نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

نگاه درونی و بیرونی -19-


نگاه درونی و بیرونی- ۱۹-


گفتگوی داغ


معذرت می خواهم کمی این بحث شخصی می شود ولی یاد آوری آن ضروری هست. چند تن از دوستان با گرایشهای متضاد و مختلف سیاسی با من وارد بحث شدند. از ورسا از بروکسیل و از کارکرد 13 ساله حکومت گذشته و در نهایت از خودم که چه کرده ام ، بحث داغی را راه انداختند ، دلیل داغی را که شرایط است، همه می دانند. گفتم که نشست ورسا موفق بود و گفتم که نشست بعدی بروکسیل سخت تر از ورسا هست و امید وارم که موفق باشیم اما در 13 سال گذشت فرصتهای مهم را از دست دادیم و کارهای بنیادی و استراتژیک را نکردیم و اما اینکه من چه کردم و دوستان  خیلی تعرضات و اشکالات داشتند نه از نوع فحاشی اما من گوش دادم و گفتم دوستان خبر دارند که گفته می شد جمعیت و نفوس تان هشتصد هزار نفر هست.گفتند بله مولوی صاحب خالص گفته بود. از اجلاس بن چه، خبر دارید. گفتند بله شما یکی از اعضای اصلی بودید. گفتم در بن 2001 از 35 چوکی 8 پست حکومتی یعنی 20 درصد برای شما فیصله شد و در اجلاس بن من نماینده تام الاخیار حزب و مردم بودم و این هشتصد هزار نفوس را مولوی خالص را تا 20 درصد براساس اسناد بالا بردم. البته اسناد من 25 درصد نفوس را نشان می داد. گفتند در عمل چنین نشد. گفتم این را بروید از استاد خلیلی از مدبر و از استاد محقق و... که مقام حکومتی داشته اند، پرسان کنید که در 13 سال چه کرده اند؟ گفتند که استاد محقق نبود گفتم درست است. پس بروید از مقامات سطح اول تان که بودند پرسان کنید. دوستان کمی گیج گنس شد یکی پرسید قبول این از بن 2001 تان  اما دیگه چی؟ گفتم من مقام حکومتی و پست اجرایی ندارم تنها در لیبیا  سفیر بودم که غزنی را از میان 40 شهر نامزد، در سال2013  باهمکاران خود" پایه تخت فرهنگی جهان اسلام "ساختیم. و بعد در تدوین توافقنامه حکومت وحدت ملی در سال2014 برای تیم اصلاحات و همگرایی ازطرف تیم سند خوبی تهیه کردم. موافقتنامه به نفع تیم انتخاباتی ما بسیار خوب نوشته شده است. خلاصه در گفتگوی داغ این گفتمانها را داشتم و فکر می کنم دوستان قانع ساخته باشم حال شما در باب این گفتمان چه نظر دارید؟

نکته بعدی هم این است که در دنیا حرفهای خوب زیاد است و زیاد گفته می شود مهم پس از حرف خوب عمل خوب است من قبول دارم که توافقات بن ۲۰۰۱ و فیصله های تاریخی آن را ما خوب طرح کردیم و به تصویب رسانده ایم. فیصله بن به لحاظ نگاه درونی اجتماعی یک موفقیت برای ما بود این نگاه که همه اقوام مشارکت عادلانه به تناسب حضور اجتماعی و جمعیتی شان داشته باشد، یک دید گاه ملی و خودی و داخلی هست و خوب است. در بن ۲۰۰۱ این بحث بود که توزیع و تقسیم عادلانه قدرت در افغانستان چه میکانیزم داشته باشد و دیدگاه مناسب و خرد مندانه چیست؟ زیرا برخی با مشارکت اقوام بشدت مخالف بود و هست این حرف برای شان خیلی تازه و تکان دهنده است که نظام سیاسی و توزیع قدرت بر مبنای مشارکت اقوام انجام شود و فی صدیهای مشارکت نیز مشخص شود مثلا جمعیت هزاره ها بیست در صد و میزان مشارکت و سهم شان همان بیست در صد باشد. نگاه سنتی و مسلط تاریخی این نبود. نگاه سنتی این است که ما همه افغان هستیم قوم معنا ندارد طرح هویتهای قومی احیا هویت های قومی است و این احیا باعث نفاق و تفرقه اجتماعی می شود. از این منظر مشارکت اقوام در قدرت سیاسی ، گناه نا بخشیدنی هست. نگاه همان یک نگاه است که ما همه افغانیم و نتیجه این دیدگاه و نگاه این می شود که بااقلیتهای قومی غیریت سازی شود و این البته با عدالت ساز گاری ندارد که با شعار که ماهمه افغانیم و دیگران را نفی کنیم و حضور شان را کتمان نماییم. واقعیت عدالت و انصاف و رعایت اصول و حقوق شهروندی این هست که مشارکت ملی داشته باشیم. خرد مندانه و عاقلانه همین نگاه است که مشارکت در قدرت ملی بدون تبعیض حقوق شهروندی باشد نگاه شهروند درجه یک و درجه دو نداشته باشیم این غیریت سازی و ظلم است که نباید تکرار شود. در بن ۲۰۰۱ توافق این شد که در افغانستان اقوام گوناگون و اقوام مختلف وجود دارند و مشکل اساسی و بنیادی هم حل این موضوع هست و گفته شد اقوام در حدی سنگین تاریخی و ریشه دار هست که احزاب را تحت تاثیر قرار داده. ما حزب فراگیر ملی نداریم و احزاب سیاسی در واقع سیمای قومی و تباری را بخود گرفته است. حاجی قدیر نشست بن را ترک و تحریم کرد و یگانه دلیلش این بود که در حق پشتون ظلم شده است. نتیجه این شد که در اداره موقت ، انتقالی و انتخابی باید میکانیزم مشارکت اقوام حل شود. زیر بناها و سازه های شهروندی و حقوق شهروندی، ابتدا شریک و سهیم ساختن اقوام در قدرت است و کسی این احساس را نداشته باشد که ما محرومیم و در حق ما ظلم شده است. شعار معترضین همین  است که برق توتاپ به دلیل قومی تغییر کرد و حتا معترضین اعتراض دارند که در ترکیب هیات ورسا از قوم هزاره یک نفر شرکت نداشته است. در ،بن، ما در فکر این بودیم که اداره موقت بر مبنای مشارکت اقوام ساخته شود من به تنهای با لخضر ابراهیمی نماینده ویژه ملل متحد صحبت کردم بحث روی مشارکت اقوام بود من گفتم جناب ابراهیمی صاحب شما مسوول این رویداد عظیم نشست بن هستید به هر ترتیبی که امکان دارد رضایت و قناعت اقوام افغانستان را بگیرید ممکن ده سال بعد اوضاع تغییر کند جای مطالبات قومی را حقوق شهروندی بگیرد و همه به یک چشم و نگاه دیده شود تبعیض و بی عدالتی نباشد لخضر ابراهیمی گفت ده سال. شما اگر تا نیم قرن دیگر به این هدف برسید بازهم موفق هستید. در قانون اساسی از چهارده قوم نام گرفته شده است دلیل آن  غیر از دید گاه واقعیت و واقعی چیزی دیگری نیست. واقعیت همین مشارکت اقوام در قدرت و سیاست هست و این دیدگاه و نگاه خودی ملی ودرونی هست. در نشست بن۲۰۰۱ همین کار را کردیم که خوب بود و بعد درلیبی که سفیر بودم غزنی را پایتخت ساختیم و در طرح و تدوین موافقت نامه سیاسی برای حکومت وحدت ملی نیز موفق بودم. اما همانگونه که اشاره کردم مهم تر از حرف و طرح خوب ، عمل خوب است  در دنیای حرفهای خوب و اما بدون عمل زیاد داریم.


