نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

26دلو1368

26دلو1368

 

 

26دلو،سالگرد خروج نیروهای شوروی ازافغانستان است.میخایل گورباچف گفته بود: که افغانستان برای نیروهای ما،تبدیل به یک زخم چرکین شده است.درمان زخم چرکین را، تبدیل آب وهوا گرفت وهمه نیروهای شان را ازافغانستان،خارج کردند.خروج سربازان شوروی، دلایل خاصی خود را دارد که عمده ترین آن را می توان درامورذیل تنظیم کرد:اولین عامل، حزب دموکرایتک خلق بود این حزب به دلیل اختلافات درونی خود، سبب گردید که مرام اتحاد جماهیرشوروی با چالش مواجه شود.حزب دموکراتیک خلق با اختلافات شدید، درحد تروروکشتن رهبران هم دیگر،کمربسته بودند.تره کری توسط حفیظ الله امین کشته شد وخود تره کی توسط ببرک کارمل ازبین رفت وببرک هم با دلایل سیاسی ازقدرت کنارزه ده شد.

 

آخرین رییس جمهوریکه با اشغال برای مدتی طولانی کارکرد داکترنجیب الله بود.اشغال افغانستان درششم جدی با ببرک کارمل،شروع شد وخروج نیروها در26 دلو68،درزمان داکترنجیب الله صورت گرفت.تصمیم برای خروج، همان سیاست های میخایل گورباچف بود وی تغییرات بنیادی داخلی وبین المللی را پیشنهاد کرده بود ودرچهارچوب این تغییرات،جدی ترین برنامه اش، خروج نیروهای شوروی ازافغانستان گرفته شده بود.شک ندا شته باشیم که خروج نیروهای شوروی ازافغانستان،با ناکامی صورت گرفت کسی نمی تواند استدلال نماید که شوروی کارش را  درافغانستان با موفقیت انجام داده است وبا موفقیت  ازافغانستان خارج شده است.امریکه درمورد سال2014به صورت  دیگری تکرارمی شود.خروج نیروهای بین المللی بصورت ناکام ازافغانستان صورت می گیرد زیرا استراتژی که درنظرگرفته بود آن هدف بدست نیامد،تروریزم درافغانستان،فعال است ومردم باورندارند  که نیروهای بین المللی، طالبان را شکست داده ویا حتی نسبت به سالهای 2002 تضعیف شده است.روسها هم با ماموریت ناتمام ازافغانستان خارج شد عامل این ناکامی بدون تردید برمی گردد به حزب دموکراتیک خلق واختلافات شدید درونی این حزب.روسها چاره ای نداشت باید ازافغانستان خارج می شدند.درکنارعامل اول که عنصردوم هم درناکامی روسها خیلی موثربود.


عامل دوم به نظرازمولفه  اول تعریفش جدی ترباید باشد زیرا تسخیردل ودماغ مردم درامرپیروزی ازاهمیت فوق العاده برخورداراست نیروهای اشغالگردرتصرف دل ودماغ مردم افغانستان،ناکام مانده بود مردم به هردلیلی حضورنیروهای شوروی را استقبال نمی کردند واین قیام های مردمی وجهاد سراسری بود که سبب گردید ماشین مقاومت علیه شورویها،ازهرزمانی بشتربه گردش درآید.احزاب مقاومت وجهادی با انگیزه های عقیدتی،سیاسی وبا حمایت مردم،کارزارسختی علیه روسها راه انداخته بودند ودراین نبرد بی امان که بیش ازیک دهه طول کشید،شورویها نتوانیست دل ودماغ مردم را تسخیرنمایند.درجنگ حمایت مردم فوق العاده مهم است کارشناسان نظامی به این نکته تاکید دارند که درجنگ وپیروزی درجنگ باید، دل ودماغ مردم را تصرف کرد امریکه شورویها عاجزمانده بود این مساله تاحد زیادی درمورد بین المللی هم صادق است نخبگان بارها نگرانی شان را دراین مورد اعلام داشته بود ند که ما نتوانستیم دل ودماغ مردم افغانستان را دراختیارداشته باشیم شکست نیروهای بین المللی شاید دلایلی زیادی داشته باشد ولی درمیان آن همه دلایل،تسخیردل ودماغ مردم خیلی مهم است.روسها درافغانستان همین مشکل راداشتند ونتوانستند با کارهای خود،فضای مناسبی را برای همکاری مردم ایجاد نمایند.

 

عامل سوم درناکامی روسها درافغانستان وخروج شان ازاین کشور،مداخلات کشورهای خارجی بود.اشغال افغانستان وجنگ ده ساله روسها دراین کشور،با شدید ترین اعتراضات وموضع گیریهای جهانی روبرو گردید.غرب وبدنبال آن عرب،تصمیم گرفته بودند که مساله جنگ درافغانستان را،به زیان اتحاد جماهیرشوروی تمام نمایند.تشبیهات زیادی درآن زمان صورت می گرفت که افغانستان ویتنام شورویها است این تشبیهات تنها،شوخی رسانه وطنزتاریخی نبود غرب وعرب جدی ترین سرمایه گذاری را کرده بود که  افغانستان واقعا تبدیل به ویتنام شورویها شود.پاکستان درزمان ضیاء الحق واستخبارات این کشور،بزرگترین سازماندهی مقاومت چریکی را درافغانستان راه انداخته بود.هزاران نیروی افغانستان به دلیل مهاجرت درپاکستان می توانیستند،تبدیل به نیروهای چریکی با انگیزه ای شود که با نیروهای شوروی به دلیل عقیدتی وسیاسی می جنگید.رسانه های غرب با همه شگردها ودانش که دراختیارد اشت،افغانستان را واقعا جهنم روسها ساخته بودند.این همه یک دلیل داشت وآن اینکه افغانستان باید ویتنام روسها درتاریخ شود.جنگ افغانستان نقطه شکست وپیروزی طرفها وبلوکهای شرق وغرب قرارگرفته بود.غرب وعرب تصمیم گرفته بود که روسها را باید درافغانستان،واداربه شکست وهزیمت نمایند وبرای این مساله ملیونها دالرسرمایه گذاری کرده بودند درکناراین سه مولفه ویران گرکه سبب شکست شورویها درافغانستان گردید ونیروهای روس در26 دلو1368 افغانستان را ترک کردند.

 

عامل چهارم نیزدرشکست روسها درافغانستان خیلی جدی مورد بحث قرارگرفته است.تغییرات درمسکووقرائت تازه ای که میخایل گورباچف ازاصلاحات عمیق سیاسی واقتصادی درسطح ملی وبین المللی ارایه کرد.وی کتابی نوشت که درآن به مساله" گلازنوست وپروتسریکا" اشاره داشت وی دراین کتاب خود به اصلاحات عمیق درشوروی اشاره می کند ونشان می دهد که نظام مارکسیستی دراتحاد شوروی،نمی تواند دوام بیاورد وی راه حلهای سیاسی ،اقتصادی ومدیریتی رابصورت مشخص، نشان می دهد.برخی آگاهان می گویند: اتحاد جماهیرشوروی درسالهای آخراشغال،باگرفتاریهای زیادی مالی روبرو شده بود هزینه جنگ درافغانستان،برای اقتصاد بسته شوروی کمرشکن بود نکته ای که میخایل گوربا چف به آن پی برده بود وبرای بیرون رفت ازبحران مالی راه حلهای را نوشته بود.افغانستان هزینه سنگینی را به روسها تحمیل کرده وباید به هرقیمت که می شد خود را ازچنین مصارف گزافی نجات می داد.خروج نیروها، یکی ازراه های نجات ازبحران ودرمان زخم چرکین افغانستان درنظرگرفته شد.روسها پیامد دردناک بیرون کشیدن سربازان شان را می دانیست وتحلیل آن را کرده بود که حکومت افغانستان چه دیرویازود،سرنگون می شود ولی درکناراین مساله به یک راه حل سیاسی  نیزفکرمی کرد.روسها فکرمی کردند که با تحولات عمده درمسکووبیرون کشیدن نیروهای شان ازافغانستان،غرب ملاحظه این را خواهد داشت که پروسه مصالحه را که درآن منافع شوروی تاحدی تامین می شد را ازدست نمی دهد.

 

خود داکترنجیب هم بسیارتاکید روی مصالحه داشت هدف  این بود که برای همیشه ازصحفه روزگارمحو ونابود نشود.هم روسها وهم حکومت کابل به مصالحه زیاد دلبسته بود هدف ازاین مساله دریک امرخلاصه می شد که همه چیزنابود نشود.روسها وحکومت کابل متیقن شده بود که نمی توانند درافغانستان به صورت یک دولت مرکزی،به کارشان ادامه دهند اما ازطرفی هم ناآمید نشده بود که همه منافع خود را ازدست می دهد بگونه ایکه حتی نمی توانند به افغانستان نگاه نمایند.با رفتن روسها ازافغانستان،سه سال حکومت نجیب مقاومت کرد که درنوع خود بی نظیربود ولی هرکسی می دانیست که این مقاومت بجای نمی رسد وروزی باید به پایان خود برسد.پایان را هم دریک آشتی ملی درنظرشان ترسیم کرده بود.اما با رفتن روسها تنها کاری که انجام شد این بود که دولت نجیب برای سه سال توانیست،مقاومت نماید فقط همین. ولی کاری بشتری ازاین که درطرحهای خود داشت صورت نگرفت.درطرح مسکووکابل به این نکته اشاره شده بود که حکومت کابل با وساطت ملل متحد می تواند،با مخالفین خود به یک توافق برسد که دران حقوق وجان افراد حفظ می شود این مساله البته باروی کارآمدن اولین دولت مجاهدین به رهبری صبغت الله مجددی،تاحدی زیادی رعایت شد تنها کسیکه که مجددی روی آن بی نهایت اصرارداشت که باید زندانی باشد اسدالله سروری رییس استخبارات، بود اما درمورد سایررهبران حزب دموکراتیک خلق،برخورد ها،خیلی با مدارا صورت گرفت این امردرحدی مورد اعتراض قرارگرفت که آقای مجددی را متهم کردند که باعفوعمومی مرتکب خیانت شده است.مجموعه عوامیلکه به آن اشاره شد،ثابت می کند که روسها می با ایست ازافغانستان خارج ودولت دست نشانده به پایان خط می رسد اما چیزیکه ازدست رفت این بود که منافع روسها وپایگاه سیاسی شان بکلی ازبین رفت.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد