نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

این را می توانید،توضیح دهید؟

این را می توانید،توضیح دهید؟

 

دپلمات شکست خورده امپراطوری اتحاد جماهیرشورو،با احتیاط درسال2001 می گفت:شما  ببرک کارمل ومارا متهم کرده اید که دوکارضد ملی درافغانستان،انجام شده است.یکی انیکه کارمل درششم جدی 1358 قدرت سیاسی را همراه با ارتش سرخ افغانستان،بدست گرفت دوم اینکه اتحاد جماهیرشوروی ،رسما افغانستان را به اشغال خود،درآورد.عدد سربازان روس اشغالگر،عین همان عددی است که نیروهای ناتودرافغانستان دارد.130 هزارنیروی بین المللی درافغانستان،موازی است با مجموع نیروهای اشغالگرروس درافغانستان.اشغال وانتقال قدرت درششم جدی1358 صورت گرفت.سه روز بعد، سالگرد اشغال افغانستان توسط نیروهای ارتش سرخ است.سئوال دپلمات روس این بود که می خواست،کسی آن را برایش توضیح دهد که : چه فرق است بین ببرک کارمل،نیروهای اتحاد جماهیرشوروی ازیک طرف وانتقال قدرت درکابل به رییس جمهورکرزی همراه با حضورنیروهای  ناتوودیگردولتهای عضوایساف درافغانستان؟ .

 

وی می خواست،این نکته برایش روشن شود که انتقال درکابل در دسامبر2001 به رییس جمهورکرزی ،همراه بود با اشغال وحضورنیروهای بین المللی درافغانستان.دپلمات روس علیرغم اینکه درکنفرانس بن شرکت کرده بود،اما درتهی دلش با یک سئوال لاینحل،کلانجار،داشت ومی خواست کسی درآنجا توضیح دهد که چه تفاوت است بین دو،روی داد،سال 1979 که ببرک کارمل همراه بانیروهای اتحاد جماهیرشوروی،قدرت سیاسی درافغانستان را گرفت وکاریکه ما دراجلاس بن کرده ایم وانتقال قدرت درکابل که درسال2001 صورت گرفت.استاد ربانی قدرت سیاسی را به رییس اداره موقت،تحویل داد حکومت رییس جمهور،همراه شد با حمایت وحضورنیروهای بین المللی درافغانستان.امروزسالگرد،انتقال قدرت به رییس جمهورکرزی است. براساس فیصله بن این انتقال باید انجام می شد.درششم جدی 1358 انتقال قدرت درکابل به ببرک کارمل صورت گرفت.ببرک با کمک نیروهای شوروی قدرت را به دست گرفت وده سال از1979 تا1989 ،سربازان روس درافغانستان،با جنگ خونریزی به کارزارشان ادامه داد وسرانجام ازافغانستان خارج شد.حرف رییس جمهورکرزی بصورت ناخود آگاه،تاییدی است برماهیت مشترک حوادث وروی داد 1979 وروی داد2001. دراین دومقطع  ازتاریخ،نیروهای خارجی وارد افغانستان شد ودراین تاریخ ها، دوسیاست مدار،کارحکومت داری شان را با حمایت نیروها خارجی،آغازکردند.سئوالیکه درسال2001 دپلمات روس می خواست جوابش را  درآن زمان ازما گرفته باشد که هیچ فرقی بین دو،روی داد نیست.

 

بعدها شنیدم که درنشریات روسیه،تحلیلها بگونه ای ارایه می شد که نشان دهد که درافغانستان،تاریخ تکرارشده ماهیت روی داد ها،یکی است افغانستان درهرحال اشغال شده است وهیچ تفاوت بین کارمل وحامد کرزی نیست.البته این منطق روسها،شبیه همان استدلال طالبان است.روسها وتروریستها بریک قاعده استدلال می کنند.طالبان می گویند: افغانستان توسط نیروهای بین المللی اشغال شده وحکومت افغانستان،وابسته به غرب وآمریکا است بنابراین ما،با حکومت افغانستان،هرگزمذاکره نمی کنیم.البته حرف طالبان هم ازنوع حرفهای است که همه می گویند.رییس جمهورکرزی با دونماینده سازمان ملل درامرانتخابات،تنها یک استدلال دارد وآن اینکه حاکمت ملی توسط خارجیها،نقض می شود.اما به این سئوال دپلمات روس کسی ازمقامات افغانستان وما درنشست بن 2001 پاسخ ندادیم وازآن بی اعتنا گذاشتیم درحالیکه سئوال هم جدی و هم منطقی بود.طالبان می گویند: ما با دولت افغانستان ،مذاکره ای نداریم دلیل هم این است که این دولت توسط اشغالگران غربی،روی کارآمده وحکومت درکابل،وابسته است ازنظرطالبان،هیچ فرقی بین حکومت افغانستان با حکومت ببرک کارمل نیست این تیوری طالبان نسبت به حکومت افغانستان است واین مساله را بارها،اعلام کرده اند.اما همین طالبا همین لحظه که این متن را می نویسم با مقامات برجسته حکومت افغانستان درشورای عالی صلح،دریک کنفرانسی درحومه پاریس،نشسته گفتگو دارند ویا بگفته خود طالبان نظرات شان را درنشست علمی شانتهی سه، درپاریس،بیان می کند.نشست پاریس یک نشستی است فراگیر که با حضورهمه نیروهای درگیردربحران افغانستان،دایرشده است وطالبا هم بصورت جدی دراین مذاکرات،شرکت کرده.

 

ظاهرا همه می خواهند  حرفی را  که خودشان خوش، شان می آیند،بزنند.سیاست مداران فکرمی کنند که می شود با افکارجامعه،بازی کرد وفکرمی کنند که مردم عوام کالانعام است وهرچه بگویند را مردم می پذیرند وبا همین دید به مردم است که این تناقض گوی ودورویی درگفته های شان دیده می شوند.رییس جمهورتاکید دارد که من دوخارجی را ازکمیسیون سمع شکایات،بیرون می کنم زیراکه منافی با حاکمیت ملی است درحالیکه دپلمات روس ازما، درهمان آغازنشست بن 2001 می پرسید که توضیح دهید: چه تفاوت بین نیروهای ما  واشغال نیروهای بین المللی درافغانستان،وجود دارد؟ وی درنشست بن وبعده ها،مطبوعات روس همزمان با انتقال قدرت درکابل،می گوید هیچ فرقی بین ببرک کارمل ورییس جمهورکرزی نیست کارمل را ما باخون خود حمایت کردیم وبا جان ومال وبا چنگ دندان ازوی،پشتیبانی کردیم.حال رییس جمهورافغانستان،توسط نیروهای بین المللی،درافغانستان کارش را شروع کرده است.طالبان هم با همین منطق مذاکرات را با حکومت افغانستان ،رد می کنند ولی مولوی نعیم وردک نماینده خاص ملاعمرهمراه با مولوی شهاب الدین دلاور،زیریک سقف درشانتهی پاریس نشسته با مقامات افغانستان ودیگران،بحث گفتگودارند.حال نیروهای بین المللی ازافغانستان،خارج می شوند آیا طالبان با خروج آنها دست ازجنگ برمی دارند؟.این مساله را نیزحکومت افغانستان درقالب یک طرحی،راه حل برایش درنظرگرفته است.طرح که ازآن جسته وگریخته دررسانه ها به آن اشاره شده این است که درمرحله اول بخشهای ازجنوب وشرق افغانستان دراختیارطالبان،گذاشته شود این مساله تازمانی ادامه می یابد که طالبان وحزب اسلامی،آمادگی برای ورود درحکومت کابل را داشته باشند.

 

فازاول تا زمانی ادامه می یابد تا آنها آماده شوند که درانتخابات شرکت نمایند، سلاحهای شان را به زمین بگذارند ودرنهایت اینکه درحکومت افغانستان شرکت نمایند.این طرح درنشست انقره نیزمطرح شد وبه مقامات پاکستان نیزاین طرح،رسانده شده است.طالبا درمورد این طرح چیزی نگفته است برخی معتقد هستند که طالبان بصورت تاکتیکی با حمایت ومشوره پاکستان،نسبت به محتوای طرح بصوت نانوشته ونا اعلام شده،موافق است واین را کاری درستی می دانند. طالبان بخشهای ازافغانستان را که درکنترل خود داشته باشند وشریعت اسلامی شان را به مردم بیچاره که هیچ گناهی جز،مظلومیت ندارند را تحمیل نمایند.مردم،شاهد سربریدن،دست پا قطع کردن وکیبل کاری طالبان درمناطق شان باشند.طالبان دراین مناطق براساس طرح حکومت که دراختیارشان گذاشته می شود ،هرگزبیکارنمی نشینند آنها درکنار،اجرای شریعت درمحاکم شان،اقدامات دیگری را نیز،روی دست خواهند گرفت.این طرح ازهم اکنون،با حساسیتها وپیامدهای زیادی روبروشده است سایرمناطق وحتی مردمی که  قراراست مناطق شان  دراختیارطالبان گذاشته شود،با این طرح مخالف هستند.احزاب وگروهای سیاسی وگروهای مدنی ،هرکدام با دلایلی با این طرح خود مختاری وتجزیه طلبانه ،مخالف می کنند واین مساله هرگزبرای شان قابل درک نیست که طالبان چرابه این امتیازات مهم وخطرناک،دست پیدا نمایند؟.طرح شورای عالی صلح اگرآنگونه که رسانه ها، به آن اشاره کرده،مورد قبول نیست.بخشهای ازجنوب وشرق دراختیارطالبان گذاشته شود یعنی چه؟ واینکه آنها بعد ازعملی واجرایی شدن فازاول ،به فازدوم که ترتیبات مشارکت درحکومت است را ،بدست آورد ،هرگزخوانا وقابل قبول نیست.

 

این مساله ازنوع همان سئوالی است که دپلمات روس ازما دربن وبعد درمراسم انتقال قدرت درکابل داشت.ما درآن زمان هرگزتوضیحی برای این سئوال  نداشتیم ویا اینکه به یک نحوی که نفرت ازروسها وکارهای شان درافغانستان، باشد را،به طرح سئوال منطقی شان ،پاسخ ندادیم حالا بصورت کم رنگی ازدومنبع طالبان وخود حکومت افغانستان می فهمیم که افغانستان ،حاکمت ملی اش  با روی داد بن2001 وانتقال قدرت درکابل نقض شده است. رییس جمهورکرزی ،نسبت به حضورخارجیها،گاه گاهی واکنش نشان می دهد که حاکمیت ملی واستقلال توسط خارجیها،نقض می شود ومن نمی گذارم که این کارصورت بگیرد امریکه دپلمات شکست خورده امپراطورروس درسال 2001  به آن اشاره داشت  وآن را درقابل پرسشی که چه فرق است بین حضورنیروها ما، وحضورنیروها ی نیروها بین المللی درافغانستان؟ وسئوال دوم شان این بود که چه فرق است بین حکومت که ما با جان ومال خود ازاو حمایت کردیم وحکومتی که شما دربن ساخته اید ودرکابل آن را منتقل  کرده اید.دپلمات روس با احتیاط می گفت هردونقض حاکمیت ملی واستقلال افغانستان، باید باشد.وی می خواست این توضیح را ما ، به ایشان درآن زمان بدهیم که ندادیم اما حال رییس جمهوروطالبان به سئوال دپلمات روس به یک نحوی پاسخ می گویند که هیچ تفاوتی بین دو،روی داد1979 وروی داد 2001 نیست درهردومقطع تاریخ، افغانستان اشغال وحکومتها،با نیروی خارجی به کارشان،ادامه دادند.

تقدیر

تقدیر

 

تقدیر که همه آن را سرنوشت معنا کرده،درواقع داستان امروزما، دراین نوشته است.هدف ازنوشتن داستانهای ازاین قبیل درکنارنوشته های سیاسی،آپدید شده درنرگس بلاک اسکای،چیزی جز،نوع علاقمندی من به این قصه ها وروایتها ،نیست.افسانه ها،ضرب المثلها،وروایتهای عرفانی که جمع کرده ام، خود یک کتابی شده بنام "کشکول المسایل".این کتاب بیش ازسیصد صفحه، دارد اما آماده چاپ نیست.کارهای زیادی باید روی آن انجام دهم تا کتاب،قابل عرضه برای خوانندگان عزیز،باشد .با عشق  به این نوع مسایل این مجموعه خود کتابی شده است با این حجم.گذشته ازعلاقه شخصی،فکرمی کنم درکنارموضوعات،بسیارسیاسی خشک وبیروح، نوشتن داستانهای ازاین قبیل،یک نوع تنوع رادرآخرهرهفته به ذایقه ها،ایجاد می کند.خوب بگفته ای انگلیسیها،هرکس هوبی دارد وهوبی من نیزاین شده است که گاهی یخن همکارانم را در"ای نبی خدا مرا به هندوستان بفرست "بگیرم وگاهی شرح رویاهای  قربان رادر"سواربرکشتی نوح،استرالیا می رویم"  را بنویسم وقس علیهذا.

 

نکته ای دیگری را که باید اشاره کنم این است، یک مجموعه دیگری را گرد آوری کرده ام بنام"اسرارآفرینش" این کتاب تماما اختصاص یافته به مسایل کیهانی وجمع آوری نظریات،دانشمندان علوم فضایی  ونظریات دانشمندان "ناسا" درمورد آغازخلقت واسراربی منتهای آفرینش.دراین کتاب  ازالبرت آنشتین،درکنارطرح نظریاتش درموردهستی،اززندگی خصوصی وی،نیزیاد داشتهای خواندنی،گرد آوری کرده ام.فکراین نابغه بشری ودیگرنوابغ مثل استفین های کینگ و.. درباره رازها واسرا آفرینش،را گردآوری کرده ام.این مجموعه  بیش ازپانصد صفحه می شود.محسن، فرزندم این نوشته را به ویراستار ،نشان داده بود وی گفته بود: که این یکی ازخوب ترین کتابهای است که پدرت،تولید می کند ومن حاضرم  ویرستاری آن را،با پیشنهادات مالی،بعهده بگیرم.این هم چاپ ناشده است و درفایل کا مپیوترم، راحت خوابیده است .کارهای دیگری هم کرده ام که در باب، قصه امروزی" تقدیر" نمی گنجد، همین مقدارمقدمه چینی درباب نوشتها، مرا ازاصل داستان "تقدیر" که امروزبرای تان می نویسم،کمی دورساخت.تقدیرهمان گونه گفته شد معنی درستش،باید سرنوشت آدمی باشد.

 

عواملی که درخلق سرنوشت جمعی وفردی ما، دخالت دارد،دوگونه است یکی عوامل مریی وخوانا ودیگری عواملی نامریی وغیرخوانا،درمورد اول بایداین گونه بحث شود که شما برنامه ریزی می کنید وبرنامه های تان را براساس هدف، زمان بندی می کنید.برنامه های پنج ساله ده ساله و..نام می گذارید.داوود خان برای حکومتش،همین کارها را کرده بود وی برنامه های پنج ساله وده ساله داشت با گذشت چندین دهه هنوز،پلانهای دوران داوود خان،تاریخ زده وکهنه نشده است.حکومت وی، برنامه خوبی برای سازندگی افغانستان داشت وکارهای زیادی برای افغانستان درنظرداشت که اجل وی را مهلت نداد وبرنامه های داوودخان با تغییرنظامهای بعدی ،متوقف شد.برنامه های مریی،ارتباط ارگانیک با خرد وعقلانیت آدمی وتخصصهای علمی دارد.شما براساس دانش وخرد علمی تان برنامه ریزی می کنید وبرای تطبیق آن گام برمی دارید.موانع را ازسر،راه تان برمی دارید چالش برنامه های تان را پیش بینی می کنید وموفقیتها وناکامیهای آن را می سنجید وبه این ترتیب،تاثیرگذار درسرنوشت تان می شوید.گاهی هم است که سرنوشت شما هرگزبا این کارها،ربطی ندارد شما برنامه های دیگری دارید ولی نتیجه،چیزی دیگری می شود که شما فکرش را نمی کردید. دراین نوع سرنوشت وتقدیر،عوامل نامریی دخالت دارد که شما اصولا قادربه درک آن نستید.

 

برای بیان سرنوشت ، متاثرازعوامل نامریی،درقصه تقدیربه دو،داستان اشاره می کنم که شما درچه فکرهستید ونتایج که بدست شما می آید،چیزی دیگری است.تقدیر،بگونه که شما خواسته اید وبرنامه ریزی کرده اید،رقم نمی خورد.شما دنبال امری هستید هدفی را درسفرتان درنظر،گرفته اید اما سرازجاهای دیگری درمی آورید.چرا؟ دلیلش همان،دخالت عوامل نامریی درتدبیرکارشما است.کریستفن کلوب،کاشف آمریکا، فیلش خواب هندوستان می دید وی بازحمت زیادی،توجه مقامات لشکری وکشوری اسپانیا،را برای سفربه هندوستان،جلب کرد. کریستفن، مردان نیرومند وموج سواران دریا راگرد آوری کرد.وی ده ها مرد شجاع وماجراجو را که بتوانند با قهردریا وطبیعت مقابله نمایند را ازسراسر اسپانیا،جمع آوری کرد .کریستفن کلومب، کشتیهای مجهزی را برای سفربه هندوستان،آماده ساخت.کشتیهای مدرن ومقاوم دربرابر،توفانهای شدیدی دریایی ونه ازنوع کشتی قاچاق بران که مردم را ازاین سوی دریا به آن سوی دریامی برند واکثرمسافرانش با غرق شدن کشتی وقایق،به کام ماهی ونهنگ دریا،می روند.مردی که ماهی بزرگی را ازدریایی استرالیا،صید کرد وهنگام بازکردن شکمش،کله یک انسان ازشکم ماهی،بیرون می پرد،صیاد ازناباوری ووحشت، نزدیک بود،جان به جان آفرین،بسپارد.

 

کشتیهای کریستفن کلومب برای سفردریایی،بسیارمجهزبود.وی بامردان شجاعش درقرن شانزدهم،سواربرکشتی وبه قصد هندوستان ازمبداء اسپانیا  به مقصد هندوستان حرکت می کند.آنها چهل شبانه روزدرعمق دریاها واقیانوسها ،دریا نوردی کردند وهدف شان هندوستان بودند کریستفن کلومب وهمراه هان شان،به جزایری وارد می شوند که هیچ شباهت به سرزمین هندوستان،نداشت.این سرزمینها،باتمدنهای باشکوهی اداره می شد که نام دارترین آن ،همان تمدن مایاها بود.تمدن مایاها،درآمریکایی مرکزی وآمریکایی شمالی قلمروهای وسیعی را اداره می کرد.این تمدن بسیارگسترده با عادات وتقالید خوب وبد اداره می شد ویکی ازبدترین عنعنات این مردم این بود که درفصول مختلف، زیبا ترین فرزندان شان را،قربانی می کردند.هدف ازاین سنت زشت ورویه عام، ذبح انسان، برای بقاء وثبات عنعنات شان،بود آنها باورداشتند که ذبح زیباترین،جوانان، درراه خداوند،همان قربانی وهدیه شان است که  قبول درگاه حق می شود وبه این ترتیب تمدن ونظامهای شان،ثابت واستوارمی مانند.مردم ازاین رویه که عمدتا توسط زورمندان، اصحاب دیانت،اجرا می شدند،به شدت ناراضی بودند.مردم ازخداوند شان می خواستند که کسی پیدا شود،تا آنها را ازاین عقاید ورفتارهای ضد انسانی،نجات دهد.

 

دعای مردم با حضورکریستفن کلمب وهمراه هان شان درواقع،مستجاب شد.حضورکریستفن دراین سرزمینها با همان تمدنها،آغازانقراض تمدن مایاها،گردید.اینجا دوحادثه دردوسوی دریا،روی داده است.یکی تجهیزنیروی عظیم انسانی به رهبری کرستفن کلمب البته به منظورتسخیرهندوستان ودیگری انقراض تمدن بزرگ مایاها.این دوروی داد درظاهرامر،هرگزارتباطی علت ومعلولی با هم ندارد. زیرا تمامی برنامه ها برای جای دیگری،مهندسی شده بود اما چرا آنها سرازآمریکا درآورد وتمدن مایاها،منهدم گردید.تقدیربزرگی دراین جا،صورت گرفته است اما عوامل این سرنوشت، نامریی است.برخی می گویند عامل این تقدیروسرنوشت"اتفاق" بوده است.دوحادثه تجهیزنیروها،دراین سوی اقیانوس وانهدام تمدن مایاها، درآن سوی اقیانوس اطلس،با عامل،اتفاق، روی داده است.عامل نامریی درشکل دهی دوروی داد،همان عامل " اتفاق" دانسته شده است.مومنان به آیینهای الهی ازجمله اسلام،تاکید به عوامل فرا فیزیکی دارند.دراسلام مساله ای بنام استجابت دعا داریم.آن نیروی نامریی که کریستفن کلمب را با همه امکاناتش به سوی،آمریکا بجای هندوستان،هدایت کرد،همان استجابت دعای مردمی بود که ازرویه وسنتهای غلط حاکم درآمریکای لاتین به تنگ آمده بود.باورهای دینی درکنارمحاسبات عقلانی درشکل دهی حوادث،به عوامل ماورایی،بسیارتاکید دارد.مدیریت جهان فیزیک زیرسلطه وسیطره ای نیروهای میتافزیک قراردهد.تقدیروسرنوشت مایاها با عواملی نامریی،تعیین گردید.آن نیرویکه کریستفن را به سوی آمریکا هدایت کرد،عامل ماورایی خارج ازمحاسبات عقلی،قرارداشت.آقای کریستفن، بصورت خردمندانه،برنامه هایش را برای تصرف هندوستان،تنظیم کرده بود اما عامل مسلط وحاکم برخرد،عامل میتافیزیک بود.

 

روی دادهای زیادی است که بصورت غیرمنتظره وبا عوامل که خارج ازبرنامه ریزی خرد وعقلانیت آدمی است،روی می دهد.تقدیروسرنوشت با این علت نامریی،تعیین می شود.قصه ای چوپان عاشق دخترسلطان، که درافسانه های شرقی به آن اشاره شده،برگشت به عوامل ناشناخته شده دارد.یعنی وقتیکه عشق وانرژی بی پایان آن،سرازیرمی شود.این انرژی،تاثیرات خود را می گذارد.استجابت دعا،درواقع همان وصل انرژی روحانی انسانها،با عالم ماورایی،فیزیک است.وصال دونیرو،تقدیروسرنوشت را می سازد.چوپان با دیدن،شاهزاده خانم درعشق آن،سقوط می کند.اما شاهزاده خانم ،چیزی ازاین داستان عشق یک جانبه وآتشین،چوپان نمی داند.چوپان تمامی روزهایش را،درمقابل پنجره ای که فکرمی کرد،شاید شاهزاده خانم ازآن به بیرون نگاه کند،می گذراند.برای عاشق تنها،رویت معشوق کافی بود اوبرای این رویت،همه زمان وذهن وانرژی وجودش را وقف آن رویت کرده بود.روزی شاهزاده خانم،همراه با ندیمانش به باغ شاهانه می رود.وی با گشت گذاردرباغ شاهانه،ساعات خوبی را می گذراند وهنگام شب به خانه برمی گردد.هوا روبه تاریکی می رفت.چوپان هنوزموفق به دیدارمعشوق نشده است.شاهزاده خانم ازدری خارج شده وبه باغ رفته بود که چوپان درآن جهت قرارنداشت.نگهبانان که گشت گذاری بشتری داشت زیرا شاهزاده خانم ازقصر،بیرون شده وبرای گردش به باغ رفته بود وحالا برگشته است.

 

نگهبانان اطراف قصررا،دید بشتری می زدند.ناگهان به چوپان برمی خورند که بصورت مرموزی،کمین کرده است.ماموران قصرشاهزاده خانم،به چوپان مشکوک می شوند وبرای گرفتن وی هجوم می آورند.چوپان ازترس ماموران،می گریزد.ماموران قصروی را دنبال می کنند.تعقیب وگریز درتاریکی شب،ماموران را ناکام می گذارد. آنها موفق نمی شوند که چوپان را دست گیرنمایند به این ترتیب به قصربرمی گردند.شاهزاده خانم درداخل قصر،به دنبال انگشترالماسش هست که آن را درانگشتانش بگذارد اما وی هرچه درمیان غرفه مجللش می گردد،انگشترالماس وگران قیمت را، پیدا نمی کند.ندیمانش را به کمک می خواهد همه، دسته جمعی تمامی جاهایکه احتمالا انگشترالماس را باید گذاشته باشد وفراموش کرده ، می گردند.اما انگشتر الماس را پیدانمی توانند.یکی ازندیمان شاهزاده خانم می گوید: من امروزانگشتررا دردست شما درباغ دیدم وشما با جویبارباغ،با ناخن تان که انگشتررا داشت،بازی می کردید.ملکه زیبایی من حتما انگشتردرباغ درجوی بارازدست زیبایی شما،افتاده است.

 

شاهزده خانم فرمان می دهد، همه بسوی باغ حرکت می کنیم.ملکه زیبا همراه با ندیمانش درتاریکی شب با شمع، شعله،بسوی باغ می روند.چوپان ازترس پاسبانان نیزبه باغ مخفی شده بود.وقتیکه شاهزاده خانم وارد باغ می شود،چوپان خودرا درمیان جویی آب مخفی می کند.شاهزاده خانم جای که با آب بازی می کرد را،به یاد می آورد.درست نقطه ایکه چوپان ازترس مرگ، خود را درآنجا مخفی کرده است.شاهزاده بالای سری چوپان می رسد می بیند که کسی درجوی آب با صورت خوابیده است.شاهزاده دستورمی دهد که چوپان را ازجوی آب بیرون نماید.چوپان که ازترس هلاک می شد را، ازجوی آب بیرون می کشند.شاهزاده خانم،انگشترالماسش را که مثل نوردرتاریکی می درخشید را ازآب می گیرد.شاهزاده خانم چوپان را با خود به قصرمی برد که تا ماجرا را ازوی بشتر،سئوال نماید حال چوپان درکنارمعشوق نشسته وهمراه معشوق برای بازجویی،وارد قصرمی شود.راویان اخبار می گویند این قصه پایانی بسیارخوشی برا ی چوپان عاشق داشته است یعنی که عاشق ومعشوق برا همیشه به وصال می رسند.تقدیروسرنوشت چوپان ما به این صورت رقم می خورد.

 

حال همان سئولات مطرح می شود که عامل وصال چه بود؟ عامل هرچه بود اما محاسبات عقلی دراین وصال دخالت نداشته است،برخی می گویند: تقدیروسرنوشت زیبای، چوپان عاشق با "اتفاق" رقم خورده است وچانس وصال،همان مساله اتفاقی بوده ونه چیزی دیگر،برخی می گویند.عامل نامریی وصال چوپان به دخترسلطان،بالاترازیک " اتفاق" است.عامل وصال عاشق به معشوق، درواقع اجابت تمنا های عاشق دلسوخته است.تمناهای پاک عاشق،تبدیل به انرژی می شود که پایان آن، بدون شک وصل عاشق به معشوق است.اینجا،نیروی بالاترازمحاسبات عقلانی درکاراست.درهردو داستان، تقدیروسرنوشت با اجابت تمناهای صادقانه،صورت گرفته است.نیروی معنوی مردم درتمدن یاماها که درقالب دعا،بیان می شد،خود انرژی بود که وصل به انرژی ماوراء کیهانی،گردید وسرانجام،رویه ظلم وبی عدالتی به این صورت،نابود گردید ونظام جدیدی،جانشین نظام وتمدن کهن مایاها،گردید.تقدیروسرنوشت باپا درمیانی ودخالت عامل معنوی،رقم خورد.چوپان هم با تمناهای صادقانه وآتشین درعشق شاهزاده خانم، انرژی خود را با انرژی ما وراء کیهانی،وصله زد وبه این صورت به مرام خود،رسید.

 

درجهان آفرینش ودرعالم عنصری، بخش بزرگی ازرویدادها،با برنامه ریزی خردمندانه،انجام می شود بنابراین برای تغییرسرنوشت وتقدیر،منتظر معجزه نباید بود.خدا انسان را خردمند آفریده وبرای دگرگون کردن حال خود باید ازنیروی خرد،کارگرفت.اما درعین زمان نباید امدادهای ماوراء کیهانی را فراموش کرد.ولی ترجیحات زندگی این است که انرژی خرد انسانی را باید به انرژی طبیعی وکیهانی وصل کرد ونتایج خردمندانه ازکارها را بدست آورد.توجه به دخالت عوامل میتافیزیک درامرزندگی،درلحاظات خاصی ونادری،روی می دهد.مایاها وچوپان درداستان ما،تدابیرخردمندانه ای نمی توانیست،داشته باشند.دراین صورت تمناهای عاشقانه،اجابت می شود وسرنوشت شان به بهترین،حالت رقم می خورد.خرد را نباید به امید معجزه،تعطیل کرد.اقبال می گوید: خدا آن ملتی را سروری داد، که تقدیرش بدست خویش بنویشت – به آن ملت سروکاری ندارد، که دهقانش برای دیگری کشت.درقرآن مجید آمده: ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیرما بانفسهم. تقدیروسرنوشت راباید،تغییرداد واین کار بستگی به خود آدم ها دارد.