نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

انرژی واراده

انرژی واراده

 

محفلی ازسوی گروه ورزشکاران درکابل برگزارشده بود.درجمع ورزشکاران، بنا شد که صحبتی داشته باشم .استاد محقق رهبرحزب وحدت اسلامی مردم افغانستان، قراربود دراین گردهمایی که بنام مدال آور،نام دارافغانستان روح الله نیک پای برگزارشده بود،سخنرانی داشته باشد.استاد دراین مجلس نرسید.اولین سخنران درگردهمایی ورزشکاران من بودم وپس ازمن آقای نیک پای سخنرانی کرد.می دانید وی سفیرصلح افغانستان ازسوی سازمان ملل متحد نیزبرگزیده شده است ومقامات دیگری نیزدراین گردهمایی،صحبت کردند.درنشست جام نیک پای درمرکزاکادمیک ورزشی شهید مزاری،سخنرانی من با عنوان "انرژی واراده" ایراد شد.

 

دوداستان جالبی مرتبط به ورزش را با جوانان این محفل درمیان گذاشتم حال همان دوروایت مرتبط به ورزش را برای شما دراین نوشته،درمیان می گذارم.حکایت اول مربوط می شود به دوقهرمان شنا یکی ازفرانسه ودیگری ازآمریکا. نام قهرمان فرانسوی رانمی دانم اما نام قهرمان شنای آمریکایی را می دانم وی را دوستانش بنام فلیب می خوانند.فلیب درالمپیک پکن2008 هشت مدال طلا گرفت این مساله درتاریخ ورزش، تکرارنشده ودرآینده گفته می شود که چنین روی دادی تکرارنمی شود. ماجرای شگفت انگیزفلیب، قهرمان آمریکایی به کنجکاویهای علمی وروان شناسی کشیده شد.دانشمندان درمورد شخصیت وی،مطالعات زیادی کردند وازجمله با خود فلیب نیز،مصاحبه های را ترتیب دادند.فلیب به محققان گفته بود که من اززمانیکه وارد،میدان ورزش وآن هم شنا که سلطان ورزشها،گفته می شود،شدم این مدالها را همان موقع گرفته بودم یعنی درهمان لحظه ها وزمانهای آغازین من این مدالها را درمقابل چشم خود می دیدم.نکته دومیکه ازحریف وی قهرمان فرانسوی پرسیده شد که شما درثانیه های آخر،جلوترازفلیب حرکت می کردید چطورشد که یک مرتبه به انحراف کشیده شدید ومیدان را به فلیب رهاکردید.قهرمان فرانسوی می گوید: درهمان لحظه های آخراحساس کردم که انرژی مرا به عقب وانحرا ف ازهدف می کشاند من تنها همین احساس را داشتم ودیگرچیزی حالی، من نیست.

 

ازفلیب می پرسد که درثانیه های آخرچه احساسی داشتی با اینکه کمی ازحریفت عقب تر،دیده می شدی فلیب می گوید: من درهمان لحظه تمامی انرژی خودرا برای گرفتن مدال،سازماندهی کرده بودم.وی اضافه می کند دوعامل برای پیروزی من همیشه دخالت داشته اول انرژی،برنامه ورعایت اصول کارم ودیگری حاکمیت اراده من، برانرژی است.فلیب می گوید: من هردو را دارم وشاید هرکسی هردورا داشته باشد اما من انرژی خودم را مدیریت می کنم.وی براحتی می گوید: هیچ کسی توانایی مقابله با من را برای گرفتن مدال ندارد زیرامن ازدوعامل انرژی واراده خود،بخوبی ودرستی استفاده می کنم ا ستفاده ایکه هیچ کسی بالاترازمن چنین کاری را نمی تواند.این نکته بسیارمهم است درعالم ورزش که مبارزه بی امان برای گرفتن مدال وشکست رقیبان باشد،استفاده ازدوعامل انرژی واراده،مهم وتعیین کننده است.فلیب درگفته هایش به خوبی می گوید: من انرژی بی پایان خود را نمی گذارم هدررود وپخش پلا شود انرژی را، زیرسلطه اراده خود درمی آورم واین مساله سبب می گردد که احدی مرا شکست داد نمی تواند.اراده مثبت وحاکم برانرژی،انسان را درهرعرصه ای به موفقیت می رساند این مساله تجربه شده است.انسان انرژی بی پایان دارد اما داشتن تنها انرژی،عامل پیروزی نمی تواند باشد واراده بدون انرژی بازهم نمی تواند،کسی را به پیروزی برساند.دراین صورت باید گفت معجزه شده.نه، معجزه ای درمیدانهای ورزش برای گرفتن مدال درکارنیست ..معجزه ،همان استفاده بهینه ازانرژی واراده است.

 

اراده مثبت ومنفی را مطرح کردم.اراده منفی چیست وچه گونه خودرا نشان می دهد حال داستانی دیگری برای روشن شدن منظورم را مطرح می کنم وخواهید دید که اراده منفی چیست؟ وچه گونه می تواند تاثیراتش را به انسان بگذارد.این داستان را درجمع ورزشکاران بصورت کلی طرح کردم ولی می خواهم دراین جا به دوستان توضیحات بشتری دهم.گفته شده که قایقی دروسط دریا،شکسته شد دونفرازقایق بیرون افتاد ودرامواج دریا گیرافتادند البته هردوقایق ران،درامرشنا واستفاده ازدریا،مهارت داشتند.تفاوت دوافتاده اقیانوس دراین بود که یکی بلافاصله به ساحل نجات فکرکرد واین گونه اراده اش راهدایت کرد که با استفاده ازانرژی ومهارت درشنا،خودرا به ساحل نجات می رساند وی می گوید: به محض اینکه به دریا افتادم بلا درنک اراده من طرف ساحل کشیده شد وگفتم لحظه ها ودقایقی خودرا به ساحل می رسانم وهمین کارشد وبه ساحل نجات رسیدم اما برای چند ساعت وزمان که من نمی دانم زمان برای من وفاصله به ساحل مهم نبود واصلا نگرانی فاصله خود رابا ساحل نداشتم واین فکرها را دورانداخته بودم دراین لحظه من بودم واراده رسیدن به ساحل وبا بکارگرفتن انرژی خود.درحالیکه واقعیت امراین بود که ساعتها،زمان را دربرگرفت که تا خودرابه ساحل رساندم.اگروی درآن لحظه به فکر فاصله وبعد مسافت می شد،بصورت قطع مایوس می گردید وممکن بود خودرا بکام مرگ بسپارد.اراده مثبت وی همه چیزرا محوکرد واوتوانیست به راحتی خودرا به ساحل برساند.

 

وقتیکه هلیکوپترنجات می رسد وی می گوید: ما دونفربودیم شما بدنبال رفیقم به دریا بروید.هلیکوپترنجات درسطح اقیانوس بدنبال فرد دومی که درواقع استاد فن وشنا بود وسالها،همانند کریستفن کلمب،اقیانوسها را درنوردیده بود.هلیکوپتردرعمق دریا وی را شناسایی ونجات می دهد اما یک پای وی را نهنگ ویا کوسه کنده بود.حال دانشمندان حالات روحی واراده هریک را پس از شکسته شدن قایق وافتادن دردریامی پرسند.اولی که با همان صورتیکه شرح دادم وضعیت خودرا بیان می کند ومی گوید: با شکسته شدن قایق اراده من به این متمرکزشد که شنا را می دانم وانرژی لازم را دارم وساحل نجات هم نزدیک است.اراده خودرا،حاکم برانرژی برای رسیدن به ساحل،قراردادم وبه همین ترتیب به ساحل رسیدم.اما ازلینگ بریده دومی که استاد درقایق رانی وشنا بود می پرسد که حالات روحی واراده خودرا شرح دهد وی می گوید: متاسفانه با افتادن ازقایق،بلافاصله ذهنم متوجه کوسه شد من قبلا کوسه های زیادی را دردریا دیده بودم وبا خود گفتم حالاکه ازقایق افتاده ام،ممکن است هرآن گرفتارکوسه شوم اراده من به سمت کوسه ها کشیده شد وهرلحظه منتظراین بودم که کوسه ای فرامی رسد ومرامی خورد وی بخوبی شرح می دهد همینکه شنامی کردم هردقیقه هردوپایم را تکان می دادم که آیا سری جای خود هست ویا اینکه کوسه ها برده است.وی می گوید: من انرژی کافی داشتم وشنارا به بهترین صورت ممکن یاد داشتم وفکرمی کردم که رفیقم را کوسه وقت خورده است وحالا بسراغ من خواهد آمد. وی اضافه می کند که درمیان سه امر، شناوربودم،کوسه،شنا وانرژی.اراده من بجای اینکه به طرف مثبت کشیده شود به سمت کوسه بود واین شد که آن کوسه لعنتی ناگهان،پیداشد وبا یک حمله پایم را کند ورفت.اگرشما نمی آمدید درحملات بعدی کوسه، جانم را ازدست داده بودم.

 

اراده منفی همین است انرژی را به طرف نادرست می کشاند وحتی اراده منفی به همان سمتی که رفته بود،کوسه را بطرف خود دعوت کرده بود.کوسه دراینجا به دعوت اراده فرد به طرف وی کشیده شد اصولا وی، با اراده منفی خود،کوسه را طرف خود هدایت کرد.دانشمندان روان شناس گفته اند که انسان نباید بد، فکرکند واراده خودرا بجای بدی، بطرف خوبیها،سوق دهد.کشش دوجانبه بین اراده انسان وهدف ایجاد می شود واین کشش دو، نتیجه مثبت ومنفی را نشان می دهد.این دوحکایت را که ازاستاد آزمایش شنیده بودم را برای دوستان،درجمع ورزشکاران درمیان گذاشتم فکرمی کنم مورد استقبال ودرک همه قرارگرفت.پس ازمن روح الله نیک پای صحبت کرد وی به نکاتی اشاره کرد که درواقع گفته های که شرح دادم تایید می کرد روح الله نیکپای گفت: دوستان من هرگزناامید نشوید وبه خود باورداشته باشید.نکته دومیکه آقای نیک پای مطرح کرد این بود که ازشکستهای که می خورید،مایوس نشوید وی اضافه کرد که : من شکست زیاد خورده ام اما هرگزمایوس نشده ام وی گفت: من همیشه هدفم این است که مدال بگیرم وبه این هدف خود رسیده ام ودرآینده هم هرگزازگرفتن مدالهای بشتری،نا امید نستم.روح الله ازتجربیات خود حرف می زد ودلیل موفقیتهای خود را همانند دوقهرمان شنا شرح می داد.

 

لب کلام وحرف یکی است. رسید به هدف آروزو،ومرام را تشکیل می دهد وبرای رسیدن به آن ازهمه امکانات باید استفاده کرد وحرف نهایی وعامل تعیین کننده درنهایت مطاف دوامربشترنیست یکی داشتن انرژی ودیگری حاکمیت اراده برانرژی.شما انرژی خود را کنترل ومدیریت کنید که ازدست شما پخش پلا نشود انرژی باید زیرسلطه اراده باشد ازگفته های قایق سواران این مساله نیزبدست آمد که اراده باید مثبت باشد وبه طرف امورمثبت،کشانده شود.اراده مثبت می تواند نتایج مثبت را به دنبال داشته باشد.اراده منفی به سمت غلط،پیامدهای زیان باری داردکه ممکن است پای را ازدست بدهی گاهی هم ممکن است سر را،نیزازدست داده باشی.کرستفن کلمب داستانی را درفتح وکشف آمریکا،شرح می دهد که بازهم برمی گردد به همان انگیزه گرچه این مساله را درجمع ورزشکاران نقل نکردم ولی دراین نوشته به آن می پردازم.کریستفن می گوید: درکشف آمریکا درجزیره ای وارد شدیم که باید برای مدتی درآنجا می ماندیم ولی دچاردشواریهای بلحاظ غذا وخوراک بودیم وی می گوید: به نیروهای همراه، دستوردادم که درجزیره راه بافتند تاشاید چیزی برای خوردن وغذای برای سفرهای بعدی خود داشته باشیم.گوشت برای ما خیلی مهم بود.نیروها پس ازگشت گذارجزیره، برگشتند وگفتند درجزیره یک نوع حیواناتی پیدا می شود که شبیه بزغاله است امان بزغاله نیست.آیا آنها را شکارنماییم ویانه کریستفن می گوید:  گفتم که شکارکنید.

 

چندتای ازآنها را شکارکردیم وگوشت بسیارعالی وخوش مزه ای داشت. کریستفن کلمب می گوید: پس ازتحقیقات برای ما معلوم شد که آنها درواقع پرنده های مهاجربودند که دراین جزیره جا خوش کرده بود شرایط جزیره بگونه ای بود که همه احتیاجات آنها درفصول سال تامین می شد.این شرایط انگیزه مهاجرت را ازآنها می گیرد.مهاجرت دلیل عمده آن نیازمندی است.پرنده گان مهاجر،نیازمندیهای شان درجزیره تامین می شد انگیزه مهاجرت ازآنها گرفته شده بودند به همین دلیل آنها درواقع مسخ گردیدند.وظیفه یک پرنده پروازاست وقتیکه آنها دست ازاین کارکشیدن ودیگرپروازنکردن یکی دونسل بکلی بالهای شان را ازدست داده وتمبل شدند وهرگزنمی توانستند پروازنمایند.پرنده گان مهاجرانگیزه برای مهاجرت داشتند حال وقتیکه انگیزه ازآنها گرفته شد.اولین عارضه آن شد، که آنها بالها را ازدست دادند یعنی اینکه بالهای شان تمبل شد وازکارافتاد.دوم مصیبت پرنده ها، این شد که مسخ گردید دیگرآنها هرچه گفته می شد اما دیگرپرنده مهاجرگفته نمی شد.سوم گرفتاری آنها این گردید که همه توسط سربازان کریستفن کلمب،شکارگردید وخوراک آنها شد وچهارمین بدبختی پرنده های مهاجر بی انگیزه ومسخ شده این شد که نسل آنها برای همیشه ازروی زمین قطع شد.داستان کریستفن کلمب درمورد پرنده های مهاجر، جالب است.دلایلی نابودی را برای ماروشن می سازد.پرنده های که انگیزه شان مرده باشند دیگرقادرنستند که به کارشان ادامه دهند.

 

انگیزه دراین پرنده ها، حکم همان اراده را درانسان دارد.انسان فاقد اراده هرچه داشته باشد ولی هرگزبه مقصد نمی رسد من، درگردهمایی به جوانان این مساله را یاد آورشدم که اگراراده ای برای کارنداشته باشید،نمی توانید بجای برسید.انرژی واراده با هم می تواند انسان را به مقصد برساند.این مساله درمورد ورزش ،مورد بحث قرارگرفت چون بحث ما ورزش بود وبا جمعی ازدوستان ورزشکارحرف می زدیم.دراین جمع آقای روح الله نیکپای حضورداشت وجام ورزش بنام ایشان گذاشته شده بود.این مساله درعرصه های دیگرنیزصادق است.داوودخان رییس جمهورفقید افغانستان اگرگفته بود: تصمیم شرط اول موفقیت است.حرفی درستی گفته بود تصمیم همان اراده است.همه شروط موفقیت یک شرط فوقانی دارد وآن اراده است که باید همه امورمرتبط به کاررا مدیریت نماید حاکمیت اراده انسان را به مقصدش می رساند."اراده وانرژی" دواصل انکارناپذیر درپیروزی است.این مطلبی بود که با دوستان ورزشکار،مطرح شد ومورداستقبال شان قرارگرفت.



مثال سیاسی قصه "انرژی واراده" این است که درجنگ با تروریزم حکومت افغانستان کم آورد دلیل آن این است که دولت افغانستان، اراده مبارزه با طالبان را ازدست داد.درمبارزه با تروریزم انرژی داخلی وبین المللی وجود داشت این همه نیرودرافغانستان پس ازسال 2001 درافغانستان جمع شدند. ظرفیتهای داخلی وملی کشورنیزدرمقابله با تروریزم عالی بود.انرژی کافی برای نابود کردن تروریستهای طالب وجود داشت.همان گونه که شرح داده شد، انرژی تنها برای رسیدن به هدف کافی نیست.انرژی باید توسط اراده کنترل ومدیریت شود حکومت افغانستان همه چیزرا برای نبرد با دهشت افکن داشت ولی اراده مبارزه با تروریستها را نداشت به همین دلیل است که درجنگ با تبهکاران ناکام ماند.منتقدان اوج بی اراده گی را این دانسته اند که رییس جمهورتروریستهای طالب را" برادر"خواند مفهوم این کلام این است که نیت جنگ با طالبان را ندارد آنها به یک نحوی برادرماست.حال راضی ویا ناراضی آن سری جای خودش.

 

حکومت افغانستان ازانرژی ملی که داشت وانرژی بین المللی که دراختیارش گذاشته شده بود، به دلیل نداشتن اراده،درجنگ با تروریزم کم آورد.وضعیت جاری دلیل غیرازاین نمی تواند داشته باشد.انرژی انبوه اما پراکنده وبدون هماهنگی به هرطرف ضایع شد این مدیریت کنترل وهماهنگی برانرژی مقابله را باید حکومت افغانستان،ایجاد می کرد.درنبرد با تبهکاران تروریست هرگز،هماهنگی وجود نداشت وازظرفیتها وتواناییها بصورت،بهینه استفاده نشد.همه چیزناهماهنگ پیش می رفت واراده که این همه قوتها وانرژی جنگ را مدیریت نماید،وجود نداشت.شکست ما دلیل غیرازاین نمی توانیست داشته باشد.اینها دلایلی آشکاری است که داشتن انرژی تنها،برای پیروزی کافی نیست.انرژی واراده درکنارهم می تواند انسان را به هدف برساند.انرژی مقابله را حکومت افغانستان باید،مدیریت می کرد.دونقص آشکاردرکارحکومت وجود داشت یکی اینکه اصولا اراده ای برای جنگ با تروریزم وجود نداشت وبصورت طبیعی مدیریتی برای کنترل وبکارگیری انرژی تقابل با تروریزم،را نداشتیم.حکومت نمی توانیست با یک بال انرژی،پروازنماید.پروازآزادی وپیروزی با دوبال انرژی واراده،ممکن است.عقاب هم اگرباشی وقتیکه واجد شرایط پروازنباشی، نمی توانی به قله پیروزی دست یابی.پس بیاد داشته باشیم که درهرامری برای رسیدن به هدف، دواصل انرژی واراده را فراموش نکنیم.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد