نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

نگاه درونی و بیرونی -۱۳-

نگاه درونی و بیرونی -۱۳-


پیامد دیوانگی


یک لمپن دیوانه بنام عمر متین کاری کرد که صد عاقل گرفتار آن شده اند. عقلا و سیاست مداران آمریکا به دنبال حمله مرگبار همجنسگرای داعش، بجان هم افتاده اند. ترامپ نامزد جمهوری خواه رییس اوباما را محکوم و خواهان استعفای وی شده و بگونه گپ می زند گو اینکه اوباما جز از رادیکالیزم اسلامی باشد هیلاری را هم درگیر ساخته. عمر متین به دلیل اینکه اصالت افغانی دارد، بین هشتاد تا سیصد هزار مهاجران افغانستان مقیم آمریکا را بشدت متاثر ساخته اند. نگاه های عام جامعه آمریکا دچار تغییر و دیگرگونی و بسوی غیریت سازی با مهاجران سوق داده می شود. شما درباره پیامد دیوانگی عمر متین لمپن آمریکایی افغانی الاصل چه نظر دارید؟ و چه عواقبی را برای حال و آینده مهاجران پیش بینی می کنید و چه نظر دارید ؟ نکات جالب و مهمی از کار لمپن عمر متین استخراج شده است. همین جوابهای رد بدل شده بسیار سخت و تلخی که بین دو نامزد خانم هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ راه افتاده است نشانه از یک چرخش و تغییر دیدگاه هست. ترامپ موضع سختی اتخاذ کرده و عمل عمر متین تروریست همجنسگرای داعش موقف ترامپ را قوی تر ساخته است. ترامپ در باره مهاجرین مسلمان و دیگرا مهاجران این موضع را قبلا اعلام کرده بود از ورود مسلمانان جلوگیری شود و بین آمریکا و میکزیک دیوار ساخته شود دیوار امریکا و میکزیک و مهاجران غیر قانونی اخراج شوند و امشب هم گفت که برای مهاجران یک زون در داخل آمریکا در نظر گرفته شود وی خانم کلینتون را متهم کرد که زبانش گیر می کند از اینکه تروریستهای رادیکال مسلمان بگوید. ترامپ خواهان استعفای اوباما هم شده است و به یک نحوی گفته است که سیاست اوباما آمریکای بزرگ را کوچک و ضعیف کرده و ما آمریکای بزرگ و آمریکای شماره یک می خواهیم. ترامپ پس از واقعه فلوریدا اوباما را متهم کرد که به یک نحوی از تروریستهای رادیکال اسلامی حمایت می کند امریکه اوباما بشدت آن رارد کرد و خانم کلینتون هم گفت که با منع ورود مسلمانان و با ایجاد دیوار ما نمی توانیم جلوی رویداد از اورلاندو فلوریدا را بگیریم. واقعا بین رهبران دو حزب دموکرات و جمهوری خواه جنگ است درست از نوع جنگ جنبش روشنایی و جنبش فحاشی. از این ماجرا که بگذریم تاثیر این رویداد روی مهاجران مسلمان بخصوص افغانها هم قابل درک است. متاسفانه این اولین بار هست که یک لمپن هم جنسگرای افغانی الاصل دست به چنین کشتاری در امریکا می زند این درست که عمر متین متولد آمریکا هست و هیچ ربطی به افغانستان ندارد اما این بی ربطی نمی تواند ریشه وی را با اصالتش قطع نماید. پدر عمر متین همین تا دیروز خودرا رییس جمهور افغانستان در عالم وهم خیال می خواند. مهاجران افغانستان نگرانی شان بی جهت نیستند و اگر جناب ترامپ روی کار بیاید وی سیاست خود را روی مهاجران تطبیق می کند و افغانها به گزارش خبر گزاری فرانسه از هشتاد هزار مهاجر تا سیصد هزار در آمریکای شمالی آمار دارند. مهاجران افغانستان می ترسند و ترس شان مبتنی بر این قاعده است که نگاه جامعه آمریکا نسبت به آنها بیگانه و بیرونی و غیر شود و این بسیار هولناک و ترسناک خواهد بود که نگاه به مهاجران خصمانه باشد. افغان هراسی، مهاجر ستیزی آسیب پذیریهای زیادی را بوجود می آورد و عمل وحشینانه عمرمتین بستر چنین دیدگاه بیرونی را می تواند خلق نماید. ترامپ نمادی از یک تفکر و مهاجر ستیزی هست وی تنها نیست. دیدگاه نژاد پرستانه، غیریت سازی ترسناکی را خلق می کند. راسیسم و نژاد پرستی نژادی فرقه ای نگاه بیرونی و غیرت را با غیر خود دارد. من بارها گفته ام که فاشیزم مذهبی و فرقه ای همین خط کشی را دارد از دید گاه طالب و داعش و القاعده همه مخالفانش غیر، بیگانه، دشمن و مستحق زندگی نیستند. فاشیزم و راسیزم به هر صورت و شکلش فاجعه هست آمریکاییهای ارزشگرا بشدت از ترامپ هراس دارند و همه سعی دارند که مانع از روی کار آمدن وی در صحنه سیاست آمریکا شود امروز خانم کلینتون با رقیب خود سناتور ساندرز کنار آمد و هردو تعهد سپردند که مانع از روی کار آمدن دونالد ترامپ شوند و عین این نظریه در اردوگاه جمهوریخواهان هم هست که ترامپ را خطر برای ارزشهای حقوق بشری امریکا می داند. مهاجران عموما و گروهای مهاجر مسلمان خصوصا بشدت دچار گرفتاریهای نژاد پرستانه خواهند شد و استدلال برای سرکوبی برای فشار و برای تفکیک و ایجاد زون، انهدام برجهای دو قلو و پنتاگون درسپتامبر  ۲۰۰۱ و حملات مستمر تروریستهای داعش و القاعده در سراسر اروپا می تواند باشد. جنایتهای از نوع عمر متین و روی کار آمدن سیاست مداران از نوع ترامپ نگاه ها را نسبت به مسلمانان تغییر می دهند و غیریت سازی و انفکاک اجتماعی صورت می گیرد.


اینها مخالفان اصلاحات انتخاباتی اند


بخش کلان پارلمانی ۱۲۴ نماینده عنصر اول در ضدیت و  تخریب اصلاحات انتخاباتی شناخته شده است. عنصر دوم مثلث، اعضای دو کمیسیون انتخابات و شکایات گفته شده است و اما حلقه سوم ضد اصلاحات در داخل حکومت می باشد که با رفورم اصلاحات انتخاباتی و با فرمان تقنینی رییس جمهور مخالفت دارد گرچه بصورت مشخص از عوامل درون حکومتی نام گرفته نشده ولی گروه ناظر بر انتخابات و آقای جانداد اسپنغر به جد از حلقه درون حکومتی ضد فرمان تقنینی سخن گفته است.برخی این گونه اتهام وارد کرده که اصولا ارگ ریاست جمهوری و خود رییس جمهور عزمی برای انتخابات را ندارد و برخی دیروز در یک بحث می گفت که ریاست اجراییه هم سکوت کرده و این دلیل تبانی و توافق هردو داکتر می باشند البته این سخن با موضع گیریهای رسمی که خود رییس جمهور و ریاست اجراییه دارند، یک نوع تیوری توطیه هست ما می خوانیم که رییس جمهور پس از رد فرمان تقنینی و رد اصلاحات انتخاباتی ، واکنش سختی نشان داد و از رد فرمان تقنینی اظهار تاسف کرد و آنرا یک عقب گرد در باره انتخابات خواند. رییس جمهور دربیانیه خود بازهم تاکید داشت که امر برگزاری و اصلاح نظام انتخاباتی را بهر قیمتی و با مشوره احزاب سیاسی با جامعه حقوق دانان با جدیت دنبال می کند و انتخابات باید برگزار شود. ارگ ریاست جمهوری برای برگزاری انتخابات اقدامات عملی کرده و چندین کمیته ساخته که برای انتخابات پل تهیه نمایند و امنیت انتخابات را بگیرد و برای دبیر کل سازمان ملل نامه فرستاده و در مساله انتخابات کمک خواسته همه این امور از ادرس ارگ و ریاست جمهوری در باره بر گزاری انتخابات بیرون داده شده با این همه یک عده قبول ندارد و می گویند که خود ارگ نمی خواهد که انتخابات بر گزار شود و ارگ نمی خواهد که کمیشنرها تغییر کنند و خود ارگ مخالف اصلاح نظام انتخاباتی هست و آنچه که در پارلمان روی داد کار خود ارگ بوده است و همین عده به ریاست اجراییه نیز معترض و منتقد هستند که واکنشی نداشته و سکوت کرده است.بهر صورت معیار قضاوت برای من در این تحلیل دید گاه، مواضع و نقطه نظرات صریح رییس جمهور و رییس اجراییه در باب انتخابات هستند که می بینیم اظهار تاسف کرده و حالا در پی راهکارهای قانونی هستند که چگونه امر اصلاحات و انتخابات را سرعت بخشید. نگاه رییس جمهور و ارگ و دیگاه قصر سپیدار در مورد اصلاحات و بر گزاری انتخابات مثبت و درونی هست و انتخابات را رکن اساسی و مشروعیت ساختار درونی حکومت و نظام می داند. 

