نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی
نرگس

نرگس

یاداشت ها و نوشته های محمد ناطقی

لحاف ملا نصرالدین

 لحاف ملا نصرالدین

 

جنگ سرلحاف ملانصرالدین،داستان مشهوری است این قصه به ملا نصرالدین نسبت داده شده.البته که درست است اگرملا نصرالدینی درجهان وجود داشته این حکایت مال ایشان است.چنین حکایتهای را وی داشته .من درچند جا،حکایت لحاف ملانصرالدین را با عبارات متفاوت وبرداشتهای گوناگون،دیده ام این نشان می دهد که جناب ملا به هرکسی اجازه داده که داستانش را همان گونه که می خواهد، روایت نماید.من نیزبه بحث که امروزدریک رسانه داشتم،به یاد قصه لحاف ملا نصرالدین افتادم وحال با اجازه شما وبا اجازه ملا،همان گونه که خود می خواهم ازقصه لحاف، درمورد متنی که درنظردارم،تهیه نمایم،استفاده نمایم شما نگویید که قصه آن گونه، نه بلکه این گونه است.حرف شما درست است قصه شاید همانگونه که خوانده اید درست باشد ولی من دراین هوایی سرد زمستان وآن گفتگوی تلویزیونی،قصه لحاف ملانصرالدین را به این صورت،مطرح می کنم واین اجازه آزاد را ملابه همه داده پس بمن هم داده است.

 

زمستان سردی بود، ملا همراه خانمش ازشدت سرمای زمستان زیرلحاف درآمده بود ند وی خبرهای راشنیده بود که تعداد ازمردم بخصوص کودکان بعلت سرمای زمستانی مرده اند.درجلوخانه ملا،دعوای بزرگی راه افتاد.زن ازملا می خواهد برو وبیبین که جلو خانه چه خبراست.ملامی گوید: زن بخواب هواسرد است چه کاربه غال ماغال مردم داری.هرروزدراین شهرجنگ دعوا وبزبزن است.لحظاتی می گذرد سرصدای بیرون خانه شدید تر وشدید ترمی شود.زن ملا می گوید: من می ترسم نزاع درجلوخانه، بالا کشیده من با این وضع نمی توانم بخوابم.ملا برو بیبین چه خبراست چرا این مردم این همه جاروجنجال راه انداخته موضوع نزاع شان بخاطرچه هست.ملامی بیند که خانمش بسیارحساس وناراحت است ونمی تواند آرام بگیرد.ملا اززیرلحاف به خاطراصرارزنش بیرون می شود.هوا فوق العاده سرد است ملا ازخانه بیرون می شود تابیبیند، جنگ ودعوای وقفه ناپذیربرسرچیست؟.ملاازخانه بیرون می شود می بیند که دو،دسته ازمردم وارد منازعه شده این دوگروه نزاع شان برسراین روی داده که وارد خانه ملا شوند ولحاف ملا را ببرند اما یکی ازاین دوگروه به گروه رقیب خود می گویند: نمی گذاریم که شما لحاف را ببرید ملا همسایه ماست وخودش ولحافش مربوط به ما می شود وما نمی گذاریم شما ،که ازجای دورآمده اید،لحاف ملای ما را ببرید.لحاف ملا ازماست این ما هستیم که درمورد ملای خود تصمیم می گیریم دراین هوای سردزمستان لحاف ملا را ما لازم داریم.

 

ملا وقتیکه می بیند جنگ، دعوا برسر لحافش راه افتاده به خانه برمی گردد.زنش می پرسد که جنگ دعوا بیرون بخاطرچه بود ملا می گوید: زن وضع بسیارخراب است جنگ دعوای بیرون بین دوگروه بخاطرهمین لحاف ما است.جنگ برسری لحاف ملا نصرالدین بین همسایه ها ومردمان دورنزدیک راه افتاد بود.بحث ما امروزهمین محتوا ومضمون را داشت.جنگ درافغانستان به خاطرچیست؟وچرا صلح دراین کشوربرقرارنمی شود این همه دسته ها وگروها بخاطرچه صف کشیده اند.قدرت درافغانستان، حکم لحاف ملارا بخود گرفته است هرکسی می خواهد آن را برای خود داشته باشد تنها کسیکه دراینجا مطرح نیست مردم است.یکی ازهمسایه ها مدعی است که افغانستان همسایه دیواربه دیوارما هست وما آن را بعنوان حیات خلوت خود می شناسیم ما درآنجا می خواهیم عمق استراتژیک داشته باشیم.وی مدعی است که اصلا این سرزمین سرنوشتش بد ست ما رقم می خورده این خانه ومردمان آن مربوط بما وتابع سیاست ماست این همسایه می گوید: ما فرزندان زیادی ازاین خانه را باخود برده ایم وبه آنها درس وسبق آموخته ایم وملیونها نفرآن درمنازعات قبلی،به خانه ما آواره ودربدرشدند وما چه گونه اجازه می دهیم که همسایه دیگر ویا کسانی ازبلاد دورتر،نیت ماندن دراین سرزمین را داشته باشند.

 

ازمیان سه عامل عمده جنگ ومنازعه درگفتگوی ما،نقش همسایه شرقی درجایگاه اول قرارگرفت.دراین بحث ما به سه عامل اساسی داخلی،منطقه ای وبین المللی جنگ افغانستان،پرداختیم.درمورد عوامل داخلی چهارطرف قضیه دخیل درمناقشه افغانستان را شناسایی کردیم ونشست پاریس را نشانه واستدلالی برای شناسایی مولفه های داخلی درنظرگرفتیم ودراین گفتگوبه توافق رسیدیم که عواملی داخلی درامرصلح افغانستان،باید مدنظرباشد.حکومت افغانستان،اپوزیسیون سیاسی وگروهای مدنی،دریک طرف قضیه قراردارد زیراکه مطالبات مشابه را مطرح می کنند وهمه به جمهوریت نظام درافغانستان ودست آوردهای ده ساله،تاکید دارند.طالبان حزب اسلامی حکمتیاروشبکه حقانی درجانب دیگرقضیه قراردارند زیرا آنها هرکدام به یک نحوی با اصل نظام،قانون اساسی،ودست آوردهای ده ساله مشکل دارند.دریک دسته بندی عام ،دوجبهه متفاوت داریم یکی طرفدارنظام با دست آوردهایش ودیگری مخالف نظام با همه دست آورد هایش.نظرات این دوجبهه عین همان نظرات است که درجلو خانه ملا،راه افتاده بودند.گروه طرف دارنظام می گوید هرچه دراین خانه است مال ماست واین ما هستیم که لحاف را با کمک جامعه جهانی وصله زده ایم ودراختیارملا گذاشته ایم والا این لحاف ازوقت پاره پاره شده ازحییز استفاده مردم خارج شده بود.ما این لحاف را حفظ می کنیم ومی خواهیم آن را داشته باشیم ملا وزنش اتباع این خانه وسرزمین هستند ومی توانند ازسرما وگرمای روزگارخودرا درامن امان این ساختار،محفوظ نگهدارند ودارایی ولحاف،خودشان را حفظ نمایند.

 

اما گروه دوم می گویند که نه ما نمی گذاریم ما می خواهیم طرح نودراندازیم ولحاف را می خواهیم ازنو پاکیزه نماییم واین لحاف درشان ملا وزنش نیست این لحاف نجس شده ودست کفاربه آن خورده بنابراین باید این لحاف ازنو،بازسازی شود.این جنگ به خاطرحفظ لحاف وچپاول آن، بیش ازسه دهه است که ادامه دارد وتا هنوزبجای نرسیده ولی جنگ بسیارسختی با کمکهای داخلی وخارجی برای تصاحب لحاف ملا ادامه دارد جنگ برسرلحاف تنها به عوامل بومی وداخلی،خلاصه نمی شود دراین جنگ ازبیرون ازمرزهای خانه،لشکرکشیها،صورت گرفته است.وهرکدام ازاین دوگروه حامیان جهانی وبین المللی خودرا داشته اند.دراین جنگهای خونین برسرلحاف تاحال بیش ازهفت رییس جمهورکشته شده اند که آخرین آن داکترنجیب الله بود وی به حمایت ارتش سرخ وابسته به ابرقدرت شرق،درمقابل گروه دوم که حامی شان کشورهای همسایه وابرقدرت غرب بود،وارد جنگهای سختی شد وسرانجام توسط گروه وابسته به غرب وهمسایه شرق،ازپای درآمد وبصورت بسیاردردناکی به چوبه دارکشیده شد وپیش ازآن گفته شد که وی وبرادرش را زنده به ماشین ساخت ابرقدرت غرب،بستند وبرای مدتی به زمین کشاندند وسپس جنازه های شان را به چوبه برق دروسط شهرکابل بالاکشیدند.

 

درحال حاضرجنگ برسری لحاف ملا به همان صورت درآمده است.هریک ازطرفین منازعه حامیان خارجی خود را نیزبا خود دارند.همین چند روزپیش کنفرانسی درپاریس،برگزارشد دراین کنفرانس برای اولین بار،طرفین منازعه برسری یک میزگردهم نشستند کاری نشد ولی طرفین دیدگاه های شان را درمورد لحاف ملا نصرالدین بیان داشتند که بااین لحاف چه باید بکنند نظرات طرفین، خیلی متفاوت بود.دریک مورد نمایندگان شورای عالی صلح که به نمایندگی ازحکومت حرف می زدند با نمایندگان ازطالبان وحزب اسلامی،هماهنگ شدند هردوطرف متخاصم دریک مورد موضع واحدی گرفتند وهردوطرف گفتند که کفارباید هرچه سریعترازخاک افغانستان خارج شوند وهردوطرف که بیش ازده سال است باهم جنگیده دراین نشست به این نکته تاکید داشتند که نیروهای خارجی اشغالگرهستند وخانه ما را اشغال کرده اند.طرف طالبا کمی بهت زده شدند که این چه حرفی است که می شنویم شما بیش ازده سال با کمک همین نیروهای خارجی با ما درجنگ بودید وهمه تارپوت زندگی شما به آنها بسته است حال چطورمی گویید آنها اشغالگرهستند وباید ازخاک افغانستان هرچه سریعتربیرون شوند نمایندگان طالبان وحزب اسلامی باورنداشتند که نمایندگان شورای عالی صلح حرف اصلی شان رامی زنند.اما اختلافات بازهم برسرلحاف ملا،لاینحل باقی ماند طالبان وحزب اسلامی می گفتند که لحاف ملا، قابل استفاده نه برای مردم است ونه برای ما زیرا این لحاف توسط کفارنجس شده باید ازنوساخته شود.

 

گذشته ازمناقشات دوگروه که برسرلحاف درگیرهستند.عوامل خارجی نیزدراین منازعه به شدت دخالت دارد.عوامل پیرامونی بخصوص همسایه شرقی ادعا دارد که اصلا این خاک را ماحفظ کرده ایم این خاک عمق استراتژیک ما هست وما آن را برای خود درنظرگرفته ایم زیرا دربیست هف سال پیش ازاین امروزاین ما بودیم که این خاک را نجات دادیم افغانسان حیات خلوت ماست ساختارنظام قدرت ولحاف را ما،مهندسی می کنیم.کسانی دیگری دربلاد خارجه بااین نظرموافق نستند.آنها می گویند که همسایه شرقی افغانستان،زیاده روی وگزافه گویی دارد درجنگ اشغال این ما بودیم که به افغانستان وبه همین همسایه شرقی کمک کردیم که ارتش خود را با کمک ما مجهزکرد واین سرمایه ما برای جنگ بود که همسایه شرقی موفق شد برای خود بمب اتم بسازد.بنابراین درگروه که بخاطرلحاف ملانصرالدین جنگیده ودرحال حاضر،می جنگند وما هم نیروی عظیمی را به کمک شان فرستاده ایم،درگذشته هم ما نقش اساسی درمنازعه افغانستان وشکست ارتش سرخ داشتیم بنابراین ما باید درمورد صلح ومصالحه دوطرف برسر لحاف ملا،دخالت داشته باشیم.این درست است که ما ازجای دوری آمده ایم وازماورای آبهای اقیانوس اطلس وارد شده ایم اما منافع ما کاملا بستگی به پیروزی گروهی دارد که بخاطرلحاف ملا،با گروهی دیگردرگیرشده است وخواب، زندگی را به ملا وزنش ومردم دیگر،حرام کرده اند.بنابراین ما درامرگفتگوی طرفین باید صاحب ومالک نظرباشیم.

 

 آنها می گویند: ماهرگزاجازه نمی دهیم که حرامزاده های وابسته به گروهی، وارد مذاکرات شود که سه هزارنفرازمردم را دریازدهم سپتامبرسال2001 به خاک وخون کشاندند ودوبرج بی نظیروتاریخی مارا ویران کردند حال ما چه گونه اجازه می دهیم که طرف داران وهواداران آن گروه،وارد مذاکره بخاطرلحاف ملانصرالدین شود.لحاف ملا دراین سرزمین چنین ماجراهای دارد وعوامل بومی،منطقه ای وجهانی درامرلحاف ملا،دخالت دارد امروزبحث ما تماما اختصاص یافته بود به محورمناقشه که لحاف ملا باشد.درپایان گفتگوی یک ساعته تلویزیونی همه به این جمع بندی دست یافتیم که جنگ برسری لحاف هم عوامل داخلی دارد که درمورد لحاف نظرات شان بسیار،متضاد ومتفاوت هستند درپاریس نشان داده شد که گروهی اول می گوید: ما این لحاف را ترمیم کرده ایم وآن دست آورد بزرگ ملی ماست وما ازاین ساختارهرگزنمی گذاریم اما گروه دوم می گفت که نه، لحاف ملا قابل استفاده نیست این لحاف به دلیل اینکه دست کفاربه آن مالیده شده بنابراین باید ازاساس تغییرنماید.

 

طرفداران منطقه ای وبین المللی این دوگروه که درجلوخانه ملا درگیرشده اند آنها هم نظرات شان با هم متفاوت هستند.همسایه ها بخصوص همسایه شرقی مدعی است که نقش اساسی را درحفظ این سرزمین وخانه ملا درتاریخ ما داشته ایم بنابراین ما ازگروهی حمایت می کنیم که این خانه را بعنوان حیات خلوت برای ما قبول کرده است وما به آن بعنوان عمق استراتژیک می نگریم وبا تمام وجود ازاین گروه حمایت می کنیم منافع ما به آن گره خورده است.بنابراین درمذاکرات این ماهستیم که تعیین تکلیف می کنیم.اما عوامل بین المللی ادعای دیگری دارند آنها می گویند: این درست که درماورای بحارقرارداریم اما دنیا دهکده واحدی شده وجهان چنان ازهم فاصله ندارد ما درامرمذاکره وجنگ،متحمل خسارتهای زیادی شده ایم وتاحالا نزدیک به یک تریلیون دالرمصرف کرده ایم وبیش ازسه هزارسربازما درخاک افغانستان کشته شدند.آنها می گویند: ما همه چیزرا می توانیم فراموش نماییم اما القاعده را هرگزنمی توانیم فراموش کنیم بنابراین اجازه نمی دهیم برسرتقسیم لحاف ملادرافغانستان گروهای شرکت نمایند که شریک القاعده وناف شان به ناف القاعده بسته باشد.این مجموعه ای مطالبی بود که ما امروزپیرامون جنگ برسر لحاف ملانصرالدین داشتیم.

 

 جمع بندی نهایی این شد که دوگروه ازطریق جنگ به جای نمی رسند وبه لحاف ملا دست نمی یابند بنابراین با ملاحظه عواملی داخلی،منطقه ای وبین المللی،برسرلحاف ملا کناربیایند گرچه مذاکره وکنارآمدن به اندازه جنگ دوگروه، سخت ودشوارمی باشد ولی چاره جزمصالحه برسرلحاف ملا،راه دگری وجود ندارد.

گزینه صفر

گزینه صفر

 

"گزینه صفر"پس ازسال 2014 توسط معاون امنیت ملی آمریکا،مطرح شد. آقای بن رودز درکاخ سفید گفته است که "گزینه صفر" درکناردیگرگزینه های که ازسوی جنرال جان آلن ،پیشنهاد شده،نیزمورد بحث است.گزینه صفردرمورد حضورنیروهای آمریکا،برای اولین باردرآستانه سفررییس جمهورکرزی به واشنگتن،عنوان شده واین مساله بازتابهای زیادی توام با نگرانی را بوجود آورده است.برخی ازهم  اکنون رییس جمهورکرزی را مورد سرزنش قرارداده وبا تعابیر،کوبنده ای وی را ملامت می کند که با پیش کردن موضوعات چون" مصونیت قضایی"روند مناسبات افغانستان وآمریکا را،شبیه عراق می سازد.مصونیت قضایی، مساله بسیارحساسی است که دست زدن به آن، همان دست زدن به" نقاط حساس"می باشد امریکه خود رییس جمهوربه آن واقف ودوماه پیش ازاین دریک سخنرانی به آن اشاره داشت.

 

مذاکرات دو،رهبرفردا به صورت رسمی،آغازمی شود اما پیش ازشروع مذاکرات،اظهارات بن رودز،درمورد "گزینه صفر"واکنشهای گسترده ای را درمحافل خبری وسیاسی افغانستان،ایجاد کرد.پیش ازآن آقای جان آلن، فرمانده عمومی ناتو درافغانستان،سه گزینه حضوررا به آقای لویون پانتا وزیردفاع آمریکا،ارایه کرد.گزینه اول ایشان، شش هزارنفر،با قبول ریسک وازدست دادن دست آوردهای ده ساله بود وگزینه دوم آقای آلن حضورده هزارسربازپس ازسال 2014 است که وی درمورد گزینه ثانی خود گفت ریسک را درحد متوسط ویاهمان فیفتی- فیفتی،پذیرا باشیم.گزینه سوم جان آلن،پیشنهاد حضور بیست هزارنیرودرافغانستان بود وی درمورد گزینه سوم خود، خطرازدست دادن دست آوردها را،درواقع منتفی می داند.زیرا درکنارآن، وی تاکید کرده که افغانستان خود مالک 352 هزارنیروی مسلح پس ازسال2014 هست.درکناراین سه گزینه، جان آلن، دیروزاقای بن رودز گزینه صفررا نیز، روی میزگذاشته وگفته است که این گزینه هم می تواند درکنارسه گزینه دیگر،قابل بحث باشد.گزینه صفر،همان گزینه وتجربه عراق است ومسئول آن قضیه حاکمان عراق دانسته شد که حالا شینده می شود که حکومت نوری المالکی نسبت به آن موضع گیری،کمی شتاب زده عمل کرده.

 

 

 بحرانهای عراق،پایان نیافته ودلیل آن حکومت نوپای نوری المالکی وجواب دادن نیروهای آمریکایی ازعراق،دانسته شده. درسال2011 این مساله درعراق بحث شد که آیا نیروهای آمریکایی باهمان رویه عام،می تواند درعراق باقی بماند ویانه ؟ اما حکومت نوری المالکی مساله رویه قضایی عام درمورد،حضورنیروهای آمریکایی را قبول نکرد وآمریکا بدون کدام چانه زدن واستدلال، همه نیروهای شان را ازعراق،بیرون کردند.این سیاست وموضع گیری نوری المالکی،سبب گردید که آمریکاییها همه نیروهای شان را ازخاک عراق درسپتامبر2011 ،خارج به کشورهای همجوارعراق بخصوص کویت ،جا بجا نمایند.منتقدان رییس جمهورکرزی می گویند: که رییس جمهورباسیاست مالکی وعراقی کردن مساله،این گمانه زنی را درکاخ سفید ایجاد کرده که آنها گزینه صفررا روی میزمذاکره بگذارد.البته این منطق،تجربه شده وخیلی بعید به نظرنمی رسد همین که اصرارشود به ردمصونیت قضایی،همه موضوعات دیگر،پایان می یابد.آمریکا این مساله را درمورد سربازان خود نمی پذیرد چنانچه درعراق،قبول نکرد.اگرچنانچه دلیل "گزینه صفر" آقای بن رودزاین باشد دراین صورت منتقدان، انتقادات خودرابه سیاست های رییس جمهورکرزی وارد می دانند.

 

برخی گفته اند که رییس جمهورکرزی خود به این باورنیست زیرا ایشان دریک مورد گفته است که نقاط حساسی درمورد حضورنیروهای آمریکا درافغانستان،وجود دارد که نباید به آن دست زد همه گفته اند آن نقاط حساس،مورد اشاره رییس جمهورکرزی همان،مصونیت قضایی می باشد.بنابراین ایشان نمی خواهد نسبت به آن مساله پافشاری نماید زیرا طرح مساله، پیامدش همان "گزینه صفر" را درپی دارد واین همان تجربه عراق وسیاست نوری المالکی می شود البته می دانیم اصراربه عراقیزه کردن افغانستان درمورد نیروهای آمریکایی،امری نادرست است. اخباری ما ازعراق داریم که رد مصونیت قضایی وخروج نیروهای آمریکا،آنچنان به سود عراق نبوده برخی گزارشها نشان می دهد که مقامات حاکم ازموضع گیری خود درمورد مصونیت قضایی،خیلی خرسند نیست. ولی عراق می تواند با خروج کامل نیروهای خارجی،به زندگی خود ادامه دهد زیرا کشوری است که روی دریای ازنفت خوابیده است اما افغانستان چه؟ عراق درجوارخود کشوری مثل پاکستان را ندارد که سرزمین آن جغرافیا وخانه امنی برای تروریستها باشد.افغانستان با مشکل ناداری،همسایه ای طماع که نگاه عمق استراتژیک دارد،سروکاردارد این یک واقعیت است.پاکستان موثرترین کشوردرمساله افغانستان است.جنگ وصلح درافغانستان،بستگی زیادی به سیاستهای پاکستان دارد درحال حاضربرخی می گویند: مشکل، طالبان نیست مشکل استخبارات پاکستان است.

 

ازاین مشکلات که بگذریم افغانستان بلحاظ مالی هرگزقابل مقایسه با عراق نیست.ارتش وپلیس ما، سالانه به چهارمیلیارد وصد میلیون دالر،به کمک غرب وآمریکا نیازدارد.چیزی درحدود دوملیارد آن را آمریکا باید پرداخت نماید.با توجه به این مسایل، پافشاری برخلاف رویه عام حضورسربازان آمریکایی درافغانستان،"گزینه صفر" را که آقای بن رودز،مطرح کرده را تقویت می کند.ناظران می گویند: آمریکا پیش دستی کرده وپیش ازاینکه هیئت افغانستان ومذاکرات رییس جمهوربا اقای اوباما،آغازشود مساله گزینه صفر،را مطرح کرده تا به نحوی درمذاکرات طرف افغانی خود را خلع سلاح کرده باشد.برخی مقامات افغانستان که نمی خواهد ازوی نامی گرفته شود ازهم اکنون اعلام کرده که گزینه صفر،برای افغانستان خود یک فاجعه است وافغانستان نمی تواند اززیربارمشکلات مالی امنیتی جنگ خارج شود این مقام می گوید: ازهم اکنون طالبان وعده 2014 داده وگفته اند که تا آن موقع صبرمی کنیم آمریکا همه نیروهای شان را ازافغانستان،خارج می کنند وما برمی گردیم.گزینه صفر،نگرانی درمحافل حکومتی وسیاسی افغانستان،ایجاد کرده است.

 

ناظران تاکید می کنند که آمریکاییها خواسته که مطالبات رییس جمهورکرزی را درامرانتقال سیاسی،نادیده بگیرد.یک نوع معامله ای را می شد فکرکرد که ما درافغانستان، این کارها را برای شما انجام می دهیم،مصونیت قضایی،پایگاه ها درجاهای معین ازخاک افغانستان،قبول کمیت حضورسربازان و..حال دربرابراین کارهای افغانستان،آمریکا چه باید بکند ودرامورانتقال سیاسی وانتخابات،نقطه نظرات ویا ازموضع حکومت افغانستان،حمایت نماید.حمایت آمریکا ازمواضع وطرحهای حکومت افغانستان درمساله انتخابات،بسیارمهم وسرنوشت سازاست زیرا جریان انتخابات درحال حاضربا کشمکش بزرگی سیاسی،روبروشده. وزارت عدلیه، طرحهای را درامورانتقال سیاسی وانتخابات،درنظرگرفته که احزاب سیاسی وگروهای مدنی با آن مخالف هستند.تایید نظرات ویا بی تفاوتی آمریکا وغرب درمورد انتخابات،امری است که حکومت افغانستان دنبال آن می باشد.ناظران می گویند: برای حکومت افغانستان خیلی سخت است که بتواند نظرموافق آمریکا وغرب را درمورد انتخابات آنطوریکه وزارت عدلیه،مهندسی کرده است را بگیرد.نفی ناظران بین المللی ازمساله انتخابات،قضیه نیست که آمریکا وغرب آن را قبول داشته باشند ویا قوانین که وزارت عدلیه درمورد انتخابات،به پارلمان فرستاده واحزاب سیاسی وگروهای مدنی،نسبت به آن به مخالفت برخواسته را صحه بگذارند.

 

درواشنگتن مقامات آمریکا خواسته با طرح" گزینه صفر" درگفتگوها،مساله ای برای امتیازگیری،نگذارد وبه مقامات افغانستان بگویند که گزینه صفرهم روی میزگذاشته شده و امکان دارد که درسال2014 تماما خارج شویم با این وضع افغانستان،چه مطلبی می تواند با آنها درمیان بگذارد.آیا می شود گفت : خیلی خوب بروید ما می توانیم زندگی مان اداره نماییم؟ کاریکه نوری المالکی دردسامبر2011 انجام داد.آمریکاییها ازخاک عراق خارج شدند.عراق پولی برای ادامه کارهای شان داشت.اما آیا افغانستان می تواند بگوید که بروید ما احتیاج به مال ومنال شما نداریم؟.این مساله غیرممکن است افغانستان به شدت به کمکهای آمریکا وغرب نیازدارد.افغانستان،غیرازعراق ثروتمند است.با این وضع "گزینه صفر" آقای بن رودز،برای جلوگیری ازمطالبات افغانستان درامرانتقال سیاسی،پیش کشیده شده. آپشن آمریکا درسال 2014 گزینه صفرنیست.البته ادامه نظرات، بن رودزمعاون امنیت ملی آمریکا به یک نحوی،تایید می کند که گزینه صفر،حرف تاکتیکی برای مذاکرات وپایین آوردن سطح توقعات طرف افغانی درامرانتخابات وپروسه انتقال سیاسی است.وی می گوید: ما درافغانستان دوماموریت اساسی داریم اول اینکه نگذاریم القاعده زنده شود ودوباره افغانستان را جغرافیایی امنی برای خود،انتخاب نماید واین کارراهرگز،اجازه نمی دهیم ومساله دومیکه برای ما مهم است این است که نیروهای افغانستان را آموزش دهیم تا آنها بتواند سری پای خود باستد.

 

مضمون گفته های بن رودز،نشان می دهد که درهردومساله باید نیروهای آنها درافغانستان پس ازسال 2014 حضورشان راحفظ نماید.گرچه برای آمریکا حضورسنگین سربازان شان،هزینه های بزرگی را به این کشور،تحمیل کرده است تنها درسال 2011 آنها 120 میلیارد دالررا به مصرف رسانده واین واقعا کمرشکن می باشد.کل هزینه ها ازسال2001 تا به حال بالای پانصد میلیارد دالررا ،نشان می دهد برخی هم گفته اند هزینه های آمریکا درافغانستان وعراق به مرزیک تریلیون دالر،رسیده است.با همه این اوضاع واحوال گزینه صفر،آپشن آمریکا پس ازسال 2014 نمی تواند باشد آقای اوباما ازمیان سه گزینه که جان آلن درمورد حضورسربازان آمریکایی درافغانستان،پیشنهاد کرده،همان گزینه میانه را خواهد برگزید.این حدس گمانهای است درمورد طرح پیشنهادات وگفته های مقامات سیاسی ونظامی آمریکا.امادرآینده نه چندان دورآقای اوباما،سرنوشت سربازان شان را درافغانستان،پس ازسال2014 مشخص خواهد کرد.اغلب ناظران درحال حاضربه این باورهستند که گزینه هرچه باشد اما "گزینه صفر" نخواهد بود.

چوپان دروغ گو


چوپان دروغ گو

 

قصه ای چوپان دروغ گو،یکی ازمعروف ترین قصه هااست که همه آدم ها به آن آشنایی دارند ودرکتاب درسی کودکان نیزبه آن داستان،اشاره شده. حکایت چوپان دروغ گو،به دلیل،ملموس وقابل درک بودنش،تبدیل به زبان ادبیات شده وسروده های زیبایی با همین عنوان،سروده شده است.قصه چوپان را به این دلیل عنوان این متن قراردادم.امروزصبح هنگامیکه به محل کار، می رفتم رسانه ای درمورد تولیدات گندوم درکشورصحبت می کرد.دراین گفتگواظهارات مقامی دروزارت زراعت را نیزپخش کرد گفته های این مقام،درهمان لحظه ،تبدیل به قصه چوپان دروغ گو، گردید.وی می گفت: مجموع نیازمندی مردم افغانستان درسال، چیزی درحدود ششصد ملیون تن گندوم است وی اضافه کرد که 94 درصد ازاین نیازمندیها را ما درداخل کشور،تولید کرده ایم ومابقی را ازخارج وارد می کنیم.

 

این مطلب درهمان لحظه،با انعکاس شدیدی روبرو گردید ازهمان وزارت زراعت مقامی دیگری گفت.آماروارقام ما خیلی دقیق نیست ولی فکرمی کنم که چیزی درحدود پنجاه درصدرا درداخل کشورتولید کرده ایم وپنجاه درصد دیگر را ازخارج،وارد می کنیم.گزارشهای میدانی،دراین مورد قصه سخنگوی بروزن چوپان دورغ گورا،به این گونه نشان داد که درسال کم ترازپانزده درصد تولید گندوم داریم وبیش ترازآن را نمی توانیم ، تولید نماییم.خبرنگاران جستجو گردرهمین مورد به مرکزمندوی رفتند. من به دقت به گزارش خبرنگاران گوش می دادم. دکان داران  دراین مورد، اظهارات سخنگوی وزارت زراعت را که نمی دانم کی هست را،تکذیب می کردند ومی گفتند: ما ارد وگندوم خود را ازدوکشور،وارد می کنیم یکی قزاقستان ودیگری کشورپاکستان. مغازه داران می گفتند شما تمام بوجیهای ما را نگاه کنید همه مربوط به این دوکشورمی شوند.خلاصه اینکه با شنیدن این گزارش صد درصد متقاعد شدم که " قصه چوپان دروغ گو" یک قصه مانده گاراست.چوپان نمی دانم درچه زمانه ای درتاریخ به مردم دروغ گفته بود ولی حالا،درکشورما ثابت می شود که حرف وی،مصادق گران بهای درکشوردارد.

 

چوپان روزی وروزگاری هوای شوخی کردن بامردم به سرش زده بود وخواست اهالی محل را که نگران بز،بزغاله وگوسفندان شان بودن را،به اصطلاح دست اندازد وآنها را پریشان وخود لذ ت ازدروغی که ساخته ببرد.وی عزم خودرا جذم می کند روزی برفرازتپه مشرف به آبادی، فریاد می زند؛ آهای مردم؛ گرگ به گله گوسفندان هجوم آورده آهای مردم کمک نمایید؛ آهای مردم بشتابید که گرگ ،گوسفندان را نخورد آهای مردم ..مردم ده، با شنیدن صدای چوپان،به کمک می شتابند ولی معلوم می شود که چوپان دروغ گفته وگرگی درکارنبوده این داستان وتفریح را چوپان درروزدوم نیزتکرارمی کند مردم بازهم بخاطرگوسفندان شان جمع می شوند وبه طرف چوپان می روند، بازهم می بینند که چوپان دروغ گفته گرگی درکارنبوده. مردم ازاین عمل تفریحی چوپان به غضب می آیند وتصمیم می گیرند که این چوپان دروغ گو ودغل را ازکاربرکنارنمایند.برکناری چوپان دروغ گو،فیصله می شود. ازقضای روزسوم گرگهای چندی واقعا به گله حمله می کنند وگوسفندان زیادی را، می درند وچوپان هرچه فریاد می زند مردم به حرف وی گوش نمی دهند به این ترتیب تعدادزیادی ازبز،بزغاله وگوسفندان مردم، توسط گرگهای گرسنه،دریده می شوند وبه این صورت خسارات زیادی به مردم ازناحیه چوپان دروغ وارد شد وخود وی نیزقربانی می گردد.چوپان برای ابد باید ازوظیفه اش سبک دوش شود.قصه ای چوپان دروغ گو،باتحمل خسارات وتلفات مالی به مردم، پایان می یابد و،وی نیزازوظیفه اش سبک دوش می شود.

 

دروغ گوی آن هم درمقام یک وزارت،اعتبارحکومت را،زیرسئوال می برد.روزی دریک بحث رسانه ای شرکت داشتم استا دان بزرگ اهل رسانه دراین گردهمایی سخن می گفتند ازجمله درمورد اعتباررسانه ها،صحبت شد. حاصل گفتگوهای چند ساعته ما این شد که اصل اساسی دریک رسانه همان راستگوبودن یک رسانه است.منبع اعتباروفضیلت رسانه این است که اتفاقات را همان گونه که روی داده،گزارش دهد.این نکته نیز،مورد بحث قرارگرفت که خوب هررسانه،حامل خط واصولی می باشد بنابراین ممکن است خبرهای،روی دهد که پخش آن، منافی اصول، استراتژی رسانه باشد پس دراین صورت چه باید کرد.دراین گفتگوبه این نکته تاکید شد که رسانه درپخش خبرباید صداقت وواقع نگری را حفظ نماید رسانه حق ندارد روی داد را تبدیل به تحلیل نماید. خبرهمان گونه که روی داده باید به مردم گزارش شود.گذشته ازمبحث اصول واستراتژی رسانه وگذشته از گزارش واقع بینانه ودقیق روی داد،اصل سومی نیزمورد بحث قرارگرفت وآن تحلیل روی داد بود.دراین مساله همه شرکت کنند گان به  این جمع بندی دست یافتند که تحلیل واقعه می تواند درچهارچوب اصل اول واسترتژی،گنجانده شود.اصول،روی داد وتحلیل،درواقع سه موضوعی بود که ما درمبحث رسانه به آن پرداختیم وهمه روی آن سه مولفه خبر،تحلیل واصول،توجه داشتیم.

 

اعتباررسانه درمورد دوم که گزارش روی داد باشد شکسته می شود."چوپان دروغ گو"  اشکال کارش دراین بود که روی داد را خود خلق کرد ودردومورد خبرسازی نمود درحالیکه گرگی درکارنبود همین خبرسازی وجعل خبر،سبب گردید که روی داد واقعی درروزسوم،جدی گرفته نشود زیراکه دیگرخبررسانی چوپان اعتبارش را ازدست داده بود وکسی به حرف وی گوش نمی داد.خبرگزاریهای معتبردرجهان دقیقا این قاعده را رعایت می کنند آنها بی نهایت سعی می کنند که روی داد را همان گونه که روی می دهد را،گزارش نمایند وبه همین منظور،جان زبده ترین خبرنگاران شان را به خطرمی اندازند تا بتواند با گزارش دست اول ودقیق،اعتبارکسب نمایند.مساله ای، پس ازخبرویا فرا خبر،درقالب تحلیل انداخته می شود دراین جا است که رسانه ازاصول خود،عدول نمی کند وتمامی تحلیلها درجهتی کشانده می شود که درچهارچوپ اصول باشد.هیچ رسانه درعالم نمی تواند،فاقد استراتژی باشد هررسانه بخاطراصول مورد نظرش،تاسیس می شود.وبخاطرهمان اصول همه گردن بستگیها را انجام می دهد.بی.بی.سی.دردنیا،پرسابقه ترین رسانه است وبا بیش از چهل زبان درجهان خبرپراکنی دارد.سی.ان.ان وصدها خبرگزاری دیگر،همین قواعد،خبر،تحلیل واصول،را رعایت می کنند.آنها درخبرهای شان،اعتبارکسب می کنند ودرتحلیلهای شان،ویران گری وفروپاشی را سازماندهی می  کنند.

 

ولی درجهان سوم، ما،هنوزدرموقف چوپان دروغ گو قرارداریم خبرمی سازیم،خبرجعل می کنیم،خبررا خلاف واقع گزارش می دهیم وخبررا با تحلیل خبر،تفکیک نمی توانیم.ما خیلی عجله داریم وشتاب زده عمل می کنیم درحالیکه این کاربی نهایت اشتباه است.خبریکه مقام سخنگوی وزارت وزارت زراعت، امروزپخش کرد،ازهمین جنس بود وی ظاهرا برای موزه پاکی باید 94 درصد را ساخته باشد.این نوع رفتارها،خیانت به کشوروحکومت است.باید مقامات وزارت مثل اهالی چوپان دروغ گو،فیصله نمایند واین گونه آدمها را ازمقام تصدی سخنگوی بردارند من البته وی را نمی شناسم ولی اظهارات ایشان درمورد 94 درصد خود کفایی درامرتولیدات گندم،موضوع بی اساس وخبرنادرستی بود.دیدیم ازخود وزارت کسی اظهارات وی را تکذیب کرد.دروغ گویی زیانهای زیادی دارد بخصوص اینکه اگرموضوعات مرتبط، به مسایل عام جامعه شود.زیرا دروغ گویی،پیامدهای ناگواری دارد به همین اساس است که اولین قربانی دروغ،اعتبارواتوریته یک دستگاه است.رییس جمهورپیشین آمریکا آقای بیل کلنتون درماجرای رابطه عاشقانه اش با کارآموزکاخ سفید خانم مونیکا لویسکی،به دلیل اینکه کتمان حقیقت کرده بود،نزدیک بود،مقام ریاست جمهوری را ازدست دهد.خانم هیلاری کلینتون گفته بود: که بیل اعتبارش را، نزد من ازدست داده ولی من ازگناهی که کرد می گذرم.

 

اعبتار،رابطه مستقیم با دروغ دارد آدم دروغ گو،پیش هیچ کسی حتی درنزد دروغ گویان حرفه ای،اعتبارندارد.بنابراین باید سعی نماییم،که درنقش چوپان دروغ گو، درهیچ جایی ودرهیچ موردی،ظاهرنشویم.راست اگرگفته نمی توانیم دروغ را هم نگوییم.سکوت، درمان دروغ گویی است. البته شیادان هستند که با دروغهای خود،خرشان را، ازآب گذرانده ولی این اصالت ندارد.روزی بهرحال دروغ ها برملامی شود ودروغ گو،رسوا.درقصه ما، چوپان دروغ گو،برای همیشه ازکارش برکنارمی گردد وی باید خسارات وارده را نیزپرداخت نماید چوپان دروغ درهرمحکمه که حاضرشود ،محکوم است.

برهان قاطع

برهان قاطع

 

برهان قاطع داستانی است که می خواهد نشان دهد که برای رسیدن به هدف، مردانه گی وجوان مردی لازم است ونمی شود انسان را صرف به دلیل مخالفت اعتقادی باخنجربرهان قاطع سربرید.داستان ما ازآنجا، شروع می شود که درتاریخ کسی بنام حسن صباح را باید همه شنیده باشند.قلعه الموت،داستان شورانگیزاین مبارز،خسته گی ناپذیردرراه هدف را نشان می هد.دربرخی جاها بنام خدای الموت،نیزشنیده ام . بهرصورت حسن صباح، پیروی مذهب اسماعلیه وازشیعیان شش امامی مذهب تشییع بود که درتاریخ چهره بسیارشناخته شده است وی برای رسیدن به مرام خود، کارهای،عجیب وغریبی را انجام می داد.وی فوق العاده تشکیلاتی عمل می کرد ویک ارگانیزر،حیرت  انگیزدرتاریخ مبارزاتش،شناخته شده است.

 

گفته شده که حسن صباح ،پیروان خودرا ازعیاشی وزن باره گی بازمی داشت وی برای اینکه جلواین کاررا گرفته باشد،مبارزان راه مکتب خودرا،خصی وعقیم می ساخته است.وی به این صورت ،مانع ازغلبه شهوت پیروانش درامرمبارزه می شد وپیروان حسن صباح با عقیم شدن،تحت تاثیرامورشهوانی قرارنمی گرفت وشکارشهوت نمی گردید.درسفری که من همراه استاد مزاری ودیگردوستان درسال 1366 به ارزگان داشتیم درمنطقه ای بنام تمران با پیره مردی روبرو شدیم که مدعی بود 130 سال عمردارد وی داستانهای زیادی ازخاطراتش را با ما درمیان گذاشت وخیلی جالب بود. استاد مزاری بادقت به حرفهای این مرد130 ساله گوش می داد وی درمورد کشورهای آسیانه میانه وزمان سلطه بلشویکها به آسیای میانه،داستانی را نقل می کرد که شباهت به قصه حسن صباح ما، دارد این مرد که خودرا غلام علی معرفی می کرد می گفت: من درآسیای میانه زمان هجوم بلشویکها وسپاه لنین ،حضورداشتم احتمالا حوادث سالهای 1920 را شرح می داد.غلامعلی بما گفت: زمانیکه روسها به آسیای میانه سلطه یافتند آنها با دودسته ازخوانین روبروشدند.دسته ایکه با آنها به شدت وارد جنگ شدند وگروهیکه با بلشویکها،اعلام همکاری نمودند جنگهای زیادی روی داد وسپاه انقلاب مارکسیستی براوضاع مسلط گردید.غلام علی می گفت: روسها با خوانین متحد خود،یک مشکل داشتند اغلب آنها به انحرافات جنسی گرفتاربودند.هم جنس گرایی که ازآن بنام "بچه بازی"یاد می شد،عمل رایج درمیان این دسته ازخوانین بود.وی می گفت: روسها ،سپاه ولشکرلنین ازاین کاربدش می آمد ومی گفتند چرا اززنان ودختران استفاده نمی کنید که به انحرافات جنسی روی آورده اید ازجانب دیگر،سپاه بلشویک سخت به حمایت آنها دربرابر"بسمه چیها"نیازداشتند.غلام علی می گفت:سرانجام روسها این دسته ازخوانین را نکشتند اما همه آنها را "خصی" کردند.

 

حسن صباح درمبارزات خود، همین کاررا می کرد وی مجاهدان را که گرفتارعیاشی نشود را خصی می کرد.البته این حرف وحدیثهای که من شنیده ام دراینجا بعنوان داستان نقل می کنم.قصه های غلام علی درمورد خوانین آسیانه میانه وقصه عقیم کردن حسن صباح ازداستانهای است که من آنها را ازافراد شنیده ام.غلام علی راوی زنده داستان من درتمران بود ورفتارحسن صباح با پیروانش را ازافرادی که می گفتند مطالعات وتحقیقاتی دراین مورد دارند را،شنیده ام.حسن صباح همان گونه که گفتم یکی ازاعجوبه های جنگ پارتیزانی درتاریخ است وی فدائیانی را تربیت کرده که لرزه به اندام حکومت ها می انداخت.درشاه عبد العظیم ایران درزمان حسن صباح دانشمند بنام آن زمان،مجلس درس ووعظ داشت وی به دستورسلطان زمان واعتقادات که خودش داشت ،اصولا فرقه اسماعلیه به رهبری حسن صباح را تکفیرمی کرد ودرمجلس درس خود ازاین فرقه بنام یک فرقه انحرافی وزندیق یاد می کرد.درمجلس درس وی یک تن ازپیروان حسن صباح با نام ولباس طلبه گی درس می خواند وکسی وی را نمی شناخت.نفوذی حسن صباح جریان تدریس وتکفیراستادش رابه حسن صباح گزارش می دهد وازوی بعنوان امام وپیشوای اعتقادی خود، کسب تکلیف می کند.وی طی مکتوبی ازحسن صباح اجازه می خواهد که استادش را بکشد اودلایلی زیادی برای کشتن عالم شهر، داشت وآن همه استدلال وی هیچ تاثیری دراراده واعتقاد نفوذی،حسن صباح نگذاشته بود.

 

نامه وی به قلعه الموت می رسد.مکتوب را حسن می خواهد که نوشته است ،استادش بجرم اینکه فرقه اسماعلیه به رهبری حسن صباح را،تکفیرکرده وآن گروه رابه شاکردانش بعنوان گروه زندیق،معرفی کرده.اجازه کشتن وی را ازرهبرخود حسن صباح تقاضا کرده است.حسن نامه رامی خواند ولی درپاسخ می نویسد که عجله درکشتن استادش نکند پیش ازتصمیم کشتن، به وی اتمام حجت نماید ومی تواند استادش را تهدید نماید وبه اوتفهیم  ازنوعی که حسن صباح برایش می دهد را،داشته باشد. پاسخ حسن صباح به عامل نفوذی دردستگاه شیخ زمانه، می رسد.حسن صباح درنامه اش می نویسد: که فرزند مجاهدم تصمیم به قتل استادت نگیرولی اگروی درتکفیرفرقه ما بیش ازحد مبالغه وطغیان کرده باشد وصبرحوصله وایمان تورا خارج ازتحمل ساخته باشد.لازم است وی را با خنجری که با خود درزیرجامه داری، به ترساند ودریک فرصت مناسب ،استاد را بزمین بی خوابان وروی سینه اش قراربگیر وخنجر را ازنیام ، خارج کن ودرمقابل چشمانش بگیروازوی بخواه که دیگرازتبلیغ علیه فرقه اسماعلیه دست بردارد اگریک باردیگردست ازمعاندت نکشید وبه فعل خود ادامه داد آنگاه برایش بگو که آماده مرگ باشد وخونش حلال است.

 

نفوذی حسن صباح به دستورپیشوایش همین کاررا می کند.روزی وی درمسیرراه که استاد ازخانه به مدرسه درس درشاه عبدالعظیم می آمد.کمین می زند واستادرا که تنها طرف مدرسه می آمد ازدستش می گیرد ومی گوید: استاد همراه من درمیان علف زاربیا استاد می گوید: مرا به کجا می بری درمیان علف زارچه کنم تومگرشاگرد درس من نستی این بی حرمتی چه معنی دارد وتورا چه شده است.نفوذی می گوید: درست است استاد، من شاگرد توهستم اما کیش من غیرازکیش وآیین توست بیا درمیان علف زارها من کیشم را به تو نشان دهم وی استادش را درمیان علف زار می خواباند وروی سینه اش می نشیند وخنجررا بیرون می کشد ومی گوید: اگرباردیگرعلیه کیش من حرفی بزنی، بدان که به حکم امامم باردیگر،سرت را ازتنت جدا خواهم کرد حال کیش مرا دانستی ومطلب را بخوبی گرفتی.استاد می گوید: آری همه چیزبرایم روشن شد.استاد ازمیان علف زارها خارج می شود وبا هزاران ترس ولرزازاتفاقی که برایش پیش آمده،خود را کمی ناوقت به مدرسه می رساند.صدها شاگرد وطلبه منتظراستاد نشسته اند.

 

استاد زمخشری پس ازحمد ثنایی الهی،درسهایش را شروع می کند وی دراین مجلس درس می گوید:که امروزوروزهای دیگردرمورد مذهب حقه اسماعلیه باشما صحبت می کنم ودرسهای دراین مورد را با شما خواهیم داشت.مذهب حقه اساعلیه این چه حرفی است که ازاستاد می شنویم همه طلبه ها حیرت زده می شوند که چه خبرشده "مذهب حقه اسماعلیه" یعنی چه دراین موقع طلبه ها تاب نمی آورند وازاستاد می پرسند که شما تاهمین دیروزمی گفتید که فرقه اسماعلیه ضاله وزندیق است وحال می گویید: مذهب حقه اسماعلیه" استاد با چه برهان ودلیلی این حرف رامی زنید.استاد می گوید: این درست است که من تا همین دیروزبه شما گفتم که فرقه اسماعلیه زندیق است اما امروزآنها با برهان قاطع برای من ثابت ساخت که مذهب شان حقه است وازامروزبه بعد می گویم که : مذهب اسماعلیه حقه است واین را بابرهان قاطع برای من ثابت کرده است.

 

برهان قاطع چیزی خوبی است حسن صباح همین را می خواست وی با فراست ومهارتی که داشت روشی رابه مجاهد خود،یاد داد که ازآن کاربگیرد وی گفت : اگرچنانچه برهان قاطع کارگرنشد آن گاه تصمیم درمورد ریختن خون استادت بگیر.حسن صباح نشان می دهد که شخصیت متفکروبا حساب وکتابی بوده است وبه همین دلیل نیروهای را، درراه اشاعه مکتبش،تربیت کرده بود.برهان قاطع چریک حسن  صباح ،می تواند به درد ما نیزبخورد وآن این که درراه که انتخاب کرده ایم،مصمم باشیم تفاوت استاد وچریک درداستان همین است که چریک فوق العاده مصمم است اما استاد با نشان دادن برهان قاطع ازراهی که درپیش گرفته بود،برگشت شایدحق بااستاد باشد زیراوی بدون تردید درصورت تکرارمساله کشته می شد.حسن صباح تنها خواسته بود که دیگرعلیه فرقه آنها،تبلیغ نکند اما استاد با دیدن برهان قاطع ،چندگام به جلوگذاشت وشروع به تدریس حقانیت مذهب اسماعلیه کرد.ریزش خون برای حسن صباح اولویت نداشت وی می خواست به اعتقاداتش،تجاوزی صورت نگیرد.این حق طبیعی هرانسانی است.نکته دوم حکایت، ثبات وپایه داری درراه ورسم زندگی را زندگی را نشان می دهد.

 

گروهای که امروزبنام القاعده ومتحدانش با اعتقادات سلفی، مبارزه می کنند،باگروه حسن صباح چه فرقی می تواند داشته باشد؟.البته تفکیک دسته های که وارد فازنظامی می شوند،کارسختی است زیرا فازنظامی معنی اش این است که جنگ وریختن خون طرف، دراولویت کاری توقراردارد.دراین جا هم، گروه حسن صباح ،وارد فازنظامی شده وقلعه ای بنام الموت را برای خود ساخته است وافراد نفوذی اش درهمه جا نفوذ کرده وبدون شک مخالفانش را می کشند زیرا ریزش خون دشمن دراولویت برنامه های قراردارد اما داستان برهان قاطع نشان می دهد که وی اهل مدارا وتساهل بود ومرگ را درامرمبارزه بعنوان یک امرمتاخرمی دانسته است وبه همین دلیل به مجاهد خود می گوید: ابتداء به استاد برهان قاطع را نشان بده واگرنشد درمراحل بعدی،ترتیب کارش را بده و،وی را بکش.درحالیکه گروهای تروریستی که ما با آنها گرفتارهستیم، اصالت را مطلقا با کشتن وانفجاروانتحارداده اند.آنها بدون اینکه تفکیک قایل شوند اجرای مرگ رابه همگان یک سان تطبیق می کنند.تفاوت درهمین تاخروتقدم است. هردوگروه وارد فازنظامی شده اند اما درتشکیلات حسن صباح،کشتن یک امرمتاخرشمرده می شود ولی درتشکیلات واجرائات شبکه های تروریستی،مرگ مقدم ترین امراست.

 

گذشته ازتاخروتقدم، داستان برهان قاطع نشان می دهد که حسن صباح تفکیک آشکاری بین دشمنانش که شمشیرگرفته وبا وی می جنگند وبا کسانیکه مخالفت های اعتقادی باوی دارند را،قایل است.عالم شهر،مخالف عقاید حسن صباح بود وگروه وی را درحد زندیق می شناخت اما حسن صباح به چریک نفوذی اش اجازه نمی دهد که ابتداء به ساکن، وی را بکشد با اینکه چریک منتظراجازه بود عین همین رویه را درموارد دیگرکه منجربه تلفات مردم بیگناه می شد،هرگزاجازه نمی داد.درحالیکه گروهای تروریستی بمبها ووسکتهای خودرردرمسجد،زیارتگاه درشفاخانه وبازار درمحفل شادی وعزای مردم،منفجر ساخته وباعث مرگ هزاران انسان بیگناه شده اند.خلاصه اینکه تفاوتهای زیادی وجود دارد واصلا قابل مقایسه نیست وروح حسن صباح ازاین تشبیهات شاید ناراحت شود.حسن صباح درمبارزات خود درقلعه الموت، تابع هیچ سازمان استخبارات نبود درحالیکه گروهای مثل القاعده وطالبان برای استخبارات کشورها،شمشیرمی زنند.امروزکشورهای هستند که این گروها را تمویل وسازماندهی می کنند وبه نفع آنها آدم می کشند.

 

قصه برهان قاطع درمورد رفتارحسن صباح با مخالفانش با قصه ای مهندس اسامه،داکترایمن الظواهری،ابومصعب زرقاوی وملای یک چشم ما،اززمین تاآسمان،تفاوت دارد.برهان قاطع، خنجرجوان مردی درجنگ اعتقادی حسن صباح با مخالفان فکریش بود اما وسکت انتحاری،بمب کنارجاده ای،سند نامردی ودنائت،تروریستهای معاصراست.اشتباه نکنید ،این دو جریان ،هرگزقابل مقایسه نیست.

ازواشنگتن چه خبر؟


ازواشنگتن چه خبر؟

 

ازواشنگتن چه خبر،درواقع مطلبی است که درآستانه دگرگونیهای گسترده درکابینه بارک اوباما،تهیه شده است. روی دادهای واشنگتن تاثیرات زیادی درسیاست خارجی اوباما را بدنبال دارد.چوکان هاگل، سربازکهنکارآمریکا درویتنام وسناتوربرحال،بعنوان وزیردفاع،پیشنهاد شده است.هاگل قراراست بجای لوین پانتا رهبری پنتاگون را دردست بگیرد. پانتا، ظاهرا بازنشسته می شود.سناتورجان کری بجای خانم هیلاری کلینتون،مقام وزارت خارجه آمریکا را، بعهده خواهد گرفت.وی نیزیکی ازچهره های پرقدرت درسیاست آمریکا می باشد.آقای برنیر،بجای جنرال پیترایوس به رهبری سازمان سیا،پیشنهاد شده.جنرال پترایوس ازریاست سازمان سیا خود کناره گیری کرد وی دلایلی استعفاء خودرا،رابطه نامشروع با کارمند وزارت دفاع که کتابی درباره وی نوشته است را ،دانست جنرال دانفورد بجای جان آلن فرمانده دهی نیروهای ناتو وآمریکا را درافغانستان،بدوش می گیرد وجان آلن نیزباید بازنشسته شود.جنرال آلن نیزداستان شبیه ،پیترایوس دارد وازسال 2010 تازمان حال،بیش ازبیست پنج هزارنامه به خانم کیلی نوشته است.

 

 مندرجات نامه ها هنوزبازنشده است ولی به یک نحوی مسایلی باید دراین نامه ها وجود داشته باشد که مربوط به مسایل اخلاقی وی شود درقوانین اردوی آمریکا،مقامات نباید رفتارضد اخلاقی داشته باشد واین مساله جرم بزرگی برای مقامات،شمرده می شود.درچنین شرایطی رییس جمهورکرزی، نیزهمراه با یک هیئت عالی رتبه،وارد واشنگتن گردید.گفتگوهای مقامات دوکشورپیرامون امورمشخص مرتبط به افغانستان صورت می گیرد.انتقال امورامنیتی،انتقال امورسیاسی وانتقال مسایل اقتصادی ودیگرموضوعات،ازمسایل مورد گفتگوی طرفین خواهد بود.دراین سفر،رییس جمهورکرزی را مقامات بلند پایه افغانستان،همراهی می کنند.زلمی رسول وزیرخارجه،دکتراسپنتا مشاورامنیت ملی، بسم الله محمدی وزیردفاع. آقای صلاح الدین ربانی،رییس شورای عالی صلح ودیگرمقامات کشوری ولشکری،همراه با رییس جمهور،وارد آمریکا شده اند.ایمل فیضی سخنگوی ریاست جمهوری با خبرنگاران اهداف رییس جمهورکرزی را،امورانتقال سیاسی،اقتصادی،امنیتی،اعلا کرده است.اظهارات آقای فیضی نشان می دهد که یکی  ازمسایل مورد گفتگوباید مساله انتخابات سال2014 باشد زیرا مفهوم انتقال سیاسی، همان انتقال قدرت ازطریق انتخابات است این مساله ای است که باید درسال 2014 انجام شود.جزئیات مساله ونقطه نظرات دراین خصوص،روشن نیست اما حدس گمانهای زیادی وجود دارد که مقامات آمریکا،نگرانیهای ازشفافیت انتخابات باید داشته باشد زیرا اعتراضات زیادی دراین خصوص،صورت گرفته است.

 

احزاب سیاسی،گروه های مدنی درمورد قانون انتخابات،نظارت بین المللی ازانتخابات،حذف کمیسیون سمع شکایات وارجاع دعاوی وشکایات انتخاباتی به محاکم اختصاصی ویا محاکم استناف.نقض فیصله های قانونی درمورد قانون تشکیل وصلاحیتهای کمیسیونها،مساله کمیشنرهای  انتصابی ازجمله اعتراضات،روشن گروهای سیاسی وجامعه مدنی درامرانتخابات سال 2014 می باشند.گفته های آقای فیضی نشان می دهد که این مساله درکناردیگرموضوعات مهم کشورمورد بحث رهبران دوکشورقرارمی گیرد.انتقال امورامنیتی  که اشرف غنی احمد زی درراس آن قراردارد ودراین سفررییس جمهورکشوررا، همراهی می کند. گزارشهای نشان می دهد که دراین خصوص جانب افغانستان به مسایلی چندی پافشاری خواهد کرد یکی انتقال امورامنیتی وجنگ به نیروهای افغانستان این خواست مشترک هردوطرف است.افغانستان دراین خصوص،خواهان چند موضوع درمساله انتقال می باشد اولین مساله ،تجهیزنیروها امنیتی است.این عرصه یکی ازسخت ترین مباحث باید باشد افغانستان می گوید: نیروهای افغانستان با انواع سازبرگهای نظامی باید مجهزشود نیروی هوایی، داشتن هواپیماهای جنگی وهلیکوپتروکامل کردن نیروهای هوایی ازمطالبات طرف افغانستان درواشنگتن است.درمورد پایگاه ها، نیزگفتگوهای صورت می گیرد.نیروهای آمریکا پس ازسال 2014 با ید درچه پایگاهای مستقرشود.

 

درکناراین مساله بحث قرارگاه های  است که آمریکا وناتود رافغانستان درطی این مدت احداث کرده وخبرهای شنیده شده که با رفتن ازافغانستان بخشهای زیادی ازپایگاه نظامی شان را به دلیل اینکه برای نیروهای افغانستان، غیرقابل استفاده است را،تخریب کرده است.این مساله باعث دغدغه های زیادی می تواند باشد که چرا آن دسته ازپایگاه ها،تخریب شود مقامات ناتوگفته اند که قرارگاه هایکه که مفیدبرای نیروها افغانستان،تشخیص داد شود آن دسته ازپایگاه ها را تحویل نیروهای افغانستان می دهد آنها گفته اند ک تاحالا چیزی درحدوبیش ازصد قرارگاه دراختیارنیروی افغانستان گذاشته شده است.گذشته  ازمساله تجهیزوبحث قرارگاه ها وپایه گاه ها،مساله مصارف نیروهای امنیتی افغانستان است.مقامات افغانستان اصراردارند که هزینه باید درچهارچوب ادارات حکومتی،سازماندهی شود وازاین طریق مورد بهره برداری قرارگیرد.چهارمیلیارد ویک صد ملیون دالر،درسال برای امورامنیتی ونظامی افغانستان ازسوی ناتودرکنفرانس شیکاگو،تصویب شده است ودربروکسیل نیزروی آن تاکید صورت گرفت.بخش عمده این هزینه را آمریکاییها باید،متقبل شود.دراین مورد نیزتفاوت نظرهای بین افغانستان وناتو وآمریکا وجود دارد زیرا آنها استدلال شان این است که برای مصارف وهزینه های مالی،میکانیزمهای شفافی،طراحی شود تاازحیف ومیل آن جلوگیری گردد.متاسفانه افغانستان درمورد فساد ومبارزه با آن دوسیه شفافی ندارد واین فساد،موجب نگرانیهای زیادی شده است وزیرمالیه افغانستان دراین سفرهمراه رییس جمهوراست وی بعید به نظرمی رسد که بتواند،مقامات مالی آمریکا را،برای خواسته های خود،متقاعد نماید. زیرا آقای عمر زاخیل وال براساس گزارشهای خبری واسناد ومدارک،منتشرشده،پرونده شفاف مالی ندارد.

 

درمورد هزینه های مالی ونحوه مصرف آن، بدون تردید مذاکرات دشواری درواشنگتن،طرفین خواهند داشت.درمورد صلح فکرمی کنم چندان بحث دشواری دربین نباشد زیرا آمریکا دراصل،با روند مذاکرات صلح موافق است وبسیارخوشحال است که  افغانستان بتواند گفتگوهای صلح را به پیش ببرد.آقای صلاح الدین ربانی نیزدراین سفررییس جمهوررا همراهی می کند.گفته شده که صلاح الدید اصراردارد که نام طالبان ازلیست سیاه برداشته شود برخی ناظران می گویند: صلاح الدین فهرستی اززندانیان طالب را نیز،تهیه کرده که اززندان گوانتوناما آزاد شوند.آزادی زندانیان طالب یکی ازبرنامه های پرشوروجدی شورای عالی صلح است آنها درپاکستان نیزهمین تقاضاها را مطرح کردند.درحال حاضرحکومت افغانستان درمورد آزادی طالبان،دست به اقدامات بی سابقه ای زده است صدها طالب اززندانهای بگرام وجاهای دیگردرطی این چند روز،آزاد شده اند.مجامع سیاسی، مدنی به شد نسبت به این رویه بی سابقه،معترض  هستند آنها نگران این مساله هستند که آزاد شده ها به سنگرها ،برمی گردند مثالهای مولوی دستگیروغیره دلیل شان می باشند.مساله مذاکره با طالبا ازامورسهل درمذاکرات طرفین درواشنگتن خواهدبود تنها دریک مورد،مقامات افغانستان اگربخواهند،صحبت داشته باشند،متقاعد کردن آمریکا،کاری سختی به نظرمی رسد وآن مذاکره با شبکه حقانی است.

 

آمریکا درحال حاضربه این مساله تن نمی دهد که شبکه حقانی را وارد مذاکرات صلح نماید زیرا تنها یک دلیل دارد وآن وابستگی این گروه با شبکه القاعده است.درواشنگتن خبرهای داغی درمورد افغانستان است  که این موضوع را بعدا نیز، مورد بحث قرارخواهیم داد. درحال حاضر،خبرها همین است که کابینه اوبا با تغییرات گسترده،روبروشده ومهرهای جدید که به آن اشاره شد،وارد سیاست اجرایی آمریکا می شوند.رییس جمهورکرزی نیزبا یک تیم برجسته وارد آمریکا شده ومطالبات شان را درقالب امورانتقال سیاسی،امنیتی،اقتصادی وغیره با مقامات آمریکا درمیان می گذارد گفتگوهای طرفین مهم ودرمواردی با دشواریهای،نیزارزیابی شده است.