نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

هفت و هشت ثور،دوفصل متضاد تاریخ افغانستان

هفت و هشت ثور،دوفصل متضاد تاریخ افغانستان

 

 

هفت ثور،درعرصه بیرونی وبین المللی ،ریشه دردسته بندیهای بزرگ جهانی داشت . کودتای هفت ثور1357ماهیت کمونیستی داشت واین کودتا وتبعات آن که اشغال افغانستان در1358 با شد،ارتباط به سیاست ها ولشکرکشیهای اتحاد جماهیرشوروی،دارد.مقاومت مردم افغانستان دربرابرحکومت کودتا واشغال کشوردرششم جدی 1358 ، عادلانه ،رهایی بخش است.

 

 دراین فصل ازتاریخ مساله را با این صورت باید بررسی کرد که مقاومت دربرابردوپدیده کودتا واشغال صورت گرفته است.این مقاومت وجهاد ازآن مردم افغانستان است.عنصرخارجی مقاومت، حمایت بلوک غرب است.غرب بدلایل آشکاری ازفرصت استفاده کرد ه وبه حمایت جهاد مردم افغانستان برخواستند.هدف غرب مقطعی بود آنها می خواستند، روسها درافغانستان رسوا شده وشکست بخورند برخی می گفتند که غرب وآمریکا، تقاص ویتنام را ازروسها می خواهند بگیرند.هدف کوتاه مدت غرب پس ازخروج روسها ازافغانستان نشان داده شد.بارفتن روسها آنها هم ازافغانستان ،کنارکشیدند.ومساله افغانستان، بصورت کامل دراختیاراستخبارات منطقه قرارگرفت.

 

هشت ثوربا پس منظرخود که ارتباط به مردم افغانستان می گیرد،دارای ارزشهای بزرگی تاریخی است.زیرا هشت ثوربا دو ،دست آورد بزرگ داخلی بین المللی،همراه شد.کودتا ورژیم کودتایی که مارکسیست بود،ازبین رفت ونیروهای اشغالگرنیزازافغانستان با سرشکستگی به کارخود،پایان داد وازاافغانستان با زخم چرکین بیرون شدند.افغانستان برای یک باردیگرتبدیل به قبرستان،امپراطورها درقرن بیست یک شد.آزادی افغانستان تمجدید فراوان دارد این آزادی با مقاومت وجهاد بدست آمد.استقلال افغانستان نیزدراثرمقاومت حاصل شد. گذشته ازاین مولفه ها ودست آورد های داخلی، فروپاشی اتحاد جماهیرشوروی نیزازمقاومت افغانستان،سرچشمه گرفته است.

 

شما مساله را به این صورت به تصویربکشید روسها درافغانستان لشکرکشی کرد،هیچ مقاومتی درکارنبود، افغانستان همانند کشورهای آسیای میانه درتیول روسها درمی آمد.پاکستان با دوتجزیه ویران پشتونستان ، بلوچستان ،روبرومی شد روسها به آب های گرم می رسید.دراین فرض می تواند تصورکرد که اتحاد جماهیرشوروی ،فرومی پاشید. قبول کردن این مساله بسیارسخت است حتی کسی آن را به خیال هم نمی آورد.برخی براساس قوانین تواین بی ،زوال تمدن ها را مثال می زنند واین نتیجه را می گیرند که امپراطورروسیه زوال تاریخی اش فرارسیده بود.این نظرخیلی بدبینانه درمورد اتحاد جماهیرشوروی ونظام مارکسیستی ولینیستی درجهان است.با بدبینی مفرط شما می توانید زوال یک کشوررا درزود ترین فرصت ممکن ،فرتودگی وپیری آن را پیش بیینی نمایید اما این یک نظریه است می شود با واقعیت ساختار که ازآن سخن گفته اید ، هماهنگ شد وهم می  شود بعنوان یک نظر بدون مصداق بماند.روسها با شکست درافغانستان،دچارشکست وزوال شد ودراین زوال مردم افغانستان نقش اساسی داشت.

 

احزاب جهادی وجامعه ای غرب هرکدام درپیروزی مقاومت مردم سهم خودرا داشتند.کشورهای همسایه افغانستان با پناه دادن به ملیونها مهاجرافغان وکمک به احزاب مقاومت،نقش مهمی را درانقراض هفت ثوروایجاد هشت ثورنیز،داشتند.هشت ثورمحصول مشترک ومبارکی بود که پرچم دار آن مردم افغانستان ومجاهدان این کشورهستند.هفت ثور ،تیزتاریخی بود که با آنتی تیزوضد خود روبرو شد به همین دلیل است که گفته ام "دوفصل متضاد" تناقض وتضاد درتاریخ افغانستان ،صورت ملموس به خود می گیرد هفت ثوریک بخش ازتضاد است که با بخش دیگری ازتضاد خود برخورد می کند وسرانجام نمی تواند تاب بیاورد ونابود می شود هشت ثور1371 فصل نابودی وآنتی تیزهفت ثور1357 است.میکانیزم که این آنتی تیزرا آفرید ،گسترده است.مردم ومجاهدان پرچم داران شاخص این ضدیت وآشتی ناپذیری است.هشت ثوربا پس منظرخود قابل ستایش است ومجاهدین دراین فصل نقش تاریخی خودرا ،ادا کردند .استقلال،آزادی،رابدست آوردند نیروهای اشغالگررا به هزیمت کشاند،پایه های نظام سوسیالیستی وکمونیستی را به لرزه درآورد وشرایط، انهدام وفروپاشی بزرگ را برای اتحاد جماهیرشوروی، فراهم ساخت این دست آورد های کمی درتاریخ یک ملت درعرصه جنگ نیست بنابراین این روز،می بایست به بهترین صورتی تجلیل شود.