اما در باره ۱۲۴ نماینده پارلمان که علیه فرمان موضع گرفتند و اصلاحات و انتخابات را رد کردند باید اذعان داشت که این جمع نگاه شان با انتخابات غیر و بیگانه شده اند مخالفت با اصلاحات و مخالفت با انتخابات به یک معنا مخالفت و ضدیت با نظام سیاسی هست. نمایندگان هم بلحاظ اخلاقی درخارج و بیرون از قوانین کار می کنند و معاش می گیرند و کار دربیرون از قوانین هم شرمندگی اخلاقی و وجدانی دارد و هم این نوع عمل در حوزه درونی ساختار و نظام جای ندارد. کار هر سه قوه در صورتی مفید و مثمر بحال نظام و دولت هست که کارها در داخل قوانین و داخلی و درونی باشد . کار فراقانونی و بیرونی به زیان نظام سیاسی افغانستان هست و این فراقانونی و بیرونی کار کردن پارلمان جریان دارد و رد نظام اصلاحات انتخاباتی و فرمان تقنینی رییس جمهور امر خلافکاری و خلاف ورزی و فراقانونی را مضاعف ساخته است دلیل این عمل و رفتار فراقانونی تنها منافع شخصی است و مخالفت با امر انتخابات و اصلاحات دلیلی ندارد. استدلال ۱۲۴ نماینده را شنیدیم آنها استلال نداشتند آنها توجیهات کارهای بیرونی و فراقانونی خودرا داشتند انها واقعا مخالف بر گزاری انتخابات و اصلاحات هستند. و اما گروه سوم که ضد انتخابات و اصلاحات می باشد، دو کمیسیون انتخابات و شکایات هستند نورستانی رییس شان بود که استعفا داد زیرا نام و وجود وی دیگر قابل تحمل نبود و خیلی نفرت و حساسیت خلق کرده بود اما بقیه اعضای دو کمیسیون کار می کنند و واقعا این دو کمیسیون مخالف اصلاحات می باشند.تطبیق اصلاحات معنایش همین است که اعضای هردو کمیسیون باید دفاتر شان را ترک کنند و افراد نو و کمشنرهای نو جای گزین شان شوند دلیل این کار تنها یک چیز است و آن آوردن اصلاحات و بر کناری اعضای متهم به تقلب و خیانت انتخاباتی. جامعه جهانی، مردم افغانستان اصلاحات در ساختار انتخاباتی را می خواهندو اما دو کمیسیون بر ضد اصلاحات تلاش می کنند اعضای مجلس طرفدار اصلاحات انتخاباتی به کار شکنی هر دو کمیسیون اذعان دارند و سخن از تبانی و توافق پشت پرده میان دو کمیسیون و اعضای مجلس نمایندگان را طرح کرده اند که ما  در کمیسیونها انتخابات و شکایات  می مانیم و شما هم در پارلمان می مانید. دو کمیسیون از مخالفان انکار ناپذیر  اصلاح نظام انتخاباتی هستند دلیل شان برای مخالفت دو چیز یکی اینکه قانون برای شان اجازه ادامه کار را داده است و دیگری منافع شان همین است که بمانند و سوی استفاده های شان را داشته باشند. اینها یعنی همین سه گروه ۱۲۴ نماینده عناصر درون حکومتی و کمیشنرهای دو کمیسیون، مخالفان اصلاحات و انتخابات می باشند.


طالبان شکست خورده و این کارهارا می کنند


یک وقت آقای علومی وزیر داخله وقت بمن گفت که طالبان در جنگ بسیار تلفات می دهند و ازپای می افتد و حالا برای اینکه شکست خورده حد اقل به این شیوه ها روی آورده اند. طالبان قطاع الطریق راه گیر و مسافرربایی راه انداخته اند که دلیل نامردی ناکامی و شکست هست و گروه جنگی موفق و پیروزهرگز این کارهارا نمی کند. طالبان در حملات درونی علیه قرارگاه ها ازشیوه های ضد انسانی بردگی جنسی بچه ها استفاده می کنند اما این گزارش ازسوی مقامات رد شده است. طالبان مردم بیگناه را سپر انسانی درست می کنند کاریکه داعش در فلوجه عراق انجام می دهند و طالبان از جنگ رو در رو فرار و به جنگ پارتزانی و گورلایی روی آورده اند. کارشناسان این همه را دلیل شکست طالبان می دانند. گزارشهای در حملات سبز بر آبی در سالهای ۲۰۱۲ تا۲۰۱۴ و تا پایان خروج سربازان خارجی داشتیم که سربازان خارجی در جنگ قربانی فیلمهای پورن زنان و دختران بی نهایت زیبا می شدند. محققان استرالیایی این گونه استنتاج کرده بودند که شبکه های فعال شده و زنان و دختران زیبارا وارد صفحات انترنیتی سربازان در افغانستان می کنند و این زنان دراوج هیجانات جنسی از سربازان، محل کار و وظیفه و دیگر اطلاعات را گرد آوری می کردند و این اطلاعات در اختیار شبکه های تروریستی گذاشته می شد و تروریستها بخوبی می دانیستند که در قرارگاه ها چه می گذرد و سربازان در چه وقتهای سرگرم چت هستند و به این طریق تروریستها توسط عوامل خود حملات سبز بر آبی را انجام می دادند و بسیار موفق هم بودند. طالبان هم گفته شده که همین رذالتها را می کنند و بردگان جنسی از بچه ها درست کرده و در مراکز نظامی می فرستند این گزارشهارا البته مقامات امنیتی تایید نمی کنند اما انکار صد در صد هم نکرده اند. طالبان پابند ضوابط اخلاقی و انسانی نیستند و داعش مگر با افتخار نگفت که عمر متین  سربازخلیفه در آمریکا بود و عمرمتین همجنسگرا درست در هنگام حمله اعلام داشت که به داعش عراق پیوسته و بیعت کرده است. نکته دیگری که در جنگ تبهکاران قابل ذکر است و آن این هست که این گونه اعمال و رفتارها را در قلمرو امورداخلی و درونی خود دانسته و آن را مجاز می دانند بردگی جنسی بچه ها و استفاده پورن در حملات سبز بر آبی موضوعات مجاز امنیتی و داخلی و درون تشکیلاتی شان شمرده می شوند و از آن استفاده می کنند.دزدیدن مسافران بیگناه و کشتن آنها از نظر طالبان امر مشروع و مجاز می باشند و آن را بخشی از برنامه های روزانه و روز مره خود گرفته اند و جز ازاسرار درونی و داخلی و تشکیلاتی شان می باشد. مجموعه رفتارهای اخیر طالبان نشان از یک تغییر بنیادی در تاکتیکهای جنگی شان را نشان می دهد. طالبان اقدام به راه زنی و آدم ربایی کرده کاری که در گذشته کم تر داشت و این سوال دارد که چرا؟ دلیل این اقدام به نظر من یک نوع شکست هست زیرا همانگونه که اشاره کردم یک گروه جنگی پیروز و موفق دست به این گونه رفتارها نمی زند وقتی از جنگ مستاصل شد و شکست خورد عقده هایش را به این صورت بیرون می دهد راه می گیرد قطاع الطریق می شود دیدگاه خودرا تغییر می دهد نگاه طالبان و معطوف شدن به امر آدم ربایی و رذیلتهای اخلاقی بردگی جنسی دلیل پیروزی نمی تواند باشد و این نشانه شکست شان هست. استفاده از بردگی جنسی ، اقدام به راه گیری و دزدیدن مسافران اقدام به سپر انسانی و اقدام به حملات پارتیزانی و فرار از جنگ رو در رو دلایلی خاصی خود را می طلبد و تحلیلگران امنیتی این گونه اعمال و رفتار طالبان را دلیل استیصال و در ماندگی شان در جنگ می دانند. نگاه طالبان و تاکتیک و شیوه های جنگی شان تغییر کرده اند و اموری را داخل برنامه های درونی و داخلی و تشکیلاتی خود کرده اند که در گذشته کمتر دیده می شد و این امور کمی نو و تازه بنظر می رسد. نگاه طالبان و داعش به بردگی جنسی و همجنسگرایی درجنگ کشیده شده اند و طالبان راهگیری را بخشی از استراتژی داخلی خود قرار داده و طالبان مردم را سپر دفاعی خود مثل داعش درعراق گرفته اند همینگونه از جنگ رویا رویی فرار و اجتناب و به یک نوع جنگ پارتیزانی و گوریلایی کشیده شده اند اینها دلیل و برهان شکست طالبان هست.

نگاه درونی و بیرونی -۱۲-

نگاه درونی و بیرونی -۱۲-


ریگ در کفش کیست؟


با تاسف باید گفت که فرمان تقنینی رییس جمهور در نشست امروز پارلمان رد و دیگر طرح اصلاحات انتخاباتی در پارلمان بی فاییده است و این پارلمان هرچه را بخواهد اما اکثریت برزگ شان انتخابات را نمی خواهند. منطق خانم کوفی این است که این بیچاره ها ناامید و مایوس از انتخاب مجدد در حوزه انتخاباتی شان هستند و می دانند که مردم جواب شان داده اند. برخی این گونه می گوید که فلسفه " جنبش " نیز برای همین هست. خانم هیله ارشاد گفته است از برای خدا انتخابات بر گزار کنید مردم از چهره ما خسته شده اند. برخی حکومت را متهم می کند که دلش انتخابات نیست اگرنه فرمان را در همان وقت و زمانش عملی می کرد. کی مقصر است؟ ریگ در کفش کیست؟ به لحاظ اخلاقی این افت بسیار بزرگی هست که پارلمان خارج از قوانین و بیرون از زمانها و میعادهای تعریف شده در قانون اسی کار نماید و اعضای پارلمان نباید این کار را می کردند و لی حالا کرده اند و دیروز با اکثریت زیادی فرمان تقنینی اصلاح نظام انتخاباتی را رد کردند. عمل کرد و عمل کردن در بیرون از معیارها و چوکات قانونی علاوه بر اینکه افت و فضاحت اخلاقی دارد یعنی یک وکیل باید شرم و خجالت بکشد که در خانه ملت حضور فراقانونی داشته باشد و بیرون از قانون کار کند و تنها به این امر دلخوش داشته باشد که همه امتیازات را بعنوان یک وکیل دارد. خانم کوفی و خانم هیله ارشاد و دیگر اعضای مجلس نمایندگان استدلالهای خوبی برای تایید و تصویب فرمان داشتند اما این استدلالها کار گر واقع نشد و اکثریت، فرمان یعنی اینکه انتخابات را رد کردند و این کار فراقانونی و نگاه بیرونی به نظام و سیستم سیاسی هست. نکته دیگری قابل ملاحظه این است که شیرازه و بافت جوامع و ایجاد اطمینان و امنیتهای جمعی در واقع قانون و کار در چوکات قوانین است و این همان نگاه درونی و سختاری و حرمت گذاشتن جمعی هست اگر در جامعه قوانین و سیستم جمعی رعایت نشود و بر مبنای قوانین نظم و انظبات بر قرار نباشد در این صورت از هم پاشیدگی و تعرض به قانون و قانون شکنی ایجاد می شود و می دانید که انسان گرک انسان هست و این گرگیت و درندگی در فضاها و خلاهای قانونی پیدا می شود. ما اگر انتخابات نداشته باشیم و به دلایل و منافع شخصی خود آن را رد کنیم درواقع اقدام به قانون شکنی بزرگی کرده ایم و سیستم ، قوانین و نظام حکومت را فاقد اعتبار ساخته ایم و این بی نهایت خطر ناک هست. افت اخلاقی و وجدانی و کار خارج از قوانین و بی اعتنایی و بی مبالاتی یک نوع بی بندباری خلق می کند و به سیستم ضربه وارد می کند و به همین دلایل کار دیروز پارلمان نادرست بود و من طرفدار استلالهای ، خانم کوفی ، هیله ارشاد و حاجی عبده و دیگر اعضای موافق با تصویب فرمان هستم. نکته دیگر هم این است که برخی گفته اند ارگ مقصر است و رییس جمهور باید در زمان تعطیلی و رخصتی 45 روزه پارلمان کار را تمام می کرد و تا حالا پیشرفتهای عمده ای در باره انتخابات صورت گرفته بود یعنی اینکه عزم واراده ای و جود ندارد و عده هم ریاست اجراییه را ملامت می کند که در باره ا صلاحات نظام انتخاباتی قاطعیت و پی گیری جدی نداشته است و اعضای مجلس و دیگر صاحب نظران، خود نمایندگان و انگیزه های شخصی و منافع فردی مجلسیان را علت و سبب بهم زدن وضع انتخابات دانسته اند. من البته با تفاوتهای، علت و دلایل رد فرمان را که اشاره شد و اینکه کیها مقصر هستند را قبول دارم و اما بشترین مسوولیت را متوجه مجلس می دانم که با توپ به میدان غلطیده خوب بازی نکرد و فرمان اصلاحات انتخاباتی را رد کرد. خوب حالا که این کار شده است و پارلمان بیرون از قانون اساسی مشغول کار هست و حرمت قوانین بارد فرمان شکسته شده است و نگاه به امر داخلی و درونی نظام صورت نگرفته است پس حال چه باید کرد؟ و راه حل چیست؟ بدون برگزاری انتخابات به کار ادامه داده شود و یابرگردیم به قوانین زمان رییس کرزی و انتخابات را بدون اصلاحات با دو کمیسیون متهم بر گزار نماییم و یا ینکه منتظر فرمان تقنینی دیگر در فصل رخصتی و تعطیلی تابستانی بمانیم چه کنیم؟ 


انتقال 300 میگاوات


مقامات حکومت وحدت ملی ، شرکت برشنا و بانک انکشاف آسیایی از اجرای و تطبیق پروژه 300 می گاوات برق از مسیر دوشی بسوی بامیان خبر داده اند. آقای عثمانی وزیر انرژی و آب، داکتر صاحب عبدالله و استاد محقق در شورای وزیران مساله انتقال پروژه را دیروز مطرح کردند. مردم ما صبور هست و به حکومت فرصت می دهند و اعتماد دارند که طرح بدیل عملی شود. حساب تیم سیاسی و گروه های فحاش از مردم جدا هست.جالب است که ضرب المثل مردم را در همین صفحه خود شاهد هستم. ضرب المثل این است که یک زدن آهنگر برابر است باصد زدن زرگر و من آهنگرم فقط کافی هست هر از چند گاهی یک ضربه آهنگ گری بر پیکر جنبش فحاشی بزنم و بعد تماشا کن که شغالان به چه روز و روز گاری می افتد و چه گونه بهر سوی حمله ور می شود. در باب توتاپ با دو گروه یکی شغالان و فحاشان و دیگری با بقایای تیم گذشته سر ناساز گاری دارم. شغالان که زوزه می کشند و اما تیم سیاسی واقعا بر نامه دارد که اجندای سیاسی خودرا دنبال نماید. نگاه من با این دو گروه بیرونی و غیریت هست و فکر نمی کنم آب من با شغالان و جنبش فحاشان به یک جوی برود و همین شده که هر از چند گاهی ضربه فنی و اهنگ گری خود را برفرق جنبش فحاشان وارد می کنم و قیامتی را برپا و همه را بعزای مادر شان می نشانم و می خواهم صف این بد زبا نان و شغالان را از صف مردم خود جدا نمایم مردم ما هرگز و هرگز فحاش نیست و مردم ما حرمت به ناموس خود می گذارند. فحش و اهانت کار شغالان و لمپنهای دیوانه می باشد و نمی شود با لمپنها و شغالان نگاه خودی و درونی داشت. برق توتاپ را مافیای شرکت و حکومت گذشته خراب کرد و تغییر داد و ما را در مقابل یک عمل انجام شده قرارداد و حالا نوبت بدیل ۳۰۰میگاوات هست و این طرح در شورای وزیران طرح شد و شرکت برشنا، بانک انکشاف آسیایی و زارت انرژی و آب، تدابیر اجرایی و عملی شدن پروژه ۳۰۰ را گرفته اند. دیروز در شورای وزیران این موضوع بحث شد و داکتر صاحب عبدالله ریاست اجراییه و استاد محقق و وزیر آب و برق تاکید داشتند که پروژه صورت و حالت اجرایی بخود بگیرد که گرفته ساحتها و زمینهای در خود بامیان برای احداث سیب استیشن در نظر گرفته شده است. سیب استشن در بامیان برای توزیع برق ساخته می شود و همینطور در دوشی نیز سیب استشن ساخته می شود در کنارآن جاده اسفالت و فیبر نوری نیز در نظر گرفته شده است. چرا این همه پروژه عظیم است دلیل آن انتقال برق صنعتی می باشد زیرا قرار است که معادن زغال سنگ و معادن آهن بکار انداخته شود. استخراج آهن و استخراج و بهر برداری از زغال، امر ملی است و منافعش به جیب و به نفع تمام ملت افغانستان تمام می شود گفته شده که معدن آهن، عظیم ترین معدن و با کیفت بالا در کوتل حاجیگگ وجود دارد و استخراج آن نیاز مند برق صنعتی هست البته این مساله تخنیکی می باشد مهندسان و مسلکیها باید روی آن نظر دهند و من دید گاه سیاسی و منفعتی آن را می توانم توضیح دهم و فکر نمی کنم از رجاله های مدعی کسی قادر به مقابله و بحث و استدلال در این ساحتهابامن باشد. شنیدم مهندسی داوطلب بحث با من شده است اما وی فکر نکرده که من بحث مهندسی و انجنیری با کسی ندارم بحث من با مدعیان جنبش فقط و فقط سیاسی و در حوزه منافع ملی هست که فکر نمی کنم از رجاله های مدعی کسی پیدا شود و با من بحث نمایند. دلیل امر این هست که آنها اصولا اهل مذاکره و بحث نستند و اگر می بود که از کمیسیون فرار نمی کردند آنها تنها دو خصوصیت را دارند یکی اینکه اهل خطبه و خطابه با عوام الناس و اهل پف پتاق هستند و موج سوار و آنهم بخاطر رای در انتخابات پارلمانی و دیگری تمام کار شان این هست که" جنبش فحاشی" را بزاید که زایده و این فرزند نامشروع شان هست. اهالی خطبه و شعار و شغالان فحاش با من هیچ نسبت دوستی ندارند و نگاه من باآنها غیر و بیرونی می باشد و به همین خاطر هر از چندگاهی ضربه فنی و پوتک آهنگ گری خودرا وارد و قیامتی را برای شغالان ایجاد می کنم و این کار ادامه دارد و هنوز اول عشق است سفر دنباله دارد.

نگاه درونی و بیرونی-۳۷-


چه دلیل در منازعه تورخم هست؟


امروز چندین مصاحبه و کلیپ خبری با چند تلویزیون و رادیو داشتم پرسش همه این بود که چه دلیل در پشت جنگ تورخم هست؟. پاسخ به این پرسش خیلی سخت است اما عجالتا می توانم به گرمی روابط هند افغانستان اشاره کنم که پاکستان را سخت زور داده هست. فشار و ملامتی و تعلیق کمکهای آمریکا به پاکستان نیز متواند سبب عصبانیت پاکستان باشد. پاکستان این جنگ را به دلیل کاهش فشار بر خودش و خلق فشار به افغانستان آغاز کرده و حال پرسش دیگر این است که این قضیه چه راه حل دارد؟ راه حل قضیه هم ساده و هم پیچیده است. پیچیدگی قضیه به این صورت هست که اصولا منازعه مرزی بین افغانستان و پاکستان یکی از زخمی ترین و کهنه ترین منازعه تاریخ بین دو کشور هست ،دیورند، برای دو کشور تبدیل به تابو مصیبت و فاجعه دوستی میان دو کشور شده است در دنیای بی مرز امروز، مرز دیورند برای ما معضل و مصیبت و زخمی التیام ناپذیر شده است همه موضوعات و مناقشات مرزی کنونی ریشه در این خط دارد. خط دیورند نگاه دو کشور افغانستان و پاکستان را به شدت بیرونی، خصمانه و بیگانه ساخته است و دو کشور همسایه تلخ ترین و بد ترین مناسبات و سلب اعتماد را باهم دارند. نگاه ، نسبت به هم دیگر نگاه همسایگی و دیوار به دیوار نیست. نگاه خودی نداریم و نگاه مان نسبت به دیگر غیر، بیگانگی و دشمنانه است و دلیل این همه گرفتاری و دشمنی همین خط دیورند و اختلافات مرزی می باشد و ازسوی هم باور داریم که زخم خط و مرز به این سادگی قابل حل هم نیست.حال پرسش این است که چه کنیم خون بریزیم و بجنگیم و مردمان دو سرزمین را به خاک خون بکشانیم و این جنگ چه سودی برای طرفین دارد که هیچ.  پس جنگ و شعله ور ساختن عصبیتها، امر عاقلانه نمی باشد امر خردمندانه این هست که راه حل پیدا کنیم و از این منازعه بیرون شویم. گفته شده که متون و اسنادی وجود دارد که کابل و اسلام آباد آن را تهیه کرده و این توافقات را در گذشته داشته اند و آن این هست که هردو کشور توافق کرده اند و سند دارند که در نقطه های صفر مرزی اقدام به احداث ‌و ایجاد پایگاه نداشته باشند خوب این سند اگر باشد این می تواند مبنای درستی برای راه حل باشد و هردو کشور در چنین حالاتی به همین اسناد مراجعه کنند و منازعات را حل نمایند. نکته دیگر هم این است که بازهم گفته شده که اگر یک وقت وضعیت بگونه ای پیش آید که ناگزیر باید پاسگاه نظامی ساخته شود در این صورت هم گفته شده که دو کشور از طریق مجاری و مراجع دیپلماتیک امنیتی و..موضوع را به اطلاع هم دیگر برساند امریکه که گفته می شود سفیر افغانستان در اسلام آباد در جریان گذاشته شده است اما نحوه اطلاع را نمی دانم از این دو نقطه نظر که بگذریم، امروز خبر نگاران از من می پرسید که قضیه را به سازمان ببریم من البته مخالف با این گونه دعواها و کشاندن به مراجع معتبر بین المللی نستم اما می گویم که کار و گره که بادست باز شود چه احتیاج به دندان. وقتی اسناد و شرایط برای گفتگو باشد چه لزومی دارد که ایجاد و احداث یک پایگاه نظامی را ببریم به سازمان ملل و در آنجا عریضه و شکایت نماییم. بهترین و مناسب ترین قضیه همان است که مقامات امنیتی و سیاسی اختلافات و مناقشات این چنینی را گنده نکنند و براساس تفاهم نامه ها و توافقات ذات البینی مشکلات راحل فصل نمایند. امروز خبر نگاران می پرسید که دلایل جنگ در تورخم چیست؟ آنها می پرسیدند که پاکستان تحت فشار غرب و آمریکا قرار گرفته و آمریکا کمکهایش را به روی پاکستان بسته است و آنها پاکستان را متهم به حمایت از تروریزم کرده اند این گونه فشارها پاکستان را عصبانی ساخته و حمله به مرز و منازعه را بوجود آورده که بخاطر افغانستان هست که این فشار ها و جریمه ها و هزینه ها را پرداخته و یک نوع حس انتقام گیری پاکستان علیه افغانستان احیا شده است و دلیل و پرسش دیگر هم این بود که ایجاد روابط بسیار دوستانه بین هند و افغانستان سبب یاس و نا امیدی و علت عصبانیت پاکستان شده است و حال این عصبانیت را به این صورت تبارز داده است. احتمالا این دلایل هم می تواند درست باشد اما جنگ در مرز راه حل نیست و جنگ بسود هیچ کدام نیست فاصله ها بشدت عمیق می شود و تاثیرات بدی روی مهاجران می گذارد و باید این قضیه مهار شود و راه مهار شدن همان مراجعه به پروتکولها و توافقنامه ها هست.

نگاه درونی و بیرونی -۱۱-

نگاه درونی و بیرونی -۱۱-


۵۰۰ دالر برای بازگشت


واقعا فاجعه است گزارش بی بی سی از آتن چه قدر جانکاه غم انگیز و ویرانگری یک نسل و یک عمرتباهی را نشان می دهد. صدها جوان و نوجوان به امید اروپا در آتن بند مانده اند و این جوانان درمانده و مستاصل شده و اقدام به خود فروشی می کنند.  بی بی سی به گونه مستند از زبان جوانان و نوجوانان گزارش می دهد که اگر تن فروشی نکنیم می میریم و یکی از همین جوانان می گوید این کار را می کنم تا پانصد دالر برای باز گشت را پیدا کنم. واقعا چه قدر اندوه بار و دردناک و دلگیر کننده است. حکومت و وزارت مهاجران با این وضعیت برخورد نمایند و برای نجات از این مصیبت و درماندگی باکمک جامعه جهانی اقدام نمایند. وزارت مهاجرین و عودت کنندگان تدبیر بگیرند.

افغانستان در چهار دهه عظیم ترین پریشانی و در بدری و آوارگی را داشته است در حال حاضر نزدیک به هفت میلیون آواره در دنیا داریم کشورها از این بابت هم منتفع شده اند و هم سوی استفاده می کنند.بزرگترین لشکر ترور انفجار و انتحار در پاکستان از میان مهاجران تشکیل شده است . جنگ در افغانستان ریشه در آوارگی مادارد. تروریستهای آدم کش عمدتا از جوامع آواره تکوین یافته اند. همه تروریستها در دنیا ریشه در آواره گی و در بدری دارد. دلیلش حقارت و ذلت دلیلش ایجاد عقده و کینه است که مهاجر و آواره با گوشت و پوست خود لمس می کند فکر می کنید جوانان که در دنیای آوارگی مورد سوی استفاده قرار می گیرند و در حدی مستاصل و درمانده می شود که با تن فروشی پول باز گشت به وطن را پیدا می کند ، ازوی چه ساخته خواهد شد؟ آیا وی سقوط نکرده است؟ که کرده است و این سقوط دلیلش آوارگی و بی خانمانی هست استدلال نکنید که مثال پانصد دالر مربوط به اواره غیر افغانی هست بله که هست واما مشت نمونه خروار است که آوارگان مارا نیز دربر می گیرد. اکثر تروریستهای اروپایی ریشه های عربی خاور میانه ای و آسیای دارند.روان شناسی مساله نشان داده که اقدام به ترور و بیرحمی واکنش ناخود آگاه روانی آواره است. آواره از همه نفرت دارد و نگاه آواره نسبت به آواره ستیز که تحقیرش کرده نگاه نفرت انگیز و غیریت هست آواره احساسش این است که تحقیر شده و می خواهد انتقام این تحقیر و اهانت را به هرشکلی بگیرد آواره پر ازکینه و نفرت هست وقتی از انتحاری که حمله به کابل بانک در جلال آباد را داشت  و او درسال ۲۰۱۳ دستگیر و ازوی پرسیده شد که چه احساس داشتی وقتیکه مراجعین بیگناه کابل را می کشتی وی خیلی راحت گفت احساس لذت. این آواره کمپهای پاکستان هست که این گونه نسبت به غیر خود عقده و کینه دارد. مهاجرت و آوارگی بزرگترین چالش اجتماعی ماست و درحال حاضر پس از سوریه افغانستان بالا ترین رقم مهاجرت بسوی اروپا را دارد. افغانستان در فصل نو می توانیست از ۱۱۳ میلیارد دالر در جهت بازسازی و اشتغال زایی استفاده نماید اما حکومت ما این پولهارا در راه فساد انداخت و ماشین را فساد را به حرکت در آورد سر مفتش آمریکا آقای جان سابکو می گوید برای یک کشور کوچک مثل افغانستان ۱۱۳ میلیارد را آمریکا مصرف کرد و حالا معلوم نمی شود که چه شد تنها یک چیز هویدا هست و آن فساد ویرانگر و حیرت انگیز. همه می گویند که علت گریز به خارج و ایجاد صفهای طولانی درپشت سفارتخانه های خارجی،  فقر و بیکاری در افغانستان هست و این یک واقعیت است. درحال حاضر هیچ کاری وجود ندارد افغانستان تبدیل به بنجاره خانه کالاهای چینی پاکستانی و ایرانی شده است و از خود کمتر چیزی بیرون داده است. فقر کمر شکن و فقر ویرانگر برای ما آوارگی بی پایان بی کاری ترسناک و تروریستهای آدمخوار تدارک دیده است. آوارگی ما این تاثیر بد را گذاشته که نگاه دوستی و درونی و محبت را ازما گرفته است مردم آواره و اقارب آنها که میلیونها انسان می شوند ، همه مصیبتها را معطوف به حکومت و دولت کرده اند و دولت را خادم و صادق نمی دانند و چوب بی صدا و دردناک فرصت سوزیهای ۱۳سال گذشته را حالا حکومت فعلی بخورد و  باید پاسخ گو باشد. یک نمونه اش برق توتاپ است امر گذشته افتاده به دوش حکومت حال و این همه تعرض و اهانت و فحش بد زبانی و نگاه بیرونی و غیریت سازی دلیل آن هست والبته حکومت حال نمی تواند غیر مسوول باشد و زارت مهاجرین هماهنگ باسایرنهادها و وزارتخانه مشکل مهاجران و مساله دردناک و ذلت بار یونان را باید حل نماید.


