نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

تفکیک

تفکیک

 

خوب یاد ما می یاید که ازسال 2005 به یک باره ادبیات غرب درمورد طالبان تغییرکرد.ازیازده سپتامبر2001 زبان سیاست درمورد طالبان عوض شد همان گونه که پرویزمشرف درکتاب" خط آتش" از خاطرات خود نوشته است که مقامات آمریکا به وی تفهیم کرد که اگردست ازحمایت طالبان برندارد، درآن صورت با عواقب غیرقابل تصور، درسیاست های خود باید روبرو باشیم. وی درخاطرات خود به این نتیجه گیری، اشاره می کند که درصورت مخالفت پاکستان خود، تبدیل به جهنم وصف ناشدنی می شد.این مساله ازلحظه پیش آمد که طالبان دست ازحمایت گروه القاعده برنداشت. حاضرشد که امارت اسلامی شان را فدایی اسامه نماید. اما پاکستان پرویزمشرف نمی خواست چنین معامله بی معنی را داشته باشد.طالبان با چندین دلایل که عمده ترین آن پیوند خانوادگی،اعتقادی و غیرت افغانی دانسته شده است،دست ازحمایت القاعده برنداشتند.در نهایت امارت اسلامی شان را قربانی القاعده با همان دلایلی که برشمردم، نمودند.مشرف وقتیکه با تهدید جدی و اجتناب ناپذیرآمریکا روبرو می شود و شکی برایش باقی نمی نماند که آمریکا چنان عصبانی ازرویداد یازده سپتامبرشده که ممکن است صورت زندگی پاکستان را دیگرگون نماید و درست همین ترس سبب گردید که نظامیان پاکستان، موضع خود را دربرابرطالبان تغییردادند و به یک باره دست ازحمایت  شان برمی دارند.

 

درست ازهمین تاریخ به بعد است که ادبیات نظامیان پاکستان هم زمان با آمریکا نسبت به طالبان تغییرمی کنند.طالبان پس ازیازده سپتامبردرلیست سیاه آمریکا قرار می گیرد. آقای بوش اعلام کرده بود که جهان پس ازاین رویداد یا سیاه و یا سفید است.یعنی اینکه جهان یا با ما است و یا هم علیه ما. دیگرصورت سومی وجود ندارد. رنگ دنیا به دو دسته سیاه وسفید تقسیم می شود دیگررنگ دیگری درعالم نیست.طالبان درادبیات آمریکا وغرب تروریزم می شود.ازسال 2001 تا سال 2005 به صورت واضحی طالبان را با القاعده عجین ساختند.دراین سالها طالبان یعنی تروریست و تروریست یعنی طالبان خوانده می شد.

 

آیا ناتو درماموریت افغانستانی خود شکست خورده است ؟

این پرسشی بود که دیروزدرتلویزیون راه فردا ازما صورت گرفت.دریک گفتگوی این سوال مطرح شد که پایان جنگ  اوباما به معنای ناکامی درافغانستان نیست؟.پاسخی که ما داشتم این بود که اصولا سیرتحولات ازسال2001 تا 2005 درمورد ماموریت ناتورا نمی توان با رویداد های پس ازاین سال ها، یکی دانیست و همه را دریک کوزه کرده و تفسیرواحدی را ارایه کرد.ازسال2005 به بعد و تا همین حالا،نوع زیبان و ادبیات طالبان فرق کرده است.بسیاراندک شما درادبیات نوشتاری و سیاسی غرب، طالبان را تروریزم می بینید.طالبان ازالقاعده تفکیک شده اند و به آنها به عنوان گروه شورشی و بومی، نگرسته می شود. طالبان دراین فازحامی دارند و پاکستان بزرگترین حامی آنها می باشد و کشورهای عربی هم با تشویق نهاد های پاکستان، بالاترین کمک ها را به طالبان رسانده اند دراین گونه موارد شکی وجود ندارد.پاکستان واقعا با قدرت لابی گیری که درآمریکا و به خصوص انگلیستان دارد، به خوبی توانیست،ذهن آمریکا را تغییردهد درحال حاضرکاربه جای رسیده که رییس جمهورکشوربا صراحت اعلام می کند که آمریکا و پاکستان دوکشوری هستند که جنگ و صلح افغانستان دردست شان می باشند.

 

جدی ترین مساله برای رییس جمهورکرزی و شرط اساسی شان این است که آمریکا باید طالبان را برمیزمذاکره حاضرنماید.ذهنیت ایشان براساس هردلیلی که باشد،نشان دهنده یک واقعیت نیزهست و آن این که، طالبان درسیاست غرب غیرازالقاعده دانسته شده است.آمریکا و غرب هرگزقبول ندارند که درافغانستان شکست خورده باشند. آنها به دو فکر ومنطق تکیه می کنند یکی اینکه طالبان غیرازالقاعده هستند و دیگراینکه جنگ آنها با تروریزم درافغانستان بوده اند.حال به همه اهداف خود رسیده اند. آقای کامرون درهلمند با عزت ازبازگشت سربازان شان خبرمی دهد آقای اوباما رییس جمهورآمریکا به این نکته اشاره دارد که جنگ افغانستان با موفقیت به پایان خود رسیده.این حرف برپایه قبول شکست نیست بلکه این موضع دقیقا براساس قاعده تفکیک طالبان ازالقاعده استوارمی باشد.غرب و آمریکا دیگرطالبان را تروریزم نمی دانند. پاکستان توانسته به آنها به قبولاند که طالبان یک گروه شورشی بومی و داخلی هستند.آنها می خواهند درقدرت سیاسی شریک باشند و جنگ شان به خاطررسیدن به قدرت می باشند. و به همین علت تاکید دارند که جنگ افغانستان راه حل نظامی ندارد.

 

با این منطق آنها خودرا تبرئه کرده و شکست شان را هم هرگزقبول نکرده اند.چند مساله را می توان ازاظهارات مقامات غربی به دست آورد اول اینکه برای شکست تروریزم، وارد افغانستان شده بودند و تروریزم القاعده  را هم درافغانستان وهم درپاکستان با شکست روبر ساخته اند.تروریزم ازنظرآنها تنها و تنها القاعده و متحدان وی هستند واین دشمن با شکست سختی روبرو شده است. اسامه رهبرالقاعده کشته شد و تعداد زیادی ازرهبران شبکه القاعده قلع وقم گردید خوب این هدفی بود که ازحضوردرافغانستان بدست آمد.دراین جا بلافاصله این سوال مطرح می شود که خوب جنگ درافغانستان خاتمه نیافت طالبان کماکان درمیدان های جنگ فعال و آدم می کشند این چه گونه هدفی است که بر آورده شده است.همین پرسش ازما هم درشبکه راه فردا صورت گرفت.

 

 پاسخ این مساله ازنظرغربی ها خیلی ساده است.آنها درحال حاضر،مساله طالبان را ازالقاعده  تفکیک کرده اند همان گونه که اشاره کردم نوع ادبیات ازسال 2005 به بعد کاملا تغییرکرد.ازنظرغرب و آمریکا طالبان دیگرتروریزم نیست. پس آنها را چه باید گفت.خیلی ساده طالبان ازنظرغرب درادبیات سیاسی شان،گره شورشی اند که برای کسب قدرت درافغانستان می جنگند و می خواهند به قدرت دست پیدا نمایند.نتیجه این مساله این می شود که باید به فکر راه حل سیاسی بود و شاید همین مساله سبب گردیده که رییس جمهوربه شدت می گوید که آمریکا باید طالبان را برمیزمذاکره حاضرنماید.

 

دلایلی روی آوردن به راه حل سیاسی درچیست؟

 

پرسش به این سوال به این گونه شرح داده می شود که غرب و آمریکا طالبان را ازتروریزم تفکیک ساخته و انها را شورشی و بومی می دانند این فکری است که پاکستان واقعا آن را برای غرب و آمریکا درمورد طالبان،ایجاد کرد.راه حل برا ی گروهای شورشی دو چیزاست یکی توافقات سیاسی و مشارکت درقدرت کاریکه مثلا درمورد کردستان عراق پیش آمد. کردها، گروهای شورشی برای خود مختاری شان تاسیس کردند و سالها با حکومت مرکزی دربغداد می جنگیدند و سرانجام با شکست رژیم صدام، به همه خواسته ها و مطالبات خود درچارچوب گفتگو با حکومت عراق، رسیدند. و گاهی هم هستند که گروهای شورشی دراثرعوامل اقلیمی و فقدان حمایت های خارجی توسط دولت مرکزی نابود می شود.کاریکه درسریلانکا درمورد گروه شورشی ببرهای تامیل پیش آمد دلیل نابودی و انهدام کامل آن دراین بود که شرایط اقلیمی مساعد و حمایت کشورهای خارجی به خصوص هندوستان را ازدست داد.

 

درافغانستان آنها به همین درس اشاره می کنند که مشکل طالبان مربوط خود افغان ها می شود و باید ازطریق گفتگو مسایل شان را حل نماید و شاید روزی هم بگوید که هیچ ربطی به ما ندارد مشکلات خود تان است و حل نمایید.درست حرفی که به نوری المالکی گفته شد. مقامات آمریکا دربرابردرخواست کمک  نوری المالکی همین حرف را گفت که مارا قبول نکردید مشکلات شما قابل درک است ولی خوب خود تان حل، فصل نمایید و متاسف هستیم که کاری برای تان نمی توانیم.طالبان درحال حاضر، ازنظرغرب، تبدیل به یک گروه داخلی شده و حکومت افغانستان پس ازسال 2014 خود باید این معضل را حل نماید.صلح درافغانستان که با این حدت و شدت مطرح می شود،یک چنین ریشه ها و دلایلی دارد.منتقدان سرسخت رییس جمهورکرزی جدال ایشان را  با غرب به این گونه تفسیرمی کنند که ایشان با رد امضا به صورت خواسته و یا نا خواست  می خواهد، شرایط را برای گروهای شورشی مساعد نماید و این به ضررافغانستان است.

 

خطرات بسیاری افغانستان را تهدید می کند.سال 2014 که ازسوی غرب و آمریکا پایان جنگ اعلام شده اگرمناسبات بهم بخورد و همکاری ها با چالش مواجه شود دراین صورت مردم ازسوی شورشیان طالب با تهدید های جدی روبرو خواهند شد.این طورنیست که طالبان نمی توانند کاری نمایند نه، طالبان خیلی خوب برای نابود کردن دست آورد ها و تخریب آن کارمی توانند.صلاح مردم افغانستان دراین است  که دولت افغانستان هم چنان با متحدانش کارنمایند.فضای بی اعتمادی باید ازبین برود.حکومت افغانستان با متحدان خود می تواند به صلح دوام دار، برسد. مصالحه با گروهای شورشی درصورتی برای دولت افغانستان ثمربخش می شود که افغانستان درکنارمتحدان خودباشد و الا همه چیزحتی صلح به زیان مرد م ما  تمام خواهد شد درصلحی که طالبان دست با لا را داشته باشد چه سودی برای نظام سیاسی افغانستان دارد.آنها جدی ترین خواسته های شان بهم زدن این وضعیت است، آنها چه با صلح و یا هم با جنگ می خواهند خواسته های خود را به مردم به قبولانند.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد