نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

نگاه درونی و بیرونی -۸-

گ

نگاه درونی و بیرونی -۸-

گفتگوی ویژه


دیروز گفتگوی ویژه با تلویزیون راه فردا داشتم و قبلش هم یک ملاقات که در کامنت قبلی به آن اشاره کردم. اما بحث ویژه ما راجع به ریشه ها و عوامل بنیادی پروژه توتاپ بود. این ماجرا را مقامات حکومت قبلی رویش خاک پوشانده بودند دلیل اینکه تاشه و زیرخاک کرده بود معلوم نیست خود استاد خلیلی و مدبر بارها اعلام کرده اند که خبر ندارند. داکتر صاحب عبدالله می گفت مگر می شود امری با این مهمی را خبر نداشته باشند قطعا رییس جمهور خبر داشته است. در این گفتگو اشاره کردم که تغییر لین سه سال پیش ، اشتباه حق کشی و عمل مافیای و زیر زمینی شرکت و وزارت بود و اینکه آقایان خبر ندارند مشکل استیصال و درماندگی خود شان هستند. نکته دیگری که در این گفتگو به آن اشاره داشتم مسله تظاهرات و اعتراضات مدنی بود و می دانید که برای اولین بار در فصل نو افغانستان استاد محقق اعتراضات مدنی را راه انداخته است و هیچ رهبر سیاسی در افغانستان این کار را نکرده است به نظر من استاد محقق پرچم دار معمار و پیشگام اعتراضات مدنی و تظاهرات خیابانی هست و درتظاهرات اخیر توتاپ بازهم نقش اصلی و بنیادی را آقایان دانش و محقق دارند همانگونه که اشاره کردم تغییر لین را که در نوع خود حق کشی بود را استاد خلیلی و مدبر که شاهد هم هستند یا اصلا خبر نداشتند و یا اینکه خاک پوشش کرده بود این قدر شهامت باشد که کاری که می کند چمچه را در کمر بزند کار سه سال پیش صورت گرفته و اما حالا چورت منکر است که نه چنین نبوده. در این مصاحبه گفتم مردم را در تاریکی گذاشته بود مردم از توتاپ خبر نداشتند و این آقایان دانش و محقق بودند که بشدت با تغییر لین مخالفت کردند و آن را حق کشی گفتند و اسناد را از تدارک ملی بر گردان و مردم را خبر کردند که لین تغییر کرده است. همانگونه که اشاره کردم در گذشته محقق بانی ، پرچپم دار و معمار اعتراضات مدنی بود و در اعتراضات توتاپ هم با مردم بود و مثل استاد خلیلی خاک را بر چوکی قدرت ترجیح داد. در این مصاحبه گفتم که واقعا توتاپ بن بست شد و راه حل لازم داشت. راه حل هم این بود که این پروژه به تعلیق انداخته شود و برای پیداکردن یک راه حل فکر شود. در نشستهای پی هم 5-6 جوزا در منزل آقایان استاد دانش  محقق و خلیلی همه از مساله تعلیق استقبال کردند وهمه تاکید داشتند که کمیسیون ایجاد شود و روی کمیسیون ساعتها کار شد که افراطیون مدعی رهبری جنببش اصرار داشتند که عضو کمیسیون باشند و ترکیب کمیسیون هم این شد که 7نفر از معترضین و 6 نفر از جانب حکومت کمیسیون را ایجاد نمایند نامها نوشته شد اما با گذشت چند ساعت از ترکیب کمیسیون هم استاد خلیلی و هم افراطیون موضع مخالف گرفتند و گفتند که عضو کمیسیون نستند. مجری دلایل را پرسید و من گفتم دلایل قضیه و مخالفت ازنظر من واضح است یکی سیاسی شدن قضیه و دخالت اجندای سیاسی تیم رییس جمهور پیشین است ایشان در لندن بود و گفت که در این قضیه مرتب با استاد خلیلی در تماس است . هدف تیم ، سیاسی کردن قضیه ، فشار و درتنگنا قراردادن حکومت هست زیرا برای تیم سیاسی و برای پیشبرد اهداف و اجندای سیاسی اعتراضات مردم چانس و فرصت عالی است. دلیل دیگر اهداف شخصی و دنبال کردن منافع شخصی هست شما شاهد خواهید بو که همین لافوکها که در حوزه ولایتی بی اعتبار شده روزی خود را تماما در کابل و پایتخت کاندید خواهند کرد و مساله سوم اینها تر جیح می دهند که رفتار شان پوپلیستی خطبه و خطابه در مسجد و مصلی باشند تا بحث مذاکره و بکرسی نشاندن خواسته های شان چون سخت است اینها می توانند دلیل و علت گفتگو هراسی باشد. و در پایان گفتم تلاش برای اب رفته درجوی و تلاش برای باز گرداندن امر مافیایی تغییر لین بی فایده است یگانه راه همین تطبیق و اجرای طرح بدیل است. در پایان این گفتگوی ویژه گفتم که رسانه ها از جمله تلویزیون نگاه نباید وسیله تعرض توهین و منبری برای افراد مجهول الهویه شود و نگاه ما در ماه مبارک رمضان باید خودی دوستانه و درونی باشد و غیریت سازی نداشته باشیم. چون صبر و حوصله هم حدی دارد اگر بناشد افشاگری گذشته صورت بگیرد آن وقت گله نکند که مدارک و اسناد گذشته را بیرون دهیم تا سیاه رو شود هرکه در او غش بود. 


مگر ما کم گرفتاری داریم


طالبان ابعاد کشتار را در ماه رمضان بالا برده است و میزان آدم ربایی و مسافردزدی و قطاع الطریقی را شدت بخشیده دو رویداد اسارت 50 مسافر در قندوز و شهادت 11 مسافر در اندر غزنی رویداوهای تکان دهنده است. طالب در بیرحمی و آدم کشی از داعش در شام و عراق پیشی گرفته است. دلیل پیشتازی در گروگان گیری و اسارت مسافران و قطاع الطریقی خیلی ساده هست و آن نشان دادن اینکه ما هستیم و شکست نخورده ایم و این هم دلیل بودن ما در جاده ها و سرکها است و این البته گرفتاری بزرگ و عمده مردم ماست و چاره هم نیست جز فداکاری ایثار و مقاومت در برابر دشمن. امروز یک دیپلمات از من پرسید گرفتاری مردم و حکومت تان زیاد هست اما سعی کنید دیگر گرفتاری ایجاد نکنید واقعا روزهای سختی را مردم می گذراند همه چیز در افغانستان دشوار شده است. پرسیدم منظور از گرفتاری بشتر چیست؟ وی گفت ماجرای توتاپ هست اعتراضات و تظاهرات مدنی اصل بنیادی در سیستم ما هست اما در کنار آن خطرات و سلامتی و امنیت مردم در کشور ما اهمیت درجه اول را دارد گفتم ما هم به همین فکر می کنیم گفت نه شما به این فکر نمی کنید زیرا شما برای مطالبات برحق تان خیلی از گرفتاریها و خطرات قریب به یقین را نمی بینید و اهمیتی برای آن قایل نستید دیدم وی واقعا نگران از یک امری هست و گفت ما به مردم تان که اعتراضات داشته باشد صد در صد مطمین هستیم در گذشته رهبر حزب شما برای اولین بار مساله تظاهرات مدنی و خیابانی را سازماندهی کرد و هیچ رهبر سیاسی چنین کاری را نکرده است و تاحالا نشان داده شد که مردم به بهترین شیوه ممکن و مدنی اعتراض می کنند. گفتم منم در الجزیره شنیدم که یک پرفیسور المانی پس از تظاهرات هفتم جوزا گفت کاش در آلمان ما چنین تظاهراتی می داشتیم القصه وی گفت باید حد اعظم احتیاط را داشته باشید که درگرد همایی تان طالب، داعش و.. نفوذ نکند و اصولا با پیدا شدن راه حل و طرح بدیل لین برق بسوی بامیان دیگر لزومی برای ایجاد گرفتاری دیگری نیست از دشمنان باید ترسید که اقدام و جنایت شان غیر قابلیش بینی هستند. گفتگوی ما جالب بود و منم گفتم ما خواهان عملی و تطبیق طرح بدیل و تعهدات حکومت هستیم و ما نمی خواهیم هرروز درد سر خلق کنیم. حقیقت مساله همین است که ما در شرایط استثنایی قرار داریم و میزان احتیاط برد باری و تدبیر ما باید چند برابر باشد.افراط گرایی و ماجراجویی کار درستی نیست ما حکومت را دوست خود و منتخب خود می دانیم و نگاه ما با حکومت دوستانه خودی هست. حکومت منتخب مردم ما و خودی می باشد اما دشمنان سعی دارند این امر خودی را درهم بشکند و تبدیل به دشمنی و غیریت و ضدیت نمایند خلاصه اینکه نگاه مردم با حکومت شان باید خودی باشد و حکومت هم تعهدات خودرا عملی نماید و هر روز گرفتاری ایجاد نشود. 


مجهول الهویه


من نمی دانم در باره مجهو الهویه چه بگویم زیرا این دسته از خود ادرسی ندارد و همیشه از موضع دیگران و برای دیگران و رضایت خاطر دیگران بحث می کنند و وارد قضیه شده و جنگ شان نیابتی است.. دو مشکل در بحث مجهول و معلوم الهویه داریم. مجهول الهویه نقش تبعی دارد و نقش اصلی از آن معلوم الهویه است. معلوم الهویه وقتی نامردی و نامردمی اش گول کند و خودش بانام و نشان خود گپ زده نمی تواند و دلیل کتمان و خود سانسوری و خود مخفی کاری هم می تواند متعدد باشد. چرا بخش زیادی از آدمها در صفحات مجازی و فیسبوک مجهو الهویه می شوند اینها دو مرض دارند یکی اینکه اصالتی ندارد که نشان دهند و دیگری اینکه وسلیه و ابزار دست معلوم الهویه ها می شوند. ماشین معلوم الهویه وقتی چالان و بکار می افتد که به دلایلی خودش شیطان اخرس می شود و نمی خواهد با نام و نشان خود گپ بزند آن وقت رجاله های مجهول الهویه را استخدام می کند. خصوصیت بارز بی هویتها این است که تفرقه ایجاد کنند و آتش فتنه را مشتعل نمایند و لشکر فحاش و دشنام تشکیل دهند و نقابهای گوناگون و نامهای مستعار داشته باشند و گاهی در پشت حجاب زن پنهان می شود و عمل زشت شان را در تاریکی انجام دهند. زیاد داریم که انتحاریون طالب لباس و حجاب زن را پوشیده و همین امروز قطاع الطریق با صورتهای بسته، راه را گرفتند و آدمهای بیگناه و مسافر را دزدی کردند. خلاصه اینکه همه رذالتها و پستیها ازآن مجهو الهویتها هست اما مباشر در کار این بی هویتها ، آدمهای با هویت متشخص و شناخته شده قرار دارند که ریشه ماجرای و جنگ نیابتی در دست آنها هستند. منم در تجربه رسانه ای خود با چنین افراد مجهو الهویه و معلوم الهویه سر کار داشته ام دشنامها از سوی بی هویتها بوده است. پرسش این است که چرا چنین می شود؟ پاسخ برمی گردد به همان نوع نگاه کور و بینا. نگاه بی هویت کور است و حتا نمی داند که چرا فحش می دهد اما نگاه معلوم الحال و معلوم الهویه به قضیه همان بیگانگی و غیریت سازی هست وقتی وی برای خود دشمن و طرف درست می کند و این همان غیریت سازی است و حال برای کوبیدن هدف دو نوع رفتار را بر می گزیند یکی مستقیم رو در رو و مباشر و دیگری مجهول و نیابتی. نوع تقابل نیابتی را نه متشخصها بل مجهول الهویه ها در سایه و در ظلمت و در پشت استعار و حجاب به پیش می برند.

نگاه درونی و بیرونی- ۷-



نگاه درونی و بیرونی - ۷-


قهرمانان ما در کجا هست؟


این بحث در نوع خود جالب است این امکان هم هست که ریشه بنیادی سخن روانی و سایکولوجیکی باشد اما پیدا کردن قهرمان در هر جامعه ای ازجمله در جامعه ما امر درونی هست. نوع قضاوت و دید ما نسبت به قدرت بسیار متفاوت است یک وقت اکبرخان نلگیز وکیل دانشمند ما می گفت مردم ما حکومت را ظلمه و نزدیک شدن به حکومت را گناه کبیره می داند و ریشه های بسیار عمیق اعتقادی برای نفی و طرد حکومت ملاهای و روحانیت و وعاظ ما پیدا کرده اند. بنابراین در چنین بستری قهرمان تولید نمی شود زیرا نگاه و دید نسبت به حکومت و قدرت بیرونی و بیگانه هست. حکومت یعنی ظالم یعنی ستمگر و نزدیک شدن به حکومت و کار کردن در حکومت یعنی نزدیک شدن به ظلم و جز ستمگر و ظلمه قرار گرفتن بنابراین هر گز نمی شود قهرمان را از بستر پلیدی و ظلم پیدا کرد. مزاری اگر مقام حکومتی می داشت عضو کابینه دولت استاد ربانی می بود دیگر هر گز برای مردم ما قهرمان گفته نمی شد.آمر مسعود و زیر دفاع و شخصیت مقتدر و خود پدید آورنده قدرت بود اما آمر برای مردمش قهرمان هست زیرا نوع نگاه پیروان آمر به قدرت و حکومت امر درونی هست از دید گاه و نظر این مردم، قدرت و حکومت ظلمه نیست که بودن در آن رسوای و رذیلت و فضیحت باشد. اما روان شناسی ما این نیست و ما قهرمانان خود را در ضدیت و غیریت با قدرت جستجو می کنیم. قدرت برای ما تلخ و زهر است و سعی می کنیم ضد تلخی باشیم اما این روان شناسی را تبار دیگر در افغانستان ندارد از نظر آنها قدرت و حکومت احلی من العسل هست. در جامعه ما کسی قهرمان می شود که ضدیت و دشمنی خود را با قدرت ثابت نماید. چرا استاد محقق وقتی بیرون از حکومت هست تبدیل به "بت " می شود و مردم موتر وی را بالای دستش بلند می کند و کسی در تظاهرات کوچی هرگز به مخالفت استاد خلیلی که مقام حکومتی بود وقعی  نگذاشت. در این برهه این محقق است که قهرمان مردم هست زیرا که در بیرون از قدرت و حکومت قرار گرفته است و قهرمان در درچوکات قدرت و حکومت نیست. محقق همان محقق است و هیچ امری خارق العاده ای رخ نداده که از وی چیزی دیگری ساخته باشد تنها کاری که صورت گرفته این است که حالا در حکومت هست و تغییر و ضعیت داده و نه تغییر شخصیت اما روان شناسی جامعه این را قبول ندارد و می گوید که نه محقق دیگر آن قهرمان 14 سال پیش شان نیست. در کامنتی که درباره مرتضوی و نادری نوشتم این هم یک مثال ثبوتی و اثباتی مدعای من هست مرتضوی دشنام داده می اما نادری ستایش و چرا دلیل همان نوع نگاه و قضاوت هست. آقای غرجستانی به نکته ای جالبی اشاره دارد که جامعه ما به دلیل ظلم و ستم مستمر ، بیگانگی و غیریت با قدرت جز شخصیت و هویت شان شده است و نمی تواند قهرمان درون حکومتی داشته باشد قهرمان مردم در بیرون از قدرت وجود دارد این روان شاسی ما شده است اما اقوام و تبارهای دیگر جامعه ما اصلا غازیان و قهرمانان بیرون حکومتی ندارند و همه غازیان و سرداران و قهرمانان شان از درون قدرت بیرون داده شده است. همانگونه که اشاره کردم شهید مزاری قهرمان بیرون حکومتی ما هست و اگر مزاری در قدرت و در کابینه دولت ربانی می بود هرچه بود اما قهرمان محبوب ما نبود. با این وضع دلیل صف بندیها رادرک می کنم تنها کافی است یک لمپن پیدا شود و موضع ضد حکومت و ضد قدرت را بگیرد درست از فردای آن روز همان لمپن در ذهن جوانان مجازی ما قهرمان تاجدار هست و نه یک کلمه کم و نه یک حرف زیاد. ما قهرمانان ما در بسترهای مخالفت و ضدیت با قدرت پیدا می کنیم و ما قهرمان در داخل قدرت و حکومت را نداریم در این زایش قهرمان استاد خلیلی چانس بشتر از بهزاد و ناجی و معلم عزیز ندارد زیرا که وی 13سال در حکومت و در قدرت کار کرده است و نمی تواند قهرمان و در جایگاه 14 سال پیش استاد محقق قرار بگیرد. نتیجه برای تغییر این ذهنیت باید دیدگاه و قضاوت را تغییر داد و اصولا نگاه اهلی و خودی و درونی با قدرت و حکومت را باید پیدا کرد البته این کار شدنی هست اما زمان، کار و حوصله و فرهنگ سازی می خواهد و باید قبول نماییم که کار با حکومت خوب است و گناه نیست. 


پس از تریاک


چندروز قبل در باره استخراج گسترده بهترین نوع سنگ، مرمر، از ولایت هلمند و کنترل عواید و در آمد آن توسط طالبان، کمی نوشتم و اما امروز گزارشهای را در باره استخراج سنگ، لاجورد، بدخشان را خواندم. معادن پس از ،تریاک، بزر گترین منبع درامد طالبان و تروریستها ذکر شده است. سازمان نظارت جهانی بر معادن حدس زده که ۵۰ در صد عواید و قاچاق احجار کریمه و نیمه کریمه به پاکستان از آن طالبان هست. پاکستان مقصد نهایی قاچاق معادن افغانستان می باشد. به این سوال باید پاسخ داده شود که پاکستان چرا مقصد نهایی استخراج معادن و ثروت افغانستان شده است؟ گزارشهای زیادی داریم که صنعت قالین افغانستان و تولیدات بی نظیر آن در نهایت با مهر استاندارد پاکستان در دنیا صادر می شود. منافع مشترک مافیایی و فقدان امکانات تکنولوژی پروسیس و همجواری و سهولت تردد می تواند از دلایل پروسیس قالین افغانی و صادرات آن با مهر پاکستان باشد. اما طالبان، قاچاق و پاکستان ابعاد بسیار عمیق و گسترده و حیرت انگیز غارت و ثروت افغانستان را در بر گرفته است. این کشور روی هر امری که به ضرر افغانستان باشد، برنامه ریزی می کند یک روز گیاهان نادر مثل شیرین بویه را ریشه کن می کرد و بالای ۹۰ در صد اشیای عتیقه افغانستان به پاکستان قاچاق می شود قالین را که گفتم و حالا بحث معادن زیر زمینی و سنگهای قیمتی کریمه و نیمه کریمه لاجورد و مرمر افغانستان هست، زمرد کم یاب و ناب ترین سنگ در جهان است و شاید پس از الماس هست که استخراج و به پاکستان قاچاق می شود حتا پرندگان نادر و شکاری مثل باز در امان نیست باز هم به صورت غیر قانونی در افغانستان شکار و به پاکستان قاچاق می شود. طالبان و تروریستها به دلایل زیادی در افغانستان ساخته شده و یکی از دلایل همان مرجع قابل اعتماد و خودی بودن این گروه با پاکستان هست. سنگ مرمر از ولایت هلمند استخراج و به صورت غیر قانونی توسط طالبان قاچاق می شود اما همین طالبان هرگز اجازه نمی دهد که سنگ مرمر در کارخانه های هلمند به مرحله تولید برسد و بنام افغانستان تولید و صادر شود. مثل قالین که گفتم. سنگ لاجورد در بدخشان نیز توسط طالبان به پاکستان قاچاق می شود لاجورد زیباترین سنگ با رنگ خاص لاجوردی خودش به پاکستان منتقل می شود. سازمان جهانی نظارت بر معادن گزارش داده که استخراج و قاچاق معادن علت جنگها و منازعات در افغانستان شده است شبیه الماس در افریقا که دلیل جنگهای خونین و سودش به جیب گروهای مافیا و کشورهای مقصد واریز می شود. سازمان جهانی نظارت از معادن، حدس می زند که در آمد طالبان و تروریستها بالای ۵۰ درصد از معادن افغانستان می باشد و این رقم پس از تریاک عظیم ترین منبع عایداتی طالبان و تروریستها گفته شده است در این ماجرا همکاری طالبان تنها و تنها با پاکستان دیده شده و گواینکه این گروه همه تعهداتش با پاکستان و غیریت بیگانگی و ضدیتش با منافع ملی افغانستان می باشد. طالبان امر بیگانه و گروه بیگانه با منافع مردم افغانستان و گره خورده و سنجاق شده با خارجیان می باشد.


حمله به محاکم


اعدام تبهکاران پاسخی برای عدالت هست اما واکنش تروریستها در حمله به محاکم نیز جوابی از سر عصانیت و تاثیر اعدامها روی آنها است. پس بهر پیمانه که اعدامها و حبسهای صد و دوصدساله بدون عفو ، عملی گردد، جنایت پیشه گان به همان میزان منفعل و مستاصل می شود. در این باره تاکنون رییس جمهوری پیشین افغانستان و ملا سمیع الحق رهبر جماعت علمای اسلام پاکستان و سخنگوی حزب تحریک انصاف عمران خان کریکت باز پاکستان اعلام موضع داشته اند. رییس کرزی حمله به اختر محمد منصور را رد کره و گفت است که من از همان اول با انجام چنین حملات مخالف بودم و حالا هم کشتن اختر محمد منصور توسط بی سرنشین کمک به صلح افغانستان نمی کند. ملا سمیع الحق نیز اختر محمد منصور را شهید خوانده و کشته شدن وی را بشدت محکوم کرده است واما سخنگوی تحریک انصاف عمران خان پا از این فراتر گذاشته و گفته است که ملا اختر محمد منصور برای آزدی وطن خود مبارزه می کرد و کسیکه در این راه کشته شود وی شهید می باشد اختر محمد منصور شهید راه آزادی کشور خود شده است. سخنگوی تحریک انصاف در روزنامه داون پاکستان چنین اظهاراتی را داشته است. نگاه به رویداد قتل منصور برمی گردد به نوع نظر ، قضاوت و داوری در این جهت برای من اظهارات ملاهای پاکستانی در باره تبهکاران طالب و تروریست اصلا و ابدا قابل پرسش نیست زیرا که طالبان افغانستان مخلوق آنها هست و پاکستان این تولیدات را برای افغانستان صادر کرده است. نگاه آنها به طالبان دوستانه درونی و خودی می باشند و ملا سمیع با کشته شدن رهبر طالبان باید جنون بر داشته باشد زیرا که سرمایه شان در مقابل انظار دنیا در میان آتش و جهنم بی سرنشینها سوخت. اما تحریک انصاف که ماهیت وابستگی به انگلیستان را دارد عمران خان اخلاق، زن و فرزند انگلیسی دارد و اگر این منطق بی نظیر درست باشد و عوض نشده باشد طالبان توسط استخبارات غرب و پول عرب ساخته شد. حزب عمران خان باکشته شدن رهبر طالبان از این دید باید برای شان  رنج آور و تاسف بر انگیز باشد  و اختر ممد را شهید راه آزادی خوانده باشد  زیرا که طالبان در حوزه دوستی و درونی و خودی قرار دارد و هرکی دوستش کشته شود الزاما متاثر می شود اما پرسش بنیادی و اساسی این است که رییس جمهور کرزی چرا از مرگ اختر ممد منصور متاثر باشد و چرا با اعدام گناهکاران طالب مخالف و آن را به زیان صلح افغانستان بداند اختر محمد رهبر قاتلان مردم افغانستان هست و نباید یک قاتل مایه تاسف رییس جمهور قبلی ما شود. همانگونه که اشاره کردم در اینجا همسوی بین رییس جمهور کرزی و ملا سمیع الحق و تحریک انصاف عمران خان برای چه ایجاد شده است؟ و من از این همسوی و ابراز نظر واحد و مشترک رییس جمهور قبلی با ملا سمیع و تحریک عمران خان واقعا متاثر . متاسف هستم و چنانچه از حمله به دادگاها و کشته شدن مراجعین بی پناه غم گین می باشم و برای من این هم صدایی کرزی با پاکستانیها قابل درک نیست زیرا طالبان ، ملا سمیع الحق و استخبارات همه امر بیرونی با مردم افغانستان هستند و نمی شود با غیر و بیگانه همسوی داشت. 

نگاه درونی و بیرونی- ۶-

نگاه درونی و بیرونی -۶-
دنیارا محمد علی گرفته است
امروز تماما راه رفتم مهمان حاجی آصف بودم با دوستان صحبت داشتم اما شب که رسانه را دیدم دنیا پر از محمد علی شده است. محمد علی قهرمان افسانه ای سیاه پوست آمریکایی و کافر مسیحی بود وی در عصری مسلمان شد که جهان ، اسلام را آیین صلح، صفا، عشق و مهربانی مولانا می دانیست در آن عصر طالب، داعش و القاعده نبود اما حالا هیچ کافری به سادگی مسلمان نمی شود. محمد علی چنان فریفته اسلام شد که تمامی رازهای موفقیت خود را ربطی به مولا علی علیه السلام می داد. از نظر کلی، امام علی قهرمان شکست ناپذیر میدانهای نبرد آیین محمد بود. کلی وقتی از نگاه بیرونی و بیگانه به نگاه درونی و خودی می غلطد ، غرق در معرفت و عشق اسلام می شود دلبستگی وی به اسلام چنان درونی و خودی می شود که همه کامیابیها و موفقیت و افسانه ای و شکست ناپذیریش از اسلام می گیرد. علی و محمد الگوهای عزت و قهرمانی وی می شود گفته شده وی هنگام مشت زنی پراز عشق ، انرژی و غرور مولاعلی می شد و مشتش تبدیل به ذوالفقار می گردید. این حالت، موج بیکران انرژی و قوت خلق می کرد دایی جان امروز صحنه ای را نقل می کرد که محمدعلی در جنگ و مقابله با گاو جنگی و وحشی ، مشتش گاو جنگی و وحشی را ازپای در می آورد. کلینتون رییس جمهور پیشین آمریکا گفت که مرگ محمد علی دنیا را شوکه کرد. محمدعلی کلی قهرمان افسانه ای و تکرار ناشدنی امریکا و جهان است. تمامی این رویدادها در عصری روی می دهد که نگاه دنیا به اسلام نگاه بیرونی و دشمنی نبود. اسلام در عصر کلی جهان را دیگر گون می کرد محمدعلی درانتخاب چند هویت متکثر و متعدد اسلام ، مسیحیت و یهودیت و دیگر ادیان از حوزه آیین مسیحیت بیرون و به حوزه اسلام آیین محمد می غلطد و به این صورت با انتخاب اسلام برای خود تعریف هویت می کند. اسلام برای محمدعلی یک آیین بیرونی و ضد عدالت نیست اسلام برای کلی آیین عدالت خواهی و نفی تبعیض و تماما خودی و درونی هست. کلی در عین زمان که قهرمانی و شکست ناپذیریش را از علی علیه السلام می گیرد و با عشق علی انرژی می گیرد و مشت می زند، وی مبارز عدالت خواه می شود و ازموضع عدالتخواهی و نفی تبعیض سیاه و سفید در جنگ بی عدالتی می رود. اسلام عصر محمدعلی اسلام مولانا اسلام عشق و عرفان بود. حسن نصر متفکر بزرگ اسلام در آمریکا رییس دفتر بانو فرح همسر شاه ایران می شود و محمدعلی بجای مسیحیت ، دین اسلام را انتخاب می کند و نامش را هم محمد و علی می گذارد. اینهامعجزات وکرامات اسلام غیر سیاسی و اسلام عرفانی هست اما حالا چه شده است. القاعده، داعش و طالب نماینده اسلام شده اند کافر و مسلمان را با ندای الله اکبر ذبح می کنند این تبهکاران قاتل به اسلام بسیار آسیب رسانده اند چنانچه مسلمان هم ازدست شان در امان نیست و حالا خیلی مشکل است که کافری را علاقمند اسلام کرد و این خطر نیز پیدا شده که مسلمان کافر شود. انتحاریون اسلام را دین غیر انسانی و بیرحم جلوه داده اند و نگاه به اسلام را به صورت وحشتناکی تغییر داده است.
اخطار ده هاتن از مقامات نظامی امنیتی و سیاسی آمریکا اخطار داده اند که رییس اوباما نیروها را در سال ۲۰۱۷ تقلیل و کاهش ندهد آنها نگران اوضاع امنیتی و ازبین رفتن دست آوردها و جری شدن تروریستها هستند. خلیلزاد و ریان کراکر سفرای پیشین جنرال پیترایوس و... با اعلام جدول خروج، مخالف هستند و این را اشتباه اوباما می داند اما دلایل این اخطار چیست؟ تاکید این دسته از رهبران سیاسی و نظامی برای بقا و حضور در افغانستان منطقی موجه و خرد مندانه هست و اما به چند لیل اول اینکه باید به این پرسش پاسخ داده شود که برای چه در سال ۲۰۰۱ وارد افغانستا شدید هدف اگر نابودی دشمنان مشترک آمریکا و افغانستان بود که در ساحت نظامی بر آورده نشده است. تروریستها نه تنها کم بل ابعاد گسترده تری یافته است در حال حاضر بجای یگ گروه ۱۲ گروه تروریستی وارد افغانستان شده اند و می جنگند دلیل ثانی هم این است که اصولا دست آوردها ازسوی دشمنان و تروریستها در معرض خطر است. درطی ۱۵ سال فداکاری و ایثار و جانهای بی شماری از سربازان از دست رفته و میلیاردها دالر جنگ افغانستان هزینه داشته است و حالا این همه بر باد شود و تروریستها مجدادا افغانستان را جغرافیای جنگ و انتقام گیری خود قرار دهند. گذشته از حضور تروریستها و صرف نظر از هزینه ها و قربانیان مساله نوی پیداشده که این موضوع نو هم می تواند قوی ترین پایه استدلال این دسته از رهبران ساسی و نظامی آمریکا باشد.گفته شده است که اختر محمد منصور ایران رفته بود و ملاقاتها و ارتبطات با روسها ایجاد کرده بود اما اگر این اتفاقات درست نباشد ولی با اظهارات پی هم مقامات مسکو و آقای کابلف نماینده ویژه و تام الاختیار روسیه درامور افغانستان جای هیچ تردیدی را باقی نگذاشته که روسها و ایران روابطی را با طالبان ایجاد کرده اند. استدلال هم این گونه است که علیه داعش باید طالبان را بسیج کرد. اتباط روسها با طالبان با هردلیلی که باشد برای آمریکا خطرات بالفعل و بالقوه را درپی دارد و این چیزی نیست که غرب و آمریکا بتواند از آن بسادگی عبور نمایند بهر پیمانه ای که حضور آمریکا کم رنگ و سبک و ضعیف شود درست به همان پیمانه با ده ها علت حضور روسها سنگین تر و فربه تر خواهد شد و این یک خساره استراتژیک و باخت عظیم برای آمریکا و غرب هست. این دسته از سیاست مداران و نظامیان روی حضور سربازان آمریکا در افغانستان تاکید دارند و اگر ترامپ روی کار بیاید بدون شک وی خواهان حضور جدی سربازان آمریکا در افغانستان می باشد. جمهوری خواها و دموکراتها بسیار متفاوت رفتار دارند هرکدام کاری را انجام می دهد که یک صد هشتاد درجه ضد دیگری است. شما این تفاوت رفتاری را در سیاست اوباما و بوش می بینید و در فردا این ضدیت را در موضع گیریهای کلینتون و ترامپ خواهید دید این دو حزب اصولا تعریف متضاد از منافع آمریکا دارند. بهر تقدیر موضع ده ها چهره سیاسی و نظامی به نفع افغانستان است زیرا طالب و تروریست دشمن مردم افغانستان هستند و ما این غیریت و دشمنی طالب را باکمکهای سیاسی و نظامی متحدان خود می توانیم مهار نماییم طالبان امر بیرونی و دشمن قسم خورده ماست و ما با کمک غرب و آمریکا برای نابودی این امربیرونی بشدت نیاز داریم.
 دوستی
بندسلما را هند باهزینه ۳۰۰ میلیون دالر به بهره داری سپرد. هند نگاه دوستانه دارد و هزاران محصل افغانستان را هرسال بورسیه می دهد. هند کشور غیر مسلمان است اما بالای دو میلیارد دالر برای افغانستان کمک بلاعوض کرده است. هند گفته که دوستی ما دوام دار تاریخی و خلل ناپذیر می باشد و قراراست سدهای دیگری را نیز طراحی کند این کشور در کنار سرک، مکتب، شفاخانه، ساختمان زیبای شورای ملی و پارلمان را ساخته است اما سوال نازک و حساس این هست که پاکستان برادر دوقلو و رقیب هند برای ما چه کرده است؟ یک وقت گفتم که پاکستان برادر دوقلو آن قدر مارا اذیت کرده که آروزو می کنیم که ای کاش در جوار ما چند کشور کافر را می داشتیم که نگاه درونی و انسانی بجای نگاه بیرونی و بیگانه گی با ما می داشت. صحبت از سدهای آبی شد. بند کجکی را آمریکا ده ها سال پیش در ولایت هلمند مهندسی کرد و هزینه ساخت و ساز آن را متقبل شد. آمریکا نهر بغرا را در هلمند ساخته است که صحرای تفتیده را تبدیل به عظیم ترین مزارع کرده است که حالا طالب و تروریست آن را تبدیل به مزرعه و کشت کوکنار کرده است تریاک و طالب به یک معنای سوغات کشور همسایه و برادر دو قلوی ما می باشد. روسیه اشغالگر شد و ما با این کشور جهاد کردیم ولی حالا همه می گویند که اگر می گذاشتیم افغانستان را از این وضعیت بیرون و حد اقل در سطح کشورهای آسیای میانه آباد می کرد. چین کشور همسایه بی مرز و غیر مسلمان هست و نقشش را این گونه اعلام کرده که سیاست صید و ماهی گرفتن را بجای ماهی دادن برای مردم را درپیش گرفته ایم. معادن را استخراج می کنیم. ژاپن هم کشور غیر مسلمان و غیر همسایه ما هست برای افغانستان میدان هوایی ساخته و نقش تاثیر گذار در جمع آوری کمکهای جهانی داشته است گفته می شود مزارع زیادی را در ولایات شر قی میکانیزه کرده است. آمریکا و اروپا در عرصه امنیت نقش بنیادی دارد اگر سالانه میلیاردها دالر کمک به ارتش و پلیس ما نداشته باشند امنیت را ازمردم گرفته و نظام و دولت و همه امور در معرض خطر طالب و تروریست قرار می گیرد و همه کارها برباد فنا و در آتش خشم و خشونت تروریستها خاک و خاکستر می شود. همه این اتفاقات را درهمه ساحتها برخواسته از همکاری و نگاه درونی و انسانی این دسته از کشورها دانسته و به ان احترام و قبول داریم ما احساس می کنیم و مردم افغانستان باوردارند که نگاه این کشورها به افغانستان خصمانه نیست ما به نیت شان کار نداریم ما نگاه به خدمات شان و مقایسه با همسایه های مسلمان و برادر دوقلوی مان پاکستان داریم. در این مقایسه ما کور نستیم و به این جمع بندی دست می یابیم که دو نگاه دوستی و همکاری و نگاه حسادت و دشمنی را شاهد هستیم. پاکستان نگاه درونی خودی و دوستی به ما ندارد و نمی تواند به این پرسش پاسخ دهد که برای ما جز پیام مرگ و انتحار و انفجار و خرابکاری چه فرستاده است؟ خود شان جواب دهد.

نگاه درونی و بیرونی -5-

نگاه درونی و بیرونی -5-


تعامل بین الاقوام


در این روزها تنش با ماهیت ایتنیکی و قومی زیاد شده است در شمال کشور رهبران شناخته شده و محترم جامعه را صرف به دلیل انتسابات تباری متهم و محکوم می کند و این بر خلاف روحیه برادری ایتنیکی و قومی هست رهبران سیاسی و مقامات حکومتی برای سیاستهای شان و یا بی مسوولیتها و غفلت های وظیفه ای نباید گناه را به گردن کسی دیگری آنهم به دلیل قومی بیاندازند. مناقشات جنرال دوستم، عطا محمد نور و جمعه خان همدرد و.. هر گز به صلاح و منافع جامعه نیست و کسانیکه تنشهارا شدت می بخشند آنها در واقع نگاه درونی و تعامل بین الاقوامی را بهم می زنند و این راه، رستگاری ما نیست فردا طالب و داعش و القاعده وقتی مسلط شوند که نمی شوند ، شک نداشته باشید که آنها همه را بر مبنای باورهای خود ازدم تیغ شان می گذرانند و برای هرکدام چوبه دار در همان جلو خانه شان نصب خواهند کرد. طالبان حق دارند که تعامل نداشته باشد و هر گفتگوی سازنده و بین الافغانی را ویران نماید زیرا که طالبان در حوزه خودی و درونی بین الافغانی قرار ندارند طالبان بیگانه و مزدور هستند و هیچ نسبت و پیوندی با مردم افغانستان ندارند زیرا که اهل بیرون و برای بیگانه و بیرون شمشیر می زنند و هیچ فرقی بین طالب و داعش نیست همه غیر و همه بیرونی هستند اما رهبران و مقامات حکومتی که زیر چتر نظام سیاسی نشسته اند و این نظام محصول و تولید خود شان می باشند. ما می دانیم رهبران شمال و اتحادیه شمال نقش بنیادی و زیر بنایی درساخت نظام سیاسی نو دارند. جنرال دوستم ،استاد عطا محمد نور جمعه خان همدرد و ده ها چهره و نخبه سیاسی در شمال و جنوب و شرق و غرب و مرکز، بانیان و معماران فصل نو افغانستان هستند . من منکر مشکلات و اختلافات نستم که اختلافات هست اما راه حل اختلافات تعامل و گفتکو می باشد. در صلح هم اصل و قاعده همان صلح بین الافغانی است ولی چه کنیم که طالبان ازحوزه افغانی بودن خود خارج شده و تبدیل به غیریت برگشت ناپذیر شده است و به همین دلیل صلح با طالبان به بن بست افتاده است اما دیگر نخبگان سیاسی چنین نستند آنها در قلمرو درونی نظام و سیستم جای دارند و برای خلق، تکوین و پیدایش نظام فداکاری داشتند و حالا هم باید تعامل داشته باشند و باهم گره و پیوند داشته باشند و دشواریهای قدرت و سیاست و مدیریت را با تعامل حل فصل نمایند. اصلی ترین قاعده اجتناب از تفرفه و تخریب و توطیه و زوال، قاعده تعامل بین الافغانی و بین الاقوامی هست ما اگر تعامل و همکاری و نگاه خودی و درونی باهم نداشته باشیم پس چه کنیم و هر کدام طالبی علیه هم دیگر شویم. تعامل بین هم و همکاری دولت با مردم و مردم با دولت یگانه راه نجات و یگانه راه رستگاری ملی هست تعامل داشته باشیم تا رستگار شویم . 


غیریت بازن


 طالبان بلاهت زمان ماست چنانچه القاعده و داعش و.. بلاهت قرن تعریف شده است. نسبت طالبان بازن نسبت بیگانگی و دشمنی هست طالبان زنان را مثل دیگر تروریستها در جمله کالا اجناس تعریف کرده هست این شیوه رفتاری را همه تبهکاران دارند و به همبن دلیل است که در جاهای که مسلط شوند، غارت و چور و چپاول را از کالا و از زنان شروع می کنند. همانگونه که کالا را به یغما می برند زنان و دختران را نیز گرفتار کرده و به بازار برده فروشی می برند. پرسش اساسی برای توضیح این ضدیت و این نگاه کالای در باره زن چیست؟. پاسخ این است که متاسفانه علت بنیادی این نفرت و نگاه و تفسیر، عقیدتی هست از منظر قراات و روایت دینی و شریعتی طالبان القاعده و داعش زن در قلمرو کالا و اجناس واقع شده است زن در عقاید طالبان فاقد کرامت و شرف انسانی هست اگر کرامت و عزت می داشت در کنار اشیا و اموال غارت شده منتقل بازار نمی شد. رویه و رفتار طالبان و دیگر تندروان و تبهکاران اسلامی به اسلام صدمات زیادی وارد ساخته است برخی از جاده دیانت بیرون رفته و دین را منبع چنین بلاهت و روزهای سیاه گرفته است. در کنار عقاید و نگاه تحقیر آمیز و بیرونی و دشمنی بازن ، مساله عنعنه ها و سنتها نیز مزید برعلت شده است.چادر بوقره اگر درست تلفظ کرده باشم ، یک نوع عنعنه و سنت قبیله ای باید باشد در اسلام بخصوص در صدر اسلام پوششی به این صورت وجود نداشته است زنان خیلی راحت در جبهات جنگ دوشادوش مردان حضور می یافتند و صورتها باز و موهاپریشان و رها شده بود. روایتهای زندگی صدر اسلام یک نوع آزادی را نشان می دهد و شراب آخرین آیه های تحریم شده قرآن گفته شده است اما پوشش زن در بستر تاریخ و عجین شدن اعتقاد و عنعنه از حجاب وی چادر برقع و گونی و بوجی ساخته است. بهر تقدیر طالبان به دلیل غیریت با زن هم از اعتقادات و هم از عنعنه علیه زن و بر ضد زن سوته ساخته است و این دلیل جدایی و غیر خودی طالبان با زن شده است. 


قاچاق 


قاچاق معادن منبع بزرگی برای درامد تروریستها است امروز گزارشی از قاچاق سنگ مرمر توسط طالبان درولایت هلمند می خواندم. جبارقهرمان نماینده رییس جمهور دراردوی افغانستان باورد ارد که روزانه بین 50 تا 60 هزاردالر طالبان بابت استخراج معدن مرمر دریافت می کند وی تاکید دارد که سالانه تنها ازبابت سنگ مرمر درولایت هلمند چیزی درحدود 18 تا 20 میلیون دالرطالبان پول بدست می آورد. این چنین رویدادهای قاچاق بری معادن درشمال کشور نیزفراوان گزارش شده است. مثلا معدن سنگ لاجورد و دیگر احجارکریمه بی نهایت قیمت بها مثل زمرد ازارقام عمده قاچاق بران می باشد. اما نکات مهم درمورد قاچاق بران طالب این است که این گروه درولایت هلمند هرگز نمی گذارد که سنگ مرمر درخود ولایت هلمند پروسس و به مرحله تولید برسد.طالبان مرمر را درقلمرو خود درانحصارگرفته است و به خریداران اجازه نمی دهد که این سنگ که زیباترین نوع آن درولایت هلمند شناخته شده است را، به مرحله تولید برساند درلشکر گاه هلمند کارخانه های عظیم سنگ بری ساخته شده که معدن کاران گفته می شود از کشورایتالیا هستند. طالبان تنها به کسانی اجازه می دهد که سنگ مرمر را استخراج کند که به مقصد پاکستان منتقل نماید. این همان رابطه خودی و درونی و تعهد طالبانی را به خارج و بیگانه نشان می دهد. طالبان با مردم افغانستان و منافع این کشور ضدیت برگشت ناپذیرایجاد کرده و واقعا بیگانه است اما طالبان با پاکستان رابطه خودی و دوستی بوجود آورده است و سنگ مرمر و سنگ لاجورد و دیگر سنگهای تزیینی و قیمتی را برای کارخانه های پاکستان  مجاز دانسته و اما درخود کشور و درشهرلشکرگاه ممنوع شده است. سرمایه داران از بازرگانان سنگ ، سنگ مرمر را ازبازار آزاد با قیمتهای چند برابرتهیه می کنند. سنگ مرمرافغانستان ازهلمند و سنگهای دیگر ازولایت میدان وردک و ازولایت شمال وازبدخشان تماما توسط طالبان قاچاق به سوی پاکستان منتقل می شود.پاکستان سنگهای معادن کشور را پروسس کرده و به چند برابر قیمت به افغانستان و سایرکشورها می فروشند علامت نصب شده روی سنگهای افغانستان، پاکستانی است چنانچه درباره قالینهای افغانستان نیزچنین شده است قالین افغانی با مهر و علامت و مارک پاکستانی راهی بازارهای دنیا می شود. خلاصه اینکه طالبان قاچاق بران تاریخی  و برای منافع بیگانه قاچاق می کند و این همان نسبت و احساس خودی طالبان با بیگانه گان هست من گفته ام که نگاه طالبان با بیگانه و خارج نگاه درونی دوستی و خودی است اما طالبان با مردم افغانستان و با زنان و مردان جامعه غیریت و دشمنی دارد. قاچاق هم درحوزه و قلمرو طالبانی چنین تعبیرو تعریفی خودی و غیرخودی پیدا کرده است.

نگاه درونی و بیرونی- ۴-

نگاه درونی و بیرونی -۴-


هند و پاکستان


هردو کشور همسایه و نسبت بیرونی با افغانستان دارند. اما یکی برای زندگی و سازندگی افغانستان گام برداشته و اقدام کرده است و دیگری موج سواران انتحاری را بارویاها و اوهام کاذب حور و غلمان به جان مردم افغانستان فرستاده است. هند کشور بیرونی مستقل و غیر مسلمان هست و تاحالا میزان کمکهایش به مردم افغانستان بالای دو میلیارد دالر شده است اما پاکستان که کشور مسلمان و برادر دینی افغانستان است چه کرده است؟ هر آنچه کشتار و انتحار جنایت و ویرانی ماتم و سرگردانی داریم  ریشه اش به پاکستان بر می گردد. هند برای مردم افغانستان پارلمان خانه ملت و نماد دموکراسی ساخته است و با گنبد طلایی شور و شادی ایجاد کرده است اما پاکستان طالبان دیوانه و مست انتحاری را اعزام داشته که جاده هارا ببندند و مسافران را دزدی نمایند و آدم هارا مثل حیوان ذبح کنند. هند حالا بند سلما را درهرات افتتاح می کند صدر اعظم آن هندوی آتش پرست است ولی بحکم انسانیت و همسایه گی و با اغماض از ستمهای تاریخی امرای افغانستان در حق هند، بند سلما را افتتاح می کند. پاکستان باید ازشرم فروریزد که صدر اعظم هند در میان شور و هلهله هراتیان و تمام مردم افغانستان بند آبی مهم و تاریخی را همراه بارییس جمهور افغانستان افتتاح می کند. این بند  ۷۵هزار زمین را زیر آب می برد و رونق کم نذیری در عرصه زراعت و زندگی مردم را فراهم می کند و در کنار آن ۴۲ می گاوات برق برای نور و روشنایی به خانه و کار خانه مردم می فرستد. هند در عرصه های دیگر مثل زراعت، مثل سدهای آبی، مثل شفاخانه و سرک و ده ها پروژه خدمات رسانی و زندگی و سازندگی برنامه و هزینه دارد اما پاکستان در طی این سالها شبکه های مرگ مثل شبکه حقانی، شورای کویته، شورای های مرگ دیگر مثل شورای پیشاور و شورای و زیرستان شمالی درست کرده است و هر روزملاها را جمع و برای مردم رهبران مرگ انتحار تعیین می کند. گفتم که هند یک کشور بیرونی و مستقل است و غیر مسلمان اما پاکستان یک کشور مسلمان و همسایه است نگاه ما به هردو کشور بیرونی هست اما با همان تفاوتهای که بر شمردیم. نگاه به پاکستان در حدی مارا درمانده مستاصل و نا امید ساخته که آروزو می کنیم ای کاش همسایه ما بجای چند کشور مسلمان، چند کشور غیر مسلمان از نوع هند می بود و قطعا روزگار ما غیر از این بود اما خوب پاکستان و هند دو کشور همسایه غیر قابل تغییر تا ابد هستند و هردو کشور نسبتش بما خارجی و بیرونی هست اما این کجا و آن کجا. میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است. دانه فلفل سیاه خال محبوبان سیاه هردو جانکاه است اما این کجا و آن کجا. 


دهشت افگنان "امت واحده" اند


مطالعات روی دهشت افگنان نشان داده است که تروریستها علیرغم تنوع و تکثر ، متحد و یک پارچه هستند دلیل انسجام و اتحاد همان بافت و نگاه درونی این گروه ها می باشد. تروریستها خودی و خویشاوندی اعتقادی و ایده لوژیک دارند آنها غیریت و ضدیت با هم دیگر ندارند همه پیروی دیانت نقلی و متصلب ابن تیمیه و سلفی هستند. تروریستها هیچ اجتهاد و قراات دیگری را قبول ندارند و تنها خودرا مسلمان واقعی می دانند از نظر تروریستهای داعش، القاعده و طالبان افغانی و پاکستانی و بوکوحرام الشباب، انصارالشریعه و انصار بیت المقدس در شمال افریقا، سایر فرقه های اسلامی کافر و مرتد و اهل فدیه و جزیه هستند و در صورت تسلط و سلطه بر سرزمینهای شان ، زنان و دختران را کنیز و به بردگی جنسی می برند درست کارهای که داعش در حق ایزدیها در عراق و بوکوحرام درنجیریه انجام دادند. امروز مقامات ناتو هم خبر دادند که طالبان و القاعده روی طرح مشترک در افغانستان کار می کنند. صدیق صدیقی سخنگوی وزارت داخله از این واقعیت پر بر داشت که دلایل زیادی بدست دارد که گروهای تروریستی با هم روابط مستحکمی را ایجاد کرده اند. این گفتن ندارد طالبان تنها به دلیل همان خویشاوندی فکری با القاعده حاضرشد که امارت را به بازد اما اسامه و القاعده را نه. فرقه های آدم کش خودیت انکار ناپذیر دارند و آنها ملت و امت واحده و یگانه هستند دلیل یگانگی شان همان نگاه اعتقادی درونی هست. پرسش اینکه چرا بین خود در گیر می شود مثلا القاعده با داعش می جنگد جبهه النصره و دولت اسلامی داعش بسیار بیرحمانه هم دیگر را کشته اند و می کشند در ننگرهار ده ها نفر از طالبان توسط داعش روی مینها گذاشته شد و منفجر ساخته شد. این البته واضح است که فرقه های مرگ حتا در باره اعضای تشکیلاتی خود نیز چنین رفتاری را داشته اند دو دلیل دارد یکی اینکه بی نهایت انحصار طلب و تمامیت خواه هستند داعش برای کشتن القاعده تنها یک دلیل دارد که تابع دولت اسلامی و خلافت داعشی باشد درست که ایدلوژی واحد هست اما در عمل باید همه از خلیفه ابو بکر البغدادی اطاعت و تبعیت داشته باشد جهان اسلام تنها یک خلیفه دارد که اصل و نسب وی از قریش باشد البغدادی دارای چنین مواصفات گفته شده است آنها در تحلیل درونی راسیست و فاشیزم است و اصالت را به نسب و نژاد قریشی می دهند. سند و مجوز قتل درواقع همان تمرد و گریز از مرکز و بیعت با خلیفه هست و این در واقع یک نوع خروج از قلمرو حق و خلافت گفته شده است اما اینکه از تشکیلات خود فت و فراوان می کشد دلیل نیز همان خروج و خیانت به تشکیلات هست مثلا جاسوسی کرده در جنگ و کشتن برای تشکیلات سستی و کاهلی داشته همه اینها مجوز و سند مرگ شمرده می شود در حوزه محدود تر درونی این خط کشیهای خودی و غیر خودی را دارند اما در قلمروعام و تقابل با غیر خود، امت واحده هستند. القاعده امارت طالبان را درافغانستان قبول کرد و ملاعمر امیر المومنین شد و الا همان منازعه شام و عراق را با هم داشتند.