نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

رییس جمهوربعدی سند را امضا کند

رییس جمهوربعدی سند را امضا کند

 

آخرین موضعی را که یک مقام آمریکایی درمورد سند همکاری های آمنیتی اعلام کرده است ، سخن آقای کارل لیوین رییس امور دفاعی و نظامی سنای آمریکا است که دریک نامه ای به رییس جمهور اوباما مطرح کرده است. البته پیش ازاین هم رییس جمهورافغانستان همین حرف را گفته بود که هیچ شتابی درامضای سند نیست، رییس جمهوری بعدی می تواند این سند را امضا نماید.شروط رییس جمهورکرزی پس از فیصله لویه جرگه مشورتی به پیچیدگی و دشواری سند همکاری های امنیتی بین دو کشور، سایه افگنده است. دلیل شتاب آمریکا به این صورت عنوان شده است که آنها می خواهند این سند درکنگره برود و درآنجا تبدیل به قانون و لوایح و بعد به دنبال آن بودجه های میلیاردی و هزینه های حضورنیروهای آمریکا درافغانستان تصویب شود. چنین استدلال مشابه را سایر اعضای ناتو نیز دارند.درنشست بروگسیل همین دو روزپیش، روی این مساله تاکید شد که سند همکاریهای امینتی باید بین آمریکا و افغانستان درموقع و زمانش امضا شود.

 

 استدلال اعضای ناتو دربروگسیل همین بود که کشورهای که می خواهند درافغانستان بعد ازسال 2014 بمانند آنها الزاما باید تکلیف شان معلوم شود. امضای سند درواقع سرنوشت آنها را نیز تعیین می کند.آمریکا ابرقدرتی ناتو و ایساف است.تمامی چهل هشت کشورعضو ناتوو ایساف بدون تردید از آمریکا درمورد حضور شان درافغانستان تبعیت می کنند.استدلال همه شان همان استدلال آمریکایی است که گفته اند سند همکاری باید درزمان وموقعش امضای شود که حضورنیروهای شان درافغانستان به شکل قانونمند، تعریف شده باشد.مقامات آمریکایی و سفرا کشورهای اروپایی که درهفته گذشته ما با آنها گفتگو داشتیم، تمامی حرف شان این بودند که سند اولا باید امضا شود و درثانی پیش ازحلول سال جاری امضا شود. سقف زمانی تا حالا به همان پیمانه اصل سند،اهمیت داشته است. درمواردی هم گفته اند که ما دریک زمان به افغانستان آمده ایم و همزمان یک جا می توانیم ازافغانستان بیرون شویم گزینه صفری ما بصورت کتله ای و جمعی اجرا می شود.

 

شروط متفاوت ازسوی مقامات افغانستان درمورد سند همکاریهای امنیتی

همه می دانیم که رییس جمهورما درطی شش ماه گذشته درمورد سند تنها یک حرف را مطرح می کرد و آن اینکه این سند ارجاع داده می شود به لویه جرگه مشورتی، اگر مردم افغانستان این سند را تایید کرد آن وقت وی سند همکاری را امضا می کند. دلیل مساله خیلی واضح است.رییس جمهور دراین سند یا به دلیل تاریخی و یا هم دلایل دیگر،تکیه به مساله حمایت لویه جرگه مشورتی داشت. رییس جمهور، لویه جرگه مورد نظرخودرا بگونه ای تبیین می کرد که گویا اراده مردم افغانستان درهمین لویه جرگه مشورتی انعکاس می یابد وهرچه لویه جرگه تصویب نماید، درواقع فیصله مردم افغانستان است.جالب است که لویه جرگه به اتفاق آراء سند همکاری را با همان صورت که تدوین شده بود را تایید کرد و دیگر اینکه سقف زمانی آن را نیز،تعیین کرد.

 

 ازدیدگاه لویه جرگه مشورتی، سقف زمانی آن یک ماه تعیین شد یعنی اینکه رییس جمهوراین سند را درخلال یک ماه امضا نماید.گفتگوهای تلخ رییس جمهورکرزی با حضرت صاحب مجددی یکی ازجالب ترین و تلخ ترین مناقشات بود که برای اولین بار بین رییس جمهورو حضرت مجددی پیش آمد. این مناقشات هرگزدرست نبود و حضرت مجددی با صراحت اعلام داشت که آمریکا همه خواسته های مردم را دراین سند قبول کرده دیگردلیلی ندارد که امضا نشود. آقای مجددی با تاکید گفت: که رییس جمهورباید این سند را امضا نماید و حق ندارد که امضا نکند وی تاکید داشت  که اگرایشان این سند را امضا نکند طی سه روز کشوررا ترک می کند و مهاجرمی شود. مجددی درحال حاضر به دانمارک رفته و تهدیدات خود را عملی کرده است.شاید رفتن آقای مجددی را مقامات حکومتی ما جدی نگیرد و لی خوب به هیچ وجه درست نبود که ایشان به این دلیل کشوررا ترک نماید که کرده است.

 

رییس جمهوربا اعلام قطع نامه لویه جرگه مشورتی درهمان مجلس شروطی تازه ای را مطرح کرد. چهارشرط رییس جمهور، واقعا تا حدی زیادی گیج کننده است و این گونه معلوم می شود که طرح این شروط باید دلایلی دیگری داشته باشد. شروط رییس جمهوربه ترتیب به این صورت عنوان شده است. آمریکا باید صلح و امنیت را درافغانستان تضمین نماید.ایشان درسخنرانی خود درلویه جرگه گفت که ده ها دلیل دارد که مساله صلح و امنیت افغانستان به دست دو کشورپاکستان و آمریکا است یعنی اینکه انها می توانند طالبان را برمیزمذاکره حاضر نمایند. خانم رایس عضوشورای امنیت ملی آمریکا درسفری که به کابل داشت به این مساله اشاره کرد که صلح کاریک روزه نیست ما عصای سحرآمیزو جادویی نداریم که صلح افغانستان را دریک شب عملی نماییم وی تاکید داشت که ما به صلح افغانستان کمک می کنیم همان گونه که درسایرعرصه ها ممد افغانستان بوده ایم.

 

شرط دوم رییس جمهورکرزی مساله تضمین شفافیت انتخابات است.ایشان ازآمریکا می خواهد که شفافیت انتخابات افغانستان را تضمین نماید و درآن مداخله صورت نگیرد درحالیکه همه می دانیم که افغانستان خود مسول برگزاری انتخابات است و نه آمریکا و یا کشوردیگری. کمیسیون مستقل انتخابات،نهاد های حکومتی درافغانستان باید شفافیت ، امنیت آن را تضمین نماید خواست اینکه آمریکا درافغانستان  با شفافیت انتخابات را برگذارنماید، چندان قابل درک نیست. شرط سوم رییس جمهو به این صورت طرح شده است که دولت آمریکا باید زندانیان طالبان را از زندان گوانتوناما آزاد نماید.این همان خواست طیب آغا و تیم همراه شان است که درسراسرسال 2011و 2012 ازسوی انها مطرح شد و درنهایت به خاطرعملی نشدن شرط شان درماه مارچ 2012 مذاکرات شان را قطع کردند. جالب است که حالا رییس جمهورعین همان حرف را مطرح کرده ومی گوید: که آمریکا باید زندانیان طالبان را از زندن گوانتوناما آزاد نماید وشرط چهارم هم این بود که نیروهای آمریکایی وخارجی خانه های مشکوک را تلاشی وتفتیش نکند.

 

این ها مسایلی است که تا بحال ازسوی رییس جمهورکرزی مطرح شده است همان گونه که جیمزدابنزگفته است که هیچ گونه پیشرفتی درگفتگوها درمورد سند همکاری های امنیتی صورت نگرفته است.آقای دابنز نماینده آمریکا درامورافغانستان به ناکامی وشکست شان درگفتگو با رییس جمهورکرزی اعتراف می کند.

 

گذشته ازشروط رییس جمهورکرزی، آمریکاییها تا به حال چه گفته اند؟

 

ازجانب آمریکا چند پیشنهاد تاکنون عنوان شده است که خیلی جالب است. اولین حرف شان همان است که این سند باید درزمان و موقعش امضا شود و رییس جمهورکرزی نباید آن را به تاخیربیاندازد دلیل مساله هم همان است که حضوردرافغانستان باید قانونمند باشد و هم مسایل مالی آن را باید برنامه ریزی کرد.این گزینه اصلی آمریکا تا به حال بوده است. آمریکاییها ازاینکه لویه جرگه مشورتی رییس جمهورکرزی حضورشان را درافغانستان به اتفاق آرا تایید کرده، خیلی خرسند است. آنها بارها به این مساله اشاره کرده که مردم افغانستان حضورنیروهای ما را درافغانستان تایید می کنند و هیچ مخالفتی ندارند و این مساله برای امریکاییها خیلی دلپذیربوده است. مساله دومی که ازسوی جان کری وزیرخارجه آمریکا عنوان شده این است که یکی ازمقامات کشورافغانستان غیرازرییس جمهورمی تواند این سند را امضا نماید.

 

ایشان بصورت مشخص به وزرا دفاع دو کشوراشاره کرده وگفته است که وزیران دفاع افغانستان و امریکا می توانند این سند را امضا نمایند. درمواردی هم اشاره کرده است  که وزرا خارجه دو کشوراین سند را امضا کنند. درتمامی این مدت سقف زمانی برای شان اهمیت زیادی داشته اند و اینکه سطوح دو سند همکاری را می تواند امضا نماید دلیلش همین است که توافق نامه پیش ازحلول سال 2014 باید امضا شود.خوب این مساله نشان می دهد که سقف زمانی و ضرب الاجل اهمیت زیادی برای شان دارد. حکومت افغانستان به صورت قاطع این گزینه را که سطح دو از مقامات دو کشور، موافقت نامه امنیتی را امضا نماید را، با قاطعیت رد کرده و گفته است که امضا سند تنها و تنها ازصلاحیت های رییس جمهورافغانستان می باشد و هیچ مقامی درکشورنمی تواند تصمیم برای امضا ی سند را بگیرد.

 

 با این موضع گیری که اعلام شده دیگر سطح دو درجانب افغانستان هرگزنمی تواند درامضای سند، قابل طرح باشد. نظام ریاستی و متمرکز، اجازه نمی دهد که کسی دیگری دراین مساله مداخله نماید این تصمیم را تنها رییس جمهورمی تواند بگیرد.آخرین سخن همین حرف رییس اموردفاعی و نظامی سنا آمریکا آقای کارل لیوین است که گفته است سند را رییس جمهوربعدی امضا نماید این حرف تازه ای است که آقای کارل طی نامه ای ازبارک اوباما خواسته است که موافقت نامه امنیتی را رییس جمهوربعدی امضا نماید.این حرف می تواند یکی ازراه حل های بحران امضای سند درمناسبات دو کشورباشد. حال ببینیم که درروزها وهفته های آینده چه پیش می یاید. دراین مدت، واقعا نشان داده شد که موقف رییس جمهور درساختارمتمرکز و ریاستی ، چه قدرت فوق العاده و حیرت انگیزمی تواند باشد.

سه رنگ


سه رنگ

 

آقای بوش بعد از یازده سپتامبر جهان را به دو رنگ سیاه و سفید تقسیم کرد و رنگ سومی نداشت. درحالیکه رنگ سوم یکی از مهم ترین رنگ ها در زندگی است. رنگ سوم متناسب با هر کشور،می تواند معنی داشته باشد. برخی خاکستری، برخی آبی و عده هم به رنگ سبز نیاز دارند. این رنگ سوم را باید ما درکشور خود داشته باشیم.رییس جمهور این رنگ سوم را باید پیدا نماید. تنها رنگ در افغانستان سیاه مطلق و یا سفید مطلق نباید باشد. تروریزم اگر رنگ سیاه است که هست، اما مصالح افغانستان در رنگ دیگری نهفته و آن رنگ آبی و یا سبز و برخی گفته خاکستری است. همکاری با جامعه بین المللی همان انتخاب رنگ سوم است مصلحت افغانستان دراین است که سند همکاریهای امنیتی باید امضا شود در غیر آن همه آنها رفته اند و ماباید به رنگ سیاه کشانده شویم و به حمایت گروهای خشونت گرا پناه ببریم و این واقعا کار نادرست است.

 

 

البته همه گفتند که رییس جمهور بوش پس از یازده سپتامبر 2001  و کشتارهولناک و انهدام دوبرج نیویورک ، حق داشت که احساساتی شود و چنین منطق دورنگی را بکار ببرد. سه هزار نفر کشته شدند و هزاران آدم دیگر زخمی و ضربه ترسناکی به آمریکا که درتاریخ آن کشوربی نظیر، بود را مشاهده کرد. و طبیعی بود که چنین احساساتی شود و جهان را به دوگروه مثبت و منفی و یا دورنگ سیاه وسفید، تقسیم نماید.اما رییس جمهور حلیم افغانستان چرا احساساتی شد و در سخنرانی دوم شان درلویه جرگه با احساسات سخنرانی کرد. خوب لویه انتخابی وانتصابی خود شان درنهایت به امضا موافقت نامه همکاری امنیتی، صحه گذاشت و آن را تایید کرد ولی رییس جمهور با شنیدن این فیصله، وارد لویه جرگه شد و با احساسات کم نظیر توام با عصبانیت سخنرانی کرد و در مواردی با پیر، و مراد خود حضرت مجددی به مشاجره افتاد. دوستی می گفت اصلا و ابدا موردی در تاریخ کار مشترک  رییس جمهورکرزی و حضرت مجددی وجود ندارد که چنین گفتگوهای تلخی آن هم درحضور رسانه ها و جمعیت دو هزار پانصد نفری لویه جرگه، چنین مناقشات تلخی را ، راه اندازی نماید. ازاین روایت معلوم می شود که رویداد لویه جرگه و فیصله آن هرگز و هرگز به مذاق رییس جمهورکشور نبوده است.

 

 

شروطی که رییس جمهوروضع کرده خیلی سخت وعملی کردن آن زمان لازم دارد. مساله صلح با طالبان، ضمانت انتخابات شفاف ازسوی آمریکا، رهایی زندانیان طالبا ن ازسوی آمریکا و عدم تفتیش خانه های مشکوک،موضوعاتی نیست که آنها را به سند همکاری بخیه کرد. شروط وضع شده احتیاج به وقت و زمان دارد و نمی شود آن را به موافقت نامه امنیتی ،گره زد. آمریکا و ناتو که طرف قضیه هستند امضا سند همکاری را پیش از سال 2014 می خواهند. آنها این گونه استدلال کرده اند که ما این سند را لازم داریم و براساس آن، تنظیم قانون و تصویب میلیاردها دالر بودجه لازم داریم. امروز رهبران ناتو دربروگسیل گرد هم آمده اند و جدی ترین حرف شان امضای موافقت نامه امنیتی با افغانستان است. آقای راسموسن اخطار داد که اگرکابل سند همکاریهای امنیتی را امضا نکند آن وقت خطرات و تهدیدات آن را باید قبول نماید. خطرات که متوجه افغانستان می شود این است که تجربه عراق تکرار می شود امری که وزیرخارجه عراق درسفری که به کابل داشت با صراحت اعلام داشت که به نفع افغانستان است که سند همکاری با آمریکا را امضا نماید. اظهارات هوشیار زیباری وزیرخارجه عراق برخواسته، از یک امر شخصی نیست وی می داند که پارلمان عراق چه اشتباه بزرگی را مرتکب شد و موافقت نامه همکاری با آمریکا را به دلیل مصونیت قضایی رد و حالا با موج عظیم موتر سواران انتحاری رو برو شده است.

 

 

خطرات احتمالی که متوجه افغانستان می شود

 

 

امروز آقای راسموسن در نشست ناتو دربروگسیل به وضوح به این خطرات اشاره کرد وی با صراحت اعلام داشت که اگر موافقت نامه امنیتی بین افغانستان و آمریکا امضا نشود، دراین صورت تمامی اعضای ناتو تصمیم مشترک خواهند گرفت یعنی همان گونه که یک جا وارد افغانستان شده اند و یک جا هم ازافغانستان خارج خواهند شد. خروج نیروهای بین المللی را آقای جنرال دانفورد فرمانده نیروهای آمریکایی به خوبی توضیح می دهد.روزنامه وال استریت جرنال نوشته است که خروج نیروهای بین المللی از افغانستان پیامد های ناگوار اقتصادی، امنیتی و فروپاشی نیروهای نظامی و امنیتی افغانستان را درپی دارد. آقای دانفورد گفته است که رییس جمهورکرزی این سند را باید امضا نماید و درغیرآن صورت، نیروهای بین المللی از افغانستان بیرون می شوند، وی به عوارض درد ناکی این گزینه اشاره می کند و می گوید: اولین پیامد آن فرو پاشی اقتصاد افغانستان است. این مساله را همه کارشنان گفته اند که افغانستان به لحاظ وابستگی های مالی به اندازه ترسناکی به خارج وابسته است. آقای آذرخش حافظی به من می گفت: ما بالای نود درصد به کمک های غرب وابسته شده ایم. این مساله خیلی عریان است. وزیرمالیه بودجه 444 میلیارد افغانی را که به مجلس نمایندگان عرضه کرده، تنها یک 132 میلیارد آن مربوط به عواید داخلی می شود، و ما بقی تماما برمی گردد به امداد های خارجی. حال آقای دانفورد به همین مساله اشاره دارد که اگر نیروهای بین المللی از افغانستان خارج شوند، خوب تاثیرات منفی آن با قطع کمک های خارجی به وضوح نمایان خواهد شد و اقتصاد افغانستا ن نمی تواند دوام بیاورد و فروشانی مالی واقتصادی پیش می یاید.

 

آقای دانفورد فرمانده کل نیروهای بین المللی درافغانستان به خطرات امنیتی نیز اشاره دارد وی گفته است که با رفتن نیروهای بین المللی از افغانستان، نیروهای تروریستی درافغانستان فعال می شوند و خارج شدن نیروها ی بین المللی آنها را امید وار و تشیجع می کنند و به این صورت امینت افغانستان ازسوی آنها به خطر، رو به رو می شود. نکته سومی که آقای دانفورد به آن پرداخته است،مساله ارتش و اردوی افغانستان است وی با صراحت اعلام داشته که با خروج کامل نیروهای بین المللی ، ارتش و پولیس افغانستان، دچارفروپاشی می شود. این مساله احتیاج به گفتن ندارد.این کافی است که چند ماه معاش 350 هزار نیروی نظامی و امنیتی پرداخت نشود، این یعنی فروپاشی ارتش و نیروهای امنیتی. رییس جمهوردریک مورد به این مساله اشاره داشت که خوب ما حالا سه چهارمیلیارد دالر، ذخیره داریم و آن ذخایر تمام شود باز خدا مهربان است . این مضمون سخنان رییس جمهور، نمی تواند مشکل را به صورت اساسی حل نماید و این تیر، بسوی تاریکی انداختن است. رزق "من غیرلایحتسب" درشرایط وحالات ویژه است  که ما لایق رزق من غیرلایتحسب نشده ایم. معاشات اردو و پولیس باید بر اساس محاسبات منطقی و با واقعیت های زندگی مردم تنظیم شود.350 هزارنیرو ازسوی منابع خارجی تمویل می شوند حال آنها می روند خوب اردو و پولیس بدون معاش نمی توانند، کار کنند. این همان حرف دانفورد می شود که اردوی و پولیس افغانسان با رد موافقت نامه امنیتی ، ازهم می پاشند.

 

 

 امروز یک جنرال باز نشده درمورد شایعات قطع تدارکات و سوخت صحبت می کرد. آقای امرخیل جنرال بازنشسته می گفت و قتی که شما ذخیره ندارید و دریک روز با قطع شدن سوخت ، ازپرواز می مانید این یعنی اینکه  نیروهای هوایی ندارید. وی تاکید داشت که این کمبود و فقدان ذخیره درامورنیروهای زمینی نیز تاثیرمی گذارد و همه چیز فلج می شود خوب این همان فروپاشی است که آقای دانفورد به آن اشاره کرده است. خلاصه کلام این است که همه امور درحال حاضر گره خورده به مساله موافقت نامه امنیتی اگر رییس جمهورآن را امضا کند دراین صورت غرب و آمریکا باید به تعهدات عمل نمایند و روال عادی بهم نمی خورد اما اگر این سند امضا نشود درآن صورت باید به دامن گروهای دهشت افکن پناه ببریم و توصیه ها و به مضمون اعلامیه آن ها باید  گوش بدهیم و این یعنی اینکه ما رنگ سیاه و سفید داریم و حالا رنگ سیاه را برگزیده ایم هما هنگی وهمسوی با خشونت طلبان همان گزینه رنگ سیاه است.

 

دو گزینه ، پس از سال 2014


دو گزینه ، پس از سال 2014

 

دو گزینه پس از سال 2014 ریشه در سند همکاری های امنیتی دارد. گزینه اول تداوم روند دوازده ساله همکاری، باجامعه جهانی است. این حالت درصورتی معنی دار می شود که رییس جمهور درفصل تازه بعد ازسال 2014 با امضای قرار داد امنیتی آن را ادامه داده و تداوم ببخشد. مفهوم سند در ادامه همکاری با متحدان غربی، امضای پیمان استراتژیک با آمریکا و دیگر کشورها ی اروپایی باید باشد، واین حالت را این گونه می توان تصور کرد که مناسبات افغانستان با غرب به صورت گسترده ای ادامه داشته باشد. حالت دوم این است که رییس جمهور، روند فعلی را بهم می زند و فصل تازه و متفاوت با گذشته را آغاز می کند.

گزینه

" بی"

خیلی

خطرناک

و نگران کننده برای افغانستان خواهد بود زیرا این گزینه به معنی انقطاع مناسبات از نوع دیگر خواهد شد. روسها وقتی که از افغانستان بیرون شد و بعد ش حکومت نجیب الله پس از گذشت سه سال، توسط مجاهدان سرنگون گردید، این خود مبداء فصل تازه درمناسبات افغانستان با جهان بیرون ازخودش شد. دراینجا انقطاع گسترده درتمامی عرصه ها پیش آمد. حکومت مجاهدین و بعدش حکومت طالبان، هیچ تناسبی و نسبتی را نتوانیست با اتحاد جماهیرشوروی آن زمان ایجاد نمایند. همه چیز به هم خورد.این انفصال را به گونه می توان تعریف کرد که حکومت های مستقر درکابل به صورت دشمن با روسیه نگاه می کردند و درمواردی خواهان غرامت های جنگی از رسیه گردید.

 

خوب ما این انقطاع را تجربه کرده ایم و یک مساله خیل دور به لحاظ زمانی نیست.حالا  رییس جمهور کرزی با رد موافقت نامه امنیتی و وضع شروط تازه، می تواند مبنایی چنین انفصالی را پی ریزی نماید. این گفتن ندارد که حکومت بعدی نمی تواند گزینه صفر را درصورتیکه عملی گردد، دوباره آن را برگرداند. درعراق همین تجربه را داریم وقتیکه سند همکاریهای امنیتی بین عراق و آمریکا امضا نشد، در آن صورت،گزینه صفر پیش آمد و حالا حکومت عراق هرگز قادر

نیست

آب رفته

را در

مسیراصلی

آن برگرداند.

همه می دانیم

که آقای مالکی

درسفر آخیر خود

بسیار کوشش

کرد که توجه آمریکا را برای بازگشت قطعات نظامی و امنیتی شان برای مهار و کنترل موج بیرحمانه انتحار وانفجارها، جلب نماید اما این کار صورت نگرفت .یعنی اینکه آامریکا ییها این کار را قبول نکرد و نمی کند.عراق درحال حاضر، مانده است که چه کند،گزینه "الف" که همکاریهای ا منیتی با آمریکا بود، را از دست داده است و گزینه "بی" آن معلوم نیست که کی وچه باشد و حالا با وضع درد ناکی روبرو شده است. افغانستان درصورت از دست دادن گزینه الف که همان ادامه همکاری غرب و آمریکا با افغانستان است را از دست بدهد، عین عراق نمی تواند گزینه دوم و مناسب را پیدا نماید. این حرف گفته شده که شانگهای می تواند گزینه والترنایف برای ناتو شود این حرف اصلا و ابدا قابل قبول و موجه نیست.

 

چرا شانگهای نمی تواند گزینه بدیل برای غرب و ناتو در افغانستان شود؟

 

وزیر خارجه هند در نشست گروه شانگهای به این مساله تاکید داشت که اعضای گروه بعد ازسال 2014 باید در امر بازسازی افغانستان،سهم سازنده داشته باشند. سخنان وزیر خارجه هند در تاشکند درعین اینکه پیام مثبتی برای گروه شانگهای می تواند باشد، ولی ازسوی دیگر می تواند ،مبیین این مساله نیز باشد که آنها واقعا نگران از دست رفتن گزینه الف در افغانستان هستند. اعضای گروه شانگهای نگران این مساله می باشند که مبادا موافقت نامه امنیتی را رییس جمهورکرزی امضا نکند دراین حالت بدون تردید، روند همکاری گذشته بین افغانستان وغرب بهم می خورد. همان تجربه عراق تکرار می شود. دراین حالت که آمریکا به گزینه صفر نزدیک شود و تمامی نیروهای شان را ازافغانستان بیرون نماید چیزی که حالا منهدس حکمتیار و گروه طالبان،مشوق آن شده، بدون تردید گروه شانگهای نگران حوزه های امنیتی خود باید باشند. وزیرخارجه هند مساله بعد ازسال دوهزارچهارده را بصورت جدی درکنفرانس تاشکند مطرح کرد و از همه همکاران درگروه شانگهای خواست که پس از سال 2014 آماده گی برای سهم گیری درمسایل افغانستان داشته باشند. واقعا اگر روند مناسبات و همکاری بین افغانستان و غرب بخصوص آمریکا بهم بخورد درآن صورت باید گروه شانگهای نگران حوزه های امنیتی خود نیز باشند. این مساله گفتن ندارد. 

 

نشانه ها وعلایم آن را بخوبی در مرزهای مشترک افغانستان و تاجیکستان گواه هستیم . روسها دست به فعل و انفعالات گسترده ای امینتی برای حفاظت ازمرزهای امنیتی خود زده اند.شک نداشته باشیم که با سوختن گزینه الف ،

اوضاع افغانستان

پس از سال 2014

به کلی بهم می

خورد و به عبارت

دیگر هرج و مرج خروج

کامل

نیروهای شوروی

از  افغانستان

و روی کار

آمدن مجاهدان

و طالبان و تکرار دهه نود، را شاهد خواهیم بود این همه نگرانی که صاحب نظران عنوان کرده اند، هیچ کدام شان بی جهت و اغراض سیاسی وخصومت با حکومت رییس جمهمورکرزی را ندارند. این ها واقعیت است  و باید از تکرار دهه نود به خود ترسید و لرزید و همه از رییس جمهورمی خواهند که این کار را نکند همان گونه که می بینیم، حالا تاثیرات مخالفت ایشان را شاهد هستیم همین دیروز، گفته شد که نیروهای آمریکایی عملیاتی ضد تروریستی خود را به تعویق انداختند و درمواردی اقدام به قطع تیل وسوخت به نیروهای افغانستان را داشته اند.شک نباید داشته باشیم که قطع مناسبات با غرب و بهم زدن روند همکاری با آمریکا و غرب، درد سرهای بزرگی برای ما ایجاد می کند. امنیت و منافع افغانستان درمعرض تهدید جدی قرار می گیرد و گروه شانگهای هیچ کاری هم نمی تواند انجام دهد آنها حوزه های امنیتی و مرزهای خود را محکم کاری می کنند و بخش زیادی از ثروت وسرمایه شان را وقف همین گونه کار ها خواهند کرد و آن وقت "علی می ماند وحوضش".

 

گروه شانگهای که در تاشکند جلسه دایر کرده و اتفاقا بشترین حرف های شان هم درمورد افغانستان بود این نشست سطح اول را نداشت از افغانستان معاون دوم رییس جمهورشرکت کرده بود، هرگز قادر نیست بدیل و جا نشین غرب و آمریکا پس از سال 2014 شوند. روسها که یک بار ناخن های شان در افغانستان سوخته و دیگر جرئت و رود مجدد به افغانستان را هرگز ندارند، چیناییها تجارت شان در اولویت سیاست شان است کشوری که تنها و تنها درفکر رونق بخشیدن تجارت شان باشد چه گونه به درد ما می خورد. هند تمامی کمک هایش درطی 12 سال گذشته همان دو میلیارد دولار بوده است.درحالیکه در نشست شیکاگو و بروگسیل غرب و آمریکا تنها درعرصه نظامی و امنیتی چهار میلیارد و یک صد میلیون دالر به  افغانستان درسال تعهد کمک را داده اند و درنشست توکیو هم میلیارد ها دالر درعرصه های ملکی به افغانستان تعهد داده شده است. با این اوضاع و احوال، شانگهای هرگز نمی تواند، بدیل غرب و آمریکا پس از سال 2014 شود.

 

 برخی استدلال می کنند که آمریکا در هرصورت به خاطر اهداف فرا منطقه ای خود در افغانستان می ماند حرفی که بار ها خود رییس جمهور،روی آن تاکید کرده که آمریکا از افغانستان خارج نمی شود، چنین حرفی در مورد عراق به مراتب

قوی تر

مطرح

می شد

دلیل مساله

هم این بود

که عراق

روی دریای

ازسوخت فسیلی

قرار گرفته

و لی دیدیم

که گزینه صفر

را عملی

کرد و درحال حاضر،

دیگر حضور آمریکا

درعراق تعریف نظامی ندارد.مردم درحال حاضر بسیار نگران هستند و همه از رییس جمهورکرزی می خواهند که این سند را امضا کند و هیچ دلیل موجه برای مخالفت وجود ندارد و اینکه فکر شود آمریکا اگر می خواهد برود، خوب برود، گزینه "بی" برای افغانستان پیدا می شود، این حرف بسیار غیرمسولانه است، با رفتن آنها تمام روند بهم می خورد همان گونه که گفتم انقطاع ترسناکی پیش می یاید درآن صورت منتظر تکرار دهه نود باید بود از همین لحظه تروریست های حرفه ای، لحظه شماری می کنند و می خواهند افغانستان را بار دیگر عرصه تاخت تازهای بیرحمانه خود قرار دهند.دو گزینه ای که مطرح کردیم با از دست دادن و سوزاندن گزینه اول که ادامه همکاری و روند است، ما گزینه دوم نداریم شانگهای نمی تواند گزینه دوم باشد. نتیجه اینکه به دهه خونبارگذشته باید برگردیم و این واقعا حتا تصورش، ترسناک است.

حوزه های گفتگو با نوازشریف چه می تواند باشد؟

 

حوزه های گفتگو با نوازشریف چه می تواند باشد؟

 

سه حوزه مهم گفتگو درسفرنوازشریف صدر اعظم پاکستان مطرح است. اولین مساله قابل بحث، موضوع مذاکره وصلح با طالبان است. دومین مساله توضیحات و پیامد های قرار داد امنیتی آمریکا و افغانستان و سومین مساله تلاش برای عادی شدن روابط نه، چندان دوستانه کابل و اسلام آباد است. دراین مقال ما به مساله اولی که گفتگوهای صلح باشد می پردازیم. نوازشریف درکابل گفته است که ازگفتگوهای صلح به رهبری افغانها حمایت می کند. رییس جمهورکرزی درسخنرانی لویه جرگه مشورتی خود به این مساله اشاره کرد که مساله صلح تنها دراختیار دو کشور است یکی پاکستان و دیگری آمریکا یعنی اینکه طالبان دست نشانده آمریکا و پاکستان می باشند بنابراین باید این دوکشورآنها را درمیزگفتگوهای صلح با افغانستان حاضر نمایند.نوازشریف هم اعلام داشته که ازمذاکرات صلح به رهبری خود افغانها پشتیبانی می کند.

 

بیان نوازشریف نسبت به دیگرسیاست مداران گذشته پاکستان کمی متفاوت به نظر می رسد.درگذشته سیاست مداران پاکستانی هیچ مسولیتی را درمورد طالبان قبول نداشتند وهرگزاین حرف افغانستان را که رهبری صلح را در اختیارداشته باشد را نگفته بودند ولی حالا نوازشریف درکابل آمده می گوید بنا به درخواست افغانستان ملاغنی برادر را آزاد کرده است که کرده و دیگراینکه مذاکرات صلح باید به دست خود افغانها یعنی حکومت افغانستان باشد. حکومت شریف آن گونه که دیده می شود، گام های تازه ومثبتی را برداشته است ملا غنی برادر که یکی ازخواسته های اصلی افغانستان بود را آزاد کرده و حالا ازصلحی که رهبری آن به دست افغانها باشد را حمایت می کند. خوب این ها نکات و زبان مثبتی باید باشد، درگفتگوهای مقامات بلند پایه کابل واسلام آباد. ازاین مسایل که بگذریم شک نداشته باشیم که مناسبات کابل واسلام آباد درزمان حکومت مردم به اوج تیره گی خود رسیده بود .

 

و لی با روی کارآمدن نوازشریف، اولین اقدام مثبت ازسوی حکومت نوازشریف این شد که سرتاج عزیز مشاور ویژه خود درامور بین الملل را به کابل فرستاد. وی حامل پیام دوستانه ازسوی صدر اعظم پاکستان به رییس جمهورکرزی بود.نوازشریف طی یک دعوت دوستانه از رییس جمهورکرزی خواست که ازپاکستان دیدن نماید و این کارصورت گرفت.رییس جمهورافغانستان درراس یک هیئت بلند پایه  از پا کستان دیدن کرد و هم زمان با آن حکومت پاکستان به یکی از اصلی ترین خواست افغانستان که آزادی ملا برادر باشد را قبول کرد و ملا غنی برادر وهمراه هان وی درحال حاضر آزاد هستند. یک مقام برجسته درشورای عالی صلح به این مساله تاکید داشت که هیئت ما درپاکستان رفت و ازملا غنی دیدن کرد وی می گفت شک نداشته باشیم که ملاغنی برادر آزاد است و لی خوب زیرنظر مقامات امنیتی پاکستان قرار دارد.

 

 خواست دوم افغانستان این است که پاکستان می با ایست طالبان اصلی را روی میز مذاکرات حاضر نماید این خواست پذیرفتنش برای پاکستان خیلی سخت بوده است مقامات پاکستانی هرگزقبول ندارند که طالبان افغانستان در اختیارشان باشند که آنها را برای گفتگو حاضرنمایند حوزه گفتگوی صلح با طالبان یکی ازجدی ترین مباحث دو رهبر خواهد بود.

 

فضای مسموم درمناسبات دو کشور، سبب توسعه خشونت درهر دو سوی مرز، شده است:

 

شک نداشته باشیم که توسعه خشونت درافغانستان و پاکستان ازخود دلایلی دارد. عمده ترین دلیل، فضای آلوده درروابط دو کشورمی باشد. تا زمان که کابل و اسلا م براساس احترام متقابل وعدم مداخله درامورهم دیگر، سیاست و دپلماسی شان را تنظیم نکنند، خشونت به عنوان ابزار مورد استفاده قرارمی گیرد. این مساله درجانب افغانستان خیلی آشکاربوده است. هیچ تردیدی باقی نمانده که استخبارات پاکستان، درطی ده سال که گذشت هرگز راضی نشد که درصلح افغانستان همکاری صادقانه داشته باشد. خون ریزی درافغانستان معلول سه عامل اصلی خود بوده یکی سیاست های کج دار و مریض حکومت کابل و فقدان اراده درامرمبارزه با تروریزم،.

 

 رییس جمهور همیشه تروریست ها برادر خوانده و با عملیات شبانه و روزانه ناتو درطی دهه گذشته مخالفت داشته است. صد ها نفرازطالبان از زندان به دستور رییس جمهور کشور آزاد شدند و لی همان رها شده ها به میدان نبرد با حکومت افغانستان وارد شدند و حالا رییس جمهور، درمناقشه با آمریکا، خواهان آزادی زندانیان طالب از زندان گوانتوناما برآمده و گفته است که یکی ازشروط کشور، برای امضا سند همکاری امنیتی، رهایی زندانیان طالب  از زندان گوانتوناما است.

 

دومین عنصرتداوم خشونت ، سیاست های نادرست ناتو درجنگ با تروریزم درافغانستان بوده است آنها بجای اینکه دل و دماغ مردم را با برنامه ریزی درست تسخیر نماید و به زندگی مردم توجه داشته باشد و پروژه های بازسازی را درهرجا رونق دهند و شکم مردم گرسنه را سیر نمایند و کارهای زیربنایی داشته باشند، بجای این گونه کارها بشترین سرمایه گذاری جنگی را آن هم درمناطق نا امن، راه انداختند. جنگ وادامه خشونت عوامل زیادی دارد یکی ازعمده ترین عامل آن گرسنه گی و بد بختی مردم است. تحقیقات میدانی نشان داده است که یک عده بخاطر بیکاری و دربدری طرف طالبان رفته و با طالبان به خاطرپرکردن شکم زن و بچه خود، آدم می کشند و این حقیقت دارد. ناتو و آمریکا درافغانستان بیش ازپانصد میلیارد دالرخرج کرد اما اکثرا خارج ازموارد نیاز مردم  بوده است.

 

 درکناراین مساله، حملات کور نا تو سبب برخی ازمشکلات شده است تسخیر دل و دماغ مردم به این نمی شود که بیاییم بدون تحقیقات واطلاعات درست مجلس عروسی مردم را بمباران نماییم و یا کودکان و زنانی را بکشیم که درحال کار و هیزم جمع کردن درکوه و صحرا هستند.این دسته ازمردم بیگناه بارها و بارها کشته شده ولی بعد ش ناتو یا معذرت خواسته و یا هم خسارت به قربانیان داده است.

 

سومین عامل خشونت ، پاکستان بخصوص سازمان استخبارات این کشوربوده است. پاکستان هرگز نشان نداده که طالبان و تقویت این گروه به ضرر منافع هردو کشورمی باشد. استخبارات این کشوردرد سرهای زیادی برای افغانستان ایجاد کرده و طالبان را تشویق و ترغیب کرده که با نیروهای ناتو و حکومت افغانستان، وارد جنگ شوند و عملیات بیرحمانه تروریستی را راه بیاندازند. گروه حقانی شناخته شده ترین شبکه ای است که در وزیرستان شمالی حضوردارد و دلایلی زیادی وجود دارد که این سازمان ترسناک با حمایت پاکستان، هولناک ترین عملیات انتحاری را در افغانستان را ه انداخته است. این گروه درخاک پاکستان می باشد و یکی از متحدان گروه گل بهادرخان دروزیرستان شمالی است. گروه گل بهادر، مناسبات خوبی با نیروهای امنیتی کشورش دارد و با حمایت سازمان امنیت پاکستان ، شبکه حقانی را حمایت کرده این مساله درمقاطعی درحدی جدی شده وهمه را به ستوه آورده اند.برخی ازمقامات مقامات آمریکا با صراحت اعلام داشتند که سازمان استخبارات پاکستان، جنگ نیابتی را در افغانستان رهبری می کند.

 

 این سخن رییس ستاد مشترک آمریکا درسال 2010 است که پیش از استعفا خود به این مساله اشاره داشت.شکبه حقانی ، شورای کویته و چند مجموعه دیگر در خاک پاکستان حضور دارند که تمامی جنگ های خونین را در افغانستان رهبری می کنند این ها موضوعات غیرقابل انکار است.درحال حاضر همه این گروه ها درخاک پاکستان مستقر هستند. مشکل اساسی دراین است که پاکستان به دلیل روابط غیردوستانه و بی اعتمادی با حکومت افغانستان، از این گروه ها به عنوان ابزارفشار به حکومت افغانستان بهره گرفته است.ازسوی هم طالبان پاکستانی به خصوص گروه ملا فضل الله وملا فقیراحمد که دشمنان قسم خورده ارتش و استخبارات این کشورمی باشند، ازسرحدات افغانستان سوء استفاده کرده و به عملیات خود علیه ارتش و سربازان پاکستانی ادامه می دهند.این گروه درحق ارتش پاکستان و درانفجارات مرگ بار در عمق خاک پاکستان، نقش بسیارعمده ای داشته و دارد و حالا هم که ملا فضل الله رسما جانشین حکیم الله محسود تعیین شده است.

 

ملا فضل الله مشهور به ملا اف ام یکی از رهبران مخوف چریکی علیه حکومت فدرال پاکستان است. و پاکستان همیشه این مساله عنوان کرده که ملا فضل الله در داخل خاک افغانستان می باشد و یکی از دلایل عمده پاکستان در بمباران خاک افغانستان ،همین است که گفته گروه های ضد حکومت پاکستان دراین حدود مرزی پناه گرفته اند و ما آنها را هدف گرفته ایم.توسعه خشونت درخاک پاکستان ازسوی گروهای طالبان پاکستانی و گسترش بیرحمی ازسوی طالبان افغانستان درسراسر این کشور،ریشه دربی اعتمادی و فضای مسموم درمناسبات کابل و اسلام آباد دارد و تا زمانیکه دو کشور برسرعقل نیایند و با هم  مناسبات دوستانه نداشته باشند، وازتروریزم به عنوان ابزار علیه هم دیگر استفاده کرده باشند،بدون تردید خشونت ادامه می یابد وصلح درافغانستان برقرارنمی شود.

 

سفرنوازشریف به کابل و گفتگوهای مقامات دوکشور باید کمک درایجاد فضای دوستانه و اعتماد سازی کمک نماید. حوزه های گفتگو بین دو کشور باید خیلی زیاد باشد ولی برجسته ترین آن ،مساله صلح و ثبات درهر دو کشوراست و با ایجاد فضای دوستی می توان به خشونت ها و خونریزیها پایان داد.این کار هم ساده و هم دشوار است. ریشه آن درکابل و اسلام آباد و سیاست و اراده مقامات دو کشور، نهفته است.

گزینه های احتمالی در امضای سند همکاری

گزینه های احتمالی در امضای سند همکاری

 

سه گزینه درمورد امضای سند همکاری ، محتمل است. اولین آن، امضای سند ازسوی رییس جمهورکرزی است. دومین گزینه، امضای سند ازسوی وزرا خارجه دو کشور با اجازه روسایی جمهور شان باید باشند وسومین گزینه هم می تواند این باشد که آمریکا حال که مردم افغانستان آن را تایید کرده، امضای آن را به رییس جمهوربعدی بگذارد . البته باید گفته باشم که گزینه اول ، چند دلیل منطقی دارد زیرا ایشان دومین پیمان استراتژیک را که امضا کرد، سند همکاری استراتژیک با آیالات متحده آمریکا است. اولین سند استراتژیک با کشور هند امضا شد که

رییس جمهور

هنگام

امضای آن

جمله

معروفی

را بکار

گرفت

و گفت: که هند دوست بزرگ افغانستان و پاکستان برادر دو قلوی افغانستان است. یعنی اینکه  امضای قرار داد استراتژیک با دوست بزرگ، نباید سبب ناراحتی برادر دو قلو شود.گرچه این سند واقعا باعث رنجش برادر دوقلو شد. پاکستان کینه وحقد تاریخی نسبت به این کار رییس جمهورگرفته است. زیرا بگونه طبیعی این مساله واکنش پاکستان را بر می انگیخت.این دو کشور با هم هرگز دریک راه نیست و کم تر وجوه مشترکی در مناسبات سیاسی برا ی خود تعریف کرده اند.

 

 دومین سندی که رییس جمهور امضا کرد، پیمان استراتژیک با آمریکا بود. این سند نقش محوری درمناسبات دو کشور دارد همه مسایل ازجمله امورامنیتی درآن نوشته شده است. این مساله قابل درک نیست با وجود، امضای پیمان استراتژیک با آمریکا دیگر چه نیازی به سند جداگانه با عنوان" سند همکاریهای امنیتی" داشت .رییس جمهور در سخنرانی افتتاحیه  لویه جرگه گفت که من اصرار داشتم که امورامنیتی باید طی یک سند جداگانه ترتیب داده شود که شد

.دو

کشور

طولانی

ترین بحث

درمورد

این سند

را،با هم

داشته

اند. درنهایت

سند همکاری که من ان را دیدم، خیلی دقیق ومتوازن نوشته شده هیچ ماده آن به ضرر افغانستان نیست مورد توافق طرفین قرار گرفت.

حال با تایید سند ازسوی لویه جرگه مشورتی ، رییس جمهور شروطی تازه ای را وضع کرده است. این شروط نیست بلکه بهانه های تازه رییس جمهور کرزی است. چهار شرط  درواقع چهار بهانه ای است که ازسوی رییس جمهوربه عنوان شروط ، پیش کش شده است. دو دلیل برای آن ذکر شده یکی تاریخی و دیگری اغراض شخصی درانتخابات. اما منطق اول که نگاه تاریخی باشد هرگز قابل درک  نیست. زیرا رییس جمهور تاحالا همه پیمان ها را با کشورهای غیراسلامی امضا کرده و هیچ پیمان استراتژیک  را با کشورهای اسلامی  امضا نکرده است. 19 پیمان استراتژیک با کشورهای غربی ، جاده ای بزرگی را برای همکاری یک کشور اسلامی مثل افغانستان با کشورهای غیراسلامی ومسیحی احداث کرده است."نفی سبیل" را که برخی

مطرح

کرده ،

تظاهراید

لوژیک

بیش نیست

. رییس جمهور

با این کارهای

خود ازوقت

"اثبات سبیل"

کرده البته

کاری خوبی

کرده و دردنیای معاصر، افغانستان به شدت احتیاج به همکاری متقابل دارد و بارز ترین آن امضای موافقت نامه استراتژیک با آمریکا است که درسال گذشته با تایید لویه جرگه انجام شد.

 

 یک وقت درمناقشات اید لوژیک ما "تفاخر کمونیست ها" را خریت اید لوژیک  معنا کرده بودیم. حال ممکن است این معنا درعرصه ها ومیدان های دیگر نیز تسری داشته باشد موضع گیری ویا تبهکاری که بنام عقیده، انجام می شود ازباب همان" تفاخر" باید باشد. از این مساله که بگذریم ، نگاه تاریخی همان گونه که اشاره کردم، مطرح می شود. برخی گفته اند که دلیل امتناع امضا رییس جمهور،نگاه تاریخی است. درتاریخ افغانستان قرارداد های بسته شده که بعد

ها از آن

قرار داد

ها به عنوان

حلقه

های

غلامی

نام گرفته

شده است.

البته کسی

درحال حاضر

نمی تواند،

رجعت زمانی داشته باشد ودرسفربه گذشته وزمان خود را درجای بگذارد که قرارداد "گندمک ویا لاهورپندی" وخط دیورند" امضا شد. درک مسایل در زمان خودش معنی دارد. شاید شرایط درآن زمان بگونه ای ساخته شده بود که امضای چنین قرارداد های، موجه ومنطقی باشد چنانچه قرار داد های استراتژیک درحال حاضر، پایه ها ومبناهای منطقی خود را دارد.

 

 منطق کارهای رییس جمهور این است که توانسته به خاطرمنافع مردم افغانستان، با تمامی کشورهای تاثیر گذار موافقت نامه استراتژیک امضا نماید. وامضای 19 سند استراتژیک عمل شایسته رییس جمهورکرزی درتوسعه مناسبات افغانستان با کشورهای فرا منطقه ای است. امضا این همه اسناد، نگاه تاریخی وخطر، اتها مات ازنوع برده وغلام،را منتفی می نماید.سخن غیرمنطقی این است که ما رییس جمهور را با امضای سند همکاریهای امنیتی ملامت نماییم که ننگ غلامی را بگردن گرفته است این منطق نیست این اتهامات و ادبیات طالبانی است که معنای غلام ،نوکرومزدور را بخوبی درک می کنند زیرا که آن را بخوبی لمس کرده اند. استاد سیاف بارها وبارها طالبان را غلام،

خطاب کرده این بحث را درحدی جدی مطرح کرد که طالبان به دلیل اینکه حیثیت بردگی دارند با برده که مذاکره معنا ندارد. هرکه درامضای سند همکاری ادبیات طالبانی را بکارمی گیرد، با ید همان گونه فکرداشته باشد وخود شان برده هستند و با عینک بردگی همه چیزرا تفسیرمی کنند.

 

 درامضای

سند همکاری

نه بحث اعتقادی،

مطرح است و نه هم نگاهی تاریخی قابل درک می

باشد. هردو

منطق بی اساس است. دلیل آن درخود "متن متوازن"، که براساس

احترام متقابل

تدوین شده ، نهفته است.

 

انگیزه های خصوصی درامتناع امضای سند همکاری

 

همه آگاه هستیم که رییس جمهور شش ماه پیش ازاین فرموده بود که اگرلویه جرگه مشورتی که ازنظر رییس جمهور همان لویه جرگه مردمی است و در واقع از نظر رییس جمهور، اراده مردم با تدویرلویه جرگه مشورتی، افغانستان درسند تمثیل شده است. اراده مردم به یک معنی اراده خداوند هم باید باشد.رییس جمهورما درطی شش ماه گذشته تماما وکرارا به این نکته تاکید داشت که سند همکاریهای امنیتی را درصورتی امضا می کند که مردم افغانستان درلویه جرگه مشورتی آن را تایید نماید.حال لویه جرگه مورد نظر رییس جمهور به اتفاق آرا آن را تایید کرد وخیرصلاح افغانستان را درآن دانسته است.بنابراین چرا رییس جمهورما،این سند را امضا نمی کند؟، وحالا چهارشرط  غیر عملی را به آن بسته است.

 

 شرط اول رییس جمهور

با خانم سوزان رایس

عضو برجسته

شورای امنیت ملی

آمریکا این است

که آمریکا باید

طا لبان را

برمیز مذاکره

با حکومت

افغانستان

حاضر نماید.

این شرط به این دلیل اشکال دارد که طالبان را درواقع مزدوران آمریکا بدانیم وحال از آمریکا بخواهیم که گروه وابسته تان را وادارنمایید که با ما مذاکره نمایند درحالیکه همین طالبان بنام آمریکا مردم افغانستان را کشته ومی کشند وآقای مژده هم مشوره می دهد که اعلامیه دهید که لویه جرگه به دلیل اینکه حضور آمریکا یی ها را تایید می کند،را مورد حمله قرارمی دهند. رییس جمهور، عین چنین خواستی را درسال 2011 و2012 بصورت مکرر با پاکستانیها درمیان گذاشته بود که ما آمده ایم و شما طالبان اصلی را برمیزگفتگو با ما حاضر نمایید دریک مورد این خواست رییس جمهور با واکنش تندی خانم حنا ربانی کهرروبرو شد وی گفت: ما متاسفانه ملا عمر نداریم که وی را برای گفتگو حاضر نماییم. رییس جمهور درسخنرانی لویه جرگه مشورتی به این موضوع اشاره داشت که شک ندارم و بسیاردلایل دارم که دو کشور آمریکا وپاکستان نقش اساسی درصلح دارند. و بر همین اساس است که ایشان ازآمریکا خواسته که طالبان را برمیزگفتگو با افغانستان حاضرنماید.خانم رایس گفته

است

که ما

کمک

می کنیم

که صلح

درافغانستان

برقرارشود

. اما این کار

با داشتن عسای معجزه ممکن است که ما این عسای معجزه آسا را نداریم که بتوانیم دریک شب صلح را درافغانستان برقرارنماییم. صلح افغانستان زمان وفرصت لازم دارد.

 

 شرط دوم

رییس جمهور

این گونه طرح

شده که آمریکا

شفافیت انتخابات

درافغانستان

را تضمین نماید

. این شرط همان

گونه که گفتم

بهانه است

زیرا افغانستان یک کشورمستقل است ونه ایالتی ازایالات متحده آمریکا که این کشور متعهد شود که شفافیت انتخابات را درایالت خود گرانتی نماید،نه این طوری نیست که افغانستان جزء از ایالت آمریکا باشد. افغانستان خود کشورمستقل است و قرارداد های مستقلانه براساس احترام متقابل با ده ها کشور بسته است. این خود افغانستان و حکومت این کشوراست که انتخابات خود را شفاف عادلانه و منصفانه برگزارنماید وهیچ ربطی به آمریکا ندارد که شفافیت انتخابات را تضمین نماید. آری آمریکا درکنارسازمان ملل و دیگرکشورها، تسهیلات وامدادها مالی خود را دارد این همه پول برای برگذاری انتخابات را آمریکا وغرب می پردازند. حکومت افغانستان خود مکلف ومسئول است که انتخابات شفاف سال 93 را برگذارنماید و بهانه گیری نکند واگرفردا انتخابات را با تقلب برگذارکرد ونگوید که خارجیها این کار را کرده اند.

 

 شرط سوم

رییس جمهور،

آزادی زندانیان

طالبان اززندان

گوانتوناما است

این دیگه خیلی

جالب و تازه است

تاحالا سید طیب آغا

،مولوی دلاور

وملا حنیف دین محمد

در مذاکرات

خود این شرط

را مطرح می

کردند که آمریکا باید زندانیان ما را آزاد نماید ولی اکنون رییس جمهورما پس ازلویه جرگه مشورتی، این شرط را برای امضای موافقت نامه گذاشته است که زندانیان طالبان ازگوانتوناما باید آزاد شوند. فکر می کنید این گونه شروط واقعا منطقی است و یا عکس العملی و ازباب احساسات باشد. هرکه می داند که رییس جمهورنسبت به فیصله لویه جرگه خود، سخت ناراحت شده واین گونه بهانه هارا تحت عنوان شروط پس از لویه جرگه پیش کشیده است.

 

 نتیجه اینکه  مفسران و مخالفان رییس جمهورگفته اند که هدف ایشان، ازبرگذاری لویه جرگه بدست آوردن اهداف شخصی بود وحال این مجلس برخلاف خواست رییس جمهورگام برداشته وایشان علیرغم تایید لویه جرگه مشورتی، شروط خارج از فیصله های لویه جرگه را پیش کشیده رییس جمهور خواسته

های غیر

قابل بیان

ازآمریکا را

دارد واین

همه درد

سرها

وگرفتاری ها

بنام شروط

، بهانه ای بیش برای خواسته های شخصی ایشان نبوده است. ایا واقعا این کار درست است که رهبر یک ملت به خاطرانگیزه های خصوصی این همه گرفتاروبحران سازی نماید؟  دراین روزها همه می گویند: که چهارشرط تازه رییس جمهور بهانه های برای هدف شخصی، بیش نیست و به همین دلیل است که گزینه اول که امضای سند توسط خود ایشان و رییس جمهورآمریکا باشد را به تاخیرانداخته وحال دوگزینه ضعیف دیگر،مطرح شده است. امضا توسط وزرا خارجه دو کشورویا امضا توسط رییس جمهورجدید.