کور خوانده اند

نظام سیاسی افغانستان حامیان قاطع دارد. امروز رهبران ناتو علیرغم دشواریها به اتفاق آرا از تعهدات شان تا سال۲۰۲۰ به مردم افغانستان و نیروهای امنیتی سخن گفتند. رییس جمهور و رییس اجراییه دو شادوش هم حرکت و ملاقاتها مشترک با رهبران ناتو داشتند فردا قرار است به گونه اختصاصی در باره افغانستان بحث نمایند. دشمنان و مخالفان کور خوانده اند حکومت وحدت ملی دوشادوش با متحدان خود پیروز است و دشمن را شکست می دهد. این مطلب که امروز نوشته ام گرچه به" جنبش فحاشی" ربطی ندارد اما بازهم فحاشان نامردانه دشنامهای شان را داده اند و جنبش مردمی را کما کان بد نام وسبک می کنند . طرح مساله برای افغانستان از چند منظر اهمیت دارد اول اینکه افغانستان بشدت نیاز به کمکها و همکاریهای منطقه ای دارد شعار اینکه خود کفا شویم در حال حاضر حلوا و حلوا گفتن هست که تنها آب دهن را شور می دهد و چیزی بیش نیست همه کار شناسان اذعان دارند که افغانستان نیاز مند کشورهای خارجی و متحدان خود می باشد و هر گز بی نیاز نشده است و اینکه گاهی رییس جمهور قبلی از سر عصبانیت به دنبال آلترناتیف ، متحدان غربی افغانستان می گشت و از روسیه و هند سخن می گفت از سر مخالفت و موضع گیری سیاسی و فقط شعار بود و نه امر دیگر. واقعیت امر این هست که افغانستان عمیقا در زمان رییس کرزی و دربن 2001 با جامعه جهانی و غرب و آمریکا گره خورد و این گره دیگر به آسانی باز شدنی نیست. نشان دادن ادرس دیگر چاره ساز نیست و روسیه هم که یک بار ناخنهایش در تنور افغانستان سوخت بعید است که دو باره دستش را به این تنور پیش نماید.نشست ورسا و اینکه تعهد داده شده تا سال 2020 به نیروهای افغانستان کمک شود، مسئله بسیار مهم است در یک نوشته گفتم موضوع بحث امروز رهبران آمریکا و اروپا در ورسای پولند تنها بحث امنیتی و نظامی و نحوه تقویت و حمایت از نیروهای افغانستان هست اما چند سازمان حقوق بشری و از جمله برق طلبان توتاپ درکابل می گویند که ورسا را جهنم برای رهبران افغانستان می کنیم. مطالبات در نشستهای بین المللی منطقی هست اما این دعا سوراخ دارد و این لافوکها سوراخ دعا را مثل دیگر سازمانهای حقوق بشری گم کرده اند بحث ورسا فقط ساحت امنیتی و نظامی است و کمکهای نظامی و امنیتی برای افغانستان تا سال 2020 یک دست آورد کلان برای افغانستان می باشد.
مساله دیگر هم این است که ما در یک جنگ نا خواسته و تحمیلی گرفتار شده ایم و تروریستهای خوانخوار هر روز از ما قربانی می گیرند و وضعیت مارا بسمت "عراقیزه" شدن پیش می برد. تحلیلگران، یگانه راه عبور و نجات از بحران را حمایت نظامی و امنیتی ناتو می دانند و جای این حمایت و تصمیم گیری نشستهای از نوعی ورسا و بعدش برکسیل هست و به همین دلیل حضور رییس جمهور و ریس اجراییه در کنفرانس ورسا اهمیت فو ق العاده دارد برخی گفته است که نباید خرسند و خوشحال باشیم در حالیکه خوشحالی منطق دارد و موفقیت رهبران حکومت در ورسا معنایش شکست و تضعیف تروریزم و پیروزی ما در جنگ تحمیلی هست. مردم بی نهایت خوشحال خواهند بود که تروریزم شکست بخورد و نابود شود. شکست تروریزم مستلزم دو شرط زیر بنایی است یکی ثبات و پایداری حکومت و نظام سیاسی و دیگری حمایت جامعه بین المللی و این دو مولفه را داریم و دشمنان مردم افغانستان کور خوانده اند و نمی توانند حکومت و نظام افغانستان را شکست دهند. و مساله سومی برای موفقیت و کامیابی حکومت وحدت ملی مساله مالی قضیه از نشستهای ورسا و بروکسیل هست گفته شده که عرصه امنیتی و نظامی درسال چیزی در حدود چهار میلیارد دالر هزینه لازم دارد و این پول تا سال 2024 باید برای نیروهای امنیتی تهیه شود افغانستان در حال حاضر تنها قادر است که نیم میلیارد را در سال از عواید خود تهیه نماید ولی بر نامه ریزی این گونه هست که تاسال2024 افغانستان در عرصه مالی برای نیروهای امنیتی خود کفا شود. خود کفایی مالی و پولی در این حد مستلزم این هست که ما حکومت داری خوب و عاری از فساد را داشته باشیم که این بحث حکومت داری خوب در روزهای آینده در بروکسیل صورت می گیرد. در نشست بروکسیل چنین بر نامه ریزی شده که در عرصه های انکشاف و توسعه باید پول در اختیار افغانستان گذاشته شود و چهارچوب و میکانیرم انتقال پول و استفاده بر مبنای طرحهای شفاف و قابل قبول برای هردو جانب افغانستان و جامعه جهانی صورت بگیرد. تعهدات باافغانستان جاده یک طر فه نیست و نخواهد بود دنیا برای حکومت داری خوب و حسابده پول می دهد و کمک می کند. این همه موضوعات در ورسا و بعدش در بروکسیل بحث می شود و اینکه جلب کمکهای امنیتی و نظامی داشته باشیم و اینکه رابطه استوار با متحدین خود برای شکست تروریزم و جنگ تحمیلی داشته باشیم و اینکه در عرصه های انکشافی پول بدست آوریم و برای حکومت داری خوب تلاش نماییم و فساد را ریشه کن نماییم و.. اینها مایه خرسندی ماشده است و اینکه نگاه دنیا را باخود داشته باشیم و منافع مشترک محور نگاه درونی و خودی و دوستی ما با منطقه و جهان باشد کاری که حکومت گذشته کم کم از دستش خارج می شد و فاصله و غیریت با دنیا و متحدان افغانستان ایجاد می کرد. تفاوت حکومت وحدت ملی با حکومت گذشته در همین موارد است و مردم به گذشته بر نمی گردد و با سختی و امید بسوی آینده در حرکت هست و برای رسیدن با این مقصد ملی نشستها و فیصله های ورسا و بروکسیل، استراتژیک هست

نگاه درونی و بیرونی -۱۸-

نگاه درونی و بیرونی -18-


درس بگیریم


حمله به کاروان پولیس و کشتار هولناک، واکنشهای ملی و بین المللی داشت. کشورهای زیادی محکوم کردند. در داخل کشور تراژدی حمله بسیار جانکاه و سنگین هست. نقش ستون پنجم در این جنایت و هماهنگی برای کشتار بزرگتر، هویدا هست.غفلت و سهل انگاری مقامات مرتبط نیز قابل پی گیری است.کادرهای پولیس و ارتش سرمایه ملی و دفاعی ماست درس بگیریم و از سرمایه ملی و دفاعی خود حفاظت نماییم اظهار تاسف چاره ساز نیست بجای آن مدیریت و تدبیر بخاطر سرمایه داشته باشیم.


جنرال شریعتی از نقش نیروهای ویژه ارتش و پولیس تصویری به من ارایه داشت که عمیقا نگاهم را تغییر داد واقعا نیروهای ویژه آموزش دیده بنیاد ترور و تریزم را ازریشه می کنند. این نیروها در عملیات ضربه های هولناکی به تروریزم وارد کرده اند علت اصلی در هم کوبیدن طالبان در قندوز همینها بودند در هر عملیاتی اصلا تلفات نمی دهند و با مهارتهای کم نظیر ضربه های فنی به ماشین ترور وارد می کنند افغانستان باداشتن نیروهای ویژه ، گرانتی، واکسن از خطر تروریزم شده است. حمله به کادرهای پولیس ازسوی استخبارت است و دلیل هم هراس از تبدیل شدن قوتها به فعلیت هست و این سرمایه است و دشمن می خواهد سرمایه ملی و دفاعی مارا نابود کند. تلفات امروز کادرهای پولیس، خسران و ضیاع به اصل سرمایه ماست حکومت این موضوع را جدی بگیرد و ازخسران به سرمایه دفاعی و ملی جلوگیری نماید.

 رویداد خونین کمپنی غرب کابل دقیق بر نامه ریزی شده برای کشتار عظیم تر ازسوی دشمن و استخبارات بیگانه و بیرونی بوده است. این کار غیر ممکن است که بدون هماهنگی و نفوذ ستون پنجم در ساختار امنیتی، کشتار به این دقت و مهارت انجام شود. تحلیل کار شناسان نشان می دهد که چند اشتباه فاحش صورت گرفته است اولین مساله همان عوامل نفوذی و نقش ستون پنجم استخباراتی هست. کشتار از این دست را ساده و تنها عمل مرتبط به طالبان ندانیم. شریعتی درست گفته است که نیروهای ویژه پولیس و ارتش ، سرمایه هستند و دشمن قصد نابودی همین سرمایه را دارد برای ضربه وارد کردن به اصل سرمایه سازماندهی و آتش زدن سرمایه برای شان مهم هست و این کاری هست که دشمن حد اعظم استفاده را کرده است. برخی از زخمیهای پولیس روایت کرده که طالبان از قبل داخل اتوبوسها جابجا شده بود و اگر این روایت که رسانه های کشور نیز به آن اشاره دارند ، صحت داشته باشد، دیگر تردیدی در حضور و نفوذ ستون پنجم در ساختار امنیتی باقی نمی گذارد. دشمن در این امر مهارتهای زیادی دارد. حمله سبز بر آبی و استفاده از بردگان جنسی کودکان که امر تحقیق آن از سوی رییس جمهور صادر شده است و حمل نقل فرمانده طالب ملاظاهر توسط خلیل اندرابی قومندان امنیه میدان وردک و...، علایم و نشانه های از نفوذ ستون پنجم در ساختار امنیتی هست.

 مساله دیگر غفلت وظیفه ای است تحلیلگران امنیتی مثل امرالله صالح و اقای پتنگ بشدت به این غفلت اشاره دارند. آقای صالح خود اشاره به خاطرات خود کرده و گفته است پس از یک رویداد حمله به اتوبوس پولیس در سال۲۰۰۳ متوجه خطر نقل و انتقال کادرهای پولیس با اتوبوس شدم و هر گز اجازه ندادم که این گونه انتقالات انجام شود. اما در رویداد پنج شنبه دیروز کاروان اتوبوس پولیس از میدان شهر در وسط روز با موترهای مشخص از مناطق نا امن منتقل می شوند و این انتقال هیچ تدابیر امنیتی ندارد و این گونه عمل باید باز خواست شود و غفلت آشکار در وظیفه دیده می شود. سخنگوی وزارت داخله وعده داده که تحقیقات همه جانبه جریان دارد. ما وضعیت عادی نداریم و ما، در حال جنگ تمام عیار با تروریست قرار گرفته ایم و با این وضع انتقال صدها کادر اموزش دیده در وسط روز به صورت کاروانی غیر قابل توجیه است. این گونه اعمال و غفلت بی باوری برای مردم ایجاد می کند مگر در شبکه های اجتماعی شاهد واکنش مردم نستیم که چه نوع قضاوت دارد این درست است که دیدگاه کار بران تمام حقیقت و قضاوت نیست اما یک بخش انکار ناپذیر از واقعیت هست کار بران بشدت به مقامات حکومتی و امنیتی انتقاد وارد کرده و بجای گیله از دشمن و از طالب و تروریست ، گیله و شکوه و شکایت از حکومت کرده اند. مردم نگاه و دیدگاه شان به حکومت از باب دلسوزی است مردم نگاه درونی و خودی با حکومت دارند مردم نگاه شان به طالبان نگاه خصمانه و بیرونی هست مردم تروریستها را دشمن نظام و حکومی و مردم می دانند و مردم به همین دلیل به حکومت هشدار می دهند که مواظب دست آوردهای نظام و حکومت باشد و از سرمایه های ملی و دفاعی حفاظت نماید. استخبارات و دشمن عوامل بیرونی و غیر با نظام کمر را بسته اند که سرمایه و هستی مارا به آتش بکشند و رویداد روز پنجشنبه در آتش کشیدن سرمایه مردم و تعرض به مدافعان استقلال و عزت و غرور ما بود. نفوذ امر بیگانه و دشمن در ساختارهای نظام و امنیت و غفلت وظیفه و لاابالیگری سبب جنایت دیروز گفته شده است و حکومت باید در س بگیرد و برای حفاظت از سرمایه های ملی و دفاعی حد اعظم تلاش را داشته باشد.


تیوریسین در کاخ


مقاله بسیار مفصل در باره خصوصیات داکتر محمد اشرف غنی رییس جمهور افغانستان نوشته شده است در این نوشته طولانی موضوعات بسیار گوناگون شرح داده شده است اما جالب ترین بخش آن مقایسه دو رییس جمهور ،حامد کرزی و اشرف غنی، در فصل نوین افغانستان است اگر فرصت یافتم آن را به فارسی بر می گردانم اما حالا برداشت و دیدگاه ازاد خود را شرح می دهم سعی کرده ام که  برداشت مطابق با محتوای مقاله باشد اما این امکان وجود دارد که در مواردی همخوانی نباشد که در این صورت آن نکات بر می گردد به برداشت ها و حب بغض ، شخص خودم . بهر صورت خواندن این متن برای ما مفید هست زیرا خوب است که بدانیم رهبران ما چه چهره ها و شخصیتها می باشند. جورج تهیه کننده این مقاله وقتی زیادی برای این نوشته گذاشته و سعی کرده یک تصویری از وضعیت افغانستان و از شخص رییس جمهور و مقایسه رفتاری کرزی و غنی و سیاست مداران و نخبگان سیاسی و تمایلات سیاسی آنها را که بر پایه چه انگیزه های استوار شده است را تبیین نماید. در یک مورد صحبت از انور الحق احدی شده است که وی در حکومت رییس کرزی سمتهای مهمی در بانک مرکزی وزارت مالیه داشت و در تیم تحول و تدام اشرف غنی در زمان انتخابات برای گرفتن مقامی در حکومت دل بسته بود نویسنده بصورت واضحی اشاره دارد که انو الحق احدی می خواست و زیر خارجه حکومت وحدت ملی باشد اما این کار نشده است. پس برداشت می توان کرد که حالا انور الحق تبدیل به مخالف و اپوزیسیون حکومت شده و چنین دلیلی هم داشته است. می شود این نتیجه را گرفت که دلیل و انگیزه برای این سیاست مدار توقع بر آورده نشده وی باشد و حالا جبهه ملی نوین تشکیل داده و خواهان بر چیده شدن حکومت وحدت ملی از طریق انتخابات زود هنگام می باشد. در مقاله تیوریسین در کاخ در جای دیگر می خوانیم که داوود زی در زمان کرزی حامل دریافت خلیطه های پر از پولهای خارجی در ارگ بوده است و حالا این مقام حکومت پیشین مخالف سرسخت و جدی حکومت وحدت ملی می باشد و موضع شبیه انورالحق احدی را در پیش گرفته است. در این نوشته اشاراتی به مساله فروپاشی حکومت شده است مثلا احتمال کودتای نظامی توسط نخبگان سیاسی را داده و یا اعتراضات گسترده مدنی علت فروپاشی شود که اشاره به تظاهرات ۲۰ عقرب شده که  سربریدن هفت مسافر از ملیت هزاره دلیل اعتراضات گسترده در اطراف کاخ ریاست جمهوری شد. و یک نوع دیگری از فروپاشی را هم می توان استنباط کرد گرچه جورج به آن اشاره نکرده و لی در بحث فروپاشی می توان یک گزینه باشد که نخبگان سیاسی دنبال آن بر آمده اند و آن بر گزاری لویه جرگه عنعنوی و یا انتخابات زود هنگام است که نتیجه آن بر داشتن حکومت وحدت ملی و تشکیل اداره موقت می باشد.

 در نوشته به خصوصیات فردی و تفاوتهای رفتاری دو رییس جمهور اشاره شده است که بسیار متفاوت و جالب هست نویسنده می گوید : که رییس جمهوری کرزی در ارگ همیشه جلسات با بزرگان قومی داشت و ساعتها با مراجعین صحبت می کرد و هرکسی به تناسب و جایگاه که داشت دست خالی بیرون نمی شد و خوش خندان از صحبت با حامد کرزی و بر اورده شدن خواسته های شان می رفتند اما رییس جمهور غنی این چنین نیست وی به ندرت چنین جلساتی را در ارگ دایر می کند و در صحبتها کم تر خوش پیش دارد و از وعده و عید و بر آورده شدن خواسته های افراد چندان خبری نیست و در یک مورد به پانزده دقیقه وقت برای امیر اسماعیل خان اشاره شده که رییس جمهور می گوید همین مقدار وقت برای ایشان کافی هست. رییس جمهور غنی پیش از ساعت پنج صبح بیدار می شود و چندین ساعت پرونده ها و پیشنهادات را درموضوعات گوناگون بخصوص امور مرتبط به قرار داد ها را مطالعه می کند و در ملاقات با مقامات داخلی و خارجی مطالعه می کند و می خواند در حالیکه در این نوشته هیچ اشاره ای به چنین مطالعه و بررسی از سوی رییس کرزی نشده است یعنی اینکه رییس کرزی تحقیق و مطالعه ای نداشته است و تقریبا همان نوشته روز نامه های کشور به یک نحوی تایید می شود که رییس جمهور کرزی نا خوانده امضا می کرد. نویسنده اشاره به در امدها و ثروت و سر مایه دو رییس جمهور دارد که رییس جمهور غنی میزان سرمایه و ثروت خودرا ثبت کرده است که چیزی در حدود چهارمیلیون دالر می شود اما از میزان سرمایه و ثروت رییس جمهور کرزی به این صورت گپ می زند که میلیونها و میلیونها دالر درامد و جود داشته است و اشاره به خلیطه های دریافتی رییس دفتر شان هم کرده است.در این بخش خواننده این نتیجه را می گیرد که در امر مالی غنی ثروت و سرمایه شفافی دارد اما از رییس کرزی با طرح میلیونها و میلیونها دالر رقم و میزان سرمایه گم است. نویسنده وقتی از سیمای شهر کابل سخن می گوید تصریح می کند کاخهای آباد شده مقامات حکومت کرزی با پولهای دزدیده شده خارجیها هست. خوب اینها تفاوتهای مهم میان دو رییس حکومت درافغانستان هست یکی اهل مطالعه  است که کتاب، برپای نظامهای شکست خورده، را نوشته است و دیگری بدون مطالعه و نا خوانده امضامی کند یکی کم ترین وقت خودرا بامراجعین می گذراند اما دیگری ارگ را پر از ریش سفیدها متنفذین و زور مندان ساخته سفره و دستر خوان پهن و ساعتها گفتگو و بخند ادامه دارد و کم تر کسی با دست خالی بیرون می شود. یکی از شفافیت و ثبت دارای خود را مشخص می کند اما دیگری تنها با میلیونها و میلیونها دالر گنگ و گم، ثروت و داراییش تعریف می شود و مقامات حکومت شان کاخهای عظیم با پولهای دزدیده شده آباد کرده اند.

رییس جمهورغنی همراه با همکارش که در بانک جهانی باهم کار می کرد یک کتاب نوشته است با نام fixing failed States  یعنی بر پای و تثبیت حکومتهای شکست خورده. این کتاب که حاصل کار مشترک لوک هیرت و غنی هست در واقع یک نقشه راه برای برپای و تثبیت حکومتهای ناکام هست. مشاوران خارجی رییس جمهور غنی می گویند که وی سیاست مدار خوبی است ولی رویایی و خیال پرداز است و صحبت از اموری دارد که سی سال بعد باید عملی و دیده شود و این توقعات را بالا می برد که موضوعات چندین سال بعد را بالفعل سازی نماییم. در این نوشته ازتیوری و نقشه راه که در کتاب ، برپای حکومتهای ناکام، روی آن تاکید شده ،  زیاد صحبت شده است و اشکال کار رییس جمهور غنی باید این باشد که سیاست مدار ریالیست واقعگرا نیست و دید گاه وی تیوری و نظریه پردازی هست ک نتیجه اش این می شود که سطح توقعات را بالا ببرد و در عمل کمتر شاهد تطبیق و عملیاتی شدن تیوریها باشیم. فکر می کنم بر داشت من از عنوان مقاله درست باشد که گفته ام : تیوریسین در کاخ. جورج در مقاله خود به سابقه تحصیلاتی رییس غنی اشاره دارد و رییس جمهور ۶۷ ساله افغانستان را فارغ التحصیل در رشته انسان شناسی از دانشگاه کلومبیا امریکا معرفی می کند و می گوید که قبلش محصل دانشگاه آمریکایی در لبنان بوده است و در سال۱۹۷۳ همراه رولا سعده آشنا و عاشق می شود و این عشق به ثمر می نشیند و سر انجام غنی و رولا با موافقت والدین ازدواج می کنند. نویسنده اشاراتی به نقش وی در کنفرانس بن آلمان می کند. در ۲۰۰۱ کنفرانس بین المللی بن برای حل بحران افغانستان تشکیل شد و من در این کنفرانس عضو اصلی نشست بودم و در همانجا با رییس غنی آشنا شدم وی مشاور لخضر ابراهیمی نماینده ویژه ملل متحد در امور افغانستان بود در آن زمان یکی دو مورد باهم صحبت کردیم داکتر غنی گفت در علوم اسلامی مطالعه زیادی کرده و از چند کتاب و از صحاح سته  نام گرفت که آنها را خوانده وی ازخاطراتش از سفر به ایران نقل کرد و گفت فرزندان مهاجر در ایران درس خوانده و آینده خوبی خواهند داشت. من پرسیدم که شما در نشست و جلسات هیچ اظهار نظر نمی کنید و چرا؟ داکتر غنی گفت که اجازه ندارم و حالا حرف مارا آقای ابراهیمی می زند. لخضر ابراهیمی دوست خوب برای اشرف غنی بود در مقاله نوشته شده است که  لخضر ابرهیمی در مورد ایشان با کرزی صحبت کرده است.داکتر اشرف غنی در حکومت کرزی سمتهای مهمی داشت وزیر مالیه بود و مسوول با صلاحیت پروسه انتقال نیروهای بین المللی و مدتی هم رییس پهنتون کابل و.. نویسنده در مورد خصوصیات و مواصفات فردی داکتر غنی نوشته است که بی ملاحظه و بد برخورد است و کمتر دوست در حکومت کرزی همراه خود داشت و بامارشال  فهیم مناقشات لفظی داشت و به همین دلیل نقل است که لخضر ابراهیمی برایش گفته بود که در سه سال یک نفر دوست هم برای خود در کابل پیدا نکردی. غنی در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۸ شرکت کرد و رای نیاورد امادر انتخابات دور دوم با رقیب سر سخت داکتر عبدالله به پیکار انتخاباتی پر داخت در دوراول باکسب ۳۱ درصد ارای نسبت به داکتر عبدالله که ۴۵ در صد ارا را بدست آورده بود، پس ماند اما انتخابات  ریاست جمهوری به دور دوم کشانده شد. نویسنده  مقاله معتقد هست که بحران انتخابات ریاست جمهوری در دور دوم در حدی بالا گرفت که داکترعبدالله نزدیک بود که دولت موازی اعلام نماید دلیل مساله هم این بودکه تقلبات گسترده توسط حکومت کرزی  سازماندهی شد از نظر داکتر عبد الله عامل اصلی تقلبات حکومت کرزی و کمیسیونهای دست نشانده است.. جورج معتقد است که این میان جگری و وساطت آمریکا بود که افغانستان از یک بحران عظیم نجات پیدا کند. حکومت وحدت ملی حکومت نجات از بحران هست. برداشت من از خواندن این مقاله این هست که نویسنده سعی کرده نگاه دوستانه و خودی با داکتر اشرف غنی داشته باشد و مواصفات وی از رییس جمهور غنی فربه و سنگین نسبت به رییس کرزی دیده می شود و در این نوشته نگاه به کرزی دوستانه و درونی نیست و چندان توصیفی در هیچ ساحتی از کرزی ندارد. اما علیرغم این مقایسه باز هم رییس جمهور غنی در امان نیست جورج وی را در این مقاله یک سیاست مدار آرمانگرا و غیر ریالیست توصیف کرده که با واقعیتها سرو کار ندارد از منظر نویسنده ریس غنی یک تیوریسین و نظریه انداز در کاخ هست و این برای سیاست مدار تعریفی نیست. بهر صورت خارجیها در هر صورت و حالت همان نگاه غیرت و غیر خودی را دارند و لی مقاله وارد بحثهای خوبی شده است.