 

اما حوادث پس ازسال 1371 قابل توجیه نیست.جنگهای خونین بین مجاهدین واحزاب جهادی برسرقدرت،مربوط به خود آنها می شوند وربطی به مردم افغانستان ندارند مردم دراین جنگها نقشی ندارند واین احزاب جهادی بودند که جنگ های ویران گری را برای انحصارقدرت به راه انداختند.جنگ های داخلی مجاهدین ،توجیه پذیرنیست. هرگروه سیاسی به تناسب ظرفیت وامکانات خود درجنگهای داخلی دست داشتند.درخرابی وویرانی کشورسهیم شدند.کابل درعصرسلطه واقتدارمجاهدان ،تبدیل به ویرانه شد.تحلیل گران مسایل وابسته به طیف مجاهدین ،عواملی خارجی را مسبب جنگهای داخلی می شمارند.دخالتهای سازمانهای استخبارات کشورهای بیرونی که نمی خواستند درافغانستان حکومت اسلامی مماثل ازنوع ایران بوجود آید.آنها بودند که مجاهدان را بجان هم انداختند ودراین کارخود موفق شدند. استدلال که می خواهند مجاهدان را تبرئه نمایند این است که مجاهدان تجربه سیاسی ومدیریت نداشتند آنها تازه ازکوه ها،وسنگرهای شان وارد کابل شدند.

 

شکی نیست که غرب واستخبارات منطقه ازایجاد حکومت اسلامی درافغانستان، ازنوع ایران ،مخالف بودند.آنها نمی خواستند که درافغانستان نظام اسلامی جای گزین شود.نقش استخبارات درتشدید جنگهای مجاهدان انکارناپذیراست.اما شیطنت های استخباراتی نمی تواند ،مجاهدان را تبرئه ازاشتباهات وگناهان شان نمایند.رهبران جهادی می پذیرند که دچاراشتباه شدند وناخواسته به دام شیاطین واستخبارات افتادند. رهبران مقاومت می توانستند به این دام نیافتد اما با نقطه ضعف های که داشتند به دام جنگ داخلی قرارگرفتند. نقطه ضعفهای مجاهدین فقدان تجربه، خود خواهی مفرط ،جاه طلبیهای غیرمنطقی،غرورناشی ازپیروزیها درجنگ باروس،شرایط مداخلات استخبارات را،مساعد نمود.هشت ثوردردوبرهه ای ما قبل ومابعد خود ،قابل بررسی منصفانه است. این سکه هردوطرفش سیاه نیست.سیاهی را دربرهه بعدی به آن مالیدن ومجاهدین را سیاه ولکه دارکردند.حرف دراین است که چرا چنین شد ایا امکان جلوگیری ازجنگ های داخلی وجود نداشت؟ .من فکرمی کنم هرگزامکان نداشت دلیل آن این است که ظرفیت های درک ،درهمین حد بود.نمی شود ازیک کود انتظارداشت که تجربیات مرد چهل ساله را به شما عرضه نمایند.مجاهدان کودکان سیاست واداره بودند .استخبارات با نقشه وارد شدند وباید مجاهدان شکست می خوردند وآروزوی ایجاد یک نظام سیاسی موفق را دردل آنها می گذاشتند.زیرا هیچ کسی دردنیا طرف داریک نظام اسلامی درافغانستان نبودند.نظام اسلامی را تعریف مماثل ایران گرفته بود.مجاهدین ناگزیرباید شکست می خوردند وابزارکه آنها را ازصحنه برمی داشت " طالبان" بود.

 

طالبان را بعنوان ابزارانهدام ونابودی مجاهدان ،استخبارات منطقه وغرب ساختند.بی نظیرگفت: که طالبان را پاکستان،انگلیس ،آمریکا، وکشورهای عربی با هم ساختتد. هرکس برای تاسیس وایجاد آن سهمی گرفتند.طالبان درآن زمان هدف نه، وسیله وابزار انهدام بود.درگذرایام استخبارات منطقه ازوسیله هدف ساخت امروزطالبان برای آنها هدف هستند که درافغانستان به قدرت برسند جامعه جهانی ،حکومت افغانستان را شکست دهند.پایان دوفصل متضاد" هفت وهشت ثور"درافغانستان به این صورت رقم خورده است جامعه جهانی ازافغانستان خارج می شوند،طالبان تبدیل به هدف گردیده مردم درهاله ای ازنگرانی وتکرار دهه ای نود فرورفته اند.   

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد