارا دربرگرفت ودریمن،سوریه وبحرین ممالک خاورمیانه ادامه یافت ،تاکنون چهار رژیم دکتاتوری را به تاریخ فرستاد .درتونس انقلاب مردم حقیقتا مسیر انسانی داشت .انقلاب تونس تبدیل به گل یاس گردید وبهترین دست آورد جنبش بهاری عرب انقلاب تونس است این انقلاب متولد شد وکم ترین خون ریزی درآن صورت گرفت واکنون گامهای بسیاربلندی را درتحقق نظام مردم سالاری ودموکراسی برداشته است دراین کشورانتخابا ت بدون تقلب دائر شد مجلس موسسان تشکیل گردید ارکان حکومت انقلابی یکی پس ازدیگری شکل می گیرد.

انقلاب مصر که پس ازانقلاب تونس به صحنه آمد رژیم حسنی مبارک درمدت زمان کوتاه هجده روز،ساقط شد وشورای نظامی به رهبری مارشان محمد حسین طنطاوی قدرت را بدست گرفت شورای نظامی بمثابه گذار ازدکتاتوری به دموکراسی ، گام های ارزشمندی رابرداشته اما زیبایی انقلاب تونس درآن دیده نمی شود هنوز جامعه مصر با چالشهای جدی روبرو است گرچه این بسیار مهم است که انتخابات آزاد را درمصر قبول نماییم انتخابات با شکوه وبا کم ترین تقلب درسه مرحله، ازدست آوردهای مثبت جنبش بهاری درمصر است وفراموش نکنیم که پروسه دموکراسی را درمصر شورای نظامی هدایت می کند واین درجهان سوم مهم است که ارتش جریان دموکراسی را رهبری نماید ومتعهد به استقرارنظام مردم سالاری درکشورش باشد .شورای نظامی مصر درهمین مسیر گام برداشته که درذات خود قابل تقدیر است.

درمغرب نظام شاهی پابرجا است ولی اقدامات سلطان مغرب نشان میدهد که واقعیتهای جامعه اش را درک کرده تا آزادیهای قابل پذیرشی رابرای مردم خود پیش کش نماید اقدامات سلطان مغرب همانند کارهای ملک عبدالله دراردن ، تاحدی مورد رضایت مردم قرارگرفته ومردم این کشورها باحفظ نظام وساختارسلطنتی به آزادیهای مورد نظرشان دست پیدامی کنند. هدف دریک اصلاحات عمیق  تنها ریزش خونهای زیاد نیست هدف خواسته ها ومطالبا جامعه است که حاکمان آنرا ،قبول نمایند امریکه درمغرب واردن انجام می شود مردم به یک نحوی خواستهای شان را بدون خون ریزی بدست می آ ورد اما ساختارنظام تغییر نکرده ولی زمامداران به جنبش اجتماعی مردم تاحدی احترام گذاشته وبمطالبات شان پاسخ مثبت داده اند .ملک عبد الله خطاب به بشاراسد رییس جمهور سوریه به طعنه گفت که خواست مردم سوریه برای بشاراسد مهم نیست درحالیکه اگرازمن چنین درخواست می شد من آن راقبول می کردم ازقدرت کنارمی رفتم.

دریمن جنبش بهاری عرب توام با خون ریزیهای همراه بود ولی سرانجام کارآن بهتر ازلیبیا تمام شد زیرا درلیبیا متاسفانه فرمول تغییر نظام به اجرایی فیصله های شورای امنیت محول گردید وبا صدور قطعنامه 1973 فضای لیبیا پروازممنوع اعلام شد.درلیبیا با مداخله نظامی وبمبارانهای ناتو، رژیم  توام با خونریزهای بسیار سرنگون گردید آمار نشان می دهد که بیش ازسی هزارانسان درلیبیا درجریان 9 ما کشته شدند وتاسیسات زیر بنایی نیز بکلی ویران  ورژیم معمر قذافی باخونین ترین وجه ممکن ازبین رفت. قذافی اسیرو بگونه ای غیر انسانی کشته شد که زیبایی انقلاب لیبی را درحد بسیارزیادی، زیر سوال برد.انقلابیون نباید با اسرای جنگی خود چنین معامله رسوا ومفتضحانه را می کردند آنها براعصاب وعقلانیت خود کنترل نداشتند اسرای مهمی، چون قذافی ومعتصم وابوبکرجابریونس را درشهرسرت با وضع فجیع وضد انسانی به قتل رساندند. انقلاب خونبار لیبی چالشهای خود را بخوبی تا کنون برطرف نکرده وجنبش بهاری درلیبیا تبدیل به خونین ترین پاییز خود گردید.

درمورد سوریه صحبت کردن کمی سخت است زیرا که شرایط این کشور بسیارمتفاوت ازهرکشورعربی بررسی شده. تاکنون می تواند سه سناریوی حل بحران واعتراضات سوریه را، شناسایی کرد فرمول اول همان سناریوی داخلی است که رژیم به آن تکیه دارد رژیم مدعی است که می تواند بدون مداخلات خارجی درسوریه انتخابات برگزار نماید که درهفته گذشته این کاررا کرد وانتخابات درسطح شوراهای محلی وشاروالیها درسوریه زیرنظر حکومت  برگزارشد. حکومت دمشق سخن ازگفتمان ملی می زند ومی خواهد اجتماعات سیاسی درداخل سوریه برگزارشود وتغییرات واصلاحات درقانون اساسی آورده شود احزاب سیاسی درسوریه تاسیس گردد ،رسانه ها آزاد باشد.ولی درعمل این اقدامات چندان تاثیری نداشته .خانم ناوی پلار گزارشگر سازمان ملل، متنی را ازنقض حقوق بشرکه بسیارتکان دهنده وزجر آوراست را تهیه کرده  وی براساس یافته های خود، مصر است که دوسیه رژیم بشاراسد باید به بخش جنایی سازمان ملل ارجاع شود زیرا که ابعاد جنایت درسوریه بسیارتکان دهنده وسنگین است.اوضاع سوریه نشان می دهد که فرمول رژیم برای راه حل، چاره سازنیست.تاکنون بیش ازپنج هزارنفردرسوریه کشته شده وهرروزتعداد تلفات بشتر می شود وهزاران نفر نیز زندانی ومفقود الاثرهستند رژیم سوریه به این خواست جامعه عرب پاسخ مثبت نداده که ناظران عربی ومنطقه ای وبین المللی وارد سوریه شوند وحقیقت یابی ازاوضاع سوریه داشته باشند.

فرمول دوم، راه حل منطقه ای وعربی است کاریکه درمورد یمن به تجربه گرفته شد راه حل یمن یک فرمول عربی بود که سرانجام باجرای گذاشته شد ورژیم علی عبد الله صالح ازقدرت کناررفت گرچه دیرهنگام وتوام با خونریزیهای همراه بود اما بهرحال یک  چاره ای نسبتا خوبی بود که به تدریج به اجرای گذاشته شده وکم کم بقایا واثاررژیم به تاریخ سپرده می شود.فرمول سوم درحل بحران سوریه می تواند سناریوی شورای امنیت باشد که این فرمول بسیارخشن خواهد بود فرمول شورای امنیت درلیبیا تطبیق شد اما پس ازصدورفتوای ومصوبه اتحادیه عرب .شورای امنیت درواقع، فرمولی را کشف کرده که درمورد کشورهای عربی بدون موافقه اتحادیه عرب اقدام نکند.درموردلیبیا دیدیم که با موافقه جامعه عرب ،قوای بین المللی وارد عمل شد وقطعنامه 1973 مبنی بربمباران لیبیا صا درگردید.

متاسفانه حکومت دمشق درشرایط حاضر با جامعه عرب، درگیر شده وخواسته های اتحادیه را که برگرداندن ارتش ونیروهای امنیتی به پادگانها وبیرون کردن آنها ازشهرها با شد را، قبول نکرده وهمینطور آزادی زندانیان سیاسی وگفتگوی های صلح با مخالفین  را نیزدولت سوریه نه پذیرفته است.اتحادیه عرب سخت ترین تحریم ها را درمورد سوریه وضع کرده .حسابات بانکی مقامات سوریه ،لغو پروازها وسفرها درممالک عربی، تحریم های درمورد تجارت ، تحریم های بانکی ازجمله اقدامات است که درکنارتحریم های چون خرید نفت گاز ازسوریه  که شورای امنیت آنرا تصویب کرده،دردست گرفته شده ویک لیست بلند بالای هم ازمقامات سوریه را، شامل تحریم ها ساخته اینها، نشان میدهد که جامعه عرب با حکومت سوریه درگیرشده واین مساله برای این کشور بسیارخطرنا ک است زیرا اتحادیه عرب جاده صاف کن شورای امنیت دراقدامات بعدی است.

اگرسناریوهای سه گانه ای حل بحران سوریه را مورد مطالعه قراردهیم بنظر فرمول حل عربی واسلامی بهتر ازفرمولهای شورای امنیت وفرمول خود سوریه است زیرا دولت سوریه خود راه حلی ندارد طرحهای که مطرح کرده موردقبول مخالفینش نیست.فرمول بین المللی بسیارخشن وبیرحمانه است امریکه درمورد لیبیا شاهد آن بودیم پس فرمول عربی که سازمان کنفرانس اسلامی نیزآنرا تایید می کند ،درمورد سوریه بهترین ومناسب ترین راه حل است.تجربه یمن درمورد سوریه بهتر ازتجربه لیبی است .سوریه اگر چنانچه به را ه حلهای منطقه ای تسلیم نشود ،اوضاع این کشوربمراتب بد ترازآنچه که هست ، می شود زیرا رد فرمول منطقه ای درواقع کشیده شدن سوریه به تصمیم شورای امنیت است گرچه روسیه درشورای امنیت ازسوریه تاکنون حمایت کرده اما دردوام آن چندان اعتباری نیست مسکو، معمر قذافی را تنها گذاشت ازکجا معلوم که رفیق نیمه را ه بشاراسد نشود .درنظر گرفتن  بنغازی لیبیا، درمورد سوریه بسیار خطر ناک است امریکه که زمزمه شده تا یک منطقه فراغ درسوریه جستجو شود وفضای آن پروازممنوع وهمه مخالفان وفراریهای ارتش درآن گردهم آیند  و بهارعرب درسوریه تبدیل  به خونین ترین زمستان خود شود.

.    

تاسیس نمایندگی طالبان درقطر مشکل اساسی وسئوال تاریخی پاکستان را

 تاسیس نمایندگی طالبان درقطر مشکل اساسی وسئوال تاریخی پاکستان را می تواند حل کند.

  

  یک دپلمات هندی درنشریه ای اعلام داشته است که نمایندگی طالبان درقطر دولت کوچک عربی اما ثروتمند درخلیج فارس ، بزودی افتتاح می شود این مقام هندی بدلیل حساسیت مساله که نخواست نامی ازش گرفته شود درروزنامه ای" هندو" گفته است که مراحل تاسیس دفتر نمایندگی طالبان درکشور قطر به مراحل نهایی خودرسیده است.

دراین رابطه، دولت افغانستان سفیر کشورش اقای خالد ذکریا را به کابل فراخوانده است ومی خواهد دراین خصوص مشوره نماید. برخی تحلیل گران احضار سفیر درکابل را نشانه ای ناراحتی افغانستان دانسته که دراین مساله  با دولت افغانستان مشوره ای صورت نگرفته است وبرسم اعتراض که جریان صلح وایجاد دفترنمایندگی برای طالبان درقطر، بدرستی بامقامات کابل درمیان گذاشته نشده وافغانستان درجریان گفتگوها وتوافق برای تاسیس نمایندگی ،بصورت شایسته نبوده است .

مقامات حکومتی درکابل این گونه رفتارها را یک نوع توهین دپلماسی دانسته ونسبت به آن اعتراض دارد البته شکی نیست که بی حرمتی سیاسی به افغانستان شده است زیرا طالبان یگ گروه مسلح افغانی درحال جنگ با افغانستان می باشد حال که قرار است دولت قطر با هماهنگی اروپا وآمریکا ،اجازه فعالیت سیاسی برای طالبان دهد وبرای آنها ، شرایط ایجا د یک دفترسیاسی را فراهم نموده  ، پس چرا دولت افغانستان خبرنداشته باشد ودرحاشیه مسایل قرار گرفته  باشد اعتراض افغانستان دراین مورد به جا است.

این مساله ، ازمقامات پیشین طالبان آقایان ملا عبد السلام ضعیف سفیر پیشین طالبان درپاکستان وفردی آزاد شده از زندان گوانتونا مو وازمولوی ارسلا رحمانی مقام پیشین طالبان وعضو شورای عالی صلح رییس جمهور کرزی ،سوال شد ولی هردومقام ازوجود چنین اتفاقی، اظهار بی اطلاعی کردند. یک مقام مطلع که دراجلاس بن دوم حضورداشت بمن گفت که مقامات المان درجریان کنفرانس بن دو به رییس جمهور کرزی گفته بود که موافقت نماید تا مساله شرکت طالبان دراجلا گنجانده شود  نمایندگان طالبان درکنفرانس حضور داشته باشند واین بنفع افغانستان خواهد بود ودیگراینکه دراجلاس گفته شود که دفتر نمایندگی طالبان درقطر افتتاح می شود واین موضوع یکی ازدست آورد اجلاس بن دوم دانسته شود  آنها گفتند که برای صلح افغانستا چنین اقداماتی  عالی است . این منبع مطلع گفت که دولت افغانستان مخالفت کرد وگفت که این کاربرخلاف پروتکلهای است که با دولت افغانستان درمورد کنفرانس بن دوم ،صورت گرفته است .

البته خبر تاسیس نمایندگی طالبان ومصالحه با این گروه به این سادگیها هم نیست  اولین چالش استخبارات پاکستان است زیرا درسال 2010 ، تیم ملابرادر وارد گفتگوی های صلح با کای آیده نماینده سازمان ملل ودولت افغانستان شد اما پاکستان بدلیل اینکه آن مذاکرات را برخلاف مصلحت خود می دانست ،به شدت برخورد کرد وجریان مذاکره متوقف وملا برادر دستگیر شد که هنوز هم آزاد نیست. مذاکرات ماه های مارچ واپریل طیب آقا را درقطر ودرالمان بازهم استخبارات پاکستان بهم زد نماینده ملاعمر طیب آقا بکلی مفقود الاثر شد وتا هنوز خبری ازوی نیست که کجا شد.مذاکرات ملابرادر وطیب آقا نماینده ملا عمربهم خورد دلیل آن ناخوشنودی ونارضایتی پا کستان اعلام شد .

درخبر تازه که تاسیس نمایندگی طالبان درقطر با شد آیا پاکستان درجریان است؟ ویا اینکه مثل افغانستان درحاشیه قرارد ارد. خبرهای که دررسانه های پاکستانی منتشرشده نشان میدهد که پا کستان چندان علاقه وشتاب به تاسیس نمایند گی طالبان درقطر ندارد. پاکستان نگاه ابزاری به طالبان دارد وبه آسانی نمی خواهد این وسیله ازدستش خارج شود. افغانستان موضع گرفته وسفیرخود رافرا خوانده است اما مقامات رسمی پا کستان تاکنون چیزی نگفته است.حرف اصلی این است که پاکستان درصورتیکه با تاسیس نمایندگی طالبان موافقت کرده با شد، معلوم می شود که امتیازات مهمی را ازقطر دریافت کرده است که عمده ترین آن ازکشورمتمول وثروتمند قطر، کمک های مالی این کشور به پا کستان خواهد بود.اما اگرپاکستان مخالف آن باشد واصولا مثل افغانستان درجریان نباشد دراین صورت دفترنمایندگی طالبان درقطر یک مساله ای تشریفاتی وبی خاصیت است امکان دارد غرب وآمریکا با همکاری دولت قطر یک بخش ازطالبان را درقطر جا بجا  نماید ونشان هد که جریان صلح افغانستان بجای رسیده وطالبان آدرس ونمایندگی درقطر دارد وباب هرگونه گفتگوی بین طرفها بازشده است.

ولی واضح است که این نوع دفتر وحضور چند طالب درکشور قطر تبدیل به یک امر عبث وخنثی خواهد شد ما هم اکنو حضور مقامات پیشین طالبان را درکابل داریم اما آنها چه سودی به صلح افغانستان داشته هرکسی می داند که حضور ملا عبدالسلام ضعیف ومتوکل وچندین مقام دیگر طالب درکابل یک امر خنثی وبی ثمر درامر آوردن صلح می باشد.نمایندگی بخش خنثی وغیرفعال طالبان  درقطر هیچ مشکلی را برطرف نمی کند .پاکستان همچنان طالبان جنگجو را درافغانستان بسیج وسازماندهی کرده وجنگ تا وصول وتا مین شدن خواست پاکستان ادامه می یابد.

نکته اساسی دراین است که قطر علیرغم حمایت ازناحیه غرب موفق نمی شود که یک نمایندگی فعال ازطالبان در قطر را داشته باشد زیرا توافق پاکستان را نگرفته فقط با آمریکا واروپا بتوافق رسیده که طالبان نمایندگی درخاک آن کشور داشته باشد.درحالیکه اصلی ترین مشکل درصلح دوکشور پاکستان وافغانستان است.افغانستان خود درادمه بحران وجنگ بسیارملامت است زیرا چانس های طلایی را ازدست داد .جامعه ای جهانی به هدف مبارزه با تروریزم وارد افغانستان شدند وده سال دراین کشورجنگیدند اما ناکام ازکشور خارج می شوند دلیل ناکامی افغانستا وجامعه جهانی بنظر، عدم همکاری صادقانه طرفهای درگیر جنگ باتروریزم بود .افغانستان بشتر ازهمه ملامت است زیرا نتوانیست همکاری خوب با غرب را بوجود آورد وازغرب به عنوان ابزارنیرمند وتوانا وازامکانات آنها درنابودکردن تروریزم بهره بگیرد.

 افغانستان بخصوص درسالهای اخیربجای همکاری با غرب ،سری ناسازگاری با غرب را درپیش گرفت وبجای اعتماد، فضا نا مطمئن وحتی سلب اعتماد ایجاد کرد.وغرب را ازجنگ کردن درافغانستان مایوس ساخت رییس جمهور کرزی ، موضع بسیار بد دربرابرجامعه جهانی داشت ومتاسفانه این موقف خودراکماکان حفظ کرده است. اشتباه دیگر افغانستان سیاست مقابله با پاکستان ومصالحه با طالبان است درحالیکه افغانستان تازمانیکه درمیز مذاکره مسایل تاریخی وخطوط مرزی خود را با پاکستان حل نکند ،هرگز قادر نیست به صلح با طالبان دست پیدا نماید. طالبان اسرای جنگی پاکستان است ومدیریت طالب کاملا دراختیار استخبارات آن کشور است.مصالحه پس ازاعتماد وحل سئوالا تاریخی بدست می آید سئوال تاریخی پاکستان ازافغانستان این است که اززمان عبد الرحمن خان تازمان نادرخان خط دیورنگ درطی چندین قراداد، برسمیت شناخته شده افغانستان درشرایط حاضر، باید به آن صحه بگذارد.

 خط دیورنگ اکنون بصورت یک واقعیت تغییر ناپذیر برای پاکستان تبدیل شده ودیدیم که پاکستان چه قدر نسبت به آن حساس است.پا کستان با کشته شدن بیست چهار سربازش چه قیامتی برپاکرده واستدلال وجدال پاکستان با آمریکا این است که تجاوز مرزی صورت گرفته وحق حاکمیت پا کستان محترم  شمرده نشده. سربازان پاکستان درکجا کشته شده می دانیم که درخط دیورنگ وازطرف هم می دانیم که پاکستان ازاین خط با اسناد ومدارک تاریخی، گذشته نی نیست وخطوط فعلی را تغییر ناپذیر می داند.

افغانستان دراین گونه موارد نمی تواند با پاکستان مقابله نماید دولت افغانستان اگرمی خواهد مشکل طالبان را حل نماید ابتدا می با ایست به سئوالات تاریخی وخطوط مرزی بین دوکشور راه حلی را شناسایی نماید و واقعیتها خطوط مرزی رابرسمیت بشناسد.مصالحه با طالبان ازمجرایی مصالحه با پاکستان وحل مسایل مرزی ممکن است راه مصالحه با طالبا ازاسلام آبا د می گذرد.                                                                                          

 دفتر نمایندگی طالبان درقطرمشکل اساسی را نمی تواند حل نماید مشکل اساسی این است که افغانستان به مساله تاریخی، پا سخ مثبت نمی دهد وخط دیورنگ را برسمیت نمی شناسد پا کستان با داشتن ابزارمهم به فکر منافع خود درافغانستان وتاسیس پایگاه عمق استراتژیک وحیات خلوت درافغانستان است آنها تقریبا باداشتن شبکه های تروریستی مطمئن به پیروزی خود وشکست افغانستان درآینده می باشد.