نگاه درونی و بیرونی -17-

نگاه درونی و بیرونی -17-


،مرکب، بخت خویش را چپه سوار می شود


مرکب بخت همان صلح و ثبات و امنیت زندگی هست که طالبان آن را چپه نعل کرده اند و اما انتظار می رفت که مهندس حکمتیار سر عقل آمده باشد و گفتگوهای صلح را مرکب بخت خود گرفته و آن را بثمر برساند اما امروز جریده شهادت ارگان رسمی حزب حکمتیار مطلبی را منتشر کرده که جناب انجنیر گفته که با حکومت وحدت ملی توافقنامه را امضا نمی کند و با دولت اسلامی افغانستان سند را امضا می کند. جالب است مذاکره با حکومت وحدت ملی و لی امضا بادولت اسلامی. من نام آن را گذاشته ام، چپه سواری مرکب، و اما شما چه نام می گذارید؟

مجموعه تلاشها و گفتگوهای صلح با انجنیر حکمتیار زمانی نسبتا طولانی دارد. یادم هست هفت سال پیش از امروز اولین هیات صاح از سوی انجنیر حکمتیار وارد کابل شد و رییس هیات جناب انجنیر قطب الدین هلال بود ما با ایشا صحبت داشتیم و از پیشنهاد صلح و هیات انجنیر صاحب استقبال کردیم اما مذاکرات به دلیل طرحهای ارمانی و رویایی مهندس حکمتیار به بن بست اصابت کرد و در سالهای اخیر و در زمان حکومت وحدت ملی ابعاد گفتگو با هیات اعزامی حکمتیار جدی شد و چیزی در حدود سه ماه مذاکرات ادامه داشت. شورای عالی صلح این گفتگوهارا پیش می برد و از طرف حکمتیار هم کریم امین ، غیرت بهیر و استاد حکیم و اخیرا فرزند بزرگ انجنیر صاحب حکمتیاروارد کابل شد و حامل نامه ای ازسوی حکمتیار بود. و اما در نشریات رسمی حزب اسلامی مثل جریده شهادت مقالاتی منتشر شده است که نشان می دهد که حکمتیار صاحب پشت به صلح کرده و بقول شاعر مرکب بخت خویش را چپه سوار شده است. واقعیت مساله این هست که حکمتیار صاحب احساس خودمانی با نظام و حکومت افعانستان ندارد هنوز اهلی نشده و این نظام برایش بیگانه و تعریف غیریت را دارد و احساس بیگانگی و بیرونی با نظام سیاسی افغانستان را دارد. دلیل این بیگانگی و غیریت واضح است نزدیک به پانزده سال هست که با نظام سیاسی افغانستان جنگ دارد و چندین عملیات خون بار انتحاری داشته و در حال حاضر تعداد زندانی انتحاری و شامل در جنگ در زندانهای افغانستان می باشند که یکی از پیشنهادات در توافقنامه 25 ماده ای همین رهایی زندانیان حزب اسلامی از زندان هست. جنگ، دلیل بیگانگی با حکومت و دولت هست جنگ دال مرکزی دشمنی، خصومت و آشتی نا پذیری با نظام هست. آقای هلال که حالا مشاور رییس جمهور هست به من گفت: که من زمان بسیار مناسبی را برای صلح و آمدن انجنیر صاحب پیشنهاد داشتم که متاسفانه دیدگاه مرا قبول نکرد اگر نه صلح با عزت و سر بلندی تامین شده بود. هلال زمان گفتگو هارا در حال حاضر چندان مناسب نمی داند. طرح 25 فقره ای حاصل گفتگوهای جاری هست اما می بینیم که این طرح را حکمتیار رد کرده است. توافق این گونه بود که این طرح حتا یک "و" آن تغییر نخورد اما حالا شرایطی ازسوی حکمتیار روی آن گذاشته شده که کلیت گفتگوهارا زیر سوال برده و خدشه دار کرده است. جدول زمانی خروج نیروهای بین اللملی، حزب اسلامی همان حزبی هست که ازسوی امیر حزب یعنی انجنیر حکمتیار تایید شود و دو نفر از اعضای حزب وارد کمیسیونهای انتخاباتی و شکایاتی شوند و اینکه اعضای حزب از صدر و ذیل شامل حکومت شوند. این چهار مطالبه نو هست و به هیچ صورت در طرح 25 ماده ای نیست زیرا در کابل به هیات حزب اسلامی گفته شده بود که حتا یک واو آن نباید کم و زیاد شود. انجنیر حکمتیار یادداشتی را می نویسد و به فررندش می دهد که کابل برود. یاد داشت حاوی همان چهار موضوع هست" جدول خروج، دو نفر در کمیسیونها، مرجع معرفی و تایید حزب اسلامی تنها مهندس حکمتیار و اینکه اعضای حزب در صدر و ذیل حکومت شامل باشند" این چهار پیشنهاد فرا گفتمانی مذاکرات صلح در کابل رد شد و تمام منطق و استدلال حکومت همان است که موافقتنامه 25 فقره ای معیار صلح می باشد چیز زاید بر آن قابل قبول نیست. و اما حالا موضع حزب تغییر کرده و این موقف را گرفته است که نه ما با حکومت وحدت ملی توافقنامه را امضا نمی کنیم چون حکومت وحدت ملی ممکن است نباشد. پرسش این هست که این همه مذاکرات و وقت گرفتن و وقت ضایع کردن پس بخاطر چی بود؟ واقعیت مساله این هست که حکمتیار مشکل است که شامل نظام شود زیرا نگاه وی بیرونی هست برخی در صفحات مجازی بشدت به وی حمله کرده از جمله جناب امرالله صالح در یک یاد داشتی حکمتیار را پس از یک عملیات انتحاری این گونه توصیف کرده بود: تمساحی در مرداب پاکستان. نقش و نفوذ پاکستان روی رهبر مقیم کمپ شمشتو و دیدگاه غیر خودی و بیرونی وی با نظام و بی ثباتی و ناپایداری شخصیتی را از جمله دلایل بن بست مذاکرات دانسته اند . من و همکارانم شخصا طرفدار صلح و ثبات در افغانستان هستیم و از آمدن حکمتیار صاحب استقبال کرده ایم و آخرین کاغذ مرتبط به گفتگوهای صلح با حکمتیار را مثبت ارزیابی کردیم و معتقدیم که صلح "مرکب" بخت هست و نباید آن را چپه سوار شد.


بد ذات


واقعیت این هست که بد ذات داریم و بخش عظیم وجود آدمی را بد ذاتی تشکیل می دهد. اما بد ذاتی امر عرضی هست و نه جوهر و گوهر آدمی. برخی به این باور هست خوبی و بدی، لجن و روح خدا، مولفه های ذاتی و تکوینی آفرینش انسان هست. حکیم ناصرخسرو گفته است خدایا! اگر راست گویم فتنه از توست. این متن برای حاشیه خونبار امروز میدان هوایی استانبول هست. اردغان بد رقم با بد ذات رفیق شد و این بد ذات حالا استاد، رفیق و حامی اش را گردن می زند. حافظ و یا سعدی گفته است: سعدیا شیرازیا پندی مده‌‌ بدذات را بد ذات اگر ملا شود گردن زند استاد را. این حرف دقیق هست بد ذات اگر طالب شود و بد ذات اگر داعش شود گردن زند استاد را. این بحث بار علمی و انسان شناسی دارد مبنای این بحث منظردینی گرفته شده است در قر آن خلقت و آفرینش انسان بگونه ای تصویر سازی شده که انسان حامل نفخه و لجن هست این قصه بر می گردد به خلقت و ترکیب ذات انسان که از بدی و خوبی لجن و روح خدا در باره افرینش انسان سخن گفته شده است. اما این نگاه ذاتی و درونی به انسان و ترکیب وی این پرسش را حل نمی تواند که تفاوت بین انسان و حیوان در چیست ؟ آیا وجه مشترکی بین انسان و حیوان وجود دارد و یانه ؟ پرسش بعدی هم این است که عقاب و  ثواب وعده داده شده به چه امری و مرجعی بر می گردد؟.

 برای توضیح مساله باید عرض کنم که انسان با حیوان در قلمرو اصول و حواس پنجگانه مشترک هستند و این حواس مشترک، انسان و حیوان را در امر مختلط داخلی قرار داده است از این منظر فرقی بین انسان و حیوان نیست حواس پنجگانه امور حیاتی را با جهان بیرون تنظیم می کند و انسان حیوان در برابر گرما، سرما، صدا و شامه و ... واکنش متحد نشان می دهند و واکنش یکی هست. برخی اشتباه کرده و گفته است که حیوانات اگر تحت تربیت قرار بگیرد دارای خرد می شود و کارهای خردمندانه را انجام می دهد اما این مساله غلط است که بگوییم پشک عاقل و سگ عاقل و یا دولفین هوشمند. حیوانات پیش از انسان متوجه اموری می شوند که انسان به تنبلی حواس پنجگانه اش متوجه نمی شود در زلزله و سونامی اندونزی و ژاپن حیوانات کمترین تلفات را داشته اند دلیلش هم این هست که آنها با حواس شان وقوع رویداد و خطر را درک کردند و فرار کردند و جاهای امنی را پیداکردند. سگ مثلا از فاصله چندین کیلومتر بو ، را استشمام می کند اما از انسان چنین کاری ساخته نیست و حواس پنجگانه بشدت در انسان تمبل هست. در این قلمرو مشترک نگاه با انسان و حیوان یگانه هست و حواس پنجگانه امر داخلی و مشترک انسان و حیوان هست. اما در مساله نیوکرتیکس ماده خاکستری رنگ سوار بر ساختمان مغز، که منبع تفکر و تعقل و خرد آدمی هست، انسان و حیوان از هم جدا می شود خرد و نیوکرتیکس امر مختص به انسان است انسان عاقل و انسان خرد مند داریم اما سگ عاقل و پیشک خرد مند نداریم و اگر گفته شود غلط هست. در قلمرو خرد نگاه به آن یک امردرونی و ذاتی انسان هست .عقل و خرد  نسبت به حیوان امر بیرونی هست. در این کامنت موضوع بدذاتی انسان را مطرح کردم و اشاره داشتم به انفجار هولناک میدان هوایی استانبول این عمل ریشه در بعد حیوانی دارد انسان خردمند و تابع خرد اقدام به چنین عمل وحشیانه و حیوانی نمی کند عقل برای انسانهای بد ذات نقش کامپتوتر دارد که با قدرت آن درنده گی و سبوعیت خلق می کند مثل اینکه اگر دانش کامپیوتری را روی مغز تمساح سوار نمایید آن وقت تمساح با قدرت دانایی و دانش کامپتوتر شکار خواهد کرد. تروریستها با تدبیر جنایتهای خود را در جهت بد ذاتی و اشباع غرایز حیوانی خود به پیش می برند. اشکالی که به اردغان رییس جمهورترکیه گرفته شده این هست که وی به دلیل بنیاد گرایی، تروریستهای داعش را در قلمروخودی و درونی تعریف کرده و حالا سزا و پاداش بد ذاتی تروریستها رامی بیند. تروریست نسبت دوستی به انسانیت و مدنیت ندارد و برای جامعه متمدن عیب بزرگی هست که با تروریست رفیق و متحد شود و از تروریست حمایت نماید نگاه با این جانوران مطلقا باید بیرونی و غیریت باشد و الا زیانکار خواهیم شد . یادم رفت که اشاره نمایم که عقاب و پاداش بخاطر چیست؟ در یک کلام مرجع پاداش و عذاب اختیار انتخاب و اراده آدمی هست که چه کرده  که پاداش و یا مجازات شود

نگاه درونی و بیرونی-16-

نگاه درونی و بیرونی-16-


نگاه درونی و بیرونی -۵۰-


این نسل نمی تواند


بحث داشتیم موضوع بحث همین دیورند و تورخم و منازعه و سفرهیات افغانستان به پاکستان بود خوب هرکی دیدگاه داشت که گفت و اما من هم گفتم که خط دیورند را، این نسل حل نمی تواند و بگذاریم برای نسلهای بعدی و دلیلش هم این هست که حضور فیزیکی ما در حال و در سال۲۰۱۶ هست و اما ذهن ما ، معطوف است به گذشته نیم قرن پیش و درگذشته چکر می زند. این حرف در ذات خود مهم فوق العاده هست که نمی شود با حضور بالفعل و ذهنیت کهنه و منسوخ، مسایل استراتژیک و بنیادی حال و آینده را حل کرد. یک وقت اصحاب خرد و اندیشه غرب روی مرزهای خونین و مشترک شان جلسه داشتند و این موضوع را به بحث گرفتند که بخاطر خط و مرز و دیگر موضوعات جنگهای خونین اول و دوم را راه انداختیم و حالا بیاییم موضوع مرزهای مورد مناقشه را حل نماییم اما جمع بندی شان این که نه ما نسلی با هوش و اسمارت نستیم و نمی توانیم با آلودگیهای ذهنی و کهنه و منسوخ معطوف به گذشته مساله حاد خط و مرز را حل فصل نماییم و این موضوع را بگذاریم به نسلهای آینده که با هوش هستند که خطوط قرمز مرزهای مان را حل نمایند.هفتاد سال از ماجرای گذشت اما نسل نو اروپا پس از جنگ، چه گونه مساله مرزهای شان را حل کرده اند. درحال حاضر بی اهمیت ترین مساله در غرب و در اروپا موضوع خط و مرز هست.

