نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

حقوق شهروندی وتباری

حقوق شهروندی وتباری

 

 

همین چند ماه پیش مطلبی را داکتراسپنتا مشاورامنیت ملی افغانستان،تهیه و به نشررساند.ایشان مفاهیم قرن نوزده وبیست فلاسفه ای غرب را با مثالهای ملموس ازافغانستان درهم آمیخته بود به همین دلیل مفاهیم قابل درک شده بود. عمده ترین بحث داکتر،تاکید برحقوق شهروندی بجای حقوق تباری بود،ایشان گاهی که درارک مسایل غیرقابل تحمل را می بیند،ازخود انفجارات قلمی اد واری و نامنظمی را،بیرون می دهد.وی دراین مقاله ثابت ساخته بود که درافغانستان حقوق تباری تقدم وارجحیت برحقوق شهروندی دارد.

 

البته تاریخ افغانستان،برمبنای منازعات قبیله ای ساخته شده است حقوق شهروندی درجهان کهنه ترین مفهوم ودرافغانستان بدیع ترین مساله است.هنوزهم کسی آن را بدرستی درک نمی تواند.مقاله اسپنتا استقبال نشد وحلقه های خاصی آن را دیدند وخواندند دلیل مساله همان تازه وبدیع بودن موضوع است.درافغانستان کسی حقوق شهروندی را با حقوق تباری نمی تواند،تفکیک وتفسیرنماید.استادخلیلی معاون رییس جمهوردرسخنرانی اخیرخود ازمردم خواسته است که بجای مطالبات قومی ومذهبی،طالب حقوق شهروندی باشید.هدف ازنوشتن مقاله، ناراحتی داکتراسپنتا ازمناسبات داخلی ارک بود.باخواندن متن بدرستی این نکته بدست می آمد که درمرکزقدرت حقوق تباری ترجیحات زیادی برمسایل حقوق شهروندی دارد.داکترهمانند دیگران اما با زبان اکادمیک نه روزنامه ای،به شدت به حکومت رییس جمهوربه دلیل تبارگرایی تاخته بود.اما استاد خلیلی ازاشارات به حقوق شهروندی وبکاربردن اصطلاحات آکادمیک داکتراسپنتا، منظورمتفاوت را بیان می کرد.ایشان دراین سخنرانی به دفاع ازتیم حاکم وتشکرات پی هم ازمقامات خورد ریز،پرداخت.برخی غرق تشکرات ویک مدیرمفلوک در حوزه ششم،زیرحملات وآتشباریهای مقام معاونت به آتش کشیده شد.

 

حقوق شهروندی استاد خلیلی به این دلیل با صحبتهای داکتراسپنتا متفاوت است که مخاطب هردومتفاوت هستند.گرچه هردومقام با ایما وکنایه سخن می گویند اما کنایه های شان، ابلغ ازتصریحات است.استاد خلیلی تاکیدات آقای محقق را بربازسازی غرب کابل،تعبیربه مطالبات قومی دانسته  ولذا به مردم هزاره توصیه می کند که ازچنین مطالباتی پرهیزنمایید وبه ضررشما است.درحالیکه خود استاد خلیلی نیزبه این موضوعات تاکید داشت وحتی داستان آن دخترمظلوم ومقتول را مورد گفتگو قرارداد وبا صراحت اعلا م داشت که درحق شکیلا هم تجاوزشده  وهم درخانه بزرگی سیاسی کشته شده است.وجه مشترک دیدگاه های آقایان خلیلی ومحقق،باید دفاع ازمظلوم باشند.جبهه ملی که درمطالبات خود همواره حکومت را متهم ونقد کرده،آنها می گویند: حکومت ضد طالبان نیست.رییس جمهورکرزی طالب را دشمن مردم نمی داند.تروریزم رییس جمهورکرزی هرکی باشد اما طالب نیست.رییس جمهورنگران بدنامی طالبان می باشد.فاروق وردک می گوید: طالبان اصلا این جنایتهارا نکرده وبنام آنها تمام شده است. طالبان زبان ندارند که ازخود دفاع نمایند.جبهه ملی حکومت را قبیله گرا می داند.استاد محقق یکی  ازرهبران تاثیرگذاراین جبهه است.موضع مشترک آقایان محقق،دوستم احمد ضیا،حاجی امان خیری وده ها مقام سیاسی ازهمه ای تبارهای افغانی که درجبهه ملی گرد هم آمده اند،هرچه است اما هرگزازموضع قومی وقبیله ای نمی تواند باشند .اصولا نفس تشکیل جبهه ،ماهیت ملی دارد.مرزهای قومی وتباری دراین جبهه فتح شده است.آنها، همانند داکتراسپنتا،حکومت را متهم به تبارگرایی ودفاع ازطالبان می کنند.

 

 

اعتراضات به شاروال کابل عدم توجه به ساخت سازغرب  کابل وتفاوت آشکارشرق وغرب پایتخت، درپروژه های شهرداری کابل،مطالبات قومی نیست.استاد خلیلی آن را نباید تعبیربه مساله قومی نماید. ازنظررهبران اپوزیسیون وازنظراستاد محقق ،شهردارکابل دستگاهی است که درخدمت مردم نیست ودربرنامه های این نهاد،حقوق شهروندی ساکنان غرب کابل نقض شده است.حال اگرازاین نقض حقوق سخن گفته شود،مفهوم آن طرح مطالبات قومی می شود.براساس  این منطق هیچ کسی ازهیچ جای نباید به دفاع ازمظلوم وحقوق آن ، شروع کند زیرا آن نقطه بهرحال به قومی وگروه قومی مربوط می شود.استاد خلیلی چرا با مردم هزاره سخن می گوید ونام آن را دفاع ازحقوق شهروندی می خواند،اما اگرمحقق همراه با دیگررهبران جبهه ملی به امنیت راه های کابل بامیان اشاره کردند ویا غوغای هجده سنبله را مشترکا محکوم نمودند،ویا اگربربی عدالتی برنامه های شاروال کابل معترض شدند ،این مساله رنگ تباری بجای حق شهروندی می گیرد.شاروال خود ازتبارازبک است محقق نباید این قدروی را به دلیل ازبک بود نش، تحت فشارقراردهد.درحالیکه همه اعتراضات محقق به کارکردهای همین شاروال ازبک است وی متهم است که برنامه هایش ضد حقوق شهروندان غرب کابل است.شاروال همه کارها را درغرب کابل معطل گذاشته است حال انتقاد به این شاروال، طرح مطالبات قومی است.

 

نکته ای اساسی، تقابل تیم حاکم با اپوزیسیون است این تیم متهم است به تبارگرایی امریکه داکتراسپنتا درآن زمان با ده ها استدلال آنرا به اثبات می رساند.استاد خلیلی مرد شماره سوم دراین تیم است طبیعی است که ایشان درهمه بدیها وخوبیهای این تیم شریک است.جبهه ملی که درمقابل سیاست های تباری رییس جمهورکرزی برخواسته است.ممکن  است ضعف های داشته باشد اما ازیک ضعف مبرای است وآن تبارگرایی وقبیله گرایی است.احمد ضیا مسعود اولین مقام دراین جبهه بود که موترسواران هجده سنبله را هیاهوگر،واعمال شان را" شنیع" خواند.شما وقتی رفتارتیم حاکم را با وجود حضورمعاونان شماره یک وشماره دو،با رفتارایتلاف ملی وجبهه ملی مقایسه نمایید،به وضوح به این نتیجه دست می یابید که تیم حاکم تبارگرا ودفاع ازآن درواقع، دفاع ازتبارگرایی است.استاد خلیلی مارشال فهیم نمی توانند دیگران را متهم به قوم گرایی نمایند اما خود آنها دررکاب تیم تبارگرای حاکم، رکاب می زنند.همین مشکل را خود داکتراسپنتا نیز دارد پرادوکس ذهنی واجرایی اسپنتا برایش خیلی سخت وناگواراست.استاد خلیلی هرچه تلاش کند هزاره بودن خو را نمی تواند نفی نماید این درست که ایشان درجناح تبارگرا مرد شماره سه است ومردم را نصیحت می کند که مطالبات قومی ومذهبی نداشته باشید اما وی وقتیکه به بهسود رفت دیدیم ناسیونالیستهای درون وبیرون حکومتی چه اتهاماتی به ایشان وارد کردند.

 

نتیجه ای اخلاقی این بحث این است که که دومقام برجسته در حکومت تبارگرا آقایان استاد خلیلی وداکتراسپنتا نمی توانند مردم را دعوت نمایند که بجای حقوق قومی به حقوق شهروندی تاکید نمایید ونتیجه سیاسی نیزاین است که داکتراسپنتا درمقاله چند ماه پیش خود با برهان قاطع ثابت کرد که نظام حاکم تبارگرا است این مقام ها سالها است که به ماشین نظام قبیله گرا سوخت وانرژی تهیه می کنند.جبهه ملی وایتلاف ملی هرچه باشند اما هرگزگرایشات تباری ندارند خواسته های آنها ازموضع حقوق شهروندی مطرح می شوند ولواینکه مخاطبان آنها مردم مظلوم غرب کابل باشند.مردمیکه هرکس نام آنها را بگیرد متهم است به قبیله گرایی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد