نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

نگاه درونی و بیرونی -۱۸-

نگاه درونی و بیرونی -18-


درس بگیریم


حمله به کاروان پولیس و کشتار هولناک، واکنشهای ملی و بین المللی داشت. کشورهای زیادی محکوم کردند. در داخل کشور تراژدی حمله بسیار جانکاه و سنگین هست. نقش ستون پنجم در این جنایت و هماهنگی برای کشتار بزرگتر، هویدا هست.غفلت و سهل انگاری مقامات مرتبط نیز قابل پی گیری است.کادرهای پولیس و ارتش سرمایه ملی و دفاعی ماست درس بگیریم و از سرمایه ملی و دفاعی خود حفاظت نماییم اظهار تاسف چاره ساز نیست بجای آن مدیریت و تدبیر بخاطر سرمایه داشته باشیم.


جنرال شریعتی از نقش نیروهای ویژه ارتش و پولیس تصویری به من ارایه داشت که عمیقا نگاهم را تغییر داد واقعا نیروهای ویژه آموزش دیده بنیاد ترور و تریزم را ازریشه می کنند. این نیروها در عملیات ضربه های هولناکی به تروریزم وارد کرده اند علت اصلی در هم کوبیدن طالبان در قندوز همینها بودند در هر عملیاتی اصلا تلفات نمی دهند و با مهارتهای کم نظیر ضربه های فنی به ماشین ترور وارد می کنند افغانستان باداشتن نیروهای ویژه ، گرانتی، واکسن از خطر تروریزم شده است. حمله به کادرهای پولیس ازسوی استخبارت است و دلیل هم هراس از تبدیل شدن قوتها به فعلیت هست و این سرمایه است و دشمن می خواهد سرمایه ملی و دفاعی مارا نابود کند. تلفات امروز کادرهای پولیس، خسران و ضیاع به اصل سرمایه ماست حکومت این موضوع را جدی بگیرد و ازخسران به سرمایه دفاعی و ملی جلوگیری نماید.

 رویداد خونین کمپنی غرب کابل دقیق بر نامه ریزی شده برای کشتار عظیم تر ازسوی دشمن و استخبارات بیگانه و بیرونی بوده است. این کار غیر ممکن است که بدون هماهنگی و نفوذ ستون پنجم در ساختار امنیتی، کشتار به این دقت و مهارت انجام شود. تحلیل کار شناسان نشان می دهد که چند اشتباه فاحش صورت گرفته است اولین مساله همان عوامل نفوذی و نقش ستون پنجم استخباراتی هست. کشتار از این دست را ساده و تنها عمل مرتبط به طالبان ندانیم. شریعتی درست گفته است که نیروهای ویژه پولیس و ارتش ، سرمایه هستند و دشمن قصد نابودی همین سرمایه را دارد برای ضربه وارد کردن به اصل سرمایه سازماندهی و آتش زدن سرمایه برای شان مهم هست و این کاری هست که دشمن حد اعظم استفاده را کرده است. برخی از زخمیهای پولیس روایت کرده که طالبان از قبل داخل اتوبوسها جابجا شده بود و اگر این روایت که رسانه های کشور نیز به آن اشاره دارند ، صحت داشته باشد، دیگر تردیدی در حضور و نفوذ ستون پنجم در ساختار امنیتی باقی نمی گذارد. دشمن در این امر مهارتهای زیادی دارد. حمله سبز بر آبی و استفاده از بردگان جنسی کودکان که امر تحقیق آن از سوی رییس جمهور صادر شده است و حمل نقل فرمانده طالب ملاظاهر توسط خلیل اندرابی قومندان امنیه میدان وردک و...، علایم و نشانه های از نفوذ ستون پنجم در ساختار امنیتی هست.

 مساله دیگر غفلت وظیفه ای است تحلیلگران امنیتی مثل امرالله صالح و اقای پتنگ بشدت به این غفلت اشاره دارند. آقای صالح خود اشاره به خاطرات خود کرده و گفته است پس از یک رویداد حمله به اتوبوس پولیس در سال۲۰۰۳ متوجه خطر نقل و انتقال کادرهای پولیس با اتوبوس شدم و هر گز اجازه ندادم که این گونه انتقالات انجام شود. اما در رویداد پنج شنبه دیروز کاروان اتوبوس پولیس از میدان شهر در وسط روز با موترهای مشخص از مناطق نا امن منتقل می شوند و این انتقال هیچ تدابیر امنیتی ندارد و این گونه عمل باید باز خواست شود و غفلت آشکار در وظیفه دیده می شود. سخنگوی وزارت داخله وعده داده که تحقیقات همه جانبه جریان دارد. ما وضعیت عادی نداریم و ما، در حال جنگ تمام عیار با تروریست قرار گرفته ایم و با این وضع انتقال صدها کادر اموزش دیده در وسط روز به صورت کاروانی غیر قابل توجیه است. این گونه اعمال و غفلت بی باوری برای مردم ایجاد می کند مگر در شبکه های اجتماعی شاهد واکنش مردم نستیم که چه نوع قضاوت دارد این درست است که دیدگاه کار بران تمام حقیقت و قضاوت نیست اما یک بخش انکار ناپذیر از واقعیت هست کار بران بشدت به مقامات حکومتی و امنیتی انتقاد وارد کرده و بجای گیله از دشمن و از طالب و تروریست ، گیله و شکوه و شکایت از حکومت کرده اند. مردم نگاه و دیدگاه شان به حکومت از باب دلسوزی است مردم نگاه درونی و خودی با حکومت دارند مردم نگاه شان به طالبان نگاه خصمانه و بیرونی هست مردم تروریستها را دشمن نظام و حکومی و مردم می دانند و مردم به همین دلیل به حکومت هشدار می دهند که مواظب دست آوردهای نظام و حکومت باشد و از سرمایه های ملی و دفاعی حفاظت نماید. استخبارات و دشمن عوامل بیرونی و غیر با نظام کمر را بسته اند که سرمایه و هستی مارا به آتش بکشند و رویداد روز پنجشنبه در آتش کشیدن سرمایه مردم و تعرض به مدافعان استقلال و عزت و غرور ما بود. نفوذ امر بیگانه و دشمن در ساختارهای نظام و امنیت و غفلت وظیفه و لاابالیگری سبب جنایت دیروز گفته شده است و حکومت باید در س بگیرد و برای حفاظت از سرمایه های ملی و دفاعی حد اعظم تلاش را داشته باشد.


تیوریسین در کاخ


مقاله بسیار مفصل در باره خصوصیات داکتر محمد اشرف غنی رییس جمهور افغانستان نوشته شده است در این نوشته طولانی موضوعات بسیار گوناگون شرح داده شده است اما جالب ترین بخش آن مقایسه دو رییس جمهور ،حامد کرزی و اشرف غنی، در فصل نوین افغانستان است اگر فرصت یافتم آن را به فارسی بر می گردانم اما حالا برداشت و دیدگاه ازاد خود را شرح می دهم سعی کرده ام که  برداشت مطابق با محتوای مقاله باشد اما این امکان وجود دارد که در مواردی همخوانی نباشد که در این صورت آن نکات بر می گردد به برداشت ها و حب بغض ، شخص خودم . بهر صورت خواندن این متن برای ما مفید هست زیرا خوب است که بدانیم رهبران ما چه چهره ها و شخصیتها می باشند. جورج تهیه کننده این مقاله وقتی زیادی برای این نوشته گذاشته و سعی کرده یک تصویری از وضعیت افغانستان و از شخص رییس جمهور و مقایسه رفتاری کرزی و غنی و سیاست مداران و نخبگان سیاسی و تمایلات سیاسی آنها را که بر پایه چه انگیزه های استوار شده است را تبیین نماید. در یک مورد صحبت از انور الحق احدی شده است که وی در حکومت رییس کرزی سمتهای مهمی در بانک مرکزی وزارت مالیه داشت و در تیم تحول و تدام اشرف غنی در زمان انتخابات برای گرفتن مقامی در حکومت دل بسته بود نویسنده بصورت واضحی اشاره دارد که انو الحق احدی می خواست و زیر خارجه حکومت وحدت ملی باشد اما این کار نشده است. پس برداشت می توان کرد که حالا انور الحق تبدیل به مخالف و اپوزیسیون حکومت شده و چنین دلیلی هم داشته است. می شود این نتیجه را گرفت که دلیل و انگیزه برای این سیاست مدار توقع بر آورده نشده وی باشد و حالا جبهه ملی نوین تشکیل داده و خواهان بر چیده شدن حکومت وحدت ملی از طریق انتخابات زود هنگام می باشد. در مقاله تیوریسین در کاخ در جای دیگر می خوانیم که داوود زی در زمان کرزی حامل دریافت خلیطه های پر از پولهای خارجی در ارگ بوده است و حالا این مقام حکومت پیشین مخالف سرسخت و جدی حکومت وحدت ملی می باشد و موضع شبیه انورالحق احدی را در پیش گرفته است. در این نوشته اشاراتی به مساله فروپاشی حکومت شده است مثلا احتمال کودتای نظامی توسط نخبگان سیاسی را داده و یا اعتراضات گسترده مدنی علت فروپاشی شود که اشاره به تظاهرات ۲۰ عقرب شده که  سربریدن هفت مسافر از ملیت هزاره دلیل اعتراضات گسترده در اطراف کاخ ریاست جمهوری شد. و یک نوع دیگری از فروپاشی را هم می توان استنباط کرد گرچه جورج به آن اشاره نکرده و لی در بحث فروپاشی می توان یک گزینه باشد که نخبگان سیاسی دنبال آن بر آمده اند و آن بر گزاری لویه جرگه عنعنوی و یا انتخابات زود هنگام است که نتیجه آن بر داشتن حکومت وحدت ملی و تشکیل اداره موقت می باشد.

 در نوشته به خصوصیات فردی و تفاوتهای رفتاری دو رییس جمهور اشاره شده است که بسیار متفاوت و جالب هست نویسنده می گوید : که رییس جمهوری کرزی در ارگ همیشه جلسات با بزرگان قومی داشت و ساعتها با مراجعین صحبت می کرد و هرکسی به تناسب و جایگاه که داشت دست خالی بیرون نمی شد و خوش خندان از صحبت با حامد کرزی و بر اورده شدن خواسته های شان می رفتند اما رییس جمهور غنی این چنین نیست وی به ندرت چنین جلساتی را در ارگ دایر می کند و در صحبتها کم تر خوش پیش دارد و از وعده و عید و بر آورده شدن خواسته های افراد چندان خبری نیست و در یک مورد به پانزده دقیقه وقت برای امیر اسماعیل خان اشاره شده که رییس جمهور می گوید همین مقدار وقت برای ایشان کافی هست. رییس جمهور غنی پیش از ساعت پنج صبح بیدار می شود و چندین ساعت پرونده ها و پیشنهادات را درموضوعات گوناگون بخصوص امور مرتبط به قرار داد ها را مطالعه می کند و در ملاقات با مقامات داخلی و خارجی مطالعه می کند و می خواند در حالیکه در این نوشته هیچ اشاره ای به چنین مطالعه و بررسی از سوی رییس کرزی نشده است یعنی اینکه رییس کرزی تحقیق و مطالعه ای نداشته است و تقریبا همان نوشته روز نامه های کشور به یک نحوی تایید می شود که رییس جمهور کرزی نا خوانده امضا می کرد. نویسنده اشاره به در امدها و ثروت و سر مایه دو رییس جمهور دارد که رییس جمهور غنی میزان سرمایه و ثروت خودرا ثبت کرده است که چیزی در حدود چهارمیلیون دالر می شود اما از میزان سرمایه و ثروت رییس جمهور کرزی به این صورت گپ می زند که میلیونها و میلیونها دالر درامد و جود داشته است و اشاره به خلیطه های دریافتی رییس دفتر شان هم کرده است.در این بخش خواننده این نتیجه را می گیرد که در امر مالی غنی ثروت و سرمایه شفافی دارد اما از رییس کرزی با طرح میلیونها و میلیونها دالر رقم و میزان سرمایه گم است. نویسنده وقتی از سیمای شهر کابل سخن می گوید تصریح می کند کاخهای آباد شده مقامات حکومت کرزی با پولهای دزدیده شده خارجیها هست. خوب اینها تفاوتهای مهم میان دو رییس حکومت درافغانستان هست یکی اهل مطالعه  است که کتاب، برپای نظامهای شکست خورده، را نوشته است و دیگری بدون مطالعه و نا خوانده امضامی کند یکی کم ترین وقت خودرا بامراجعین می گذراند اما دیگری ارگ را پر از ریش سفیدها متنفذین و زور مندان ساخته سفره و دستر خوان پهن و ساعتها گفتگو و بخند ادامه دارد و کم تر کسی با دست خالی بیرون می شود. یکی از شفافیت و ثبت دارای خود را مشخص می کند اما دیگری تنها با میلیونها و میلیونها دالر گنگ و گم، ثروت و داراییش تعریف می شود و مقامات حکومت شان کاخهای عظیم با پولهای دزدیده شده آباد کرده اند.

رییس جمهورغنی همراه با همکارش که در بانک جهانی باهم کار می کرد یک کتاب نوشته است با نام fixing failed States  یعنی بر پای و تثبیت حکومتهای شکست خورده. این کتاب که حاصل کار مشترک لوک هیرت و غنی هست در واقع یک نقشه راه برای برپای و تثبیت حکومتهای ناکام هست. مشاوران خارجی رییس جمهور غنی می گویند که وی سیاست مدار خوبی است ولی رویایی و خیال پرداز است و صحبت از اموری دارد که سی سال بعد باید عملی و دیده شود و این توقعات را بالا می برد که موضوعات چندین سال بعد را بالفعل سازی نماییم. در این نوشته ازتیوری و نقشه راه که در کتاب ، برپای حکومتهای ناکام، روی آن تاکید شده ،  زیاد صحبت شده است و اشکال کار رییس جمهور غنی باید این باشد که سیاست مدار ریالیست واقعگرا نیست و دید گاه وی تیوری و نظریه پردازی هست ک نتیجه اش این می شود که سطح توقعات را بالا ببرد و در عمل کمتر شاهد تطبیق و عملیاتی شدن تیوریها باشیم. فکر می کنم بر داشت من از عنوان مقاله درست باشد که گفته ام : تیوریسین در کاخ. جورج در مقاله خود به سابقه تحصیلاتی رییس غنی اشاره دارد و رییس جمهور ۶۷ ساله افغانستان را فارغ التحصیل در رشته انسان شناسی از دانشگاه کلومبیا امریکا معرفی می کند و می گوید که قبلش محصل دانشگاه آمریکایی در لبنان بوده است و در سال۱۹۷۳ همراه رولا سعده آشنا و عاشق می شود و این عشق به ثمر می نشیند و سر انجام غنی و رولا با موافقت والدین ازدواج می کنند. نویسنده اشاراتی به نقش وی در کنفرانس بن آلمان می کند. در ۲۰۰۱ کنفرانس بین المللی بن برای حل بحران افغانستان تشکیل شد و من در این کنفرانس عضو اصلی نشست بودم و در همانجا با رییس غنی آشنا شدم وی مشاور لخضر ابراهیمی نماینده ویژه ملل متحد در امور افغانستان بود در آن زمان یکی دو مورد باهم صحبت کردیم داکتر غنی گفت در علوم اسلامی مطالعه زیادی کرده و از چند کتاب و از صحاح سته  نام گرفت که آنها را خوانده وی ازخاطراتش از سفر به ایران نقل کرد و گفت فرزندان مهاجر در ایران درس خوانده و آینده خوبی خواهند داشت. من پرسیدم که شما در نشست و جلسات هیچ اظهار نظر نمی کنید و چرا؟ داکتر غنی گفت که اجازه ندارم و حالا حرف مارا آقای ابراهیمی می زند. لخضر ابراهیمی دوست خوب برای اشرف غنی بود در مقاله نوشته شده است که  لخضر ابرهیمی در مورد ایشان با کرزی صحبت کرده است.داکتر اشرف غنی در حکومت کرزی سمتهای مهمی داشت وزیر مالیه بود و مسوول با صلاحیت پروسه انتقال نیروهای بین المللی و مدتی هم رییس پهنتون کابل و.. نویسنده در مورد خصوصیات و مواصفات فردی داکتر غنی نوشته است که بی ملاحظه و بد برخورد است و کمتر دوست در حکومت کرزی همراه خود داشت و بامارشال  فهیم مناقشات لفظی داشت و به همین دلیل نقل است که لخضر ابراهیمی برایش گفته بود که در سه سال یک نفر دوست هم برای خود در کابل پیدا نکردی. غنی در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۸ شرکت کرد و رای نیاورد امادر انتخابات دور دوم با رقیب سر سخت داکتر عبدالله به پیکار انتخاباتی پر داخت در دوراول باکسب ۳۱ درصد ارای نسبت به داکتر عبدالله که ۴۵ در صد ارا را بدست آورده بود، پس ماند اما انتخابات  ریاست جمهوری به دور دوم کشانده شد. نویسنده  مقاله معتقد هست که بحران انتخابات ریاست جمهوری در دور دوم در حدی بالا گرفت که داکترعبدالله نزدیک بود که دولت موازی اعلام نماید دلیل مساله هم این بودکه تقلبات گسترده توسط حکومت کرزی  سازماندهی شد از نظر داکتر عبد الله عامل اصلی تقلبات حکومت کرزی و کمیسیونهای دست نشانده است.. جورج معتقد است که این میان جگری و وساطت آمریکا بود که افغانستان از یک بحران عظیم نجات پیدا کند. حکومت وحدت ملی حکومت نجات از بحران هست. برداشت من از خواندن این مقاله این هست که نویسنده سعی کرده نگاه دوستانه و خودی با داکتر اشرف غنی داشته باشد و مواصفات وی از رییس جمهور غنی فربه و سنگین نسبت به رییس کرزی دیده می شود و در این نوشته نگاه به کرزی دوستانه و درونی نیست و چندان توصیفی در هیچ ساحتی از کرزی ندارد. اما علیرغم این مقایسه باز هم رییس جمهور غنی در امان نیست جورج وی را در این مقاله یک سیاست مدار آرمانگرا و غیر ریالیست توصیف کرده که با واقعیتها سرو کار ندارد از منظر نویسنده ریس غنی یک تیوریسین و نظریه انداز در کاخ هست و این برای سیاست مدار تعریفی نیست. بهر صورت خارجیها در هر صورت و حالت همان نگاه غیرت و غیر خودی را دارند و لی مقاله وارد بحثهای خوبی شده است.

نگاه درونی و بیرونی -17-

نگاه درونی و بیرونی -17-


،مرکب، بخت خویش را چپه سوار می شود


مرکب بخت همان صلح و ثبات و امنیت زندگی هست که طالبان آن را چپه نعل کرده اند و اما انتظار می رفت که مهندس حکمتیار سر عقل آمده باشد و گفتگوهای صلح را مرکب بخت خود گرفته و آن را بثمر برساند اما امروز جریده شهادت ارگان رسمی حزب حکمتیار مطلبی را منتشر کرده که جناب انجنیر گفته که با حکومت وحدت ملی توافقنامه را امضا نمی کند و با دولت اسلامی افغانستان سند را امضا می کند. جالب است مذاکره با حکومت وحدت ملی و لی امضا بادولت اسلامی. من نام آن را گذاشته ام، چپه سواری مرکب، و اما شما چه نام می گذارید؟

مجموعه تلاشها و گفتگوهای صلح با انجنیر حکمتیار زمانی نسبتا طولانی دارد. یادم هست هفت سال پیش از امروز اولین هیات صاح از سوی انجنیر حکمتیار وارد کابل شد و رییس هیات جناب انجنیر قطب الدین هلال بود ما با ایشا صحبت داشتیم و از پیشنهاد صلح و هیات انجنیر صاحب استقبال کردیم اما مذاکرات به دلیل طرحهای ارمانی و رویایی مهندس حکمتیار به بن بست اصابت کرد و در سالهای اخیر و در زمان حکومت وحدت ملی ابعاد گفتگو با هیات اعزامی حکمتیار جدی شد و چیزی در حدود سه ماه مذاکرات ادامه داشت. شورای عالی صلح این گفتگوهارا پیش می برد و از طرف حکمتیار هم کریم امین ، غیرت بهیر و استاد حکیم و اخیرا فرزند بزرگ انجنیر صاحب حکمتیاروارد کابل شد و حامل نامه ای ازسوی حکمتیار بود. و اما در نشریات رسمی حزب اسلامی مثل جریده شهادت مقالاتی منتشر شده است که نشان می دهد که حکمتیار صاحب پشت به صلح کرده و بقول شاعر مرکب بخت خویش را چپه سوار شده است. واقعیت مساله این هست که حکمتیار صاحب احساس خودمانی با نظام و حکومت افعانستان ندارد هنوز اهلی نشده و این نظام برایش بیگانه و تعریف غیریت را دارد و احساس بیگانگی و بیرونی با نظام سیاسی افغانستان را دارد. دلیل این بیگانگی و غیریت واضح است نزدیک به پانزده سال هست که با نظام سیاسی افغانستان جنگ دارد و چندین عملیات خون بار انتحاری داشته و در حال حاضر تعداد زندانی انتحاری و شامل در جنگ در زندانهای افغانستان می باشند که یکی از پیشنهادات در توافقنامه 25 ماده ای همین رهایی زندانیان حزب اسلامی از زندان هست. جنگ، دلیل بیگانگی با حکومت و دولت هست جنگ دال مرکزی دشمنی، خصومت و آشتی نا پذیری با نظام هست. آقای هلال که حالا مشاور رییس جمهور هست به من گفت: که من زمان بسیار مناسبی را برای صلح و آمدن انجنیر صاحب پیشنهاد داشتم که متاسفانه دیدگاه مرا قبول نکرد اگر نه صلح با عزت و سر بلندی تامین شده بود. هلال زمان گفتگو هارا در حال حاضر چندان مناسب نمی داند. طرح 25 فقره ای حاصل گفتگوهای جاری هست اما می بینیم که این طرح را حکمتیار رد کرده است. توافق این گونه بود که این طرح حتا یک "و" آن تغییر نخورد اما حالا شرایطی ازسوی حکمتیار روی آن گذاشته شده که کلیت گفتگوهارا زیر سوال برده و خدشه دار کرده است. جدول زمانی خروج نیروهای بین اللملی، حزب اسلامی همان حزبی هست که ازسوی امیر حزب یعنی انجنیر حکمتیار تایید شود و دو نفر از اعضای حزب وارد کمیسیونهای انتخاباتی و شکایاتی شوند و اینکه اعضای حزب از صدر و ذیل شامل حکومت شوند. این چهار مطالبه نو هست و به هیچ صورت در طرح 25 ماده ای نیست زیرا در کابل به هیات حزب اسلامی گفته شده بود که حتا یک واو آن نباید کم و زیاد شود. انجنیر حکمتیار یادداشتی را می نویسد و به فررندش می دهد که کابل برود. یاد داشت حاوی همان چهار موضوع هست" جدول خروج، دو نفر در کمیسیونها، مرجع معرفی و تایید حزب اسلامی تنها مهندس حکمتیار و اینکه اعضای حزب در صدر و ذیل حکومت شامل باشند" این چهار پیشنهاد فرا گفتمانی مذاکرات صلح در کابل رد شد و تمام منطق و استدلال حکومت همان است که موافقتنامه 25 فقره ای معیار صلح می باشد چیز زاید بر آن قابل قبول نیست. و اما حالا موضع حزب تغییر کرده و این موقف را گرفته است که نه ما با حکومت وحدت ملی توافقنامه را امضا نمی کنیم چون حکومت وحدت ملی ممکن است نباشد. پرسش این هست که این همه مذاکرات و وقت گرفتن و وقت ضایع کردن پس بخاطر چی بود؟ واقعیت مساله این هست که حکمتیار مشکل است که شامل نظام شود زیرا نگاه وی بیرونی هست برخی در صفحات مجازی بشدت به وی حمله کرده از جمله جناب امرالله صالح در یک یاد داشتی حکمتیار را پس از یک عملیات انتحاری این گونه توصیف کرده بود: تمساحی در مرداب پاکستان. نقش و نفوذ پاکستان روی رهبر مقیم کمپ شمشتو و دیدگاه غیر خودی و بیرونی وی با نظام و بی ثباتی و ناپایداری شخصیتی را از جمله دلایل بن بست مذاکرات دانسته اند . من و همکارانم شخصا طرفدار صلح و ثبات در افغانستان هستیم و از آمدن حکمتیار صاحب استقبال کرده ایم و آخرین کاغذ مرتبط به گفتگوهای صلح با حکمتیار را مثبت ارزیابی کردیم و معتقدیم که صلح "مرکب" بخت هست و نباید آن را چپه سوار شد.


بد ذات


واقعیت این هست که بد ذات داریم و بخش عظیم وجود آدمی را بد ذاتی تشکیل می دهد. اما بد ذاتی امر عرضی هست و نه جوهر و گوهر آدمی. برخی به این باور هست خوبی و بدی، لجن و روح خدا، مولفه های ذاتی و تکوینی آفرینش انسان هست. حکیم ناصرخسرو گفته است خدایا! اگر راست گویم فتنه از توست. این متن برای حاشیه خونبار امروز میدان هوایی استانبول هست. اردغان بد رقم با بد ذات رفیق شد و این بد ذات حالا استاد، رفیق و حامی اش را گردن می زند. حافظ و یا سعدی گفته است: سعدیا شیرازیا پندی مده‌‌ بدذات را بد ذات اگر ملا شود گردن زند استاد را. این حرف دقیق هست بد ذات اگر طالب شود و بد ذات اگر داعش شود گردن زند استاد را. این بحث بار علمی و انسان شناسی دارد مبنای این بحث منظردینی گرفته شده است در قر آن خلقت و آفرینش انسان بگونه ای تصویر سازی شده که انسان حامل نفخه و لجن هست این قصه بر می گردد به خلقت و ترکیب ذات انسان که از بدی و خوبی لجن و روح خدا در باره افرینش انسان سخن گفته شده است. اما این نگاه ذاتی و درونی به انسان و ترکیب وی این پرسش را حل نمی تواند که تفاوت بین انسان و حیوان در چیست ؟ آیا وجه مشترکی بین انسان و حیوان وجود دارد و یانه ؟ پرسش بعدی هم این است که عقاب و  ثواب وعده داده شده به چه امری و مرجعی بر می گردد؟.

 برای توضیح مساله باید عرض کنم که انسان با حیوان در قلمرو اصول و حواس پنجگانه مشترک هستند و این حواس مشترک، انسان و حیوان را در امر مختلط داخلی قرار داده است از این منظر فرقی بین انسان و حیوان نیست حواس پنجگانه امور حیاتی را با جهان بیرون تنظیم می کند و انسان حیوان در برابر گرما، سرما، صدا و شامه و ... واکنش متحد نشان می دهند و واکنش یکی هست. برخی اشتباه کرده و گفته است که حیوانات اگر تحت تربیت قرار بگیرد دارای خرد می شود و کارهای خردمندانه را انجام می دهد اما این مساله غلط است که بگوییم پشک عاقل و سگ عاقل و یا دولفین هوشمند. حیوانات پیش از انسان متوجه اموری می شوند که انسان به تنبلی حواس پنجگانه اش متوجه نمی شود در زلزله و سونامی اندونزی و ژاپن حیوانات کمترین تلفات را داشته اند دلیلش هم این هست که آنها با حواس شان وقوع رویداد و خطر را درک کردند و فرار کردند و جاهای امنی را پیداکردند. سگ مثلا از فاصله چندین کیلومتر بو ، را استشمام می کند اما از انسان چنین کاری ساخته نیست و حواس پنجگانه بشدت در انسان تمبل هست. در این قلمرو مشترک نگاه با انسان و حیوان یگانه هست و حواس پنجگانه امر داخلی و مشترک انسان و حیوان هست. اما در مساله نیوکرتیکس ماده خاکستری رنگ سوار بر ساختمان مغز، که منبع تفکر و تعقل و خرد آدمی هست، انسان و حیوان از هم جدا می شود خرد و نیوکرتیکس امر مختص به انسان است انسان عاقل و انسان خرد مند داریم اما سگ عاقل و پیشک خرد مند نداریم و اگر گفته شود غلط هست. در قلمرو خرد نگاه به آن یک امردرونی و ذاتی انسان هست .عقل و خرد  نسبت به حیوان امر بیرونی هست. در این کامنت موضوع بدذاتی انسان را مطرح کردم و اشاره داشتم به انفجار هولناک میدان هوایی استانبول این عمل ریشه در بعد حیوانی دارد انسان خردمند و تابع خرد اقدام به چنین عمل وحشیانه و حیوانی نمی کند عقل برای انسانهای بد ذات نقش کامپتوتر دارد که با قدرت آن درنده گی و سبوعیت خلق می کند مثل اینکه اگر دانش کامپیوتری را روی مغز تمساح سوار نمایید آن وقت تمساح با قدرت دانایی و دانش کامپتوتر شکار خواهد کرد. تروریستها با تدبیر جنایتهای خود را در جهت بد ذاتی و اشباع غرایز حیوانی خود به پیش می برند. اشکالی که به اردغان رییس جمهورترکیه گرفته شده این هست که وی به دلیل بنیاد گرایی، تروریستهای داعش را در قلمروخودی و درونی تعریف کرده و حالا سزا و پاداش بد ذاتی تروریستها رامی بیند. تروریست نسبت دوستی به انسانیت و مدنیت ندارد و برای جامعه متمدن عیب بزرگی هست که با تروریست رفیق و متحد شود و از تروریست حمایت نماید نگاه با این جانوران مطلقا باید بیرونی و غیریت باشد و الا زیانکار خواهیم شد . یادم رفت که اشاره نمایم که عقاب و پاداش بخاطر چیست؟ در یک کلام مرجع پاداش و عذاب اختیار انتخاب و اراده آدمی هست که چه کرده  که پاداش و یا مجازات شود

نگاه درونی و بیرونی-16-

نگاه درونی و بیرونی-16-


نگاه درونی و بیرونی -۵۰-


این نسل نمی تواند


بحث داشتیم موضوع بحث همین دیورند و تورخم و منازعه و سفرهیات افغانستان به پاکستان بود خوب هرکی دیدگاه داشت که گفت و اما من هم گفتم که خط دیورند را، این نسل حل نمی تواند و بگذاریم برای نسلهای بعدی و دلیلش هم این هست که حضور فیزیکی ما در حال و در سال۲۰۱۶ هست و اما ذهن ما ، معطوف است به گذشته نیم قرن پیش و درگذشته چکر می زند. این حرف در ذات خود مهم فوق العاده هست که نمی شود با حضور بالفعل و ذهنیت کهنه و منسوخ، مسایل استراتژیک و بنیادی حال و آینده را حل کرد. یک وقت اصحاب خرد و اندیشه غرب روی مرزهای خونین و مشترک شان جلسه داشتند و این موضوع را به بحث گرفتند که بخاطر خط و مرز و دیگر موضوعات جنگهای خونین اول و دوم را راه انداختیم و حالا بیاییم موضوع مرزهای مورد مناقشه را حل نماییم اما جمع بندی شان این که نه ما نسلی با هوش و اسمارت نستیم و نمی توانیم با آلودگیهای ذهنی و کهنه و منسوخ معطوف به گذشته مساله حاد خط و مرز را حل فصل نماییم و این موضوع را بگذاریم به نسلهای آینده که با هوش هستند که خطوط قرمز مرزهای مان را حل نمایند.هفتاد سال از ماجرای گذشت اما نسل نو اروپا پس از جنگ، چه گونه مساله مرزهای شان را حل کرده اند. درحال حاضر بی اهمیت ترین مساله در غرب و در اروپا موضوع خط و مرز هست.

 اما نسلهای افغانی و پاکستان نمی توانند مساله دیورند را حل نمایند زیرا دیدگاه کهنه و فرسوده دارند. من در چندین بحث در پاکستان و افغانستان شرکت داشتم و باتجربه از بحثها به این نتیجه رسیدم که خط دیورند را حل نمی توانیم زیرا خط قرمز ما و تبدیل به امر ناموسی شده است.دیدگاه بیرونی و دشمنی به موضوع و اینکه خط دیورند را قرمز بخوانیم . نگاه هردو کشور به خط را دشمنانه تعریف نماییم دیگر باید اذعان داشت که اهل حل و معامله نستیم. یادم هست در نشستی با کرزی صاحب رییس جمهور گذشته صحبت مدیریت مرزی پیش آمد و از ،  border management, صحبت شد رییس کرزی گفت این حرفها را بگذارید کنار از مدیریت آی. اس. آی صحبت کنید. ایشان به هیچ وجهی قبول ندارد که مرزهای فعلی بین دو کشور مرزهای طبیعی هست از نظر ایشان و تعدادزیادی در افغانستان خط دیورند یک خط تحمیلی هست. درآنسوی مرز هم همین دیدگاه وجود دارد پاکستان خط دیورند را مرزهای بین المللی خود تعریف کرده . غرب و آمریکا هم دیورند را برسمیت می شناسند و موضع افغانستان را صرف در حد یک دیدگاه منفی فقط می خواند. پاکستان در تورخم وارد جنگ شد و مرز بسته شد اما حالا مرز باز هست اما پاکستان بکار خود ادامه می دهد و سرتاج عزیز مشاور امنیت ملی پاکستان گفت که احتیاج به اجازه نیست و ما کار خود را می کنیم . با این شکاف عمیق و دیدگاه خیر خودی و خصمانه میان دو کشور و مردمان دو سر زمین پس چهگونه می توان  باور داشت که نسل کنونی می تواند خط دیورند را حل نماید نه من قویا باور دارم که ما نسل حاضر حلال نمی توانیم باشیم بل خلاق مشکلات در خط دیورند می باشیم. و اما نگاه مان به تورخم چه باشد؟ در یک نوشته با عنوان ، توتاپ و تورخم، به موضع گیری و دیدگاه استاد خلیلی انتقاد کردم که چرا قاطی کرده و توتاپ و تورخم را دریک دیگ انداخته است و حالا هم همان گپ هست که دیدرند و تورخم را در یک دیگ نیاندازیم . این مساله مجزای از هم بحث شود. خط دیورند به عنوان یک چالش تاریخی و با ده ها پیچیدگی و دشواری، کار نسل فعلی نیست و این نسل این خرمن را کوبیده نمی تواند و این مساله را محول نماییم به نسلهای آینده.  و اما موضوع مناقشه تورخم را می توان حل کرد. خطوف صفری داریم در یک طرف افغانستان با بر افراشته شدن بیرقهای ملی خود استاده هست و در یک سوی دیگر پاکستان قرار دارد که بیرق خودرا بر افراشته و آن طرف دیورند را خاک و ناموس خود تعریف کرده و تعرض به آن طرف را تعرض به ناموس ملی خود می داند.حالا نزاع خونین در نقطه های صفری ننگ ناموس جغرافیا، روی داده و چه گونه باید به ان رسیدگی کرد و قضیه را حل کرد. هرکسی می داند که جنگ به ضرر مردمان هر دو کشور هست و به ضرر حکومتهای دو طرف نیز هست برای حل قضیه بهترین راه همان هست که دو کشور به قراردادها و پروتکلها در نقطه های صفری نگاه کنند و به آن احترام بگذارند. دو نوع پروتکل را داریم یکی اینکه به دلیل حساسیتها نباید اقدام به تاسیس پایگاه نظامی کرد و اما اگر به دلایلی یک طرف مجبور می شود که پایگاه نظامی احداث شود در این صورت هم توافق صورت گرفته است که از طریق مجاری دیپلماتیک هم دیگررا در جریان بگذارند. پاکستان مدعی هست که این کار را کرده است و آقای زاخیلوال سفیر افغانستان را در جریان گذاشته است امریکه که فکر می کنم زاخیلوال منکرش هست. اینها تدابیر پیش گیری از در گیری و منازعه هست که خیلی خوب می باشد روی این امور تکیه و توجه داشته باشند. نگاه به مساله مرز و بخش مرتبط به دیورند واقعا خصمانه هست که این نسل با این دیدگاه منسوخ و فرسوده نمی تواند حلش کند اما نگاه به تورخم و ایجاد پایگاه نظامی براساس تفاهمات و قرار دادها می تواند دوستانه و خودی شود. گرچه این مساله هم به این ساده گی نیست زیراشروع منازعه از سوی پاکستان دلالات دیگری هم دارد که پاکستان بگوید وقتی که ازسوی دوستان غربی و ازسوی آمریکا بخاطر افغانستان تحت فشار قرار می گیریم ‌ وقتی که افغنانستان با خصم استراتژیک ما هندوستان این قدر دیدگاه درونی و خودی پیدا کرده پس این هم می تواند واکنش ما باشد یعنی اینکه شما با افغستان آن کارها را بکنید و ما هم این کارهارا می کنیم.

-----------

دیدگاه چه گونه ابراز می شود؟


انسان تابع احساسات عواطف و صد عامل دیگر هست و در برابر آن واکنش و عکس العمل نشان می دهد، ریشه واکنش گاهی ارجاعش به حواس پنجگانه هست که در این صورت هیچ تفاوتی بین انسان و جانور نیست واکنش در برابر سر ما و گرما در برابر تشنگی و گرسنگی در برابر بوهای بد و خوب و.. اینها تماما از وجوه مشترک انسان و حیوان هست. اما گاهی مرجع واکنش، ریشه در عواطف و احساسات و قضاوت خوب و بد را دارد. این مرحله تکامل یافته تر از صورت و حالت اول هست اما باز مبنای عقلانی ندارد و تابع هیجانات هست. امروز چند خبر و چند واکنش را خواندم. خانم دلبر نظری وزیر کابینه از طالبان خواسته که عاملان خشونت و بیرحمی و تجاوز علیه زنان را مطابق احکام شریعت مجازات نمایند این مفهوم و نه منطوق کلام وزیر هست و می دانید چه واکنشهای گسترده توام با جوک مسخره و گاها تحقیر و توهین همراه شد و یا قومندان طالب از موتر خلیل اندرابی قومندان امنیه میدان وردک کشیده شد که طرف کابل قاچاق می شد و یا واکنشهای در باب امضای قراداد 300 میگاوات برق برای مناطق مرکزی که عمدتا واکنشها تند احساسی توام با دشنامهای رکیک همراه بوده است. این گونه واکنش و عکس العملها هر چه باشد ریشه عقلانی ندارد خبر را شنیده و قضاوت را کرده است اما توام با کینه نفرت و موج عظیم دشنام و نفرت پراکنی این نوع واکنش از نوع واکنش مشترک انسان و حیوان که مبنا و مرجع آن حواس خمسه می باشد کمی بالاتر و تکامل یافته تر هست اما انسانی خرد مندانه و عقلانی نیست زیرا که توام شده با قضاوت غلط و تخلیه عقده های درونی و نفرت مثل اینکه من مطلبی در باب فوتبال نوشتم و قصه اوباما و مارکل صدر اعظم آلمان را شرح دادم اما از دیشب تا حالا در پایش فحش و دشنام ازسوی هواداران باند سیاسی کرزی و خلیلی و مدبر و ازسوی جنبش فحاشان و رجاله های مدعی رهبری را می شنوم دشنامها و احساسات در حدی رکیک و خرکی هست که دوستان و عزیزانم را از فیسبوک و رسانه های مجازی متنفر ساخته اند. من نمی گویم که دلبر جان نظری و یا خلیل اندرابی کارش و نظرش درست هست و یا ما در باب پروژه توتاپ و دیگر مسایل اشتباه نداریم که داریم صحبت در باب واکنشها هست که الوده به دشنام و اهانت هست. و اما نوع سوم و مرحله خردمندانه و عقلانی واکنشها این هست که کار خلیل اندرابی قومندان پولیس بر رسی شود و از طریق مجاری امنیتی و قانونی بجای برسد و این آدم در زمان قتل عام پولیسهای محلی در جلریز و شهادت جمعه سیاه و ده هاتن دیگر نیز قومندان امنیه بود و این قضایا باید تحقیق و برسیهای امنیتی و استخباراتی و در نهایت فیصله قضایی صورت بگیرد و رسانه کارشان انذار و تخویف و اطلاع رسانی هست و نه حکم و قضاوت کاریکه که می کنیم ما حکم صادر می کنیم و فیصله می کنیم که فلانی خاین معامله گر و بی ناموس و ناموس فروش هست اما واقعیت امر چیز دیگر هست. مساله توتاپ همین گونه شد کاری بود که حکومت گذشته کرده بود و اما استاد دانش و استاد محقق شهامت نشان دادند و با آن مخالفت کردند و قضیه را به مردم اطلاع رسانی کردند تا حق مردم تضییع نشود اما یک عده آن را چماق سیاسی کرد و وبال گردن شان. ما طرفدار عملی شدن همان طرح اصلی فیشنر بودیم که نشد اما دیدگاه ما این نیست که هیچ کاری صورت نگیرد و با حکومت مقاطعه کنیم و به مخالفت بر خیزیم نادانی بالاتر از این متصور نیست که یک عده بشدت خواهان این بود که محقق و دانش هرچه عاجل از حکومت بیرون شوند وزرا استعفا دهند و کلای مجلس پارلمان را ترک کنند و توتاپ خط قرمز ماست و از سوی دیگر فرصت طلبان دیگر نیز خطوط قرمز درست کردند و بشدت در میان اقوام دیگر شایعه راه انداختند که اهالی بامیان ساکنان مناطق مرکزی می خواهند برق شمارا قطع کنند و حق شمارا بخورند و تنشهای هولناک و ترسناک قومی ایجاد کرده بود. این همه ریشه و بنیادش بر می گردد به همان هیجانات و احساسات و این نگاه درونی عمیق و خرد مندانه نیست این نگاه به نظر من پوپولیستی عوام فریبی هست که تیمهای با برنامه دنبال آن هستند تا حکومت را تحت فشار بگذارند و به هدف سیاسی خود برسند و ازسوی دیگر لشک فحاشی درست کرده که به عزت و آبروی یک عده تعرض نماید و جامعه را به ابتذال و ادبیات و فرهنگ نفرت را بجای ادب، خرد و زبان و ادبیات فاخر نقد و نظر سوق دهند. ریشه و بنیاد قضاوت باید در هر امری خرد و عقلانیت باید باشد. راه خرد مندانه ابن هست که در برابر هر رویدادی، قاضی نشویم و حکم و فتوا صادر نکنیم و مجوز فحش اهانت را برای عوام الناس و یک عده رجاله های از دنیا بی ندهیم واقعا آنچه که این روزها در دنیای مجازی می گذرد به دور از خرد و عقلانیت و خرد جمعی ماست و خلاصه بحث اینکه ما طرح بدیل را در مورد برق منطقی می دانیم و هرگز مردم عزیز ما با نظام و حکومت مشکل ندارند نگاه ما با حکومت عقلانی درونی و خودی هست و برای هر امر ملی به دنبال راه حل منطقی و هوشمندانه هستیم زیرا که بجای احساسات و عقده گشایی به دنبال عقیده گشایی و منطق خرد می باشیم.

------


آب در هاونگ می کوبند


دیروز قرار داد انتقال برق 300 میگاواتی برق در ارگ ریاست جمهوری امضا شد. طرفهای که این سند را امضا کرده اند یکی شرکت برشنا و دیگری بانک انکشاف آسیایی هست. تغییر لین از سالنگ به بامیان تبدیل به یک امر غیر ممکن گردید و اصرار بر بازگردادن لین یا دیوانگی بی عقلی و بی خبری هست و یا ریشه در امر سیاسی و اجندای سیاسی دارد. جنبش فحاشی ک همج الرعاع فیسبوکی می باشد، در واقع هم دیوانه است و هم از دنیا بی خبر و همین طور بی خریطه فیر کرده روان هست اما جنبش روشنایی اسد و گردانندگان خود خوانده و لمپن آن می دانند که کار ازکار گذشته و این کارها آب در هاونگ کوبیدن هست و آب رفته و ریخته دیگر برنمی گردد اما بازهم اصرار دارند بر امر موهوم و عبث و بی فاییده. این مساله از خود دلیل دارد. لمپنها همه بیکار هستند و در حوزه انتخاباتی خود شکست خورده و تمام هم شان این هستند که در انتخابات کابل کاندید شوند و رای ببرند و وکیل شوند اسد اینها را خوب شناخته و گفته است که برای این جنبش نکرده ایم که هزینه و اعتبار انتخاباتی برای چهار مدعی انتخاباتی و وکالت شود. و اما باند سیاسی هدف دارد و برنامه و هرگز ویل کن معامله هم نیست و نخواهد بود و امروز تنها و تنها دوربین که در نشست خبری لافوکها رفته بود ، دوربین تلویزیون استاد خلیلی " نگاه" بود و دیگر احدی از از خبر نگاران شرکت نکرده بود و این افت و شکست سنگینی برای مدعیان جنبش میلیونی هست. دیشب بوق و کرنای شان در چند صفحه مجازی طنین انداز بود که فردا نشست خبری دارند و مواضع جنبش را در ارتباط با قرارداد انتقال لین 300 میگاوات اعلام می کند و اما امروز جمع شدند و چندین ساعت منتظر خبر نگاران و رسانه ها ولی در آخر تنها استاد خلیلی دستور داد که یک دور بین از تلویزیون نگاه برود که رفت و واقعا نشست خبری امروز شان افتضاح و افتضاح شد و این سرشکستگی بزرگی در تاریخ نشستهای خبری در کابل پایتخت افغانستان هست و یک استثنا. کابل پایتخت رسانه ها هست و درهر امری خبر نگاران می ریزند و شرکت می کنند و من خودم هرروز شاهد حضور چندین رسانه در دفتر کار خود هستم. این جماعت لمپن و لافوک انگیره های بسیار کوچک شخصی دارند و موفق نستند و آب در هاونگ می کوبند و بشدت ماجرا جو و غلط دیوانه هم هستند. اعلامیه شان را ببنید جز لاف زدن چیزی ندارد و اینکه پس از رمضان دست به تظاهرات میلیونی می زنند و زمین و آسمان را کون فیکون می کنند در حالیکه هیچ کاری نمی توانند. اینها یک متن برای کنفرانس ورسا تهیه کرده اند که نشر هم کرده اند می دانید عمده ترین خواست و مطالبه شان این هست که جامعه جهانی به افغانستان کمک نکند زیرا که افغانستان فاسد است و دامنه فسادش گسترده تر می شود. واقعا اگر اینها آدم باشند و شعور داشته باشند چنین خواستی را طرح می کنند. دنیا می خواهد کمک کند اما اینها می گویند که نه به حکومت افغانستان کمک نکنید که فاسد هست مثل طالب، داعش و القاعده که می گویند با حکومت افغانستان کمک نشود و مذاکره نمی کنیم زیرا که مزدور و دست نشانده خارجی هست. امروز هم بشدت امضای قراداد انتقال برق 300 میگاوات را محکوم کرده و خاهان همان امر موهوم و خیالی شده اند. این نگاه به امر ملی و به حکومت و به کنفرانس ورسا یک نگاه ملی درونی و خودی نیست و کار بجای نمی برد و کوبیدن آب در هاونگ می باشد

نگاه درونی و بیرونی -۱۵-

نگاه بیرونی و درونی -15-


داعش در عراق شکست خورد


گزارشها از عراق نشان می دهد که شهر استراتژیک، فلوجه، آزاد شد و داعش شکست سختی را متحمل شده است و این دومین پیروزی ارتش عراق و نیرهای کمکی پس از شهر، رمادی، هست. فلوجه در ۵۰ کیلو متری غرب بغداد قرار دارد و خطر بسیار جدی برای پایتخت این کشور بود حالا ،فلوجه، آزاد شد و فردا نوبت ،موصل، است و دیگر تمام و به این ترتیب شکست ،داعش، درعراق اعلام می شود و در سوریه هم، داعش، روز گار مناسب ندارد. درهمین کامنت که داعش در عراق شکست خورده است برخی این گونه حرف می زند که داعش چه ربطی بما دارد و باید از تهاجم دسته های مسلح کوچی در بهسود دایمرداد و ناهور حرف بزنیم و فریاد بکشیم من البته موافق داد زدن و فریا کشیدن علیه تجاوز و بیرحمی هستم و زخم ناسور جنگ کوچی و ده نشین مطابق قانون و مطابق فرمان رییس جمهورکرزی و مطابق پلان رییس جمهور غنی باید شود و نیروهای امنیتی در منطقه حضور بشتری داشته باشند و مانع از در گیری و مانع از تجاوز شوند. من راه حل معضل کوچی و ده نشین را در چهارچوب همان سازکارهای قانونی و فرامین صادره از سوی روسای جمهور کشور می دانم با جنگ و تجاوز چیزی بدست نمی آید و نفرت و دشمنی را چند برابر می کند و بالا می برد و ازسوی زمینه را برای سران کوچی که اصلا کوچی نیستند و عظیم ترین سرمایه گزاری را در دبی و امارات و دوحه و قطر کرده اند را ، فراهم می کند. اسناد در زمان کرزی نشان می دهد که با امضای داکتر صادق مدبر رییس دارالانشای حکومت کرزی میلیونها افغانی را نعیم کوچی و دیگر سران کوچی از حکومت خورده اند و یک قلم تنها گفته می شود که ۱۲۰ میلیون را آقای مدبر به نعیم خان داده. روایت راوی که اسناد را دیده و به من می گفت: جنگ کوچی در بهسود منبع درامد برای دلالان کوچی و مقامات حکومتی در زمان حکومت گذشته بوده است و همین ارقام بین شان به گونه ای " نصف لی و نصف لک والله خیر رازقین" در ارگ تقسیم می شد. مدعیان جنبش روشنایی از همکاران تان و از جناب مدبر پرسان کنید و ازش بخواهید که در ۱۳ سال گذشته چه گذشته است. عمله و چوپانان فقیر، رهبران کوچی مقیم قطر و دبی و امارات در بهسود و دایمرداد خون می ریختند و با ده نشین جنگ و خانه و کاشانه و قر آن کتاب خدا را آتش می زدند و درعین زمان میلیونها و میلیونها پول از کدهای حکومتی بین مقامات حکومتی و سران کوچی توزیع می شدند و همین سنت و رویه خبیثه و مافیایی کماکان جریان داشته است . بجای رقص و پای کوبی در شبهای رمضان و پوقانه توزیع کردن در شب جمعه از شرکای تان که طراح و مهندس اصلی و دارای اجندا سیاسی هستند ، امر کوچی را پرسان کنید. کوچی برای ده نشین امر بیگانه غیر خودی و دشمن هست اما نگاه ارگ نشینان و کیسه داران میلیونها گونی و بوجی پول ،امر درونی و خودی و منافع مشترک مافیای بوده اند. این همه بلند منزلها و شهرکها با معاش حکومتی امکان ندارد این همه سرمایه منابع نامشروع دیگر و از جمله درامد جنگ کوچی و ده نشین را با خود دارد. 

چرا از شکست داعش در عراق در سوریه و در افغانستان خوشحال می شوم و چرا درباره اش می نویسم چون آگاهی دارم و می دانم که مادر جنایت مادرجنگ و تباهی همین بلاد عربی در افغانستان هست امنیت ما برای همیشه از همین شام، عراق، امارات، قطر ، ریاض و عمان، تهدید شده و می شود شما لشکر فحاشان چه خبر دارید و چه می دانید که امنیت ذهنی و فکری و اعتقادی مردم افغانستان توسط اندیشه های سلفی و وهاب گری تهدید می شود خشونت و بیرحمی و سر بریدن اعراب که در کربلا یزید معمار و بانی بود حالا جز از فرهنگ، ذهن و روح روان طالب افغانی شده و آن را تسخیر کرده و مثل داعش در عراق و سوریه گردن می زنند و سر می برند و حتا به طفل نه ساله هم رح ندارند. بر خی دوستان درست می نویسند که باید مردم را ازشر افکار داعشی نجات داد و حالا این افکار جامعه ما را در نوردیده. چار لمپن دیوانه و بد زبان که عروسک چهارشیاد شده و شب و روز مردم را دشنام می دهند از عمق ماجرا چه خبر دارند و هیچ. و به این دلیل هست که می نویسم که من انهارا جماعتهای متحد و و احده می دانم هیچ فرقی بین داعش فلو جه که سوار به موترهای مرگ، بغداد را برای مردمانش جهنم تیار می کرد و در یک چشم بهم زدن صدها انسان را در اتش انفجار و نفرت و انتحار خود کباب و جیزغاله می کرد با داعش ننگرهار نمی بینم که همو طنان مارا سوار روی بمبها کرده و می ترقاند. و هیچ فرقی بین داعش در موصل که هزاران زن و دختر و ناموس مردم را برای فروش و استفاده های جنسی بین شان تقسیم کردند، بادعش و طالبی که برای تحقق همان رویا درافغانستان ادم می کشند بمب در کمر می بندند و سر زمین و مردمم را به خاک خون می کشانند را نمی بینم و درست به همین خاطر نوشته ام و سخت منتظرم که نابودی داعش القاعده و دیگر تبهکاران در عراق در سوریه و در افغانستان باشیم. داعش در عراق و سوریه شکست می خورد و این شجره خبیثه نابود می شود و می خشکد و فردای آن شاخه های آن در سرزمینم در افغانستان نیز تبدیل به خاک و خاکستر می شود. داعش در افغانستان در عراق و در سوریه برای ما یک موضوع بیرونی بیگانه و دشمن دین و سرزمین و مردم ماست نگاه من به این تبهکاران در سراسر عالم غیریت بیرونی و بیگانه و آشتی ناپذیر هست و به این دلایل نوشته ام.


این وضعیت برای ما مفید نیست


رد اصلاحات انتخاباتی ازسوی پارلمان هرگز برای ما مفید نیست و انتخابات را به تاخیر می اندازد.کارنمایندگان پارلمان خارج از قانون افت اخلاقی دارد باز هم بحال ما نیست یعنی اینکه باید انتخابات بر گزار شود. گردانندگان جنبش روشنایی و باند سیاسی دخیل ، جنبش فحاشی را محکوم و اطلاعیه صادر کنند که فحش و اهانت برای جامعه ما مفید نیست و خلاصه اینکه حکومت و نیروهای امنیتی جلو تعرض و تهاجم کوچی و جنگ ده نشین و کوچی را بگیرد و فرمانهای روسای جمهور و قانون درباره اسکان کوچی تطبیق شود زیرا این جنگ به سود هیچ کسی نیست و چند مساله غیر مفید دیگر. من در یک کامنت با عنوان، توتاپ و تورخم، نوشتم که استاد خلیلی بلا می کند و توتاپ و تورخم را در دیگ ملی انداخته تا آش پرچرب اجندای سیاسی تیم خود را پخته نماید وحالا اسد هم بلا کرده و رهبری فکری و اعتقادی جنبش را در دست گرفته و ، رقص نماز، را در دیگ جنبش انداخته تا آش پر روغن رقص بجای نماز را بخورد جنبشیان بدهد و این متن اسد در باب رقص نماز در دیگ جنبش هست«  رقص و نماز : نماز دروغ است و رقص حقیقت: نوعی تامل فکری و جسمی. بدون تامل و تمرکز و بیآنکه معنایی آنچه را میخوانیم، بدانیم، میشود نماز خواند ولی نمیشود رقصید. نماز فرم بی‌محتواست. قرن‌هاست که مردم بی‌آن‌که معنای گفته‌شان را بفهمند نماز خوانده‌‌اند. حتی در عصر کنونی که عصر آموزشِ همگانی و انفجار دانشِ ترجمه‌ است، اکثریت مسلمانان معنای مهملاتی را که در نماز بر زبان می‌رانند، نمی‌فهمند. به آن‌چه وجود ندارد شاهد می‌دهند. آن‌چه را اصلن وجود ندارد، بزرگ می‌شمارند. امامت و حقانیتِ یک جلاد(علی) زار می‌زنند. سرشتِ دروغ همین بی‌نسبتی با تجربه و آگاهی است. رقص، اما نسبت تنگاتنگی با تجربه و معنا دارد. یک لحظه غفلت، رقص را عملن ناممکن می‌کند.»

جنبشیان بر مبنای همین اعتقاد در شب جمعه ماه مبارک رمضان، بجای نماز و عبادت چنان مجلس شاد مانی، پوقانه پرانی و پایکوبی راه انداخته بودند که وجود وی را مالا مال ازرقص کرد. اینکه می گویم اسد نقش فکری ، بنیادی در نام گزاری تبسم  بیست عقرب داشت و اینکه می گویم اسد نام روشنایی راروی جنبش توتاپ گذاشت و دریک کامنت به زبان انگلیسی هم ، enlighten movement, یعنی جنبش روشنایی نوشت عین واقعیت هست. اینکه زن و مرد زانو به زانو بنیشنند اینکه بجای دعا و نماز پوقانه بازی در شبهای ماه رمضان راه بیاندازیم و رقص پایکوبی در مصلی داشته باشیم و از بوتلهای حرام هم استفاده نماییم اینها همان آش پر چرب رقص بجای نماز جناب اسد هست و این کارها برای جامعه ما مفید نیست. کار مفید به نظر من تحقق اهداف مردم، خواست و مطالبات مردم هست. البته استاد خلیلی بلا می کند که داکتر صاحب مدبر رقیب و دشمن ۱۳ ساله خورا در حکومت و مدیریت دولتی را شاهد گرفت و تغییر لین را که یک خیانت در حق مردم و یک نجاست بود رویش خاک پوشاند و شاهد هم مدبر را گرفت و با معجون توتاپ و تورخم در جنبش آش پرچرب اجندای سیاسی تیم خود را بخورد مردم می دهد و اسد هم در همین جنبش رهبر و پیشوای فکری می شود و دیدگاه بشدت ضد دینی خودرا دردیگ جنبش انداخته و رقص پوقانه را بجای نماز بیرون داده هست. کار جنبشیان بر مبنای دیدگاه اسد و این دید با عقاید دینی مردم افغانستان غیریت بیگانگی دارد و کار مفیدی نیست و اماکار مفید اجرای و عملی شدن طرح بدیل هست و کار مفید برای مردم ما و برای وحدت ملی ما و برای انکشاف متوازن درست این متن و عملی شدن این دیدگاه است که استاد محقق در صفحه خود گذاشته است فحش ندهید و اهانت نداشته باشید که کار مفید نیست و این متون را بخوانید و قضاوت کنید که کدام یکی مفید هست:

« قرار داد انتقال برق 220 کیلو ولت دوشی - بامیان فردا امضا می‌شودخبرگزاری رصد: قرار است فردا یک‌شنبه 30 جوزا، قرارداد پروژه انتقال برق 220 کیلو ولتی دوشی – بامیان در ارگ امضا شود.یک منبع از دفتر معاونت دوم ریاست اجرایی به خبرگزاری رصد گفت که قرارداد این پروژه میان شرکت برشنا و بانک انکشاف آسیایی در ارگ ریاست جمهوری امضا خواهد شد. این پروژه پس از اعتراض‌های گسترده به تغییر مسیر پروژه انتقال برق 500 کیلو ولت ترکمنستان روی دست گرفته شده است.وزارت انرژی و آب چندی پیش به دنبال بالا گرفتن اعتراض‌ها به تغییر مسیر انتقال برق 500 کیلو ولت، اعلام کرد که تصمیم انتقال این پروژه از مسیر سالنگ، سه سال پیش، از سوی کابینه حامد کرزی رییس جمهوری پیشین اتخاذ شده است.ریاست جمهوری پیشتر در حکمی اعلام کرد که پروژه انتقال برق 220 کیو ولت دوشی – بامیان ظرفیت تولید 300 میگاوات برق را دارد و کار آن در ماه سرطان سال جاری خورشیدی 1395 شروع و در ماه قوس 1398 پایان می‌یابد.در حکم آمده است که در این پروژه،در فاز اول  برای 20 هزار خانه برق توزیع می‌شود. ودر مراحل بعدی بعد از تنظیم    پلان برق رسانی در سراسر مناطق مرکزی  برای دیگر نقاط تدابیر اتخاذ میگردد»


نهضت ادامه دارد


تا تحقق دو هدف: احترام به عقاید مردم و رد جنبش فحاشی ازسوی جنبشیان و باند سیاسی، نهضت ادامه دارد. برای اینکه به اصل ماجرا وارد شوید این متن را بخوانید و بعد خواهید که هدف بنیادی من: احترام به عقاید مردم و رد جنبش فحاشی ازسوی باند سیاسی و جنبش امر درست و حق هست و این وضعیتها برای ما مفید نیست:


رد اصلاحات انتخاباتی ازسوی پارلمان هرگز برای ما مفید نیست و انتخابات را به تاخیر می اندازد.کارنمایندگان پارلمان خارج از قانون افت اخلاقی دارد باز هم بحال ما نیست یعنی اینکه باید انتخابات بر گزار شود. گردانندگان جنبش روشنایی و باند سیاسی دخیل ، جنبش فحاشی را محکوم و اطلاعیه صادر کنند که فحش و اهانت برای جامعه ما مفید نیست و خلاصه اینکه حکومت و نیروهای امنیتی جلو تعرض و تهاجم کوچی و جنگ ده نشین و کوچی را بگیرد و فرمانهای روسای جمهور و قانون درباره اسکان کوچی تطبیق شود زیرا این جنگ به سود هیچ کسی نیست و چند مساله غیر مفید دیگر. من در یک کامنت با عنوان، توتاپ و تورخم، نوشتم که استاد خلیلی بلا می کند و توتاپ و تورخم را در دیگ ملی انداخته تا آش پرچرب اجندای سیاسی تیم خود را پخته نماید وحالا اسد هم بلا کرده و رهبری فکری و اعتقادی جنبش را در دست گرفته و ، رقص نماز، را در دیگ جنبش انداخته تا آش پر روغن رقص بجای نماز را بخورد جنبشیان بدهد و این متن اسد در باب رقص نماز در دیگ جنبش هست«  رقص و نماز : نماز دروغ است و رقص حقیقت: نوعی تامل فکری و جسمی. بدون تامل و تمرکز و بیآنکه معنایی آنچه را میخوانیم، بدانیم، میشود نماز خواند ولی نمیشود رقصید. نماز فرم بی‌محتواست. قرن‌هاست که مردم بی‌آن‌که معنای گفته‌شان را بفهمند نماز خوانده‌‌اند. حتی در عصر کنونی که عصر آموزشِ همگانی و انفجار دانشِ ترجمه‌ است، اکثریت مسلمانان معنای مهملاتی را که در نماز بر زبان می‌رانند، نمی‌فهمند. به آن‌چه وجود ندارد شاهد می‌دهند. آن‌چه را اصلن وجود ندارد، بزرگ می‌شمارند. امامت و حقانیتِ یک جلاد(علی) زار می‌زنند. سرشتِ دروغ همین بی‌نسبتی با تجربه و آگاهی است. رقص، اما نسبت تنگاتنگی با تجربه و معنا دارد. یک لحظه غفلت، رقص را عملن ناممکن می‌کند.»

جنبشیان بر مبنای همین اعتقاد در شب جمعه ماه مبارک رمضان، بجای نماز و عبادت چنان مجلس شاد مانی، پوقانه پرانی و پایکوبی راه انداخته بودند که وجود وی را مالا مال ازرقص کرد. اینکه می گویم اسد نقش فکری ، بنیادی در نام گزاری تبسم  بیست عقرب داشت و اینکه می گویم اسد نام روشنایی راروی جنبش توتاپ گذاشت و دریک کامنت به زبان انگلیسی هم ، enlighten movement, یعنی جنبش روشنایی نوشت عین واقعیت هست. اینکه زن و مرد زانو به زانو بنیشنند اینکه بجای دعا و نماز پوقانه بازی در شبهای ماه رمضان راه بیاندازیم و رقص پایکوبی در مصلی داشته باشیم و از بوتلهای حرام هم استفاده نماییم اینها همان آش پر چرب رقص بجای نماز جناب اسد هست و این کارها برای جامعه ما مفید نیست. کار مفید به نظر من تحقق اهداف مردم، خواست و مطالبات مردم هست. البته استاد خلیلی بلا می کند که داکتر صاحب مدبر رقیب و دشمن ۱۳ ساله خورا در حکومت و مدیریت دولتی را شاهد گرفت و تغییر لین را که یک خیانت در حق مردم و یک نجاست بود رویش خاک پوشاند و شاهد هم مدبر را گرفت و با معجون توتاپ و تورخم در جنبش آش پرچرب اجندای سیاسی تیم خود را بخورد مردم می دهد و اسد هم در همین جنبش رهبر و پیشوای فکری می شود و دیدگاه بشدت ضد دینی خودرا دردیگ جنبش انداخته و رقص پوقانه را بجای نماز بیرون داده هست. کار جنبشیان بر مبنای دیدگاه اسد و این دید با عقاید دینی مردم افغانستان غیریت بیگانگی دارد و کار مفیدی نیست و اماکار مفید اجرای و عملی شدن طرح بدیل هست و کار مفید برای مردم ما و برای وحدت ملی ما و برای انکشاف متوازن درست این متن و عملی شدن این دیدگاه است که استاد محقق در صفحه خود گذاشته است فحش ندهید و اهانت نداشته باشید که کار مفید نیست و این متون را بخوانید و قضاوت کنید که کدام یکی مفید هست:

« قرار داد انتقال برق 220 کیلو ولت دوشی - بامیان فردا امضا می‌شودخبرگزاری رصد: قرار است فردا یک‌شنبه 30 جوزا، قرارداد پروژه انتقال برق 220 کیلو ولتی دوشی – بامیان در ارگ امضا شود.یک منبع از دفتر معاونت دوم ریاست اجرایی به خبرگزاری رصد گفت که قرارداد این پروژه میان شرکت برشنا و بانک انکشاف آسیایی در ارگ ریاست جمهوری امضا خواهد شد. این پروژه پس از اعتراض‌های گسترده به تغییر مسیر پروژه انتقال برق 500 کیلو ولت ترکمنستان روی دست گرفته شده است.وزارت انرژی و آب چندی پیش به دنبال بالا گرفتن اعتراض‌ها به تغییر مسیر انتقال برق 500 کیلو ولت، اعلام کرد که تصمیم انتقال این پروژه از مسیر سالنگ، سه سال پیش، از سوی کابینه حامد کرزی رییس جمهوری پیشین اتخاذ شده است.ریاست جمهوری پیشتر در حکمی اعلام کرد که پروژه انتقال برق 220 کیو ولت دوشی – بامیان ظرفیت تولید 300 میگاوات برق را دارد و کار آن در ماه سرطان سال جاری خورشیدی 1395 شروع و در ماه قوس 1398 پایان می‌یابد.در حکم آمده است که در این پروژه،در فاز اول  برای 20 هزار خانه برق توزیع می‌شود. ودر مراحل بعدی بعد از تنظیم    پلان برق رسانی در سراسر مناطق مرکزی  برای دیگر نقاط تدابیر اتخاذ میگردد»


جنبش روشنایی اسد و تیم سیاسی رییس کرزی


این دو جریان جنبش مردمی را مصادره کردند و با اختلاط این دو، موج سومی بنام " جنبش فحاشی " زاییده و تولید شد. این سومی که حاصل اختلاط و امتزاج آن دوتا هست ، هرچه با شد  اما حلال زاده نیست. جنبش فحاشی به یک معنا فرزند نا مشروع است  و مفید به حال مردم و جامعه ما نیست. توضیحات بشتر من این هست که گروه اول یعنی جنبش روشنایی اسد آب در هاونگ می کوبد و خود شان هم باور ندارد که طرح تغییرلین فیشنر بر می گردد این طرح برنمی گردد و بهترین شیوه این است که روی آب رفته پافشاری نکنیم و بجای آن روی طرح بدیل فکر و پا فشاری نماییم که عملی شود و اشکالات آن توضیح داده شود. یک وقت کسی از اسد پرسیده بود که چرا از جنبش حمایت نمی کند و در قبال آن ساکت هست با اینکه رهبری تیوریک جنبش روشنایی را بعهده دارد و همین نام را وی روی جنبش گذاشته است جواب اسد از یک زاویه دیگر این بود که ما جنبش راه نیاخته ایم که هزینه انتخاباتی چند فرد شود. این منطق که گردانندگان جنبش چرا اصرار به تداوم امری خیالی و موهومی دارد و پافشاری روی مساله غیر قابل برگشت، این امر تنها یک دلیل دارد که وصلش کند به موسم انتخابات و رای جمع نمایند. نکته دیگر که در جنبش روشنایی اسد نیز توضیح داده شده که خود اسد بارها به پیروان فکری خود گوش زد کرده که توتاپ خط قرمز و تمام عدالت نیست وی به شدت به خط قرمز بودن حمله ور شد و استاد خلیلی را مورد نکوهش و سر زنش قراداد امریکه استاد خلیلی نیز به بیهوده گی خط قرمز پی برد و دیگر هرگز نمی گوید که توتاپ خط قرمز ماست. واکنش خط قرمز استاد خلیلی پیداییش و زایش خط قرمز حاجی الماس و خط قرمز سالنگی و غیره شد و اینکه افرادی هنوز شعار می دهد که توتاپ خط قرمز ماست اینها واقعا از دنیا بی خبر هستند. دلیل ادامه اصرار بر امر غیر عملی خیالی و موهوم تنها وصل کردن احساسات مردم و گره زدن آن به امر انتخابات هست.

 اما هدف گروه دوم یعنی تیم سیاسی رییس صاحب کرزی چیست؟ و چرا به این صورت رفتارهای پوپولیستی راه انداخت و بر خاک نشست؟ پاسخ در این باب تنها یک چیز هست و آن اجندای سیاسی هست. رییس کرزی گفته است که نامزد ریاست جمهوری نیست گرچه منع قانونی ندارد اما در انتخابات ریاست جمهوری نامزد نمی شود زیرا که خوب نیست در حالیکه اگر همین قانون اساسی باشد منع قانونی دارد زیرا قانون به سبک قانون اساسی آمریکا نوشته شده و یک فرد هزگز نمی تواند برای دور سوم در انتخابات ریاست جمهری خود را کاندید نماید کرزی و معاونانش دیگر نمی توانند و منع قانونی دارد. اجندای سیاسی و حضور جدی و تشبث روز مره رییس کرزی چه دلیلی دارد؟ پرسش به این موضوع سخت است اما این قدر می دانم که ایشان سخت علاقمند هست که در پایان دوسالگی حکومت وحدت ملی نیز باید به کارش پایان دهد. آقای مدبر در یک گفتگو چهار ماه پیش با کابل نیوز اذعان داشت که اداره موقت تشکیل شود یعنی اینکه تاریخ تکرار شود و به عقب و دوره طلایی سالهای 2001 و به بعد برگردیم. جنبش روشانی دیگر فاییده ای بحال تیم رییس کرزی ندارد و تنها یک فایده برای شان متصور هست که ابزاری باشد برای فشار برای استیصال و خلاصه شکست حکومت وحدت ملی. همانگونه که گروه اول تنور انتخابات و رای مردم برایش مهم و حیاتی هست که وکیل شود و ازاحساسات مردم استفاده کرده رای بگیرد، برای گروه دوم فشار و استیصال حکومت تا سر حد سقوط و اضمحلال برای شان اهمیت دارد. اما هردو گره به غیر عملی بودن طرح توتاپ از طریق با میان باور دارند. تیم کرزی که تمام رمزها و دلالیل تغییر لین را می داند زیرا که کار خود شان هست و می داند که پا فشاری و اصرار مثل آب در هاونگ کوبیدن هست و گروه دوم یعنی جنبش روشنایی اسد هم باور دارد که طرح اصلی فیشنر خیانت شد و عملی نیست و اما چه باید کرد؟ و مردم در چه موقفی باید استاده شود ؟ و موضع بگیرد جواب این پرسش و موضع گیری مردم همان عملی شدن طرح بدیل هست که خوشبختانه اسناد طرح بدیل امروز در ارگ ریاست جمهوری توسط شرکت برشنا و بانک انکشاف آسیایی امضا شد . مراسم امضای طرح بدیل در ارگ نشان دهنده جدی بودن و اشراف خود رییس جمهور بر عملی شدن این طرح هست. رویداد امروز در ارگ و امضای سند طرح بدیل که انتقال 300 میگاوات برق به با میان باشد یک اقدام مبارک و خجسته هست و استاد محقق آن را نشانه از حسن نیت حکومت و شنیدن حرف مردم از سوی حکومت اعلام داشت. این پروژه را بانک انکشاف آسیایی تمویل می کند. و اما موج لاابالیگری که ما از آن تعبیر به جنبش فحاشی نام گرفته ایم ، هر گز جدی نیست زیرا کسی با دشنام و فحش نمی تواند بجای برسد این موج ابزار سوی استفاده سیاسی برای چند صباحی ممکن است شود ولی زیاد اهمیت ندارد و جدی نیست جدی همان دو گروه تیم سیاسی کرزی و جنبش روشنایی هستند که یکی سقوط و اضمحلال حکومت و اداره موقت، لویه جرگه عنعنوی را طراحی کرده و دیگری هم به دنبال هزینه انتخاباتی و جمع آوری هست. منتها خواهش ما این هست که در جامعه باید ادبیات و فرهنگ لاابالیگری را ترویج نکنیم و بجای آن مخالفان سیاسی مان را و بیان دید گاه ها را با ادبیات فاخر و کریمانه نقد و دنبال نماییم و این همان روی آوردن به حوزه خودی و دوستی و اجتناب از دشمنی و غیریت سازی هست و ما باید این دیدگاه را نسبت به هم دیگر داشته باشیم دیدگاه خودی و درونی. هر اختلاف نظر و تفاوت دید گاه معنایش خصومت دشمنی نیست و ما برادر هم هستیم حرمت هم دیگر را داشته باشیم و از توهین و دشنام دست بر داریم .

نگاه درونی و بیرونی -۱۴-

نگاه درونی و بیرونی -14-


توتاپ و تورخم


استاد خلیلی بلا می کند و امشب یک اعلامیه از ایشان خواندم برایم جالب بود.تورخم و توتاپ را دریک دیگ ملی انداخته بود تا آشی را پخته نماید که یک وجب روغن داشته باشد . تورخم دو سویه و دورویه دارد یک طرفش پاکستان و طرف دیگرش افغانستان هست و هردو کشور نقاطی را بنام نقطه ای صفری تعیین کرده اند که از اقدامات تحریک آمیز اجتناب کنند که پاکستان رعایت نکرده و حالاجنگ و خون ریزی راه افتاده است. اما توتاپ امرخدماتی و پروژه دولتی هست که حکومت بر مبنای انکشاف متوازن به مردم خدمات رسانی داشته باشد. جنگ در تورخم تعریف دفاع از تمامیت ارضی و استقلال را دارد اما این مساله درباب توتاپ صدق نمی کند که مردم را تحریک کنیم و جنگ راه بیاندازیم .ما در موضوع توتاپ جنگی نداریم دو طرح بود یکی همان طرح علمی فیشنر که حکومت رییس جمهور کرزی خرابش کرد و تغییر داد اما حکومت وحدت ملی از باب ناگزیری طرح بدیل را قبول کرده است. چسپاندن توتاپ به تورخم و اینکه هردو در یک دیگ پخته شود و هر وقت آن را پیاز داغش کنیم تنها برای پلان و اجندای سیاسی مفید است و استاد خلیلی می داند که خطای حکومت شان قابل برگشت نیست اما نیشخوار کردنش برای تحریک احساسات و فشار بر حکومت خوب و مستحب هست و بخاطر همین هدف استاد بزرگوار توتاپ و تورخم را در یک دیگ انداخته و جوش داده روان هست تا آشی برای ما پخته کند که یک وجب روغن داشته باشد. خدا عاقبت مارا بخیر کند آمین و یارب العالمین.

چرا من چنین بحث می کنم و نسبت به اهداف استاد مظنون هستم این مساله از وقتی برایم هویدا شد که حضور و خاک نشینی استاد خلیلی هماهنگ و با مشوره تیم سیاسی شان انجام می شود. وقتی که از رییس جمهور کرزی در لندن در باره توتاپ پرسیده شد ایشان مثل همیشه هم به نعل زد و هم بیخ و شفاف جواب نداد اما یک مساله را بسیار صریح شفاف و صادقانه اعلام داشت که با استاد خلیلی مرتب در تماس هست.استاد خلیلی همراه مدبر در طول سالهای حکومت شان هر گز راست نمی رفتند و بخاطر رقابت باهم بخش بزرگی از نیروها و کادرها را در حکومت راه ندادند و استدلال هم این بود که اینها یا متعلق به حزب انسجام ملی هستند و یا مربوط به حزب وحدت اسلامی بخش از نیروها به دلیل خصومت شان از ورود به حکومت و ساختار حکومت محروم شدند. نیروها و هوداران حزب وحدت مردم که باید سری جای خود می نشست و حتا یک مورد را نداریم که از حزب استاد محقق کسی در حکومت رییس کرزی راه پیدا کرده باشد. هردوی شان همانگونه سد نفوذ نیروهای خود می شدند و مانعی در راه کادرهای حزب ما هم بودند. یک تعداد از نیروهای ما با تقیه و دروغ و یا با دشنام دادن استاد محقق راه باز کردند که خیلی ناچیز هست اما حالا داکتر مدبر ، استاد خلیلی را شاهد می گیرد و استاد خلیلی مدبر را و برای توتاپ در مصلی شهید مزاری همین کار را می کردند. توتاپ پروژه تخریب شده زمان حکومت آقایان بود و در ۱۳ ثور درکابینه حکومت وحدت ملی عمل انجام شده را فقط تایید کرد. توتاپ را تبدیل به امر برگشت ناپذیر کردند و حکومت را در منگنه گذاشت و آقایان استاد دانش و استاد محقق راتحت فشار قرار دادند. یکی از مشاوران استاد دانش که نمی خواهم ازوی نام گرفته شود به من گفت وقتی که این قدر سوی استفاده از صداقت و از بر ملای و درخواست اسناد از تدارکات ملی صورت گرفت و این همه  توهین و تحقیر شدیم کاریکه مربوط به حکومت گذشته می شد را بهتر بود که افشا نمی کردیم و مردم را خبر نمی کردیم و حالا وبال گردن خود ما شده است . من گفتم این درست که سوی استفاده صورت گرفت و چماقی شد علیه استاد دانش و استاد محقق ولی کاری خوبی شد زیرا اسناد نشان می دهد که در زمان حکومت گذشته تنها یک میگاوات برق آن هم سوله ری و یک جنراتور برق سهم ولایت دایکندی بود اما حالا ۳۰۰میگاوات برق طرف هزارجات راه اندازی می شود و معادن ذغال سنگ و معدن آهن بکار انداخته می شود و این نتیجه همین افشاگری و صداقت تان هست. یک بزرگی از ولایت ننگر هار نیز به من گفت از شما از دو بابت تشکر می کنم یکی اینکه مانع حق ما نشدید چون بشدت در ولایت ما، ننگر هار، شایعه شد که شما برادران هزاره مانع از انتقال برق به ولایات ما می شوید من واقعا بهت زده شدم و دیگر از این جهت تشکر دارم که برادران و خواهران ما در ساحات مرکزی هم ۳۰۰میگاوات برق را بدست می اورند ما تنگ نظر نستیم و خیلی خوشحال هستیم. کار و خدمت حکومت گذشته همان یگ میگاوات برای بامیان بود. حالا رهبران تیم سیاسی وارد معرکه شده و هم دیگر را شاهد می کشند که این کار در زمان حکومت مانشده است استاد خلیلی می گوید داکتر مدبر شاهد هست و مدبر می گوید استاد خلیلی شاهد هست. مثل رییس کرزی که در مصاحبه خود مرتب می گفت اسپنتا شاهد هست. پرسش اساسی دیگر هم این است که چرا استاد خلیلی شیوه پوپولیستی را در پیش گرفته است و خاک نشین شده است و مدبر را همکار خود گرفته است. پاسخ برای این  دیدگاه روشن هست استاد واقعا اپوزیسیون شده و نگاه شان با حکومت اپوزیسیونی و بیرونی هست و حکومت را از خود نمی داند شورای عالی صلح را ترک گفته و هیات شورای صلح را جواب داد که نه من دیگر به شورا بر نمی گردم نگاه استاد خلیلی به حکومت همان دیدگاه و نگاه رییس جمهور کرزی شده است. هیچ اشکالی ندارد که ایشان دوشادوش کرزی مخالف حکومت و اپو زیسیون حکومت باشد هیچ کسی مخالف آن نیست اما اشکال کار در باب توتاپ این است که اینها کاری که کرده به دوش نمی گیرد و شهامت اعتراف را ندارند و انر انداخته به گردن حکومت و مشخصا فشار وارد کردن به محقق و دانش و دیگر اینکه توتاپ را می خواهد سیاسی درست کنند و حربه علیه حکومت اگر نه تورخم و توتاپ چه نسبتی با هم دارد و هیچ و واقعا همانگونه که گفتم امور لایتچسپک است. توتاپ نباید سیاسی و انتخاباتی شود که ما را از هدف باز می دارد.یک عده هیچ هدفی ندارند بگفته خانم کوفی که روی بازگشت به حوزه انتخاباتی خود ندارند و با فرمان مخالفت می کنند.شما شاهد خواهید بود که چه معرکه های را درکابل در موسم انتخابات راه خواهند انداختند و مردم ساده دل و جوانان پر از احساسات را چه بلای بر سر شان خواهند اورد. استاد خلیلی و مدبر تنها برای یک مساله شاهد هم می شود که اجندای سیاسی شان را پیش ببرد ودیگر وجه مشترک ندارند.دوستان از استاد محقق و استاد دانش بارها خواسته اند که تجربه خلیلی و مدبر در داخل حکومت را تکرار نکنند که باز مردم از حضورو مشارکت در حکومت محروم می مانند درست کاریکه در ۱۳ سال استاد خلیلی و داکتر مدبر کردند. در محرومیت تنها مدیران ریس جمهور کرزی ملامت نستند و ما خود بسیار ملامت هستیم. من حد اقل ۸۷ مورد را دارم  که ازکار در حکومت به علت اختلاف ان دوبزرگوار محروم مانده اند. نگاه شان هم باخود شان و هم با تیم ما غیر خودی و بیگانه بودند و این بخش از نیروها از کار در حکومت باز ماندند.


اعتراضات امروز


نمی دانم اعتراضات امروز کابل درشهرنو را چه نام گذاشته اند، دیشب یک اطلاعیه توسط زلمی خان و خانم فرهیخته بنام مجدیه و چند تن دیگر در صفحه من فرستاده شد و موضوع آن دادخواهی بود و امروز این تظاهرات انجام شد. قطعنامه پایانی تظاهرات ملی مردمی و در چوکات قانون و مقررات حکومتی برابر بود. حکومت باید به خواسته های این عزیزان توجه داشته باشد مسافران را از چنگ تروریستها آزاد و امنیت راه ها تامین و تبهکاران را بسزای اعمال شان برساند. من گرچه در تظاهرات نبودم اما خواسته ها و مطالبات مردم خود را برحق می دانم. درگذشته نیز حامی توتاپ و حامی مجازات جنایت سر بریدن مسافران در بیست عقرب بودیم. گذشته از سوی استفاده باندهای سیاسی و گذشته از تعرض اهانت و فحش دشنام یک عده نا چیز به مقامات حکومتی، اصل خواسته های مردم از حکومت شان حق و حقیقت و انکار ناپذیر هست .حکومت باید به پیام معترضان توجه و خواسته های هموطنان مارا که در ماه مبارک رمضان با دهان روزه به حمایت مسافران ربوده شده برخاسته اند به دیده قدر نگرسته و عملی نماید.درود به هموطنان و راهپیمایان مدنی امروز کابل. 

به صورت کلی در حکومت وحدت ملی که به یک معنا مایه افتخارات هم برای ملت و هم برای حکومت باید شمرده مساله، همانا اعتراضات مدنی پرشور و با هیجان و توام با برد باری مدنی و مسالمت هست که بر گزار شده است. در حکومت حامد کرزی کمتر چنین اعتراضاتی را داشته ایم تنها یک مورد که بی نهایت برجسته و فوق العاده بود، تظاهرات علیه تهاجم کوچی بر ده نشینهای بهسود دایمرداد بود. الجزیره گزارش داد که جمعیتی بالای هشتاد هزار در پایتخت افغانستان اعتراض و تظاهرات داشتند و رهبری تظاهرات به دست حاجی محمد محقق یک رهبر سیاسی از قوم هزاره هست که نسبت به حمله کوچی بر ده نشین به حکومت اعتراض کرده و حالا در یک اعتصاب غذایی شبه کامل در خانه خود در منطقه غرب کابل دست زده است. این مفهوم گزارش الجزیره در نه سال پیش از امروز بود. حکومت رییس کرزی از اعتراضات مردم سخت در هراس بود و رهبری اعتراضات مدنی برای اولین بار در دهه دموکراسی توسط استاد محقق راه اندازی شد. رییس جمهور کرزی با مهارت خاصی مانع از بر گزاری اعتراضات مدنی مردم می شد و دیگر چنین اعتراضاتی را در کابل نداشتیم اما حکومت وحدت ملی نگاه درونی و خودی به اعتراضات مدنی دارد و کمتر تلاش دارد که از راه ها و شیوه های دیگر مانع اعتراضات مدنی شود رییس کرزی از روشهای سنتی و داروغه گی و ریش سفیدی استفاده می کرد جلسه تشکیل می داد لویه جرگه می گذاشته و با این شیوه های شناخته شده، بزرگان را سرگرم می کرد اما رهبران حکومت وحدت ملی این عادت را ندارند و زیاد تلاش ندارند که مانع اعتراضات مردم شوند. در بیست عقرب سال گذشته  تظاهرات بسیار فوق العاده در کابل صورت گرفت. علت تظاهرات کشتار مظلومانه نه مسافر بیگناه و بریدن گلوی یک کودک نه ساله بود. اشکال کار در این بود که جنایت را داعش انجام داد و حکومت نمی دانیست که چه گونه با خفاشان زیرزمینی داعش و شب گشت برخورد نماید و حالا هم همین قضیه است امروز در کابل اعتراضات مدنی بر گزارشد و هدف از بر گزاری اعتراضات، تامین جاده ها و امنیت مسافران بود و درحال حاضر چندین مسافر بیگناه در اسارت قطاع الطریق های طالب هستند و تعداد از مسافران را شهید کرده اند. نفس این اعتراضات خوب است و فشار و تکانی روی حکومت. استنباط من این است که حکومت وحدت ملی نگاه نو به رویدادهای سیاسی و اجتماعی دارد و می خواهد مردم با جدید ترین شیوه های اعتراضات مدنی آشنا شوند. دلیل مساله هم این است که رییس جمهورغنی تحصیل کرده غرب و بسیار علاقمند هست که در امور اجتماعی و سیاسی از دست آوردهای جامعه مدرن استفاده شود وقتی که ما از تکنولوژی موبایل، انترنت،فیسبوک وایبر تویتر استفاده می کنیم پس در ساحتهای سیاسی نیز از جهان مدرن استفاده نماییم. مردم تظاهرات شان مدنی و قانونمند باید باشند پولیس به وظایف خود عمل نماید و صدای مردم شنیده شود. اینها از خوبیهای حکومت و مواصفات آن هست و این کاراکترها برمی گردد به نوع نگاه. نگاه حکومت وحدت ملی به اعتراضات مدنی خودی و درونی هست و جایگاه اعتراضات که در قانون اساسی تعریف شده از نظر حکومت یک امر قانونی خودی و درونی هست و قابل احترام .اما تفاوتهای این دوره با گذشته را هم باید در نظر گرفت وضعیت فعلی با گذشته بی نهایت فرق کرده است در گذشته امنیت ما با مشارکت ۱۳۰هزار نیروی خارجی تعریف و تامین شده بود اما حالا این طوری نیست آسیب پذیری مردم و حکومت حالا بسیار زیاد شده است امریکه در گذشته حکومت کرزی نداشت. تظاهرات با تهدیدهای بزرگ امنیتی هر لحظه روبرو هست. یک دیپلمات خارجی هم به من همین را می گفت وی پس از تظاهرات هفتم جوزای سالجاری می گفت ما این گونه اعتراضات را دوست داریم و لی ما که خود را معمار اعتراضات مدنی درغرب می دانیم امااز اعتراضات خیابانی شما بشدت می ترسیم زیرا نگران هرلحظه حمله بیرحمانه تروریستها می باشیم. منطق این دیپلمات درست است. ستایش از تظاهرات امروز کابل ستایش از تظاهرات و مطالبات برحق معترضین و همینطور ستایش ازتظاهرات هفتم جوزا سالجاری که یک تحلیلگر المانی گفت ای کاش ما در آلمان موفق به بر گزاری چنین تظاهرات می شدیم و ستایش از تظاهرات بیست عقرب سال گذشته همه و همه قابل قدر و ستایش هست و حکومت وحدت ملی صادقانه حمایت می کند اما مشکل اساسی تروریستها هست که باید بشدت باید از آن ترسید. در بیست عقرب جوانانی تحریک شدند که از دیوار ارگ بالا شوند که شد و این یک اشتباه بود و هدف تظاهرات را زیر سوال می برد چرا از دیوار بالا شدیم هدف تصرف و تسخیر و سقوط حکومت که نبود اما این اشتباه صورت گرفت. در اعتراضات، تهدید تروریزم افراط گرایی و شعارهای غلط و توهین و دشنام از ضعف های اعتراضات در کنار زیباییهاش هست و یک نقطه ضعف دیگر که به نظرم جدی و خطرناک هست و آن سوی استفاده باندهای سیاسی برای بد نام کردن حکومت هست آنها اجندا دارند که حکومت  تحت فشار قرار بگیرد و حتا حکومت را از هم بپاشاند. در اعتراضات هفتم جوزا رد پای سیاست مداران بوضوح دیده شدو دیروز استاد خلیلی تورخم و توتاپ در کنارهم قرار داد و به یک نحوی تحریک احساسات داشت. تظاهرات اهدافش باید روشن باشد و از آن نباید عدول کرد. هدف اعتراضات امروز در کابل  امنیت راه ها و نجات مسافران بود و برنامه هفتم جوزا هم مساله توتاپ بود و نه مساله سیاسی و در اعتراضات بیست عقرب سال گذشته نیز امنیت و مصونیت مسافران و دست گیری جلادان قرار داشت و اعتراضات نه سال پیش از امروز بخاطر جلوگیری از تهاجم دسته های مسلح کوچی بر ده نشین و اسکان کوچیها بود. تظاهرات امروز کابل هم علیرغم خشونتها خوب بر گذار شد. در همه اعتراضات عمده ترین نگرانی، پریشانی و خطر،  مساله تروریستها است.


وزرای دفاع


وزرای دفاع ناتو در بروکسیل گردهم آمدند و درباره جنگ افغانستان صحبت کرده اند تفصیل دیدگاه های وزرا را شرح می دهم اما عجالتا به این نکته اشاره می کنم که خبرهای خوبی برای مردم، حکومت و نیروهای امنیتی و خبرهای بد برای طالبان و تروریستها و حامیان شان پیدا شده اند. نشست روز چهار شنبه وزرای ناتو دال مرکزی برای حضور و مقابله با تروریزم را نشان می داد و در یک مورد گفته شد که تا سال ۲۰۲۰ باید از نیروهای افغانستان حمایت کرد. رهبران ناتو به مساله دشمنان استراتژیک شان مثل القاعده و داعش در افغانستان اشاره داشتند و وجود این تبهکاران را دلیل حضور دوامدار شان در افغانستان گفته اند سه تعهد بنیادی آموزش ، تجهیز و مشوره دهی را تکرار کردند اما تجدید نظر بنیادی تغییر جدول زمانی خروج نیروها از افغانستان هست رییس جمهور اوباما یک جدول داشت که در پایان ۲۰۱۶ تعداد سربازان به حد اقل و آنهم در کابل خلاصه شود اما حالا بحث در این است و تقریبا فیصله شده و در نشست ورسا و بعدش بروکسیل نیز روی آن بحث می کنند که نیروهای ناتو و آمریکا در کابل پایتخت و در شمال کشور مشخصا مزار شریف و همینگونه در ولایت غربی هرات و در ولایت جنوبی قندهار و همینطور در ولایت شرقی ننگرهار، حضور و پایگاه داشته باشند و این تغییرات بنیادی و استراتژیک و به نفع مردم و جنگ علیه تروریستها می باشد و این می تواند خبرخوب برای مردم و حکومت و خبر بد برای تروریستها و حامیان شان باشد. همکاری تا سال ۲۰۲۰ را که گفتم و نکته جالب و نو هم این است که همین مقدار نیرو تا پایان دوره حکومت اوباما خواهند ماند و بعد دوره نو و رییس جمهور جدید آغاز می شود که اگر ترامپ روی کار بیاید که حضور و جنگ علیه تروریستها ابعاد بسیار گسترده تری می گیرد ترامپ گفته که پاکستان را تحت فشار قرار می دهد و سربازانش را در افغانستان تقویت می کند و ازسیاستهای هند حمایت می کند و اما اگر خانم کلینتون روی کار بیاید بازهم افغانستان فراموش نمی شود زیرا خانم کلینتون وقتی که وزیر خارجه بود بارها و بارها اعلام داشت که دیگر اشتباه گذشته را تکرار نمی کند و افغانستان را تنها نمی گذارد. حالا تقریبا محرز شده که تاپایان دوره حکومت اوباما نیروها در افغانستان باقی می ماند. از سوی هم خبر داریم که اوباما به جنرالان آمریکایی اجازه داده که هرنوع عملیات رادر افغانستا داشته باشند و نیروهای طالبان را بمباران نمایند عملیات شبانه داشته باشند و با بی سرنشین هر نقطه خطری را در هم بکوبند و حتا رهبران طالبان را در خاک پاکستان بکشند. نکته دیگری که حایز اهمیت هست و درنشست دیروز بحث شد که نیروی هوایی و زمینی افغانستان باید تقویت شود بخصوص نیروی هوایی اینها مفاد گفتگوهای وزرای ناتو در باره افغانستان بود خوبی قضیه در این هست که اوضاع به زیان تروریستها هم در منطقه و هم در جهان سوق داده شده است و این فرصت برای افغانستان پیدا شده که نگاه متحدان به مردم و حکومت افغانستان دوستانه باشد پلهای اعتماد ساخته شده نگاه متحدان با افغانستان نگاه خودی منافع مشترک و تصمیم مشترک شده امری که درزمان رییس جمهور کرزی خراب شده بود رییس جمهور کرزی خط کشی و غیریت سازی با متحدان افغانستان ایجاد کرده بود و حالا دیگر آن خط کشی نیست. حکومت وحدت ملی پنج حلقه در سیاست خارجی را خوب پیش برده است ممکن برخی از همکاری افغانستان با متحدانش ناراضی باشد اما واقعیت این هست که افغانستان نیاز دارد و با متحدان بین المللی نگاه خودی دوستانه و همکاری مشترک و اعتماد سازی گسترده را ایجاد نماید غیریت سازی با کشورهای منطقه و فرا منطقه درست نیست. نگاه ها باید معطوف به امر همکاری همه جانبه، متمر کز باشد مردم و حکومت افغانستان تنها یک دشمن برای خود تعریف نمایند و آن را بیرون و نگاه بیرونی با آن داشته باشند و ان تنها و تنها تروریزم است و طالب داعش و القاعده.  و شرایط به همان سمت در حرکت هست و نشست دیروز وزرای ناتو و بحثهای که داشتند خبر بسیار خوب برای مردم افغانستان و خبر بسیار بد برای دشمنان ماست.