 اما نسلهای افغانی و پاکستان نمی توانند مساله دیورند را حل نمایند زیرا دیدگاه کهنه و فرسوده دارند. من در چندین بحث در پاکستان و افغانستان شرکت داشتم و باتجربه از بحثها به این نتیجه رسیدم که خط دیورند را حل نمی توانیم زیرا خط قرمز ما و تبدیل به امر ناموسی شده است.دیدگاه بیرونی و دشمنی به موضوع و اینکه خط دیورند را قرمز بخوانیم . نگاه هردو کشور به خط را دشمنانه تعریف نماییم دیگر باید اذعان داشت که اهل حل و معامله نستیم. یادم هست در نشستی با کرزی صاحب رییس جمهور گذشته صحبت مدیریت مرزی پیش آمد و از ،  border management, صحبت شد رییس کرزی گفت این حرفها را بگذارید کنار از مدیریت آی. اس. آی صحبت کنید. ایشان به هیچ وجهی قبول ندارد که مرزهای فعلی بین دو کشور مرزهای طبیعی هست از نظر ایشان و تعدادزیادی در افغانستان خط دیورند یک خط تحمیلی هست. درآنسوی مرز هم همین دیدگاه وجود دارد پاکستان خط دیورند را مرزهای بین المللی خود تعریف کرده . غرب و آمریکا هم دیورند را برسمیت می شناسند و موضع افغانستان را صرف در حد یک دیدگاه منفی فقط می خواند. پاکستان در تورخم وارد جنگ شد و مرز بسته شد اما حالا مرز باز هست اما پاکستان بکار خود ادامه می دهد و سرتاج عزیز مشاور امنیت ملی پاکستان گفت که احتیاج به اجازه نیست و ما کار خود را می کنیم . با این شکاف عمیق و دیدگاه خیر خودی و خصمانه میان دو کشور و مردمان دو سر زمین پس چهگونه می توان  باور داشت که نسل کنونی می تواند خط دیورند را حل نماید نه من قویا باور دارم که ما نسل حاضر حلال نمی توانیم باشیم بل خلاق مشکلات در خط دیورند می باشیم. و اما نگاه مان به تورخم چه باشد؟ در یک نوشته با عنوان ، توتاپ و تورخم، به موضع گیری و دیدگاه استاد خلیلی انتقاد کردم که چرا قاطی کرده و توتاپ و تورخم را دریک دیگ انداخته است و حالا هم همان گپ هست که دیدرند و تورخم را در یک دیگ نیاندازیم . این مساله مجزای از هم بحث شود. خط دیورند به عنوان یک چالش تاریخی و با ده ها پیچیدگی و دشواری، کار نسل فعلی نیست و این نسل این خرمن را کوبیده نمی تواند و این مساله را محول نماییم به نسلهای آینده.  و اما موضوع مناقشه تورخم را می توان حل کرد. خطوف صفری داریم در یک طرف افغانستان با بر افراشته شدن بیرقهای ملی خود استاده هست و در یک سوی دیگر پاکستان قرار دارد که بیرق خودرا بر افراشته و آن طرف دیورند را خاک و ناموس خود تعریف کرده و تعرض به آن طرف را تعرض به ناموس ملی خود می داند.حالا نزاع خونین در نقطه های صفری ننگ ناموس جغرافیا، روی داده و چه گونه باید به ان رسیدگی کرد و قضیه را حل کرد. هرکسی می داند که جنگ به ضرر مردمان هر دو کشور هست و به ضرر حکومتهای دو طرف نیز هست برای حل قضیه بهترین راه همان هست که دو کشور به قراردادها و پروتکلها در نقطه های صفری نگاه کنند و به آن احترام بگذارند. دو نوع پروتکل را داریم یکی اینکه به دلیل حساسیتها نباید اقدام به تاسیس پایگاه نظامی کرد و اما اگر به دلایلی یک طرف مجبور می شود که پایگاه نظامی احداث شود در این صورت هم توافق صورت گرفته است که از طریق مجاری دیپلماتیک هم دیگررا در جریان بگذارند. پاکستان مدعی هست که این کار را کرده است و آقای زاخیلوال سفیر افغانستان را در جریان گذاشته است امریکه که فکر می کنم زاخیلوال منکرش هست. اینها تدابیر پیش گیری از در گیری و منازعه هست که خیلی خوب می باشد روی این امور تکیه و توجه داشته باشند. نگاه به مساله مرز و بخش مرتبط به دیورند واقعا خصمانه هست که این نسل با این دیدگاه منسوخ و فرسوده نمی تواند حلش کند اما نگاه به تورخم و ایجاد پایگاه نظامی براساس تفاهمات و قرار دادها می تواند دوستانه و خودی شود. گرچه این مساله هم به این ساده گی نیست زیراشروع منازعه از سوی پاکستان دلالات دیگری هم دارد که پاکستان بگوید وقتی که ازسوی دوستان غربی و ازسوی آمریکا بخاطر افغانستان تحت فشار قرار می گیریم ‌ وقتی که افغنانستان با خصم استراتژیک ما هندوستان این قدر دیدگاه درونی و خودی پیدا کرده پس این هم می تواند واکنش ما باشد یعنی اینکه شما با افغستان آن کارها را بکنید و ما هم این کارهارا می کنیم.

-----------

دیدگاه چه گونه ابراز می شود؟


انسان تابع احساسات عواطف و صد عامل دیگر هست و در برابر آن واکنش و عکس العمل نشان می دهد، ریشه واکنش گاهی ارجاعش به حواس پنجگانه هست که در این صورت هیچ تفاوتی بین انسان و جانور نیست واکنش در برابر سر ما و گرما در برابر تشنگی و گرسنگی در برابر بوهای بد و خوب و.. اینها تماما از وجوه مشترک انسان و حیوان هست. اما گاهی مرجع واکنش، ریشه در عواطف و احساسات و قضاوت خوب و بد را دارد. این مرحله تکامل یافته تر از صورت و حالت اول هست اما باز مبنای عقلانی ندارد و تابع هیجانات هست. امروز چند خبر و چند واکنش را خواندم. خانم دلبر نظری وزیر کابینه از طالبان خواسته که عاملان خشونت و بیرحمی و تجاوز علیه زنان را مطابق احکام شریعت مجازات نمایند این مفهوم و نه منطوق کلام وزیر هست و می دانید چه واکنشهای گسترده توام با جوک مسخره و گاها تحقیر و توهین همراه شد و یا قومندان طالب از موتر خلیل اندرابی قومندان امنیه میدان وردک کشیده شد که طرف کابل قاچاق می شد و یا واکنشهای در باب امضای قراداد 300 میگاوات برق برای مناطق مرکزی که عمدتا واکنشها تند احساسی توام با دشنامهای رکیک همراه بوده است. این گونه واکنش و عکس العملها هر چه باشد ریشه عقلانی ندارد خبر را شنیده و قضاوت را کرده است اما توام با کینه نفرت و موج عظیم دشنام و نفرت پراکنی این نوع واکنش از نوع واکنش مشترک انسان و حیوان که مبنا و مرجع آن حواس خمسه می باشد کمی بالاتر و تکامل یافته تر هست اما انسانی خرد مندانه و عقلانی نیست زیرا که توام شده با قضاوت غلط و تخلیه عقده های درونی و نفرت مثل اینکه من مطلبی در باب فوتبال نوشتم و قصه اوباما و مارکل صدر اعظم آلمان را شرح دادم اما از دیشب تا حالا در پایش فحش و دشنام ازسوی هواداران باند سیاسی کرزی و خلیلی و مدبر و ازسوی جنبش فحاشان و رجاله های مدعی رهبری را می شنوم دشنامها و احساسات در حدی رکیک و خرکی هست که دوستان و عزیزانم را از فیسبوک و رسانه های مجازی متنفر ساخته اند. من نمی گویم که دلبر جان نظری و یا خلیل اندرابی کارش و نظرش درست هست و یا ما در باب پروژه توتاپ و دیگر مسایل اشتباه نداریم که داریم صحبت در باب واکنشها هست که الوده به دشنام و اهانت هست. و اما نوع سوم و مرحله خردمندانه و عقلانی واکنشها این هست که کار خلیل اندرابی قومندان پولیس بر رسی شود و از طریق مجاری امنیتی و قانونی بجای برسد و این آدم در زمان قتل عام پولیسهای محلی در جلریز و شهادت جمعه سیاه و ده هاتن دیگر نیز قومندان امنیه بود و این قضایا باید تحقیق و برسیهای امنیتی و استخباراتی و در نهایت فیصله قضایی صورت بگیرد و رسانه کارشان انذار و تخویف و اطلاع رسانی هست و نه حکم و قضاوت کاریکه که می کنیم ما حکم صادر می کنیم و فیصله می کنیم که فلانی خاین معامله گر و بی ناموس و ناموس فروش هست اما واقعیت امر چیز دیگر هست. مساله توتاپ همین گونه شد کاری بود که حکومت گذشته کرده بود و اما استاد دانش و استاد محقق شهامت نشان دادند و با آن مخالفت کردند و قضیه را به مردم اطلاع رسانی کردند تا حق مردم تضییع نشود اما یک عده آن را چماق سیاسی کرد و وبال گردن شان. ما طرفدار عملی شدن همان طرح اصلی فیشنر بودیم که نشد اما دیدگاه ما این نیست که هیچ کاری صورت نگیرد و با حکومت مقاطعه کنیم و به مخالفت بر خیزیم نادانی بالاتر از این متصور نیست که یک عده بشدت خواهان این بود که محقق و دانش هرچه عاجل از حکومت بیرون شوند وزرا استعفا دهند و کلای مجلس پارلمان را ترک کنند و توتاپ خط قرمز ماست و از سوی دیگر فرصت طلبان دیگر نیز خطوط قرمز درست کردند و بشدت در میان اقوام دیگر شایعه راه انداختند که اهالی بامیان ساکنان مناطق مرکزی می خواهند برق شمارا قطع کنند و حق شمارا بخورند و تنشهای هولناک و ترسناک قومی ایجاد کرده بود. این همه ریشه و بنیادش بر می گردد به همان هیجانات و احساسات و این نگاه درونی عمیق و خرد مندانه نیست این نگاه به نظر من پوپولیستی عوام فریبی هست که تیمهای با برنامه دنبال آن هستند تا حکومت را تحت فشار بگذارند و به هدف سیاسی خود برسند و ازسوی دیگر لشک فحاشی درست کرده که به عزت و آبروی یک عده تعرض نماید و جامعه را به ابتذال و ادبیات و فرهنگ نفرت را بجای ادب، خرد و زبان و ادبیات فاخر نقد و نظر سوق دهند. ریشه و بنیاد قضاوت باید در هر امری خرد و عقلانیت باید باشد. راه خرد مندانه ابن هست که در برابر هر رویدادی، قاضی نشویم و حکم و فتوا صادر نکنیم و مجوز فحش اهانت را برای عوام الناس و یک عده رجاله های از دنیا بی ندهیم واقعا آنچه که این روزها در دنیای مجازی می گذرد به دور از خرد و عقلانیت و خرد جمعی ماست و خلاصه بحث اینکه ما طرح بدیل را در مورد برق منطقی می دانیم و هرگز مردم عزیز ما با نظام و حکومت مشکل ندارند نگاه ما با حکومت عقلانی درونی و خودی هست و برای هر امر ملی به دنبال راه حل منطقی و هوشمندانه هستیم زیرا که بجای احساسات و عقده گشایی به دنبال عقیده گشایی و منطق خرد می باشیم.

------


آب در هاونگ می کوبند


دیروز قرار داد انتقال برق 300 میگاواتی برق در ارگ ریاست جمهوری امضا شد. طرفهای که این سند را امضا کرده اند یکی شرکت برشنا و دیگری بانک انکشاف آسیایی هست. تغییر لین از سالنگ به بامیان تبدیل به یک امر غیر ممکن گردید و اصرار بر بازگردادن لین یا دیوانگی بی عقلی و بی خبری هست و یا ریشه در امر سیاسی و اجندای سیاسی دارد. جنبش فحاشی ک همج الرعاع فیسبوکی می باشد، در واقع هم دیوانه است و هم از دنیا بی خبر و همین طور بی خریطه فیر کرده روان هست اما جنبش روشنایی اسد و گردانندگان خود خوانده و لمپن آن می دانند که کار ازکار گذشته و این کارها آب در هاونگ کوبیدن هست و آب رفته و ریخته دیگر برنمی گردد اما بازهم اصرار دارند بر امر موهوم و عبث و بی فاییده. این مساله از خود دلیل دارد. لمپنها همه بیکار هستند و در حوزه انتخاباتی خود شکست خورده و تمام هم شان این هستند که در انتخابات کابل کاندید شوند و رای ببرند و وکیل شوند اسد اینها را خوب شناخته و گفته است که برای این جنبش نکرده ایم که هزینه و اعتبار انتخاباتی برای چهار مدعی انتخاباتی و وکالت شود. و اما باند سیاسی هدف دارد و برنامه و هرگز ویل کن معامله هم نیست و نخواهد بود و امروز تنها و تنها دوربین که در نشست خبری لافوکها رفته بود ، دوربین تلویزیون استاد خلیلی " نگاه" بود و دیگر احدی از از خبر نگاران شرکت نکرده بود و این افت و شکست سنگینی برای مدعیان جنبش میلیونی هست. دیشب بوق و کرنای شان در چند صفحه مجازی طنین انداز بود که فردا نشست خبری دارند و مواضع جنبش را در ارتباط با قرارداد انتقال لین 300 میگاوات اعلام می کند و اما امروز جمع شدند و چندین ساعت منتظر خبر نگاران و رسانه ها ولی در آخر تنها استاد خلیلی دستور داد که یک دور بین از تلویزیون نگاه برود که رفت و واقعا نشست خبری امروز شان افتضاح و افتضاح شد و این سرشکستگی بزرگی در تاریخ نشستهای خبری در کابل پایتخت افغانستان هست و یک استثنا. کابل پایتخت رسانه ها هست و درهر امری خبر نگاران می ریزند و شرکت می کنند و من خودم هرروز شاهد حضور چندین رسانه در دفتر کار خود هستم. این جماعت لمپن و لافوک انگیره های بسیار کوچک شخصی دارند و موفق نستند و آب در هاونگ می کوبند و بشدت ماجرا جو و غلط دیوانه هم هستند. اعلامیه شان را ببنید جز لاف زدن چیزی ندارد و اینکه پس از رمضان دست به تظاهرات میلیونی می زنند و زمین و آسمان را کون فیکون می کنند در حالیکه هیچ کاری نمی توانند. اینها یک متن برای کنفرانس ورسا تهیه کرده اند که نشر هم کرده اند می دانید عمده ترین خواست و مطالبه شان این هست که جامعه جهانی به افغانستان کمک نکند زیرا که افغانستان فاسد است و دامنه فسادش گسترده تر می شود. واقعا اگر اینها آدم باشند و شعور داشته باشند چنین خواستی را طرح می کنند. دنیا می خواهد کمک کند اما اینها می گویند که نه به حکومت افغانستان کمک نکنید که فاسد هست مثل طالب، داعش و القاعده که می گویند با حکومت افغانستان کمک نشود و مذاکره نمی کنیم زیرا که مزدور و دست نشانده خارجی هست. امروز هم بشدت امضای قراداد انتقال برق 300 میگاوات را محکوم کرده و خاهان همان امر موهوم و خیالی شده اند. این نگاه به امر ملی و به حکومت و به کنفرانس ورسا یک نگاه ملی درونی و خودی نیست و کار بجای نمی برد و کوبیدن آب در هاونگ می باشد