دومین ۱۱/9 سپتامبر در آمریکا


حمله به نایت کلپ در آمریکا کشتار بی سابقه و کم نظیر در تاریخ آمریکا گفته شد. جوان ۲۹ساله بنام عمر صدیق متین که پدر و مادرش افغان و در نیویورک متولد شده است مسوول این حمله مرگبار شناخته شد که.۵۰ کشته و ۵۳ زخمی بجای گذاشته است رییس جمهور افغانستان این حمله را محکوم و به مردم آمریکا و رییس اوباما و خانواده های قربانیان پیام تسلیت فرستاد. نوشته های بدست آمده که عمر متین وابسته به داعش بوده است. داعش مثل طالب و مثل القاعده گروه مرگ آفرین هست اما اینکه یک تبهکار با اصالت افغانی عضو داعش شده و مرتکب چنین جنایت، متاسف هستیم. حالا مردم آمریکا بخوبی باید در کرده باشند که دیروز القاعده و امروز داعش و فردا طالب همین عمل را تکرارخواهند کرد و راه حل پیکار قاطع، متحد و یک پارچه علیه تبهکاران خون آشام هست و این نکته را توضیح می دهم که چرا چنین می شود؟ 

برای توضیح امر فوق باید بگویم که عمر متین عامل حمله به مردم و کشتار هولناک هم جنس بازان در یک کلپ شبانه، چندان مسلمانی هم نبوده است خانم یوسفی همسر قبلی عمر متین گفته است که شوهرش چندان مسلمانی هم نبود ولی بسیار عصبانی و بداخلاق و مرد فحاش و بد زبانی بود. از قرار گزارشهای میدانی در شام و عراق ثابت شده است که اعضای داعش عمدا آدمهای نامیزان بد اخلاق و عصبانی و چندان مسلمان متعهد هم نستند. ابوعلی در سوریه خود در استرالیا گرداننده نایت کلاپهای شبانه بود اما رفت در سوریه و عضو داعش شد و با ریش بلند و موهای کشال سیمای داعشی بخود گرفت و یکی از سردسته های جنایت هست وی هم از افغانستان و ارسلایی تخلص می کرد وحالا شده ابوعلی سوریه. عمر متین هم یک لمپن بیش نبوده است و جلاد معروف داعش اهل انگلستان که کارش ذبح خبر نگاران و امداد رسانان هست نیز لمپنی در حاشیه شهر انگلستان و شغل و مهارت اصلیش موسیقی رپ بود. البته سابقه افراد نشان می دهند که تبهکاران القاعده و داعش سابقه خوبی ندارند اکثرا بزهکار بد ماش و فحاش بد خلق هستند و خانم یوسفی زن پیشین عمر صدیق متین همین مواصفات را در باره شوهرش بیان کرده است. و اما انسان موجود ناشناخته و غیر قابل پیش بینی و بی نهایت سیال و متغییر تعریف شده است و ممکن است با هزاران دلیل تغییر جهت دهد و راهی را انتخاب نماید که حیرت انگیز باشد و یکی از دلایل گردش و چرخش اصولا جنس و ماهیت پیچیده خود آدمی هست.داعش و طالب و القاعده دنیا را بگونه ای دیگری می بینند و اصولا از دید و منظر آنها جهان معاصر جهان بیگانه و جهان غیریت و مستحق زوال و نابودی مطلق هست . داعش و طالب گروهای تروریستی هستند که در این تاریخ و در این عصر زندگی نمی کنند آنها خود و پیروان شان را برده به هزار چهار صد پیش و قهوه تلخ می خورند و اما ادرس دیگر شان هم بهشت و حور غلمان است. تروریستها واقعا با زمین و زمان حال غیریت و ضدیت مطلق خلق کرده اند و براساس همین بیگانگی و الینه شدن و الینه بودن، بین خود و عالم دیوار ایجاد کرده و سد ساخته و قلمرو شان بر پایه سلفی و گذشته و بر پایه وعده های وصال حور و غلمان ساخته شده اند.آنها نگاه درونی و انسانی ندارند و خود را خارج و بیرون از قلمرو انسان معاصر کرده اند و اگر موفق شود همه را به گذشته بر می گردانند و اگر نشد به ادرس اخرتی و عقبایی خود می روند. عمر متین و صدها تبهکار دیگر دراین قلمرو و فضا غلطیده و بنام داعش، طالب و القاعده و بوکو حرام آدم می کشند و کشتن آدمهارا وظیفه و تکلیف خود می دانند آنها این روز گار و این جهان را نمی خواهند و می خواهند نابود کنند زیرا که دیدگاه شان همین هستند. دو آدرس سلفی و آخرتی را برای خود در نظر گرفته و برای آن خون می ریزند.بیگانگی و غیریت مطلق و ضدیت بادنیای معاصر و باز گشت به تاریخ و قهوه تلخ ، نگاه بیرونی تروریستها می باشند آنها همه را باخود بیگانه و بیرونی تعریف کرده و برای قلع قمع و نابودی بیرونیها، هزاران عمر متین در هرجای ساخته اند.برخی می گویند که این همه بدی ریشه در دین دارد اما ثابت شده که اینها مطلقا آدمهای متدین و پابندی نبوده اند و در این وادی و در این رشته حتا تحصیلات خوب هم نکرده اند ولی حالا این گونه ظاهر شده و این تقابل را با جهان خلق کرده اند اما این گونه رفتارها عاقبت خوبی ندارد زیرا نه تاریخ به گذشته بر می گردد و نه اینها قادرند که خلق عالم را نابود نمایند چند صباحی جنایت می کنند و بعد تمام می شوند و می روند دنبال کار شان و عطف به تاریخ می شوند و این فهم من است.

-

عقده و عقیده


مرحوم علی شریعتی معلم آگاهی و بیداری و آزادی بود گرچه دیدگاه وی در نهایت اسلام را مکتب مبارز مکتب سیاسی کرد و امت و امامت همان دیدگاه و مکتب سیاسی اسلام هست اما شریعتی واقعا اعجوبه زمان و فرزند زمان خود بود وی بشدت علیه خرافه دینی موضع داشت اما بشدت مذهبی و به با ورهای دینی خود پای بندی داشت نیایش شریعتی خواندنی هست و در همین نیایش یکی از مفاهیم و فراز های دعای شریعتی این است که خدایا عقیده ام را قربانی عقده ام مگردان. این نیایش را از شریعتی خواندم اما دوستی نوشته است که این دعا از امام سجاد -ع- هست که فرموده الهم لاتسلط عقده تی علی عقیدتی. اما بطور قطع از نیایش، جنبش، نیست. عقده و عقیده دو مولفه روحی . روانی است و انسان به گفته الکسیس کارل موجود نشناخته است و معجونی بی نهایت پیچیده و دارای شصت میلیارد سلول. نگاه به عقیده یک امر ذاتی درونی و انسانی است به این معنا که هر انسانی حامل باورها و عقاید خود می باشد البته با تفاوتهای بسیار زیاد. اما آفت اعتقادات آدمی عقده هست یعنی عقده، کینه و نفرت، عقاید آدمی را نابود می کند از انسان عقده ای و جامعه پر از کینه و نفرت و تعصب باید ترسید. نفرت پراکنی در جامعه ریشه اش یک نوع عقده گشایی هست. جوامع آرام و معتدل و دور از ناهنجاریها ، کم تر گرفتار عقده و کینه هستند و روابط شان بر پایه اصول باورها و عقاید شان بر پاشده است مردم جاپان را چنین گفته اند که نسبت به نوع خود بسیار مهربان هستند و کم تر عقده گشایی دارند. اهل عقیده اند تا اصحاب کینه. اهالی عقده فاقد معیارهای اخلاقی و تربیتی اند و در جوامع که بنیادهای فرهنگی تربیتی ضعیف باشند و بشتر باغرورهای کاذب و رویاهای ابا و اجداد زندگی کند، اصحاب عقده می شوند و بدون تربیت. درخت گل هم اگر تحت تربیت و مدیریت گل کار نباشد از او چیزی ساخته نمی شود دیروز بااستاد دانشگاهی صحبت داشتم و وی گفت که جوانان ما چه قدر عقده ای فحاش و بی ادب شده اند و بجای ابراز عقاید سیاسی شان ، عقده گشایی و نفرت و جنبش بد زبانی راه انداخته است. گفتم این پرسش را از شما دارم در مراکز علمی و آموزشی چه به آنهادرس می دهید؟ و باز پرسیدم فقدان تربیت در خانواده و فقدان تعلیم و اخلاق در مدرسه و دانشگاه علت پیدایش اصحاب عقده بجای اهالی خرد و عقیده شده است. خرد در جوامع عقده مند ، پر از تعصب، خواب رفته و یا مرده و یاهم بقول امیری گریخته و آواره شده است خرد آواره. بهر صورت متاسفانه در جامعه نفرت پراکنی ، عقده و کینه توسعه یافته است و حاصل این کینه ها اگر ترس نباشد، منجر به نزاعهای خونبار جمعی خواهد شد. طالبان اهل عقده و کینه است که باماست مالی و قشری گری اعتقادی فاجعه خلق کرده و بخاطر که ازدیگران نفرت دارند آنهارا می کشند. قتل و جنایت ثمره ریزش و تخلیه عقده ها هست  و طالبان از زن نفرت دارند طالبان از عقاید مخالف نفرت و کینه دارند زیرا همانگونه تربیت یافته اند خدا نکند که طالبان عقده هایش را در جامعه حاکم و مسلط نماید. طالبان جنبش کینه و نفرت در جامعه هست و همه تروریستها اهل نفرت و رذیلت و بلاهت هستند. نگاه آنها تنوع و تکثر نیست زیرا که اهل پلورالیزم و تعدد گرایی نمی باشند انها اهل انحصار و تمامیت خواهی و خود خواهی هستند و ما نگاه مان باید مبتنی بر مدارا و تساهل باشد اصولا اسلام مارا دعوت به برد باری کرده و بگفته مهاجرانی اسلام آیین سهله و تساهل و برد باری است. زیاد در مقابل دید گاه مخالف سخت گیر متعصب و متصلب نباشیم و تنها خودرا برحق و دیگران را باطل نخوانیم و به آنها صرف به دلیل اینکه دیدگاه متفاوت دارند عقده کشایی و فحش دشنام راه نیاندآزیم، من با عقده گشایی و بافحش دشنام مخالفم اما باعقیده گشایی و گفتمان منطقی و بحث بشدت موافقم چرا به گردانندگان جنبش روشنایی انتقاد وارد هست زیرا که آنها مذاکره را در مساله توتاپ رد کردند. و حالا از متن همین جنبش مردمی دو گروه غلط سیاسی و با اجندا و گروه فحاش و بد زبان زاییده شده است. و نگاه به جنبش مردمی را غیر و بیگانه ساخته است من لشکر فحاشان را جزاز جنبش مردمی قبول ندارم آنهارا اهل عقده و کینه می دانم و جوانان عزیز خودرا از آن برحذر می دارم  و همیشه دعا می کنم عقده را برعقاید مان راه ندهیم ما باید عقیده گشایی را بجای عقده گشایی انتخاب نماییم اهل خرد و منطق و گفتمان و مفسر عقاید و باور های مان باشیم و این همان نگاه خودی و درونی هست. عقده و عقیده داریم اما از خدای ذالجلال می خواهم که عقیده مان قربانی عقده مان نشود. آمین و یاربالعالمین. 

نگاه درونی و بیرونی -10-

نگاه درونی و بیرونی -10-


اما قصه پر غصه 


قبلا حساسیتی نداشتم و البته برای خود یک تقسیم بندی دارم که با کدام رسانه بروم و باچه مهمانانی صحبت نمایم و میز داشته باشم یک وقت دوستم مرحوم اخگر می گفت که من در هر رسانه ای نمی روم و با مهمانان که دوست دارم بحث می کنم و سوم هم وقت لازم دارم. فکر می کنم جناب شاه حسین مرتضوی هم در آن گفتگوی ما حضور داشت. من به آقای اخگر گفتم نه من چندان سخت گیر نستم و شرط شروطی دارم اما نه به این سخت گیری شما. اما جنگ فیزیکی تلویزیون یک واقعا مرا تکان داد و من گفتم که خشونت بود و خشونت، اخلاق با هم جور نمی آید. اما دوستان و جوانان زیادی آن صحنه را ستایش و تمجید کردند و مرا از این بابت سخت مورد عتاب قرار دادند و انرا دلیل بر شجاعت و غیرت گرفت و مشت را هم مشت تاریخی. بهر صورت این نظر عزیزان ما هست و قابل احترام و دموکراسی. امروز چند رسانه زنگ زد و دقیقا شروطم را مطرح کردم و دو تای شان را رد و سومی را قبول کردم و رفتم ولی یکی از مهمانان که یکی از رهبر جنبش هم هست با وجود من در برنامه شرکت نکرد البته این بزرگوار سالها در بحث همراه من بود اما خدا خانه مافیای شرکت برق و وزارت امیر صاحب خراب و یا آباد کند که با تغییر لین برق ، لین دوستیها و رفاقتهای مارا هم تغییر داد و امروز دوست چندین ساله ام همراه من در یک بحث حاضر نشد و این شد که دو نفره بحث یک ساعته را پیش بردیم و سخت خسته هم شدم خوب روزه و بحث تقریبا مثل اخلاق و خشونت هست و جمع کردنش مشکل و این قصه پر غصه امروز من بود که رفیقم قارشد و در یک میز بامن ننشست. 

مشکل اساسی همان مطلق نگری و دو رنگ سیاه و سفید هست بوش هم جهان را به دو رنگ تقسیم کرد در حالیکه این دگم اندیشی و تصلب گرایی است جهان سیاست اگر نگاه ما متکثر و متنوع باشد، جهان سیاست به دو رنگ تقسیم نشده است. جهان سیاست جهان رنگها و تنوعات است. برخی برای پیدا کردن رنگ سوم و شکستن تصلب و منطق بوشی رنگ خاکستری را پیشنهاد کرده است. رنگ خاکستری این چانس را می دهد که خطوط متضاد و افکار متناقض یک بستری برای نشست پیدا نماید و از غیریت سازی و تصلب گرایی اجتناب شود. رنگ خاکستری همان همزه وصل هم می تواند شمرده شود. در مناقشات جهانی سازمان ملل همزه وصل است در هر مناقشه بومی و محلی حلقه های وصل وجود دارد که رنگ سیاه و سفید را تبدیل به رنگ سبز و رنگ صلح صفا می کند. در مناقشه توتاپ واقعا اختلاف نظر پیش آمد برخی اصرار دارد که تغییرلین قابل قبول نیست و طرح علمی و فنی اولیه فیشنر اجرا شود و من هم یکی از پرو پاقرص ترین افرادی بودم که این طرح عملی شود اما مطالعات و بررسی نشان داد که این کار چالش بنیادی و تبدیل به یک بن بست شده است. در اینجا وکلا و نمایندگان مردم و گردانندگان جنبش روشنایی خواهان حل این معضل از طریق کمیسیون از طریق مذاکره شدند و اما عده از دوستان بشدت مخالف گفتگو شد و گفتن که هیچ مذاکره ای معنا ندارد. طرح بدیل درواقع از نظر ما همان خط میانه رنگ خاکستری و همزه وصل است. ما نمی توانیم غیر باشیم و غیر نستیم غیریت سازی تفرقه و خیانت هست نگاه ما به مسایل خودی دوستانه و درونی است. اشکال ندارد که عده از دوستان طرح بدیل را قبول نداشته باشد اما این معنایش قهر و گریز از هم دیگر و فحش دشنام نباید باشد قصه های مان را که بسیار زیاد و طولانی هم هست نباید پرغصه نماییم. 


جمهوریخواهان هم روی به فحاشی و ابتذال آورده اند 


در مناقشات انتخاباتی درون حزبی آمریکا کارها بین دونالد ترامپ و رقبای درون حزبی اش بجاهای باریک و به فحاشی کشانده می شد. رقبای ترامپ به دنبال پیدا کردن عیوب ترامپ بر آمد و اینکه به فکر و دیدگاه وی که فاشیزم است و ارزشهای آمریکا را بالگد می زند را هم نقطه ضعف وی گرفته بود اما به این عیوب و دید گاه وی تنها بسنده نمی کرد و یک روز رقیب ترامپ  چسپیده بود که وی همانگونه دید گاها و فکرا نامیزان هست از نظر جسمی هم تمام الخلقه نیست مثلا دستهایش نسبت به جسمش کوچک هست. ترامپ هم که می دانید چه ناقولای است وی این گونه واکنش نشان داد و از خود دفاع کرد که درست است که دستهایم کوچک هست اما بسیار قوی و پر قدرت و با انرژی است. ترامپ بازیهای گلف را دلیل می آورد که دستهایش واقعا قوی هست و  توپ گلف را به دور ترین مقصد پرتاپ می کند اما وی به این حد قناعت نداشت و حرفهای دیگری را طرح کرد که از نظر رقبایش و از نظر خانم کلینتون ابتذال و فحش پنداشته می شد . یاسین صمیم می گفت که ترامپ در جای گفت که درست است که دستهای من کوچک و اما سایر اعضای بدن من بزرگ هست. واکنش بانو کلینتون این بود که اردوگاه جمهوریخواه امر بزرگ ملی و انتخابات را به ابتذال کشانده و آن را به اعضای بدن شان تقلیل داده است. اگر روایت دوست من صمیم، درست باشد حق با خانم کلینتون می باشد انتخابات آمریکا مساله بزرگ درون آمریکایی است که تاثیرات حیرت انگیز روی همه نظامهای دموکراسی در دنیا داشته است و آمریکا به این ابر قدرت دموکراسی و انتخابات افتخار دارد و حال این رویداد تبدیل به فحاشی، طعنه و کنایه و توهین و تحقیر شود به هیچ وجه برای نخبگان و جامعه سیاسی آمریکا قابل قبول نیست. خوب آن آمریکا هست و دوستان من خواهند گفت که تو به آمریکا چه کار داری بیا بگو که در کشور چه می گذرد؟ و جنبش عظیم روشنایی چه شد؟ و خط توتاپ به کجا رسید. می دانید که لین توتاپ تبدیل به امر بدیل گردید و غیر از این چاره ای هم نبود و نیست اما هواداران جنبش بزرگ روشنایی سعی کنند که توسط یک عده به ابتذال کشیده نشود. این حرف علیرضا شریفی درست است که جنبش کم کم تبدیل به جنبش فحاشی می شود دوستان و عزیزان که در فیسبوک بنام هواداری جنبش می نویسند سعی کنند که جنبش روشنایی را تبدیل به جنبش فحاشی و بد زبانی نکنند. نگاه ما به جنبش، عدالت خواهی دوستی تالیف دلها و خلق محبتها باشد این هدف تنها با تعقیب اهداف عدالت خواهی ممکن است. توتاپ کل عدالت نیست اما یک مثال قوی و یک نماد بارز برای عدالت هست و نگاه ما به جنبش روشنایی خودی هست  اما اگر از آن سوی استفاده شود و هواداران تبدیل به لشکر فحاشی شوند در این صورت غیریت سازی کینه و دشمنی ایجاد می شود نمی شود فحاشان را دوست و امر خودی و خود مانی دانیست. فحاشی توهین و تحقیر امر بیرونی می شود ممکن است بجای فعال شدن جبهه های عدالت خواهی، سنگرهای فحاشی و تعرض و بی حرمتی فعال شود. ممکن است که بگویید شما یعنی من هم فحش می دهم بله درست است از هزاران فحش منم یک و دوتا فحش را داده باشم که داده ام اما سعی کردم عمومی نباشد و رفته ام در بخش خصوصی. اما همان دوستان همان تبادله تلخ و شیرین دوجانبه را باز تبدیل به امر عام کرده و گفته است که پخش کنید که کرده اند و مهم نیست زیرا که من منکر نستم. بله بحث از جدال و دشنام نامزدان ریاست جمهوری آمریکا آغاز شد و به جنبش روشنایی رسید من جنبش و اهدافش را خودی می دانم و سخت به آن اعتقاد دارم اما با فحاشی بیگانه هستم و نگاه خودی و دوستی با جنبش فحاشی ندارم نگاه بیرونی و درونی در این باب همین است. 


امشب حرفهای زیادی شنیدم


اولین حرف این بود که جناب اوباما رییس جمهور آمریکا برای فرماندهان شان در افغانستان مجوز صادر کرده که طالبان را در افغانستان و پاکستان بزنید. این حرف دلیل دارد اولینش این هست که اوباما در آخر و در پایان ریاست جمهوری اش می خواهد ثابت کند که خونها و پولها در افغانستان هدر نرفته تروریستها را رهبر القاعده را بخاک مذلت نشانده است. دلیل دومش هم این است که امروز ایمن الظواهری هم به جنبش فحاشان ملحق شد و با چند فحش آب دار و عریان به آمریکا و غرب، بیعت خود را به رهبر نو طالبان اعلام کرد. دلیل بعدی اش هم این هست که به افغانستان پیامی هست که در کنارش استاده و دشمنش را می کشد و به پاکستان هم یک یا هو مسنجری هست که رفیق جان جای دادن القاعده در حریم خصوصی ات بی پاسخ نمی ماند و بدرقم القاعده متحد طالبان و خصم استراتژیک ما را درخانه ات جای داده ای و قایم کرده ای و حالا خوراکش توسط بی سرنشین فرستاده می شود. گذشته از این دیدگاه پاکستان دچار یک خبط استراتژیک نسبت به افغانستان شده است و خطای استرتژیک دلیل برای آمریکا و بی سر نشینهایش می شود که طالبان را در خاک پاکستان مورد حمله قراردهد. خطای پاکستان این است که دولت و مردم افغانستان را با طالبان معامله کرده نگاه پاکستان به ملت و حکومت افغانستان بیرونی و خصمانه است. ثابت شده که پاکستان طالبان را گروه خودی برای منافع خود تعریف کرده است و شبکه حقانی هم برای استخبارات این کشور یک موضوع درون پاکستانی و خودی مد نظر گرفته شده است و این بی نهایت خطر ناک و درد ناک هست که هرچه تروریست و آدم کش افغانی ، دوست و متحد پاکستان باشد و تاحالا این کشور مردم و حکومت ما را غیر، دشمن و مستحق کشتن دانسته است. خطای دیگر پاکستان هم این شده که با تروریستهای همسو شده که آمریکا آنها را دشمن استراتژیک خود با رنگ سیاه و سفید تعریف کرده است. از دیگاه آمریکا القاعده دشمن استراتژیک، آشتی ناپذیر و رنگ سیاه هست اما پاکستان حالا آمده هم طالب شورای کویته را و هم شبکه حقانی را وصل به القاعده ساخته و به این ترتیب پاکستان از غیریت و شرارتی حمایت می کند که هم از نظر و دیدگاه امریکا ضدملی و بیرونی هست و همه از نظر مردم و حکومت افغانستان. نتیجه این نگاه و نگرش این شده که آمریکا به صورت مشترک عملیات شبانه و روزانه علیه طالبان و القاعده حتا در داخل پاکستان داشته باشد. تروریستها محور شرارتی شده است که از نگاه افغانستان و آمریکا یک امر غیر و بیرونی و دشمن هستند اما همین تروریستها برای پاکستان در حوزه درونی و منافع ملی این کشور محسوب شده است. عمق قضیه از اینجا آشکار و هویدا می شود که پاکستان موضوعی را امری خودی گرفته که آن امر برای آمریکا غیریت مطلق و خصم استراتژیک تعریف شده و در این تعریف افغانستان شریک و متحد هم نظر و هم نگاه غرب و آمریکا هست و از این منظر فاصله و شکاف هولناک دیدگاهی و نظری بین افغانستان امریکا ازیک سو و برای پاکستان از سوی دیگر ایجاد شده است و گفته باشم این جمع بندی یک امر ثابت نیست و می تواند سیال و متغیر شود که در موقعش مورد بحث قرار می گیرد و اما فعلا وضعیت همین هست که تروریستها برای پاکستان امر خودی و برای ما و غرب امربیگانه می باشند.

نگاه درونی و بیرونی -۹-



نگاه درونی و بیرونی -۹-


خروس جنگی ، یک،


نگاه به اخلاق و کرامت انسانی یک امر ارزشی هست اما ضد اخلاق و کرامت موضوع بیرون انسانی. تفکیک و تفاوت اخلاق و خشونت ریشه در همین امر درون انسانی و بیرون انسانی دارد. جنگ و در گیری فیزیکی امر ضد اخلاقی و قابل توجیه نیست کسانیکه خروس جنگی ذوالفقار و ممتاز را در تلویزیون ۱ توجیه بسوی غیرت، عزت و کرامت می کنند، دیوانه اند. خشونت به هرشکلش چه لفظی و زبانی و چه فیزیکی و ذوالفقاری امر ممتاز نیست. کسانی بخشونت و فحش دشنام روی می آورند که خلع منطق و استدلال می شوند. طالبان یک دلیل برای محکومیت دارد که برای تطبیق اهداف شان به خشونت روی آورده است زیرا می داند که ایده لوژی کهنه و امارت منسوخ شان در جامعه عملی نیست و حالا تصمیم گرفته با انفلاق، انفجار و انتحار بر مردم تطبیق نماید. عمل کرد طالبان در حوزه اخلاق و انسانیت جای ندارد زیرا خشونت غیر از اخلاق هست. فرق نمی کند خشونت طالبانی را چه گونه داشته باشیم خشونت ، خشونت هست حال چه در شکل خروس جنگی ذوالفقاری و ممتازی نشان داده شود و یا بگونه انفجار. فکر می کنید در همان لحظه هر کدام از ذوالفقار و ممتاز خان، ابزار انفجاری اسلحه و آتش می داشت از هم دیگر دریغ می کرد به نظر من هرگز، سلاح دو خشونت گرای تلویزیونی همان زور مشت و بازو بود که نشان دادند. همان گونه که گفتم خشونت یک تعریف ندارد. خشونت زبانی و کلامی هم خشونت هست و چه بسا فحاشان و بد زبانان با خشونت کلامی خود زخمی را ایجاد نمایند که التیام نا پذیر باشد. عربها می گویند زخم سنان التیام پذیر است اما زخم زبان و دشنام اهانت التیام ناپذیر هست. اینکه رییس جمهور روزانه یک میلیون فحش بخورد این فضای محبت و دوستی را از حاکم و مردم می گیرد و فحاشان در جامعه خطر ناکترین فاصله ها و شکافهارا بوجود می آورند. خشونت زبانی مقدمه خشونت و در گیری فیزیکی می شود. در نبرد ،یک، ابتدا ذوالفقار در حضور نماینده مست حزب اسلامی که از نوع حرف زدنش معلوم بود که این آدم نامیزان هست، می گوید حکمتیار تروریست درجه چندم هست و هیچ تاثیری در صلح ندارد و این در واقع استفاده از خشونت زبانی بود، واکنش ممتاز چند برابر می شود و خشونت را بشدت بالا می برد ذوالفقار رهبر یک حزب و عضو جنبش روشنایی بجای اینکه خشونت زبانی را در حد همان بد زبانی متوقف و نگهدارد، بلافاصله با مشت به صورت ممتاز می کوبد و بعد آن مغلوبه کم نظیر در تاریخ گفتمان رسانه ای در افغانستان.آنچه که دیشب روی داد خروس جنگی بین دو ادم مخبل و نامیزان بود و خشونت زبانی و فیزیکی و این مساله هیچ ربطی به مسایل تباری دینی ندارد و اصلا قابل ستایش نیست. خشونت امر ضد اخلاقی هست و مرتکبین آن قابل سر زنش و حتا پیگیری. نگاه به این گونه مسایل باید در چارچوب قوانین و اخلاق باشد جنگ و خشونت در هر شکلش زشت قبیح و امر ضد انسانی هست. من خروس جنگی دیشب راترویج خشونت می دانم هم تلویزیون یک که تتر اماج قرارداد محکوم است و هم ذوالفقار و ممتاز که بجای گفتمان منطقی وارد خشونتهای زبانی و فیزیکی شد و طرف داران و مشوقان این دو در صفحات مجازی نیز ، محکوم اند.


ضربه دیگر


برخی احساس می کند که بد رقم لجباز باشم گاهی دوستان می گویند به این لشکر فحاشان چه کار داری خود فحاشی دلیل گمراهی دلیل بی منطقی و دلیل نادانی هست. استاد نگارگر می گفت: کمونیستها مرا گرفته بود و با من در زندان بحث داشتند اما در بحث ضربه های کاری خود را بر پیکر ایده لوژیک و اعتقاد شان در زندان وارد می کردم. مستنطقین یعنی باز جویان با ضربات فنی و استدلال من، مستاصل می شد و آنها راخلع منطق و بناگاه روی اعصاب شان سوار می شدم و عکس العمل شان موج عظیم دشنام ناموسی و لامذهبی بود. استاد نگار گر می گفت: نوع فحاشی شان این بود: ای زن تو را و دیگری ای مادر و خواهر تورا و سومی فریاد می زد ای زن امپریالیزم تورا وچهارمی می گفت ای دور دسترخوان ارتجاع تو را و.. شبیه چنین داستانی را مرحوم قسیم اخگر مبارز راه آزادی داشت و می گفت، ما با منطق روشن و دیدگاه شفاف شکست شان می دادیم و ضربه فنی می کردیم واکنش شان فحش و دشنام بود. حالا قصه فحاشان و رجاله ها با اهل خرد و منطق و اهل سیاست و عقلانیت و اصحاب تجربه همین شده است. فحاشی نوع گمراهی نوع نادانی و بیشعوری هست و کار خیلی ساده و آسان اما استدلال و منطق و تبیین دیدگاه کار هر لمپن بی سواد نیست. ما در توتاپ استدلال و دیدگاه داریم دید گاه اولیه ما همان تطبیق طرح علمی فیشنر بود و به همان دلیل کارمخفی و پنهان حکام گذشته را افشا کردیم و اسناد را بیرون کشیدیم و طشت رسوایی شان را انداختیم و مردم را آگاه ساختیم اما مافیا شرکت برشنا و زارت، کار خودرا کرده بود و همه در مقابل عمل انجام شده قرار گرفت و نمی شد تغییر داد و بن بست ایجاد شد و حالا نمی شد در این بن بست باقی ماند و لج کرد و منطق نداشت لذا گزینه بدیل را گرفتیم گزینه بدیل انتقال ۳۰۰ می گاوات برق به بامیان هست و این خواست را از حکومت می خواهیم عملی نماید. بدیل و طرح بدیل و تطبیق بدیل، هدف بنیادی خدمت رسانی برق به مناطق مرکزی هست.اما تیم سیاسی مخالف حکومت هم طرح دارد و نقشه شان فشار برحکومت و اگر بشود به زانو در آوردن حکومت هست. این تیم در فکر برق نیست برقی که برای بامیان در نظر گرفته بود همان یگ می گاوات برق سوله ری برای بامیان و یک جنراتور برق برای دایکندی. هدف تیم سیاسی اجندای سیاسی شان هست و خیلی روشن. اما گروه سوم، گروه لافوک و بی بر نامه هست مثلا هیچ چیزی برای گفتن ندارد تنها حرف شان پافشاری روی آب ریخته شده است اینکه بر نمی گردد و بن بست هست و راه حل لازم دارد. البته این گروه آب بر هاونگ می کوبد و یک روز طرح نافرمانی مدنی می دهد و فردای آن روز می گوید نه عملی نیست و حالا چسپیده که جهان را جهنم درست می کند این ها بازیهای دون کشوتی بشر دوستی، بشتر نیست.البته سران لمپنها و فحاشان یک هدف دارند که فردا خودرا در کابل نامزد پارلمانی نمایند و برای این هدف این همه خلق الله را سر گردان کرده اند. من فکر می کنم لمپنها و فحاشان ضربه فنی شده و هیچ برنامه ای ندارند کار شان ایجاد لشکر فحاشی و دشنام علیه ما و ستایش علیه خود شان و این اوج در ماندگی گمراهی بجای روشنایی هست و حالا در ذیل همین کامنت می بینید که چه می نویسند. اصولا لشکر فحاشان دیدگاه ندارد و ضربه فنی شان کرده ایم  و دیدگاه و نظر شان ایجاد فتنه و غیریت سازی و تفرقه و کینه توزی و لجن پراکنی هست و این واقعا نگاه خودی و دوستی با قضایا در داخل جامعه نیست. 


سلب تابعیت


مولانا جلاالدین بلخی از افغانستان و زاد گاهش بلخ است وی خالق  عظیم ترین آثار و ادبیات عرفانی  ، مثنوی معنوی و دیوان شمس، هست و اما حالا دو کشور ایران و ترکیه ریشه مولانا را افغانستان بریده و خیلی راحت باهم توافق کرده و اثار مولانا را در یونیسکو بنام کشورهای خود ثبت کرده اند و این مصادره، جفا و ظلم در حق افغانستان هست. و جالب است که سازمان یونیسکو این ستم را قبول کرده و صحه گذاشته و این درست است که افغانستان مظلوم هست اماباید میراث های ادبی و علمی و شخصیتهایش را صرف به دلیل اینکه مظلوم است نباید بنام خود مصادره کرد و این شدنی نیست مولانا از افغانستان هست و اثارش باید بنام افغانستان ثبت شود و حکومت افغانستان با این رفتار و شیوه دو کشور اسلامی باید مقابله نماید و در سازمان یونیسکو اعتراض نماید و کسی نمی تواند ریشه مولانارا از سرزمینش ببرد. کز نیستان تا مرا ببریده است /  وز نفیرم مرد زن نالیده است. افغانستان، نیستان مولانا است و این رفتار ایران و ترکیه به هیچ وجه قابل توجیه نیست. نگاه این دو کشور و بیرون کردن آثار مولانا و ثبت آن به عنوان میراث مشترک ایران و ترکیه در سازمان یونیسکو، غیریت سازی هست. افغانستان نسبت به مولانا غیر و غیریت نیست مگر کسی با سرزمین خود می تواند غیر باشد مولانا برای افغانستان تبعه بیگانه نیست همانگونه که گفتم افغانستان سرزمین مولانا افغانستان نیستان مولانا هست. مولانا بر اساس منطق حقوقی و قانونی ایران تابعیتش با افغانستان خاک و خون است و کسی نمی تواند این تابعیت را قطع نماید. اثار مولانا میراث سرزمین خاک و نیستان مولانا هست و یو نیسکو نمی تواند آن را برای ایران و ترکیه ثبت نماید مگر می شود میراث کسی را برای کسی دیگری داد. این منطق برای ایران که اشعار مولانا فارسی هست پس مال و میراث ایران باشد و اینکه ترکیه تاکید داشته باشد که مولانا از بدی روز گار ساکن آن دیار شد و در گذشت حال میراث فرهنگی و ادبی مولانا از ترکیه شده، قابل قبول و منطقی نیست و نمی تواند دو کشور سلب تابعیت مولانا را نمایند. بهر تقدیر سلب تابعیتی در کار نیست میراث مولانا از وارثین حقیقی وی هست و یو نیسکو اثار مولانا را بعنوان میراث مردم افغانستان باید ثبت نماید. در گذشته امرای افغانستان در باره انتقال جسد سید جمال الدین کاری خوبی کردند من آن موقع آن را اوج کشش ناسیونالیستی می دانستم و نادرست و حالا که با چشم خود رفتار دو کشور ایران و ترکیه را می بینیم که این جفا و بی انصافی را درپیش گرفته معتقد شدم در انتقال جسد سید جمال امرای افغانستان عمل صالح انجام داده اند و کاری خوبی کرده اند. نگاه این دوکشور برای تصاحب  و تصرف اثار مولانا بما و مردم ما نگاه غیر خودی و غیریت هستند آنها مولانا را سلب تابعیت کرده و ازقلمرو افغانستان بیرون کرده و این دلیلش که اثارش را میراث مشترک خود شان گرفته و بین خود تقسیم کرده و ثبت یونیسکو کرده و یا می کند و این بیگانگی و غیریت سازی مولانارا قبول نداریم مولانا از افغانستان و این جغرافیا نیستان مولانا هست.