نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

خانه

 

خانه

 

هنگام نوشتن حکایت "خانه " درجوار وزارت خارجه، انفجاربزرگی روی داد واین مساله حقیقتا نشان داد که این خانه با گذشت 37 سال همچنان درمعرض تخریب وتهاجم دشمنان آن  قراردارد انفجار،خیلی سنگین بود ممکن است تعداد زیادی ازاهالی کابل را به شهادت رسانده باشد افغانستان خانه وسرزمین مردم وکابل پایتخت آن،با موج ازتخریب،حوالی ساعت 12وده دقیقه قرارگرفت با این همه منصرف نمی شویم و قصه خانه رابه این صورت ادامه می دهیم.داستان خانه که امروز شرح می دهم، درواقع همان حکایت نیش گاوزنبورها از"کن لخت متهم" وچند تکه، ذکرخاطرات وقصه های مرتبط  به حیوانات است که بخاطرسرگرمی آخرهفته ،تهیه کرده ام.سوژه که مرا طرف "قصه خانه" کشاند، جدال فیزیکی توام با کمی خونریزی در"خانه ملت" بخاطرعدد 7و11درمورد استیضاح وزیران بود که فکرمی کنم بی حرمتی درخانه ملت صورت گرفته باشد.

 

 این داستان تنها به یک دلیل معنادارد وهمه داستانهای شبیه آن حول یک محور،بگردش درمی آید وآن" خانه" است.خانه اصلی ترین قصه آدمی وحیوانی پس ازحیات،دانسته شده.خانه برای انسان درحد تابوی مقدس وتوتم های نفرت ودعا،مطرح شده .خانه خراب،خانه آباد را، همیشه شنیده ایم چرا به یکی می گوییم خانه آباد،این مساله ازخود دلیل دارد زیرا ازوی کارخوبی دیده شده واوبرای شماخدمتی را انجام داده وشما دربرابرکارخیروی،بهترین نیایش را بکاربرده اید وبه او می گویید "خانه آباد" این دعابه خاطراین است که طرف زندانی شما را آزاد کرده ویاپولی دراختیارشما گذاشته ویا مریض شمارا دربدترین شرایط به شفاخانه منتقل کرده شما دربرابرنیکی وی می گویید "خانه آباد"

 

 اما اگرازکسی بدی بیبینید ویا ظلمی درحق شما صورت گرفته باشد. شما دربرابربدی،می گویید" خانه خراب" وازخداهم کمک می طلبید ومی خواهید که خانه اش را خراب نماید ومی گویید:خانه خراب درحق من این کاررا کرد.خانه مظهرنفرین ودعا دربرابرکارهای خوب وبد آدمی هست.دفاع ازخانه پس ازجان،جزء طبیعت مشترک انسان وحیوان شمرده می شود.چوپ ودست زدن به خانه زنبور، با عکس العمل شدید زنبوران، روبرو می شود این یعنی همان دفاع ازخانه.وقتیکه زنبوران نیش می زند،داستانی است که من آن را ازدوستانم دریکی ازولایات کشورشنیدم.درزمان های که تنظیم ها درکشور،به جان هم افتادند وبه هیچ یک ازاعضای حزب مخالف خود رحمی نداشتند.براحتی افراد، هم دیگررامی گرفتند می کشتند وزندانی می کردند احزاب درمناطق مختلف ازکشور،درحق هم دیگر،ظلمهای زیادی کردند وانواع شکنجه را درحق هم دیگرروامی داشتند.یکی ازبدیع ترین شکنجه ها وابتکار،همین نشاندن متهم روی خانه زنبور واستفاده ازخانه زنبوربود.دریکی ازولایات کشور که می دانم اما نام نمی برم.درمنطقه ای مربوط به ولسوالی آن،یک نفرعضوگروه مخالف به اتهام خبرچینی، دستگیرمی شود.فرماندهان نظامی که درجمع شان دوتا روحانی هم حضورداشتند، تشکیل جلسه می دهند که چه نوع مجازات را درحق این عضودستگیرشده،روا دارند هرکدام برای تعذیب قربانی پیش ازمردن،پیشنهاداتی داشتن یکی گفت با سیخ کبابش می کنیم دیگری گفت تازیانه وقف پایی می زنیم ویک  پیشنهاد بیرحمانه این بود که اورا زنده پست بکنیم یکی ازمیان فرماندهان درجلسه بررسی  شکنجه می گوید: همه این کارهای که گفته اید،خوب است اما تازه وبی نظیرنیست وی می گوید: من یک شکنجه را برای این اسیرملعون پیشنهاد می کنم که تاکنون کسی دراین سرزمین ندیده است واین شکنجه،بسیاردرد ناک وسوزناک است.اسیرملعون ازگروه مخالف اگرزنده بماند هرگزآن را فراموش نمی کند واگربمیرد، با شدیدصورتی شکنجه شده ومرده است.

 

همه ازوی می پرسند خوب این شکنجه بی نظیری که می گویی چه هست؟.وی می گوید: ما باید ایزار،این آدم را بکشیم وبدنش را لخت نماییم تنها مناطق محرمه بدنش را پوشیده نگه داریم زیرا که شرمگاه ومناطق محرمه وی رانباید کسی بیبیند.آن گاه وی را  روی خانه گاو زنبورمی نشانیم.گاوزنبورها وقتیکه نیش بزنند وشما ازفریادهای وی خواهید دید که چه جهنمی زنبورها بخاطر،دفاع ازخانه شان،دروجود وی ساخته است.زنبوربخاطردفاع ازخانه اش، همه زهرهایش را، وارد بدن این ملعون دستگیرشده خواهند کرد.این فیصله به تصویب وسپس اجرایی وعملیاتی می شود. اسیرمتهم را لخت وعریان وسپس روی خانه گاو زنبورها می نشاند.گاوزنبورها، وحشی می شوند وبخاطراینکه موجودی روی خانه شان نشسته،راوی حکایت می گوید: صد ها زنبوروحشی با نیش زدن های پی هم ،چنان وضعی را برای زندانی بدبخت بوجود می آورند که قابل توصیف نیست.درهمان دقایقی اولیه ازحمله های گاوزنبور،اسیر درمیان فریاد های زیاد وپی هم به یک باره باد می کند وزنبورها هم بلاوقفه که باقوه باصره شان می بینند خانه شان درمعرض خطرقرارگرفته به حملات پی هم ادامه می دهند.زیراحق طبیعی خود می دانستند که متجاوز را نیش بزنند. راوی داستان می گفت: اسیرتاب نیاور درفاصله کم ترازنیم ساعت،نفسش کنده شد.اسیرمتهم چنان هیئتی را بخود گرفته بود که فکرمی کردی ،چندین برابرهیکل طبیعی خود،ورم کرده باشد وبه این صورت آن بیچاره با این نوع شکنجه، جان به جان آفرین تسلیم کرد.زنبورها بخاطردفاع ازخانه شان، این بلا رابرسراسیربدبخت آوردند.

 

زنبوران بمقتضای طبیعت شان ازخانه خود دفاع کرده دفاع ازخانه، همان حکم دفاع ازنفس را دارد یعنی به همان پیمانه شیرین است.همان گونه که گفتم"خانه" تبدیل به دعا ونفرین آدمی شده. خانه خراب همان نفرین ونفرت است که نسبت به کسی ازاومتنفرشده ای،روا داشته ای وخیلی دوست داری که خانه اش خراب شود. حق ناحق ازخدا می خواهی که خانه اش را خراب نماید"خداخانه تورا خراب کند" درواقع بدترین نفرینی است که روا داشته ای.خانه آباد هم ،بهترین دعای است که ازتودرحق کسی شنیده شده.شما به همه موجودات زنده،حب دفاع از خانه ولانه را می بینید.هرحیوانی باهرابزاری که دارد ازخانه اش دفاع می کند وآن حق طبیعی وغریزی آن است.گاوزنبورها، تمام بدن اسیررا، نیش زدند این دقیقا همان حکم مقتضای طبیعش بود.شیرهم به همین تردید ازخانه اش دفاع می کند.رییس جمهورما به دلیل اینکه افغانستان خانه وکاشانه مردم این سرزمین است می گوید: افغانستان جنگل شیراست وشیرازخانه اش دفاع می کند وشیردوست ندارد خارجی واجنبی وارد خانه اش شود وچوچه هایش درخانه ،اذیت وآذارشوند. اینها مفاهیم اظهارات یک رییس جمهوردرمورد دفاع ازخانه است.ایشان دریک مورد گفت: که ما کاه می خوریم اما ازخانه مان دفاع می کنیم.افغانستان خانه ما است.احمد زی هم همین کلمات را به زبان جاری کرد وگفت: ما کاه می خوریم اما ازخانه خود دفاع می کنیم.دفاع ازخانه این همه هیجان دارد که مقامات کشورما ازیک طرف خودرا شیرمی خوانند وافغانستان را جنگل شیران ولی بخاطرعشق به این خانه ودفاع ازآن می گویند: ما کاه می خوریم.ازفرط محبت به خانه اصلا متوجه نستند ،شیرکه کاه نمی خورد. روزی کسی درمقام دعوای حق خود دراداره ای به رییس آن گفته بود که آقا من می دانم که درحق من ظلم شده من انسان هستم ،نان خورده ام وکاه نخورده ام این حرف به سبیل رییس برمی خورد وفکرمی کند که مراجعه کننده به رییس جمهور،طعنه زده ظلمی که درحق وی شده بود،تبدیل به ستم مضاعف می شود.

 

افغانستان حکم خانه برای ساکنینش را دارد دراین هیچ شکی نیست ومردم هرگزنمی خواهند که افغانستان خراب شود.دعای همه، افغانستان آباد وسربلند است واین آروزوی آحاد مردم افغانستان می باشد که خانه شان خراب نشود اما می بینیم که دعای مردم تا کنون مستجاب نشده افغانستان بیش ازسه دهه است که درآتش می سوزد.شک نداشته باشیم که آتش درخانه را اهالی وساکنین خانه نمی اندازند مثالهای زیادی وجود دارد که پس ازحفظ نفس،حفظ خانه برای هرموجودی زنده ای اعم ازانسان وحیوان،اهمیت دارد ازگاوزنبوران حمله وربجان اسیربدبخت اگرسئوال شود آنها با همان زبانی بی زبانی خود می گویند: بما چه مربوط که گروهای سیاسی ومجاهدین با هم اختلاف داشتند. اختلاف آنها با ما هیچ ربطی ندارند وما زنبوران درآن زمان نه حامی شورای اتفاق بودیم ونه دشمن نصریها که بخاطراختلافات  سیاسی ویا به حمایت ازگروهای جهادی وموضع گیری خصمانه آنها نسبت به هم دیگرشان، وارد کارزارشده باشیم نه، برای ما، هیچ یک ازاین گروها،اهمیتی نداشتند ما نه هوادارنصریها ونه طرف دارشوراییها بودیم ما همین چندروزپیش یک افسروابسته به حزب خلق را به دلیل اینکه سیخ درخانه ما دریکی ازولایات شرقی زده بود تا مرز نابودی زدیم . ما درزندگی پس ازجان خود،خانه های خود را به رسمیت می شناسیم وبرای دفاع ازخانه خود هرکاریکه لازم باشد را انجام می دهیم به خاطردفاع ازخانه ولانه خود ما این زندانی که دردهان خانه ما با کن لخت خود نشسته بود تا سرحد مرگ مجازات کردیم وما یک پارچه هرچه که درتوان داشتیم زهرهلایل خود را به جانش رختیم.زنبورها، عملا نشان دادند که نمی گذارند کسی به خانه شان حمله نماید.

 

دفاع مردم درهرجای ازجمله درافغانستان،شامل همین منطق عام می شود.چرا مردم بیش ازیک دهه دربرابراشغال افغانستان،مقاومت کردند. این حق طبیعی مردم بود که ازخانه وسرزمین خود دفاع نمایند.درزمان اشغال آتش جنگ را دشمنان مردم افغانستان،روشن کرد ومردم ازخانه خود دفاع کردند درحال حاضراگرهرگوشه ازافغانستان،به آتش کشیده این آتش سوزی را درخانه ما دشمنان ما روشن کرده اند.مردم ودوستان مردم که نمی خواهند خانه وکاشانه خودرا آتش بزند.آری ممکن است افرادی فکرکنند که می شود با آتش زدن سرزمین خود،خانه وزندگی شان را درجای دیگری درست کرده باشند وبه دلایل منافع شخصی شان که خانه خودش شان را فکرمی کنند آباد کرده اند را،خانه هموطنانش را آتش می زنند این دسته هیچ فرقی با دشمنان خارجی ندارند.این دست ازافراد خاین هستند که به خاطردشمن وخانه داشتن درسرزمین دشمن،تصمیم گرفته اند که خانه مردم را به آتش بکشند اینها همان خائنین به خانه مردم هستند.البته شکی نیست که درجامعه افراد خاین وجود دارند که نیت خیانت وتخریب خانه هموطنان خودرا کرده باشند بازهم دراینجا اصالت داشتن خانه برای خودشان، مطرح است.سزای این عده خاین که مردم را خانه خراب ساخته وشعله های جنگ وفتنه را درسرزمین ما، روشن کرده نیزمعلوم است.هرمردمی برای خائنان به وطن وخانه، جزاهای را تعیین کرده اند.

 

 بازهم روایتی را مرتبط به خانه زنبوران وبرخورد آنها، با خائنان به خانه شان را نقل می کنیم درنظام زندگی،زنبوران عسل عین همان رفتاری را دارند که گاوزنبوران آن ولایت با آن اسیرکن لخت انجام دادند قاعده حاکم همان دفاع ازنفس وازخانه است. زنبورعسل به فرمان ملکه شان، نگهبانانی دارد که دم دروازه کندو،نگهبانی می کنند نگهبانان، اولین وظیفه اش این اند که انبوه اززنبوران که به بیرون ازخانه بخاطر،تغذیه رفته اند،آنها راهنگام بازگشت دم، درخانه وکندوبه دقت بررسی نمایند که ممکن است برخی اززنبوران به خانه وکندو، مرتکب خیانت شده باشند.زنبوران برای تهیه عسل موظف هستند ازگلها،تغذیه نمایند وحق ندارند غیرازگل،چیز دیگری خورده باشند زیرا درقانون زنبور،خانه پرازعسل می شود وعسل ازگل گیاهان تهیه می شود بنابراین اگرغیرازگل، زنبوری گیاه دیگری خورده باشد وبا خوردن آن وارد خانه وکندو شود دراین صوت بزرگترین خیانت را درحق خانه،کندو وعسل کرده است.تمامی عسل وخانه را آلوده کرده ونظام حاکم برزندگی را تخریب کرده،این بزرگترین خیانت شمرده می شود.بنابراین سزای که برای خائنان درنظرگرفته شده این است که درهمان دم دروازه ،زنبورخائن ،توسط نگهبانان،شقه می شود. برخی زنبورداران گفته اند که با چشم خوددیده اند که نگهبانان، دهان آنها را بوی کشیده وبلافاصله خایین را که نقض قوانین کرده ومی خواسته خانه را ملوث نمایند آنهارا درهمان دم دروازه، اعدام می کنند.نگهبانان درکارخود بسیاردقیق هستند وهرگزامکان که خاین، وارد خانه شود وتمامی خانه را آلوده نماید.

 

بنابراین نیش زنبوران به کن لخت اسیر،قابل درک است ورفتارآنها مطابق با قوانین حاکم برزندگی شان،تنظیم شده اند.قوای مشترک حاکم برانسان وجانداران،همان "قوای خمسه" است که رابطه آن موجود زنده را با بیرون وجهان خارج ازخودش،تنظیم می نماید یکی ازآن قوه ها،همان قوه شامه است که زنبوران عسل درشناسایی خائنین ازآن بهره می گیرند آنها دهان زنبوران را، بو می کنند وخائیین شان را شناسایی وتشخیص می دهند.زنبوران ولسوالی  نیزبا قوای باصره شان اسیرلخت وبرهنه را دیدند که دردهان خانه شان،نشسته بنابراین سزای آن ،همان نیش زدن وواردکردن زهردربدن متجاوزبود که این کاررا تا نابودی اسیردرولسوالی انجام دادند ویا آن افسری مرتبط به حزب خلق که سیخ درخانه زنبوروارد کرده بود،باحملات بیرحمانه زنبوران تا دمی مرگ،نیش زده می شود.افغانستان خانه ما است ما باید برای حفظ آن فداکاری نماییم وبرای خانه خود وساکنانش حرمت قایل شویم وبرای آبادی آن ولواینکه با علف خوردن هم که باشد،اقدام نماییم.افغانستان ازخود پارلمانی دارد که ازآن بنام خانه ملت یاد می شود.این حرف درست است که پارلمان خانه ملت نام گذاشته شود.حال این خانه باید مصونیت داشته باشد.وکلا مردم باید حرمت این خانه را مثل کل افغانستان،نگهدارند رفتاراین چند روزاخیر،وکلا نشان می دهند که نمایندگان مردم بخاطرارقام 7 و11 وزیر،مسئولیتهای اصلی خود شان را کنارگذاشته بجای اینکه عدد هفت ویا عدد یازده را برای استیضاح به پارلمان،بکشانند،امروز،وارد درگیریهای فیزیکی شدند همه مردم که این خبررا شنیدن که نمایندگان محترم قندهاروهرات اقایان لالی ومجیدی بخاطرارقام 7 و11 ،بجان هم افتادند،مردم را متاثرکردن.

 

پارلمان خانه ملت است این خانه بسیارحرمت دارد نمایندگان مردم باید به وظایف خود،عمل نمایند کارهای قانون گذاری را برای ملت درخانه ملت انجام دهند.پارلمان تنها وتنها جای است که درآنجا قانون برای نظم زندگی مردم ساخته می شود خانه ملت برای درگیریهای فیزیکی ازنوع امروزنیست.برخی گفته اند که افغانستان خانه شیران است وشیران نیزدرخانه خود جنگ نزاع های دارند.کارامروزنمایندگان ازنوع جنگهای بود که گاهی شیران نیزدرجنگل باهم دارند.این توجیه شیرانه درست نیست شیران درجنگل درهمه جا وارد جنگهای فیزیکی نمی شوند.آنها درموارد خاصی که احساس کنند که درحق شان تجاوزصورت گرفت وبخاطردفاع ازحریم خود،وارد جنگ می شوند.پارلمان برای شیروکیلان، هرچیزمی تواند باشد اما جای برای درگیریهای فیزیکی نیست این عیب بسیاربزرگی برای شیرنمایندگان است که ازخانه ملت با پیراهن دریده وصورتهای خون آلود خارج شوند کاریکه امروزصورت گرفت.بخاطراینکه قصه امروزما درامرخانه وحرمت حریم خانواده،کمی بشتر،توضیح داده شود تا بتوانیم به این جمع بندی برسیم که اصولی درزندگی انسان وحیوان مشترک است ودلیل آن هم همان قوای مشترک که ما ازآن بنام قوای خمسه یاد می کنیم،هست.

 

انسان تنها دردومورد ازحیوانات جدا می شود که وظایف وملکفیتهای انسانی بهش تعلق می گیرد،یکی منبع خرد وعقل آدمی هست که انسان برخلاف همه حیوانات، حامل "نیوکورتکس" خرد است.عقل را هیچ جانوری درعالم ندارد وعقل ازاختصاصات آدمی هست.به همین دلیل است که گفته شده خدایا،هرکی راعقلش دادی پس چی  ندادی وهرکی را عقلش ندادی پس چی دادی عامل دوم ممیزه آدمی نفخه ویا روحانیت آدمی هست عرفا انسان را یک موجود روحانی می دانند ومی گویند: انسان پیش ازهرامری یک حقیقت روحانی است ولی این حقیقت روحانی ممکن است زیرسلطه قوای حیوانی قراربگیرد.بهرصورت انسان با حیوانات فرقش درهمین "خرد ونفخه" است وازاین دوعامل که بگذریم انسان چیزی نیست جزهمان "حیوان ناطق" این جامع ترین تعریف ازانسان است.شیردرجنگل هم حیوان است چنانچه ما هم شامل همین تعریف می شویم وجه مشترک همان حیوانیت وزنده بودن با قوای پنج گانه است.شیردرجنگل با قوای مشترک خود،گرگ را محاکمه کرد.وبه همه حیوانات دیگردستورداد که درمورد وی عمل به مثل انجام دهد.

 

راوی درکتاب کلیله ودمنه  ازجنگل حیوانات چنین گزارش کرده است که روزی یکی ازرعایای شیر، شکایتی را به شیرکه سلطان جنگل است را، تقدیم می کند وی درعریضه خود می نگارد که: که ای سلطان جنگل من شبانگاهان طرف خانه  می رفتم. شب تاریک بود چند حیوان ازرعایای شما با تقلید ازسرزمین افسانه هند ورعایای انسانی وی که دختری بیست سه ساله را  به قصد تجاوز،گروهی می گیرند وتا دم مرگ به آن دخترتجاوز صورت می گیرد واین مساله غوغای بزرگی درسرزمین کلیله دمنه ایجاد کرد ومتا سفانه سلطان این سرزمین کمی تعلل درامرمجازات عاملان قضیه نشان می دهد وبا احتیاط برخورد کرد وازخود سستی نشان داد همین دیروزبازهم زنی بیست نه ساله که مثل من طرف خانه اش می رفت،چند متجاوز وی راگرفتند وازاول شب تا به صبح چندین نفربه وی تجاوزکرد وصبح این زن را به قریه وخانه اش رساندند. اما چه سود این زن بیست نه ساله مثل  همان دختربیست سه ساله به شخصیت وکرامتش تجاوزصورت گرفت وی درادامه شکایت خود می نویسد: با روی داد این دوحادثه  درد ناک تجاوزات جنسی درعالم انسانی من به شدت ازتکرار،راه گیری که درحق من به قصد تجاوزجنسی صورت گرفت ،نگران هستم. گرچه خوشبختانه کاربجای خیلی باریک نرسید ولی باید اعتراف کنم که کارهای درحق من شد اما نه به آن پیمانه که درحق زنان سرزمین کلیله ودمنه، روی داد ولی من ازروی داد که صورت گرفت وازبی بازخاصتی که درحق دختران صورت گرفته، به شدت نگران آینده وتکرارآن هستم ومن ازمقام قبله عالم سلطان جنگل می خواهم که عاملین قضیه را شناسایی کرده وآنها را به اشد مجازات محکوم نمایند.

 

شیربا شنیدن این خبربلافاصله دستورمی دهد که همه حیوانات دریک گردهمایی برای شناسایی عاملان تجاوز،جمع شوند فراخانی عام برای گردهمایی بزرگ صادرشد.روبا هی که با چند تایی دیگر،مرتکب تجاوز وعمل زشت شده بود،به وحشت می افتد" گرچه خودش دست به جنایت نزده بوداما شرایط وتسهیلات ونقشه راه تجاوزرا،مهندسی کرده بود" وی به این فکر افتاد که فردا احتمالا شناسایی می شود وممکن است ازسوی سلطان جنگل به اشد مجازات محکوم وازجمله احتمال مقابله به مثل شود.وی درهمسایه گی خود گرگی سیاه خواب رفته را داشت که ازهمه چیزغافل بود همان "داستان خواب رفته را آب برده" کاملا، درحقش صادق بود.وی با مهارت وشیطنت، نقشه را ه، برای این گرگ می کشد ومی گوید: ای همسایه بزرگوار وعزیزمن که همه مسایل خوبی وبدی روزگاررا با تو درمیان می گذارم وتورا ازهمه وقایع جنگل واخبارمربوط به قلم روآن ،مطلع می کنم البته این وظیفه من هست.وی ادامه می دهد فردا،گردهمایی بزرگی دایرمی شود ودراین گردهمایی،شیرابتدآ مقاماتی ازدرباررا عزل می کند وبجای آنها کسانی دیگری را مقررمی کند ودراین تقرریها،ابتداء رییس دفترخودرا ازمیان شجاع ترین حیوانات برمی گزیند بنابراین من تشخیصم این است که ریاست دفتررا،شما بگیرید وخود را به این مقام کاندید نمایید، بهرحال ما هم حق داریم که درسلطنت سلطان جنگل شریک باشیم.

 

 روبا با چرب زبانی زیاد گرگ تمبل وخواب برده را به طمع گرفتن ریاست دفترمی اندازد ومی پرسد شرایط این گزینش چه هست روبا می گوید: ای دوست وهمسایه دلیرم اطلاعات که من دارم ریاست دفتردرجمع چند شرط، عمده ترین ان شجاعت ودلاوری است وشیرچند تا سئوال می کند ومی خواهد که شجاع ترین را شناسایی نماید بنابراین طرح من این است که دربرابرهرسئوالی که سلطان می پرسد، تو باید جلوتر ازهمه با همان دلاوری که داری، پاسخ بگو که من هستم وآن کاررا من کردم وچون آن رامی خواستم.گرگ لوده برای گرفتن ریاست دفترمطابق با نقشه راه که برایش کشیده بود، آماده می شود. القصه گردهمایی بزرگی دایرمی گردد شیرعصابانی ازرفتاررعایا، وازبی نظمی وبی کفایتی مدیران جنگل، اعلام می دارد که این عده ازمقامات ازجمله رییس امنیت عامه را برطرف می کند ودرمیان عزل شده ها نام رییس دفترش را نیزبخاطربی کفایتی اش می برد وی متهم می شود که خیلی ازمسایل خانه را به دلیل رشوت وتعصب، مخفی نگه می دارد بنابراین رییس دفترباید شجاع ورشوت خورنباشد به همین ترتیب تعدادی ازمقامات دولتی برکنارمی شوند حال ازهمه می خواهد که باپاسخ دادن چند سئوال می توانند کاندید مقامات تازه شوند.

 

شیردرمورد انتخاب رییس دفترسئوالاتی مرتبط به تجاوزات جنسی را به این صورت مطرح می کند.کسانی هستند که شبها به نیت سوء بدون ترس ووحشت ازخانه های شان بیرون می شوند وهرکاریکه دلش می خواهند انجام می دهند بدون اینکه ترسی ازما داشته باشند من می خواهم بدانم، آنها کی هستند.گرگ لوده سر خودرا بالا می کند ومی گوید: سلطان صاحب آن دلاورمن هستم که شبها ازخانه ام خارج می شوم وازکسی ترسی ندارم وشکارمورد نظرم را می گیرم.شیرمی گوید: چرا این کارها را می کنی.گرگ می گوید: چون دلم می خواهد ومن مطابق دل خود کارمی کنم ومن هم هوس خیلی چیزها را دارم وهمین طوربا چند سئوال دیگر،گرگ لوده ثابت می کند که یکی ازمتجاوزان شبانه به ناموس مردم، همین گرگ سیاه لوده بوده است.سلطان جنگ دستورمی دهد که این گرگ سیاه را، به درخت به بندند وحیوانات به ترتیب به وی تجاوزجنسی وعمل به مثل را انجام دهند. گرگ به درخت بسته می شود ومورد تجاوزده ها حیوان به ترتیب قرارمی گیرد.روباه غلط دو،روزبعد آهسته می آید که ازگرگ لوده خبربگیرد می بیند که حالش خیلی خراب است وبدتراززن بیست نه ساله که مورد تجاوزمردان درهند، قرارگرفت،بسرمی برد.روبا به این فکرمی افتد که اگر به وی رسیدگی نکند وممکن است مثل آن دختربیست ساله دیگرازشدت تجاوز، بمیرد.روباه ازترس اینکه گرگ لوده تلف نشود وبرای اوخدمتی نماید می یاد سلام می کند. گرگ لوده ازشدت نفرت روی خود رابرمی گرداند وجواب سلام روباه مکاررا نمی دهد روباه به طرف دیگرمی یایدوسلام می کند گرگ لوده بازهم ازشدت غضب،جواب نمی دهد ازطرفی توانی اینکه وی را مجازات  کند را هم ازدست داده. گرگ لوده نولش را طرف آسمان می گیرد که دیگرروباه مکاررا نبیند روباه وقتیکه این وضع را می بیند می گوید: همسایه ودوست من ازوقتیکه رییس دفتر انتخاب شده ای خیلی" پوز"می گیری وحتی جواب سلام را هم نمی دهی .خوب باشد خدا نگهدارریاست دفتربرایت مبارک باشد.

 

این بود داستان امروزی ما ودیدیم که شیر،سلطان جنگل درخانه وبخاطرخانه، به این صورت،تغییرات ایجاد کرد وبا اجرای مقابله به مثل،جزایی گرگ لوده را داد وزنبوران آن ولسوالی برای حفظ خانه خود، کن لخت اسیر را تادمی مرگ نیش زدند که دیگر، چنین کن لخت ها،نشیمنگاه خودرا درخانه زنبورنگذارند وبه حریمش شان تجاوزنکنند وزنبورعسل به آن صورت، جلوخائنین به خانه وکندورا می گیرد وپارلمان هم به این صورت درخانه ملت بجان هم افتاد تا مساله عدد 7 و11 را حل فصل نماید ولی وجه مشترک همه یک چیز است وآن خانه واداره آن است.اما دراین میان نیش زدن،گاوزنبوردرآن ولسوالی ازکن لخت اسیربرای حفظ خانه اش ازهمه وحشتناک تربود زیرا اسیرولسوالی، ازشدت حملات ،جان داد وآن افسرخلقی هم تا دم مرگ نیش زده شد.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد