نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

اصل وفرع


اصل وفرع

 

اموری است که تاثیرات متاخردارد ومسایلی است که دراولویت قرارمی گیردوبه همین دلیل، اصل وفرع،تقدم وتاخر،ایجاد می شود.سال 2014 درافغانستان،سال سرنوشت سازاست.حال باید شناخت که دراین سال وسالهای بعدی،اصل مسایل چیست؟ وفرعیات زندگی ما،درکجا است.شناخت ودسته بندی کردن، اصل وفرع قضایا،مارا کمک می کند که درست موضع بگیریم ودرست اقدامات داشته باشیم.حکومت،مسئولیتهای بشتری اصل وفرع کردن اموررا،دارد.احزاب سیاسی وجامعه مدنی،نیزباید به نوبه خود به اصل وفرع کردن امورکشور،توجه داشته باشد.

 

درحال حاضربرخی می گویند: مساله اصلی،درسال 2014 نظامی وامنیتی است.بنابراین باید به نیروهای امنیتی به لحاظ آموزش،تجهیز،سازماندهی وامکانات لوجستکی، توجه بشتری صورت گیرد.این نظررا عمدتا کارشناسان نظامی،امنیتی بشتربه آن توجه دارند.نظامیان آمریکا وتحلیل گران نظامی وامنیتی افغان،نیزبه اولویت واصالت،بعد نظامی توجه خاصی دارند.مقامات سیاسی وپناگون درآمریکا به این مساله با دیدگاه های متفاوتی ،ظاهرشده اند.نظامیان آمریکا درامضای قرارداد های امنیتی هم توجه به کمیت نیروها وهم اهتمام به زمان وهم اصالت به تجهیزوآموزش نیروهای نظامی وامنیتی،قایل هستند وبه آن توجه دارند.آنها دربحث محتوای قرارداد امنیتی پیشنهاد کرده اند که نیروهای آمریکا تاسال2024 درافغانستان باید حضورداشته باشند.استدلال رهبران پنتاگون این است که اولویت واصالت به مسایل نظامی وامنیتی است.آنها حل مناقشات سیاسی،مصالحه وتوافق روی مسایل سیاسی کشور،را فرع برتقویت وتجهیزنیروهای نظامی وحضورنسبتا طولانی مدت تا سال2024 می دانند.اما مقامات کاخ سفید، وزارت خارجه،نظری متفاوت دارند آنها می گویند: که حضورنیروهای آمریکایی ویا بعبارت دیگر،پایگاه های نظامی،برای مدت پنج سال درافغانستان،کافی است وبشترازآن لزومی ندارد که درافغانستان،پایگاه نظامی داشته باشیم.

 

مقامات سیاسی آمریکا استدلال می کنند: ایجاد پایگاه نظامی برای زمان طولانی تر،ایجاد حساسیت هم درداخل کشوروهم برای همسایه گان می کنند وبه همین دلیل است که بارها اعلام کرده اند: آمریکا درصدد،تاسیس پایگاه های همیشه گی درافغانستان،نمی باشد.درقرارداد امنیتی همین اولویتهای نظامی وسیاسی،به قوت خود وجود دارد.احتمالا این نظرتایید خواهد شد که نیروهای آمریکا با سقف ده هزارتا سال2024 درافغانستان،باقی بماند درکناراین مساله هنوزبدبینیهای ایران،روسیه وچین،برطرف نشده اند.همین دیروزبود که مقامات کرملین گفتند: که حضورآمریکا پس ازسال2014 باید شفاف باشد وما وهمسایگان افغانستان،باید بدانیم که برای چه هدفی آنها درافغانستان می مانند.اگرمساله جنگ با تروریزم است،پس چرا به جنگ خود با تروریستها،ادامه نمی دهند ودرسال 2014 بخش بزرگی ازنیروهای شان ازافغانستان،بیرون وبه جنگ خاتمه می دهند.وزیرخارجه جدید آمریکا هم شاید این نظررا تایید،نماید زیرا ایشان ازسربازان جنگ ویتنام امریکا است.جانکری سناتورپورقدرت آمریکا،وزیرخارجه آمریکا بجای خانم کلینتون،تعیین شد.ایشان به لحاظ سابقه ای خود که سربازکهنه کارجنگ بوده،می داند که درمورد افغانستان وقراداد امنیتی،چه موضعی را بگیرد.این مساله را کارشناسان نظامی ازهمین حالا،اعلام داشته که آقای جان کری،تاحدی زیادی حامی نظرات،مقامات پنتاگون درافغانستان،خواهد بود اما برخی گفته اند: جان کری حالا ذهنیت جنگ کهنه ویتام را دردل ندارد.جان کری درسیاست بسیارموفق عمل کرده بنابراین ،طرف داراصل حل سیاسی درافغانستان،خواهد شد.

 

تمامی حرف دراین بخش همان، اصالت وتقدم نظامی امنیتی به مسایل سیاسی است.ازنظرمقامات نظامی آمریکا،اصل پیشرفتهای نظامی وتفوق امنیتی ونظامی،درافغانستان است. نظامیان وطرف داران اصل نظامی براصل سیاسی،درداخل وخارج کشور، درنهان وخفا این نظررا درمورد افغانستان با توجه به طبیعت جغرافیایی وخصلت شورش گری قبایل افغانستان که ازهمه چیزخسته می شوند اما ازجنگ هرگزاین مردم خسته نمی شود، آنها می گویند:شورشیان افغان که درقالب وتشکیلات طالبان درافغانستان می جنگند وبرای جنگ وپیروزی به حریفان خود،حاضراند،بردگی وذلت هربیگانه ای را قبول نمایند تا حریفی که برای خود،تعریف کرده را،نابود نمایند.استاد سیاف ازآنها همیشه بعنوان غلامان بیگانه یاد می کند ودیگران نیزازطالبان بعنوان سرمایه وثروت امنیتی استخبارات وابزاردست آنها،نام گرفته اند.اصل وتقدم نظامی برمسایل سیاسی با این توجیهات واستدلالها وفرضیات وترجیجات درمیان، طرف داران این فکر،هم چنان ادامه دارد.

 

اما طرف داران تقدم واصالت مسایل سیاسی،تاکید برحل مناقشات سیاسی قضیه افغانستان دارند آنهامی گویند: مساله افغانستان،راه حل نظامی ندارد واین موضوع را همه قبول کرده اند که جنگ راه حل نیست.استدلال این گروه این است که ماهیت جنگ،استخباراتی است بنابراین درجنگ استخباراتی که شاخصه های آن،ترور،حمله انفجاروانتحاراست،شما نمی توانید درتشدید وتوسعه سنگرهای تان پیروزشوید،توسعه وتقویت سنگرها،بمعنی تلفات وضایعا وخسارات به مردم می شود وهیچ نتایج مثبتی را درپی ندارد جنگ ده ساله ناتودرافغانستان با همین،اشتباه ومحاسبه غلط،روبروبود آنها فکرمی کردند که می شود،گروهای وابسته به شبکه های  استخبارات را که دوزدانه می جنگند ودرتاریکی آدم می کشند،را می تواند با عملیات گسترده نظامی نابود کرد.این امردرفازاول که سقوط امارت طالبان باشد،درست بود اما پس ازسقوط درواقع ماهیت نبرد،تغییرکرد.بعد  استخباراتی جنگ نسبت به هرامری،سنگین شد.دراین صورت،باید راه های مشابه جنگ،شناسایی می شد وازابزارنرم،جنگی استفاده می شد که نشد وعملا جنگ درافغانستان با گذشت یازده سال به بن بست،منتهی شد.راه حل سیاسی افغانستان،دراولویت قراردارد.اگرانتخابات شفاف درسال 2014 داشته باشیم احزاب سیاسی گروهای مدنی ازنتایج انتخابات،حمایت نمایند.حکومت برنامه ریزیهای شفاف بی طرفانه را درپیش بگیرد.قانون انتخابات بگونه ای ساخته شود که نظرات ودیدگاه های همه درآن شامل گردد،دراین صورت حکومت منتخب با پشتوانه ملی ووفاق ملی ،روی کارمی آید.یک چنین حکومتی را که همه مردم بارای خود،آن را برگزیده است،هرگزتوسط چهارتروریست ازخدا بی خبر،فروپاشانده نمی شود.

 

طرف داران نظر،اصل سیاسی به این باور هستند که حکومت وفاق ملی را،هیچ کسی قادربه شکست دادنش نیست.مردم  احزاب سیاسی،گروهای مدنی ازحکومت منتخب،با چنگ دندان حمایت نمایند،دراین صورت هیچ  نیروی نمی تواند،حکومت افغانستان را با دست آوردها یش،شکست دهد.اما اگرحکومت افغانستان به تعهداتش درمورد،پروسه انتقال قدرت درچهارچوب قوانین،عمل نکرد وبحران سیاسی،ایجاد شود احزاب سیاسی وگروهای مدنی ازنتایج انتخابات به دلیل دخالتهای حکومت،نارضایتی خودرا،اعلام کرد ویا نتیجه انتخابات را قبول نکرد ویا اصلا درانتخابات شرکت نکرد وآن را تحریم کرد.دراین صورت حکومت برگزیده شده با ابهامات واتهامات جعل تقلب،قادرنیست اوضاع را کنترل نماید.بحران سیاسی،خطربزرگی برای،فروپاشی نظام وتکراردهه ای نود خواهد بود امریکه که گروه بین المللی بحران دوماه پیش دریک بررسی،گسترده به آن اشاره کرد واخطارهای شدیدی را داد.حکومت افغانستان با گزارش بین المللی بحران،واکنش تندی نشان داد.واکنش حکومت تنها دریک واکنش،کافی نیست.تحلیل گران می گویند: حکومت گزارشهای سازمان شفافیت بین المللی را درامرحکومت داری خوب،وگزارش سازمان بین المللی بحران را درمورد تکرار بحران،قبول ندارد.خود باید به عوامل نگرانی،توجه داشته باشد.

 

عامل اصلی نگرانی بحران سیاسی درانتخابات،قوانین انتخابات،میکانزمهای اجرایی وعملیاتی ونظارت ملی وبین المللی ازانتخابات است.درحالیکه همه قراین نشان می دهد که حکومت افغانستان،اهمیتی به عواملی اصلی بحران سیاسی،نمی دهد.این حرف آقای ریگستانی تحلیل گرمسایل سیاسی، درست است که اگرفروپاشی سیاسی وبحران درکابل را،نداشته باشیم نظام سیاسی درقندهاروهرات،نمی پاشد.این اشاره ظریفی است به این مساله که اصل،درحل بحران افغانستان،اولویتهای سیاسی است.اصل فرع ،مساله به این صورت،قابل بحث است. ترجیحات با مالکان اصل سیاست است.حل بحران افغانستان،به لحاظ سیاسی،دراولویت قراردارد.مسایل نظامی امنیتی ازفرعیات،اصل سیاسی است.   

فلانی ،چه کاره است

فلانی ،چه کاره است

 

 

درگویش مردمی این جمله را زیاد شنیده ایم.دیروزدرافغانستان روزتجلیل ازمبارزه با فساد بود برخی به شوخی می گویند: روزتجلیل ازفساد نه مبارزه با فساد.همه ای  صحبت های رییس جمهور،نشان می داد که فساد دراین کشور،به اوج خود رسیده است.آقای لودین هم ازوجود فساد درکشور،دراین نشست،فریاد کشید،تفاوت نظردرجهت گیریهای وتمرکز،درسخنان رییس اداره عالی مبارزه با فساد ونظررییس جمهوروجود داشت.رییس جمهوربه سه حوزه داخلی وخارجی فساد اشاره کرد واصلی ترین عامل فساد را درسه  حوزه را شناسایی کرد ایشان گفت :  خارجیها عاملی اصلی فساد ی است که برما تحمیل کرده است.

 

ایشان به ملت افغانستان،نوید داد که با خروج نیروهای بین المللی،منابع فساد تحمیلی،گم می شود.رییس جمهوردرمورد حوزه بیرونی فساد به این موضوع اشاره داشت که خارجیها،قرارداد های میلیاردی،فساد آور،را با مقامات حکومتی افغانستان ویا اقارب شان بسته اند.تاکید مکررایشان به عواملی دخلی" مقامات حکومتی ویا اقارب آنها" ازجمله موضوعاتی بود که رییس جمهوردرسخنرانی خود به آن پافشاری داشت.حوزه دوم درگفتگوهای رییس جمهور،درکنارحوزه خارجی ،تاکید به عوامل داخلی فساد بود.ایشان دراین بخش  به دوعامل داخلی فساد، پرداخت وبه این مضمون گفت: درحکومت فساد بیداد می کند رشوت است. اما این  فساد ها، خورد وکم اهمیت است.ایشان به ضعف مدیرتی نظام نیز پرداخت وگفت: مدیریت ضعیف وعملی نشد قانون،موجب فساد های خورد شده است.

 

حوزه های سه گانه و شناسایی شده ازسوی رییس جمهور،درمورد فساد،قراردادهای خارجی،ضعف مدیریت ومقامات حکومتی واقارب آنها،دیروزاعلام شد.هرسه مولفه فساد را رییس جمهورورییس اداره عالی مبارزه با فساد آقای لودین،قبول دارد.تفاوت امردراین است که رییس جمهور،عامل اصلی فساد  خارجیها را،می داند ورشوت وفساد درحاکمیت را، خورد وناچیز،توصیف کرد.سئوالی که باید پاسخ داده شود این است دلیل تفاوت دراظهارات رییس جمهوروعزیزالله لودین درچیست؟.برخی بسیاربد بینانه می گویند:که دلیل تفاوت،گریزازبازشدن دوسیه های فساد،مقامات حکومتی ویا اقارب شان می باشد.منبع اصلی فساد درافغانستان، خارجیهارا قلم داد کنید وبگویید که این فساد خطرناک برمردم افغانستان،میلیارد دولاری بوده که آنها برافغانستان تحمیل کرده اند.مخالفان رییس جمهور،استدلال می کنند که ایشان به شدت گزارش سازمان شفافیت بین المللی را،دراین کنفرانس مورد حمله قرارمی دهد وآن را برای تضعیف حاکمیت افغانستان،سازمان یافته ،تلقی می کند.این مساله دلیلی است که رییس جمهورمی خواهد نظام سیاسی را درافغانستان،تبرئه نماید.

 

درتعامل قراردادهای خارجی با مقامات حکومتی ویا اقارب آنها،قضیه دوجانبه است.یک مقام غربی می گفت: ما پول مالیات مردم خودرا گرفته به طرفهای افغانی وعراقی برای بازسازی  این دوکشور،دادیم طرف قرارداد ما، باید افغانی ویاعراقی می بود. ما، با ساکنان مریخ،برای بازسازی  افغانستان نمی توانستیم قرارداد امضا نماییم.طرف قراردادهای ما،اتباع افغانی وعراقی بودند.نکته دوم این است که مرد م بی طرف هرگزنمی توانیست ازقرارداد های ما، سهم ببرند.زیرا ما با حکومت های دوکشورکارمان راشروع کردیم.طرف قرارد ادهای میلیارد دالری ما،مقامات افغانستان ویا اقارب شان بود امریکه رییس جمهورنیز به آن اشاره داشت وتایید می کند که طرف قرارداد های خارجی،مقامات حکومتی ویا اقارب شان بوده است.آیا مساله واضح ترازاین وجود دارد که مقامات حکومتی درفساد خارجیها بعنوان یک طرف قرارداد،دست داشته اند؟ ورییس جمهور،مسئول وحاکم براین مقامات حکومتی است.رییس جمهورهمه کاره می باشد واین سئوال که رییس جمهوردراین میان چه کاره باشد؟ حل شده است.رییس جمهوردرنظام متمرکز وریاستی،همه کاره است.مقامات حکومتی طرف قرارداد های میلیاردی خارجیها،همان گروهی هستند که ماموران حکومت رییس جمهورکرزی می باشند.این مساله را رییس جمهورخود،بیان داشته است.

 

آقای لودین می گوید: ماموران فساد که مقامات حکومتی ویا اقارب شان باشند را ما باید محاکمه کنیم این منطق مشترک، رییس جمهورحامد کرزی وآقای عزیزالله لودین درکنفرانس مبارزه با فساد بود. تفاوت دراین است که رییس جمهورآدرس خارجیهای غیرقابل دست رس ،را به مردمش نشان می دهد. چه کسی می تواند آمریکاییهای که پول آورده با همتاهای افغانی خود قرارداد های فساد آورداشته اند ،حال آنها را که می تواند،محاکمه ومجازات نماید واین غیرممکن است .لودین می گوید: همین های که افغانی واز مقامات حکومتی ویا اقارب شان، هستند وبا ساعتها کاروتهیه مدارک وصرف هزینه های سنگین برای شان ،دوسیه تشکیل شده را ،باید محاکمه کرد وی به شدت اخطارمی دهد که اداره مبارزه با فساد،صدها دوسیه درمورد فساد،ترتیب داده وبمقامات قضایی وسارنوالی فرستاده اما هیچ نتیجه ای ازاین مبارزه ،دیده نشده است.آقای لودین می داند که وی ازسوی حکومت به مسخره گرفته شده وبه همین دلیل می گوید: اگرمساله مبارزه با فساد،جدی گرفته نشود،حکومت ما درمعرض خطراست.آیا حرفی ازاین جدی تر را می تواند گفت.ازدوعامل خارجی ومقامات حکومتی درامرفساد که بگذریم ،حوزه سوم،مدیریت نظام ازامورکشوروجامعه است که ازجمله موارد آن، مساله مبارزه با فساد است.

 

رییس جمهور،خود اعتراف دارد که مدیریت، ضعیف است وقانون درکشوراجرای نمی شود رشوت وفساد درادارات حکومتی،شایع ورایج شده است.این حرف همان گونه که درمورد مبارزه با فساد،صادق است  زیرا که مدیریت قوی درامرکنترل مبارزه با فساد را نداریم ،می بینیم که درعرصه های دیگر،نیزضعف مدیریت بیداد می کند.ششصد مغازه مملوازثروت مردم ازدیشب تا بحال درکنارارگ ریاست جمهوری،می سوزد.تمامی مندوی مرکزتجارت وثروت مردم،با نهیب شعله های آتش،خاک وخاکسترمی شود.این چه مدیریتی است که قادربه کنترل یک چنین آتش سوزی،نیست.دراینجا ثروت مردم آتش گرفته. مندوی جنگل آمازون نیست که حکومت قادربه کنترل مهارآتش نباشد.آتش سوزی درمندوی،یکی ازبدترین نشانه های ضعف مدیریت حکومت افغانستا درکابل،دانسته شده است.این فاجعه بزرگ مالی، دراقتصاد افغانستان می باشد.مدیریت نظامی که آتش سوزی  را کنترل نتواند، فردا چه گونه می تواند،خسارات مردم را،بپردازد. کجا آن بیمه های بزرگ اجتماعی که چنین مصیبتهای را جبران نماید.مدیریت نظام تمام افتخاراتش این است که درساعت یازده شب،به تاجران خبرداده که بیایند،طلا وسرمایه شان را ازسرای شاهزده خارج نمایند.این کارخوبی است اما این افتخار،مدیریت درکابل نیست که به مردم خبرداده نه،هرکسی با داشتن تلفن مبایل می تواند دیگردوستانش را ازفاجعه،با خبرنماید.رییس جمهوربه چنین مدیریت ضعیف،خود اشاره می کند ویکی ازعوامل فسادرا درآن دانسته است.مدیریت ضعیف،تاثیراتش را به همه جا،گذاشته است.

 

مدیریت گفتگوهای حکومت با طالبان را،نگاه کنید.اسدالله خالد رییس امنیت ملی درنظام مدیریتی به بدترین وجهی ،ناقص می شود،تصویردیدار،آقای اوباما ازاسدالله خالد،دریکی ازشفاخانه های آمریکا،نشان می دهد که رییس امنیت ملی،زخمهای عمیقی ازحمله انتحاری،برداشته است.دریک مورد بدلیل نبودن،مدیریت درست،استاد ربانی دربستم سپتامبرسال  2011  ،ترورمی شود.ضعف مدیریت درمورد فساد ،هم ازمولفه های جمع شده درونی درخلق وایجاد فساد ویران گر،دانسته شده است.ناظران می گویند:حملات پی هم رییس جمهوربه خارجیها وبشارت اینکه با رفتن آنها،فساد ازافغانستان،جمع می شود،به این پرسش نمی تواند پاسخ دهد.ما قبول می کنیم که فساد یک طرف خارجی داشته وخود آنها نیزگاهی به آن اشاره کرده.سفیرانگلیستان درکابل به این موضوع،اشاراتی داشت.عوامل خارجی ازدست ما خارج است وکسی نمی تواند آنهارا درافغانستان،محاکمه نماید ورییس جمهورکرزی،آمرهرکی باشد،آمرخارجیها درافغانستان نیست.اما مقامات حکومتی ویا اقارب آنها،زیرسلطه وحاکمیت افغانستان قراردارند ورییس جمهورکرزی،سلطه بلامنازع برماموران حکومتی اش دارد وهمه امورقدرت را دراختیارگرفته است. معاونان رییس جمهوربارها شکایت کرده که دردستگاه ارک قدرت وصلاحتیی ندارد ونقش اشتبنی را بازی می کند.

 

اپوزیسیون فریادشان به آسمان بلند است که همه بدبختی ما درافغانستان،نظام متمرکزوریاستی می باشد. قدرت دراختیاریک تیم ویک نفر، قرارگرفته است.بنابراین رییس جمهور، همه کاره این نظام وحکومت است.انتظارمردم این نیست که رییس جمهورتنها،شاکی باشد.رییس جمهورباید،طرف قراردادهای خارجی را که ازاقارب حکومت ومقامات آن است را،شناسایی کرده وآنها را به حکم قانون،مجازات نماید.رییس جمهوردرامرمبارزه بافساد، دردوحوزه داخلی،اختیارات کاملی دارد وایشان همه کاره است.دوحوزه ای مدیریتی ومقامات حکومتی درفساد،درکنترل رییس جمهورکرزی می باشد.ناظران می گویند: سخنان آقای عزیزالله لودین رییس اداره عالی مبارزه با فساد،قرین به واقعیت است.وی بصورت واقع بینانه می گوید: صدها دوسیه ازهمین مقامات حکومتی واقارب شان،ترتیب داده شده واینها ازمامورین ومقامات حکومتی رییس جمهورکرزی هستند ومی شود آنها را به دلیل فساد وبد نام کردن افغانستان درجهان،محاکمه کرد.اما رییس جمهور،با عمده کردن مساله خارجی فساد،می خواهد،مامورین مبارزه با فساد را دنبال نخود سیا ه بفرستد این چه دلیل دارد، کسی نمی داند وپاسخ آن را تنها خود رییس جمهورمی تواند،بدهد.این که گفته شود رییس جمهوردراین کشور،چه کاره است،جوابش همان است که رییس جمهوردراین کشورهمه کاره است واگربخواهد هرکاری را می تواند انجام دهد.  

جناب آقای عطایی


جناب آقای عطایی


تحلیل فشرده ای شما درمورد کنفرانس شانتهی حومه ای پاریس ،جالب است درمتن که نوشته اید به عدم حضورپاکستان درکنفرانس اشاره کرده اید واین نتیجه را گرفته اید که کنفرانس نمی تواند،ثمربخش باشد دلیل مساله هم نقش اصلی ومحوری پاکستان درمنازعه ای افغانستان دانسته شده است وگفته اید حوزه های قندهاروجلال آباد بشتر،متاثر ازپاکستان است تا افغانستان.این های حرفهای درستی است.فرانسویها درنشست حومه ای پاریس بگونه ای برنامه ریزی کرده بود که ازهیچ کشوراروپایی وغیراروپایی،کسی را بعنوان ناظردرکنفرانس،دعوت نکند وبه همین دلیل نمی شد ازپاکستان بصورت رسمی درکنفرانس،دعوت نماید گفته می شود پاکستانیهای بصورت نامریی حضورخوبی درکنفرانس شانتهی داشته اند.


اما درمورحضونمایند گان سیاسی جامعه هزاره درکنفرانس پاریس ودیگرکنفرانسهای قریب الوقوع،پیش رو،درک این مسایل مهم است.درحال حاضرنخبگان سیاسی هزاره درسه حوزه حکومت ،اپوزیسیون وجامعه مدنی،تقسیم شده اند ویا بعبارت دقیق ترآنها دانایی سیاسی شان رادراین سه حوزه پخش وتوزیع معرفت کرده اند.سیاست مداران هزاره درحوزه حکومتی ،تابع سیاست نظام است ونمی توانند،جدایی ازپالیسی مهندسی شده حکومت،مطالبات دیگری را مطرح نمایند آنها راضی به رضای دولت است وهیچ اعتراض وحساسیتی که چرا درکنفرانس پاریس حاجی دین محمد ومعصوم استانکزی،شرکت کرده وما درکجا هستیم را ندارند.
دسته دوم ازسیاست مداران هزاره که دراپوزیسیون فعالیت دارند.اپوزیسیون مسلح طالبان وحزب اسلامی کسی ازمردم هزار،را باخود ندارند که آنها را درکنفرانسها با خود ببرند وانتظارنداشته باشیم که حزب اسلامی درکنفرانس، بجای غیرت بهیریک هزاره را بفرستد.اپوزیسیون قانونی،یکی ایتلاف ودیگری جبهه ملی است.درایتلاف ملی، سیاست مداربا اعتباروصاحب وزنه ای ازجامعه هزاردرحدی نیست که تاثیرگذاردرسیاستهای ایتلاف ملی به رهبری داکترعبدالله باشد.بنابراین نمایندگان اتیلاف، قانونی،علومی وهمایون شاه آصفی می شوند ودرآینده وضع شان به همین منوال ادامه خواهد داشت . ازجبهه ملی ،هرسه رهبر دوستم،استاد محقق واحمد ضیا رییس جبهه ملی دعوت شده بودند که بغیرازجنرال دوستم، استاد محقق واحمد ضیاء شرکت کردند.

اماحوزه سوم جامعه مدنی است. انتظارمی رفت، نخبگان با هوش وبا انرژی هزاره دراین حوزه ازهرزمانی بشتر،بسیج می شدند. زیرا هیچ کسی مانع ازحضورومشارکت آنها دراین حوزه نمی توانست باشد.جامعه جهانی وغرب ،ترجیحات زیادی به حمایت از جامعه مدنی قایل هستند اما نسل با سواد ومتعلق به جامعه مدنی وروشنفکری ما، چنان بجان هم افتاده اند که همه را بهت زده کرده اند.ما درحال حاضر،مانده ایم که چه گونه منازعات قلمی علی امیری،جعفرعطایی وفانوس و.. رادرشبکه های اجتماعی فیسبوک خاموش نماییم.شما خواهید گفت که همه اینها مرجع وارجاعش،خوانین قبیله هستند اگراین چنین باشد بازهم،نسل تحصیل کرده وروشن فکر ما، باخته اند دراین صورت دیگراینها روشنفکرنستند.احزاب سنتی به رهبری استادخلیلی واستاد محقق و.. را می گذاریم کنار.پرسش را ازاینجا شروع می کنیم،آیا نسل با سواد متعلق به جامعه مدنی ما که به گفته شان" ازخوانین قبیله" روی گردانده اند،با توجه به شرایط وتسهیلات مناسب،توانسته اند،فضای را خارج ازانحصار وتمامیت خواهی احزاب سنتی،اشغال نمایند؟ وبنمایندگی ازجامعه مدنی وارد عرصه های سیاست، مذاکرات ومصالحه شوند. درحالیکه غرب چراغ دردست گرفته بدنبال عناصرمتعلق به جامعه مدنی وروشنفکری، می گردد.

درهمین کنفرانس پاریس افراد زیادی بعنوان ناظروحتی عضواصلی ازجامعه مدنی شرکت داشتند.آنها وابسته به هیچ حزب سیاسی سنتی، نبودند.بدون شک فضاهای سیاسی را،درده تحول،جامعه مدنی تصرف خواهند کرد.دراین حوزه چه اندازه ازنخبگان هزاره حضورونقش تاثیرگذاردارند ،معلوم نیست وخود ازجمله ابهامات وسئوالات بی پاسخ است.همه نگران هستیم که درحوزه جامعه مدنی،ما خسارات مهمی خواهیم داشت زیرا،همه انرژیهای ما صرف مقابله با خود مان درحوزه سوم می شود.نسل سوم متعلق به جامعه مدنی ،خود را با نزاع های غیرضروری، مستاصل کرده است. آنها نه خودرا با گذشته واحزاب سنتی وفق داده اند. موج دشمنامهای شان دلیل آن است.آرمان گرایی شان،اجازه نمی دهند که به عقب نگاه داشته باشند ونه هم توانسته اند،فضاهای تازه ای را دربستر،حرکتهای مدنی،به خود اختصاص دهند.نخبگان هزاره همان گونه که شما به آن اشاره کرده اید،ازهمه چیزمانده اند وتنها یک امربرای شان جاذبه دارند که درشبکه های مجازی واجتماعی هم خود را،رسوا نمایند وهم تخم نا امیدی ویاس را درهمه جا بپاشانند.حضورکم رنگ جامعه سیاسی هزاره درسه حوزه حکومت،اپوزیسیون وجامعه مدنی،با این مصیبتها وچالشها،روبروشده است.

بلند شو،حلوا را بخور

بلند شو،حلوا را بخور

 

این قصه ما،مربوط به واقعیت گرایی وخیال پردازی است.خیال بافی،همان توهمی است که انسان را ازهمه چیز،بازمی دارد.اشتباه نشود،تفاوت بسیارزیادی بین قوه توهم ونیروی تخیل،وجود دارد.توهم یک امرشیطانی ونفسانی وریشه درخرد آدمی ندارد. اما تخیلی که ریشه درخرد آدمی داشته باشد خود  یک مساله انسانی است. با تخیل که ریشه درتعقل دارد، می شود ،شاهکارهای بزرگی را خلق کرد.سرآرتورکلارک،با داستانهای تخیلی-علمی اش،راه بشر را بسوی آسمانها،بازگرد.فیلم اودیسه دوهزار،براساس تخیلات عملی وی ساخته شده این فیلم اثرهنری جاویدانه است.براساس رمان سرارتورکلارک،طرح ماهوارها،درمدارزمین ریخته شد.وی رمان استقراردرفضا را درزمانی نوشت که بشرهیچ موشکی را به فضا،شلیک نکرده بود.

 

 اما وی درکتابش می نویسد که می شود به فضا رفت ومی شود درمدارزمین،مستقرشد ومی توان ازفضا،زمین را زیرسلطه گرفت.امان اوهام، ریشه های خرافاتی وشیطانی دارد وبشربا اوهام هرگزبه جای نمی رسد.قصه سه مسافر مسلمان ،مسیحی ویهودی انعکاس واقعیت گرایی خردمندانه وتوهمات بی جا وخرافاتی را،بازتاب می دهد.این داستان را به این خاطر،نقل می کنم که پیروزی،باخردگرایی وواقع نگری است ونه توهمات وخرافات که ریشه درجهل آدمی دارد.بسترتوهما ت وخرافات هرچه باشد اما خرد نیست.سرزمین واقع گرایی جز،خرد آدمی چیزی دیگری را برسمیت نمی باشد به همین دلیل است که تاکید می کنم،پیروزی درنهایت امرباخرد گرایی وواقع نگری است.درذهن تان این مساله پیش نیاید که آرمان گرایی،ریشه درکجا دارد؟ بشرموجود آرمان گرا است.پاسخ همان است  که آرمان گرایی ،باید خردمندانه باشد. آرمانهای که عقلانیت وخرد آدمی آن را،ترسیم کرده باشد، خود ازتولیدات خرد آدمی است.سرآرتورکلارک سفرفضایی را بعنوان آرمان آدمی،مطرح می کند واین آرمان سفربه فضا وتسخیروتسلط برآسمانها،اهداف خردمندانه است ونه اینکه با توهمات می تواند،هفت آسمان را گردش کرد وبرگشت.داستان سه مسافر را بخوانید وبعد متوجه خواهید شد که پیروزی با کیست وچرا؟

 

سه مسافرمسالمان،مسیحی ویهودی، به مقصدی،عزم سفرمی کنند.مسلمان بحکم احکام الهی،روزه دار است واما مسیحی ویهودی،روزه دارنیست.هرسه نفردرطول روز،راه می روند مسیحی ویهودی آب ونان می خورند اما مسلمان منتظرافطار است.آنها با هم مواد غذایی برای پختن حلوا،تهیه می کنند وقرارشان این می شوند که حلوا،خوش مزه ای را درست نمایند.حلوا درست می شود.برای خوردنش،گفتگو می کنند مسلمان گرسنه می گوید حال که حلوا پخته ایم بیایید آن را باهم بخوریم، مسیحی ویهودی با این موضوع ،مخالفت می کنند.آنها چون شکم شان سیربود وتما م روز،درمسیرراه، آب ونان خورده بودند ولی مسلمان روزدار،سخت گرسنه وبرای خوردن حلوا که پخته است،تلاش می کند اما حلوا مشترک است وآن دونفر،با خوردن حلوا درشب مخالفت می کنند وپیشنهاد می دهند که فردا صبح باید حلوا را بخوریم وبعد راه، سفردرپیش گریم.مسلمان می گوید نه ،من بشدت گرسنه ام باید حلوا را بخوریم وتا فردا،نمی تواند،صبروحوصله نماید.پیشنهاد دیگربه این صورت مطرح می شود که خوب حلورا می خوریم اما آخرهای شب تابرای فردا،انرژی لازم داشته باشیم این پیشنهاد نیزازسوی مسافرمسلمان رد می شود وی می گوید من گرسنه ام همین الان باید حلورا بخوریم.دومسافر مسیحی ویهودی ازحق زور،استفاده می کنند ومی گویند نه، این حلوا اول شب موقع افطار مسلمان هرگز قابل خوردن نیست شب درازاست وفردا گرسنه می شویم.حلوارا هروقت می تواند، خورد اما موقع افطارمسلمان نباید خورده شود.

 

یکی ازمسافران پیشنهاد تازه ای را عنوان می کند وی می گوید: برویم بخوابیم هرکس بهترین خواب را دید،او این حلوا را بخورد.حلوا چیزی زیادی نیست یک نفرهم می تواند آن را بخورد.این پیشنهاد از باب ناگزیری،مورد قبول مسافرمسلمان قرارمی گیرد.هرسه مسافر می خوابند تا بهترین خواب را برای خورد حلوا،بیبنند اما مسلمان ازشد ت گرسنگی خواب نمی رود وی تمام ذهنش تمرکز بررفع گرسنگی وخوردن حلوا شده بود وی خواب نمی رفت ومی اندیشید که چه گونه حلوا را که پخته است بخورد.گرسنگی برایش رمقی نگذاشته ودرفکراین بود که حلوای مشترک را بخورد وی مجوزهای زیادی دینی برای خوردن حلوا را داشت.وی ازعلماء مسلمان شنیده بود که درگرسنگی برای نجات جان ،می توان گوشت میته را خورد.مسافرگرسنه بود وبرای نجات ازگرسنگی قبول داشت که حتی لاشه را  می تواند بخورد.مسلمان با سروصداهای خفیف،مطمئن شد که همراهان مسیحی ویهودی اش،درخواب عمیق فرورفته اند وی به آهسته گی بلند می شود وحلوا را  می خورد وبه این ترتیب خود را ازگرسنگی مفرط ،نجات می دهد. درثلث باقی مانده آخر شب، مسافران مسیحی ویهودی ازخواب بیدارمی شوند وهمه دورهم می نشینند وقصه بهترین رویای شان را برای تصاحب حلوا درمیان می گذاند.ازیهودی سئوال می شود که بهترین خوابش را برای خوردن حلوا،نقل نماید:

 

 وی می گوید: من بهترین خواب را که تابحال درزندگی ام ندیده بودم،امشب آن را دیدم.من امشب حضرت موسی علیه السلام را درخواب دیدم.نبی خدا مرا با خود درملکوت اعلی برد.من امشب همراه با پیامبرم درجوار رحمت الهی قرارگرفتم وازهمه نعمات الهی وشرابهای بهشتی،استفاد ه کردم پیامبر من غرق درنعمتهای الهی بود من درکنارنبی خدا ازهمه نعمتهای بهشتی بهره گرفتم.من می خواستم درجوارحضرت موسی بمانم اما وی بمن فرمود که حال ازنعمتهای بهشتی بهره گرفته ای برگردد ودرمورد حلوا به نفع گرسنه ترین تان تصمیم بگیرید وهمین شد که ازخواب بیدارشدم ومن بهترین خواب رادیدم وحلوا،مال من است گرچه سیری، سیر هستم زیرا ازتمامی نعمتهای که دراختیارنبی من بود،استفاده کرده ام اما شرط را برده ام وحلوا مال من است.ازمسیحی سئوال می شود که توچه درخواب دیدی،وی می گوید: من بهترین خواب را دیدم .خواب من بهترین خواب است خواب من بالاترین خواب است وی می گوید: یهودی همه اش درفکرخوردن ونوشیدن بوده ای وغیرازخوردن کاری دیگری نکردی وهیچ جای ازدیده نیهای عالم ملکوت را ندیدی ازخواب تو پیدا است که شکمی ازغذا درآورده ای وبرگشته ای.اما من همراه حضرت عیسی علیه السلام که در آسمان چهارم، بزرگترین بارگاه را دارد،به گشت گذار هستی پرداختم.

 

ایشان همه عظمتهای خلقت وآفرینش را برای من نشان داد.من با رسول خودم دربهشتی گردش کردم که عرض آن به اندازه ای همه آسمانها،بود.مسافرمسیحی درادامه می گوید: من البته گرسنه نستم چون درهنگام گشت گذاربهشتی،خوردنی ونوشیدنی زیادی باخود داشتم درجوارنبی خدا کسی گرسنه نمی ماند ولی حرف این است که دراین رویا،من با چشم خود،عظمت هستی وآفرینش را دیدم واعتقاداتم به خدا ورسول گرامی ام چندین برابرشده است. درپایان سفروگردش ملکوتی همراه حضرت عیسی علیه السلام،مساله بودنم  درجواراقدسش ،مطرح شد.ایشان به من فرمود که نه،تو با همسفرانت قول قراری داری بگردد که رفیق گرسنه ات، تلف می شود.همین شد که ازخواب بیدارشدم وازجوارنبی خدا،برگشتم.وی می گوید: خواب من بهترین خواب بود براساس قول قرارحلوا،باید ازآن من باشد.

 

هردو،رورا به مسلمان می کنند ومی گویند: که توچه خواب دیدی.مسافر مسلمان می گوید: من هم رسول گرامی اسلام را خواب دیدم .ایشان به من فرمود: دو،همراهت، سفربسیاردور ودرازی درپیش گرفته اند یکی درآسمان چهارم می خواهد تمامی عظمت آفرینش را بیبند وغرق درتماشایی هستی همراه با پیامبرش می باشد ودیگری دربهشت برین درجوار حضرت موسی مشغول صرف نعمتهای الهی است وی اضافه می کند که : رسول من فرمود که رفقای همراهت ،پیشنهاد،ماندن را داده وشایدهم برنگردند.مسلمان گرسنه که اصلا خواب نرفته بود وی تمام شب ازشدت گرسنه گی بخود می پیچید ولی حال برای خوردن حلوا،این توجیهات را می کند.وی می گوید: رسول خدا بمن گفت: بلند شوحلورا بخور که ضایع می شود.من ازخواب بیدارشدم وحلوا را تماما خورده ام.دراین قصه سه مسافر،می بینیم که دوتای آنها،خرافات واوهام را بنام رویا،به پیامبرانش بستند وهدف شان ازاین خرافات این بود که حلورا بخورند ولی می دانیم که با اوهام وخرافات، آدمی بازنده است.اما مسلمان که اصلا خواب نرفته بود وی با واقعیت گرسنگی، وسوسه حلوا،پاس ازشب را، به سختی گذراند وی درکناراین دواین واقعیت،مترصد واقعیت دیگری نیزبود که با استفاده ازآن به مقصد برسد.خواب دوهمراه بعنوان یک امرواقعی وی را کمک کرد که ازجا بلند شود وحلورا بخورد که این کاررا کرد.دومسافر،مسیحی ویهودی،قطعا خواب رفته بودند اما آنچه راکه به پیامبران شان، نسبت  دادند،توهمات بی اساس و ناروای بیش نبود.درهرصورت دراین داستان برد بامسلمان است.گرچه وی نیزبرای خوردن حلوای مشترک ونسبتهای که به پیامبربرای تصرف،حلوا داد،مرتکب خلاف کاری شد.خوب این طبیعی است که درراه رسیدن به هدف هرچند،انسان بخواهد،پاکیزه وشفاف حرکت نماید ولی بازهم،خلافهای را انجام می دهد.کاریکه هرسه مسافربه یک نحوی ،مرتکب شدند.

 

درگذشته تاریخی، مسلمانان بسیاردرخشیدند درعرصه های گوناگون، ازخرد وعقلانیت شان بهره می گرفتند وبه همین دلیل بزرگترین دانشمندان را دردنیا،داشتند.اما این وضع ارلحظه ای دگرگون می شود که مسلمانان بجای تعقل وخرد گرایی به خرافات واوهام روی می آورد اما درغرب، اوهام وخرافات وتکیه به جنیان،کنارگذاشته می شود.غرب به خردگرایی ،فلسفه ودانش روی می آورد ومی بینیم که جهان را درتصرف خود می آورد.قدرت غرب، ناشی ازخردگرایی آنها می شوند وهیچ معجزه ای دیگری درکارنیست.درجنگ تعقل وتوهم،خرد آدمی،پیروزاست.مسلمان خرد گرا،حلوا را بدست می آورد ودوهمراه مسیحی ویهودی را،شکست می دهد. اصل خرد مقدم برخرافات واوهام است.کسانیکه اوهام را گسترش می دهند،خود به آن باورندارد.

 

مرحوم دکترعلی شریعتی می گوید: من دردانشگاه مشهد درس می گفتم.بحث من درجامعه شناسی یک روز به مقولات فلسفی،منتهی شد.تقدم ماهیت بروجود ویا تقدم وجود برماهیت،مورد گفتگوی من با دانشجویانم بود.دکترشریعتی می گوید: درمیان صدها دانشجو،دوتا دانشجوی داشتم که می دانستم ازبدترین دهات شهرمشهد،به دانشگاه آمده بودند.قریه ایکه راهی به شهرنداشت ودرزمستان،زنان مردان وکودکان ازمریضی،جان می دادند. من، می دانستم که مردم درفصل زمستان به دلیل خرابی جاده ،نمی توانستند مریض شان را به دکترویمارستان ببرند.دکترمی گوید: من ازاین بچه ها شنیده بودم که مردم ازآنها کمک خواسته بودند که برای شان کاری نمایند ومشکل شان را برای تعمیرجاده با مقامات حکومت درمیان بگذارند زیرا که سواد ومنطق طرح شکایات مردم را داشتند اما این دو جوان درس خواند به حرف مردم گوش نمی دادند و به خواسته های مردم شان اهمیت نمی دادند.اولویت دوجوان این بود که ازمسایل پیچیده وذهنی ،فلسفه وکلام ،سردرآورند وبدانند که ماهیت مقدم بروجود است ویا وجود مقدم برماهیت.آنها تواند درک این مفاهیم را هم نداشتند اما بزرگترین اولویت برای شان این شده بود که بدانند که کدام مقدم بردیگری است.

 

دکترمی گوید:آنها مرا نیزبه عذاب ساخته بود همیشه راه را برمن می گرفتند ومی پرسید که با الاخره ما نمی فهمیدیم که ماهیت مقدم بروجود است ویا وجود مقدم برماهیت.دکترمی گوید: من برای اینکه، همیشه ازدست جوانان خیالاتی کلاسم ،رها شوم یک روز درمورد سئوالات همیشگی آنها گفتم : بیبیند شما درس را برا چه می خوانید مردم ازشما خواسته که برای شان، کمکی نمایید وبه مردم تان کمک نکرده اید حال برای شما می گویم : اگرلطف کنید آن جاده لعنتی وخاکی را، درست نمایید وخواسته های مردم تان را به حکومت ،منتقل نمایید این جاده درست شود.این کارهم مقدم برماهیت  است وهم مقدم بروجود.مضمون گفته های دکترشریعتی با دانشجویانش بود.مردم ازسرما ومرض دراین قریه می مورد.جوانان خیال پرداز، اولویتهای زندگی را درک نمی کردند ووظیفه شان که کمک به مردم بود را ،کنارگذاشته وشب روزدرفکرتقدم ماهیت ووجود،بودند.با خیالات،اوهام وخرافات زندگی ،تغییرنمی کند.بهترین حرف این است که بلند شد وحلورا خورد.این واقعیت است.رازعقب ماندگی وپیشرفت درهمین جاها،نهفته است.غرب واقع گرا وخرد مدار،برشرق ذهن گرا وخرافاتی،حالا پیروز شده است.    

 

 

 

 

 

 

 

ف

پایان شانتهی

پایان شانتهی


کنفرانس پاریس، پایان یافت. سخنگوی وزیرجارجه فرانسه کنفرانس شانتهی را گامی درست درجهت،گفتگوهای بین الافغانی توصیف کرد.ایشان گفته است: نشست شانتهی به هیچ وجه مذاکرات صلح نبود.مقام وزیرخارجه تاکید کرد که نشست پاریس،گامی مقدماتی بسوی گامهای بعدی درراه حل بحران افغانستان می تواند باشد وی گفت:درطی این دوروز،گفتگوهای سختی طرفهای درگیرداشته است.مقام وزارت خارجه فرانسه ،نشست شانتهی را،موفقیت آمیز،توصیف کرد وی گفت: طرفهای درگیردرمنازعه افغانستان درزیریک سقف جمع شدند وبه نظرات هم دیگرگوش دادند.نشست پاریس،کنفرانسی برای صلح نبود وهرگزموضوعاتی ازنوع بحث روی ساختارنظام،تعدیل درقانون اساسی،قانون انتخابات وموضوعاتی ازاین دست که برخی  تحلیل گران روی آن، بحث کرده اند،نبود.

 

اصولا درنشست شانتهی موضوعات مشترکی برای بحث وجود نداشت.همه دیدگاه های شان را بصورت،مجزا وبریده ازهم،درنشست شانتهی مطرح کردند.اجندای مشترکی برای بحث درنشست پاریس،وجود نداشت.کنفرانس به لحاظ ترکیب ،یکی ازموفق ترین کنفرانس های صلح درمورد افغانستان بود.ترکیب کنفرانس ،جامع با حضورهمه ای طرفهای درگیر،برگزارشد.ازاین جهت فرانسه می تواند برخود ببالد که توانسته گامی درجهت،ایجاد فضای مناسب برای مذاکرات صلح ایجاد نماید.شخصیتهای که دراین نشست" سمع نظرات" شرکت کرده بودند،افراد مهمی بودند. رهبران جبهه ملی آقایان احمد ضیاء مسعود،استاد حاجی محمد محقق وفیض الله ذکی نماینده جنرال دوستم دراین کنفرانس،شرکت داشتند.ازطالبان هم نمایندگان با صلاحیت شان شهاب الدین دلاورومولوی نعیم وردک  ازاعضای مرکزی،شورای کویته طالبان،درنشست شانتهی شرکت کردند.ازجانب حکومت دوتن ازرهبران تصمیم گیرنده آن آقایان معصوم استانکزی وحاجی صاحب دین محمد درکنفرانس سمع نظرات پاریس حضورداشتند.ازحزب اسلامی گلبدین حکمتیار،مرد شماره دو این حزب آقای غیرت بهیر با یک نفرازاعضای رهبری حزب اسلامی،درکنفرانس پاریس دعوت شده بودند .ازجامعه مدنی وجامعه زنان وازاعضای پارلمان نیز،زنان ومردانی درکنفرانس شانتهی پاریس،شرکت داشتند.

 

مجموعه ای بیست نفری اززبده ترین،رهبران سیاسی درگیردرمناقشه افغانستان،هرکدام نظرات خود را بصورت جداگانه درنشست پاریس،درمیان گذاشتند.کنفرانس شانتهی سوم،درواقع همان کنفرانس سمع نظرات ودیدگاهای طرفهای درگیر،بود اما باهمه این مسایل،باید اذعان کرد که نشست شانتهی،مقدماتی وبرای گردهم آمدن دریک محل وشنیدن نظرات هم دیگربود ونه مسایل بیش ترازاین.همان گونه که وزیرخارجه فرانسه درکنفرانس خبری شان درمورد کنفرانس پاریس،اظهارداشت.این نشست مقدمه خوبی برای نشستهای بعدی می تواند باشد.کنفرانس پاریس به یک معنی کار،نمایندگی سازمان ملل را،خیلی آسان کرد.آقای یان کوبیش نماینده ملل متحد درکابل،نیزبرای برگزاری کنفرانس بین الافغانی، برنامه ریزی کرده است.کنفرانس بین الافغانی با مدیریت نمایندگی سازمان ملل متحد،گامی جدی تری برای گفتگوها می تواند باشد.کنفرانس پاریس با همه امتیازات وتفاوتهایش،هرگزنمی تواند راه حلی برای مساله افغانستان شمرده شود.این مساله دلایلی زیادی دارد.

 

درنشست پاریس،کشورهای دیگراروپایی بخصوص انگلیستان،هماهنگی نداشت آنها نشست پاریس را درحد اقدام یک دولت اروپایی بعنوان حسن نیت،قبول دارد و بشترازآن برای نشست پاریس اهمیتی قایل نیست.این دسته ازکشورها،علیرغم هماهنگی زیاد،ولی بازهم رقابتهای جدی خود را دارند.ازنشست های که میزبان آن یک کشوراروپایی باشد،حمایت قاطع نمی کند زیرا هرکدام آنها درمسایل مهم وبحران های ازنوع افغانستان،خود را دخیل می دانند.درمورد افغانستان این حساسیت خیلی زیاد است زیرا هریک ازکشورها،فکرمی کند که برای افغانستان،قربانیان زیادی داده بنابراین ازنشستهایی که برای حل بحران افغانستان، برگزارمی شود ،همه خود را درایجاد نشستها،دخیل وسهیم می دانند.نشست پاریس ازسوی آلمان وانگلیس ودیگرکشورهای اروپایی به همین علت،حمایت نمی شود وآن را درحد یک اقدام ازسوی یکی ازمتحدانش تقلیل می دهد.بنابراین نشستهای ازنوع پاریس نمی تواند،تاثیرگذارباشد.کشورهای اروپایی درمورد افغانستان ازنشستی حمایت می کنند که سازمان ملل متحد، بانی آن باشد.سازمان ملل بگونه ای عمل می کند که همه طرفهای درگیردرمساله افغانستان را،دخیل نماید وبه همین دلیل که همه خود را درآن می بینند وازآن حمایت می کنند.

همان کاریکه درنشست بن 2001 صورت گرفت .محل کنفرانس آلمان بود اما همه کشورهای اروپایی ازآن پشتیبانی کردند ویا نشست ازنوع توکیو که همه کشورها،تعهدات مالی شان را اعلام کردند.مدیرت سازمان ازکنفرانس صلح افغانستان،عواملی دیگری را نیزباخود می تواند داشته باشد.کنفرانس ازنوع شانتهی درپاریس،هرگز،موضوعات مشترکی وتوافق شده را نمی تواند،خلق نماید. زیرا پاریس درحدی نبود که بتواند اجندای مورد توافق همه را،تدوین نماید همین مقدارکاری که شد ،فوق العاده بود. مقامات پاریس گفتند که گفتگوهای شانتهی،بسیارسخت ودشواربود.این تنها سازمان ملل است که می تواند،محورهای مشترکی را،شناسایی نماید.زیرا سازمان ملل مرجع معتبروبی طرف است  ومی تواند اجندایی مورد قبول همه را،تهیه نماید.کنفرانس شانتهی با همه خوبیها وامتیازات،فاقد تاثیرگذاری ملموس درگفتگوهای افغانستان است.جریان مذاکرات صلح را حکومت افغانستان که مدعی مالکیت صلح است ،نمی تواند بخوبی هدایت نماید.ناظران می گویند:درمواردیکه که حکومت افغانستان،جریان گفتگوهارا می خواست بصورت انحصارطلبانه،رهبری نماید،با چالشهای عمده روبروگردید.

 

حکومت درخارج ازافغانستان،گروهای ریزیشی طالبان را،شناسایی کرد وبا انها وارد مذاکرات صلح شد واما دیدیم که این دسته ها،دربدرگردید.ملاغنی برادربا چهارنفرازهمراهانش ازسال2010 به زندان افتاد.آغا معتصم با همکارانش نیزقربانی مذاکرات حکومت افغانستان گردید.ملااسماعیل نیزتوسط استخبارات،با بیست دونفرازهمکارانش به شدت سرکوب شد.افغانستان، خواست درداخل کشور،کانالهای مذاکرات با طالبان را،بازنماید اما حتی نتوانیست بشناسد که با کی مذاکره می کند کسانی راکه حکومت برای مذاکرات درداخل کشوخواسته بود،آنها یا دکانداربود ویا تروریستهای بیرحمی که حتی بمب را درمقعد خود جا سازی کرده وبه رییس امنیت ملی،هجوم برد.پاکستان هم که هرگزنمی تواند گفتگوهای سازنده صلح را،راه اندازی نماید پاکستان اتهاماتی زیادی دارد.این کشوردرنزد مردم افغانستان یکی ازبی اعتبارترین کشوردردنیا،شناخته شده است.آمریکا که عملا ازگفتگوهای صلح کنارکشیده وپاکستان را نایب برای مذاکرات صلح افغانستان گرفته است.گروسمن پیش ازاستعفای خود درآخرین سفرشان به پاکستان،کمیسیون مشترکی با پاکستان ،تاسیس کرد ودراین کمیسیون پاکستان بعنوان وکیل آمریکا درمذاکرات،گرفته شده است.

 

کشورهای اروپایی اقدامات ازنوع فرانسه انجام می دهد که موفق ترین مذاکرات،همین نشست پاریس دانسته شده است ولی همانگونه که بیان شد کنفرانس ازنوع شانتهی نمی تواند،پیامدهای جدی درپی داشته باشد.خود فرانسویها ودیگرمقامات اروپایی نشست پاریس را ازحد یک کنفرانس سمع نظرات بالا،نبرده اند.کشورهای عربی که به هیچ وجه،مکان مناسبی برای مذاکرات صلح نیست.این مساله دلیل دارد.کشورهای خلیج فارس،درامرحمایت ازتروریستها،متهم است مردم افغانستان می دانند که بشترین بدبختی شان وامنیت کشورشان ازسوی کشورهای حوزه خلیج فارس،تهدید می شود. معتبرترین کشوردرنزد افغانستان عربستان سعودی است که این کشورتا هنوزگامی درجهت صلح افغانستان برنداشته است.عربستان نسبت به قطع روابط شبکه های حقانی وشورای کویته با شبکه القاعده،تردید دارد.درثانی عربستان نتوانسته ثابت نماید که دنبال صلح وامنیت دردیگرکشورهای اسلامی می باشد.گروهای سلفی ووهابی همیشه ازسوی عربستان سعودی،حمایت مالی شده واین گروها درسراسرجهان اسلام،مشکلات ودرگیریهای زیادی را ایجاد کرده اند.نکته سومی که عربستان سعودی نتوانسته گامی درستی درجهت صلح افغانستان بردارد،بدبینی خود طالبان به این کشوراست.عربستان آقای شبیراحمد را با چهارفرزند ش دستگیرکرد وسالهای وی همراه فرزندانش به جرم حمایت ازالقاعده درزندان عربستان،بسربرد. طالبان نسبت به زندانی شدن شبیراحمد سفیرشان درعربستان،سخت اعتراض داشت وبه همین دلیل گفته می شود که طالبان،روی خوشی به واسطه گری عربستان برای صلح نشان نمی دهند.

 

همه این مولفه را درمورد صلح افغانستان اگرکنارهم بگذاریم،خوب ترین آن همین نشست پاریس بود.این نشست بازهم نمی تواند،مرجع اساسی برای گفتگوهای صلح باشد.بنابراین باید درروند مذاکرات صلح،تکیه به سازمان ملل متحد داشت.سازمان ملل خود مرجع،معتبراست ودیگراینکه می تواند جلوسبوتاژ کشورهای را بگیرد.جنگ افغانستان ماهیت استخباراتی دارد وکشورهای منطقه ،می توانند جریان صلحی را بهم بزنند این سازمان ملل است که می تواند نظارت برامرمصالحه داشته باشد به همین دلیل است که تاکید می کنیم،مذاکرات معنی داروسودمندافغانستان راباید سازمان ملل،رهبری نماید.آقای یان کوبیش گفته است که اولین نشست گروهای افغانی را دریکی ازکشورهای،همسایه برگزارمی کند.عشق آباد محل نشست سازمان ملل متحد گفته شده.درعشق آباد همه طرفهای درگیر،گردهم می یایند وگفتگوهای شان را درسطح بالاتری،ادامه می دهند.مذاکرات پاریس،تسهیلات خوبی را برای سازمان ملل،فراهم ساخت وتاحدی زیادی کارسازمان را درترکیب،سازماندهی وازهمه مهم تر،ایجاد فضای مناسب را فراهم کرده است.طلسم شکسته شد درپاریس طرفهایکه تاکنون سایه هم دیگررا با تیرمی زدند بهرحال دوریک میزنشستند و دیدگاهای هم دیگررا شنیدند.کنفرانس سمع نظرات،پاریس ازاین نقطه نظرها،پربارسازنده وحتی تسهیل کننده،دانسته شده است.

 

نشست پاریس طلسم دیگری را نیز،شکست.حکومت افغانستان،جریان مذاکرات را می خواست بصورت انحصارطلبانه وبدون مشارکت احزاب وگروهای مدنی،پیش ببرد اما گردهمایی پاریس،این تمامیت خواهی وانحصارطلبی را شکست دیگرهیچ مذاکره ای بدون مشارکت احزاب سیاسی جامعه مدنی،برگزارنمی شود پایان شانتهی،آغازی است برای مذاکرات بعدی با قاعده وسیع ملی وبا نظارت جامعه جهانی.